آل

از ویکی‌زندگی

آل؛ موجودی خیالی که از آسیب‌رسانی او به زن تازه زایمان کرده، می‌هراسند.

آل یا زائوترسان، نام موجودی خبیث، خیالی و افسانه‌ای، دیوی مادینه و پَری بدکاری در خرافات زنانه است[۱] که در خرده‌فرهنگ‌های مناطقی از ایران، قفقاز، آسیای میانه و جنوب روسیه به آن باور دارند. تصور آسیب‌زایی آل در فرآیند زایمان و تولیدمثل بشر، موجب شده که او، موجودی مؤنث انگاشته شود و در فرهنگ ایرانیان به‌صورت عجوزه، ترسیم شده است. در مناطقی از ارمنستان، آل را مذکر پنداشته و به او «چال» می‌گویند.[۲] این موجود موهوم، به زن تازه زایمان کرده‌ای که تنها باشد، آسیب می‌رساند یا بچه او را می‌دزدد.[۳] برخی به‌همین دلیل، از 6 تا 10 روز، از زن زائو مراقبت می‌کنند و تا صبح بالای سر او بیدار می‌مانند.[۴]

آل در باور مردم

در باورهای عامیانه، «آل» برای همراهی «آدم» آفریده شد اما به‌دلیل سِرشت متفاوت (خاک و آتش)، آن دو با یکدیگر مطابقت نیافتند و خداوند، «حوا» را برای همراهی با آدم خلق کرد. به‌همین دلیل، آل با حوا و دختران او کینه‌ورزی می‌کند.[۵] این شخصیت اهریمنی در سده‌ی 13ق، از طریق جهانگردی انگلیسی، به متون غربی نیز راه پیدا کرد.[۶]

در برخی از نقاط ایران، مانند عشایر فارس، به کسی که آل را دیدار کرده «اودومدار» می‌گویند و اودومدار، معمولا از آل، یک تار مو، زیور یا هر چیزی، در دست داشته و آن را نگه می‌دارد؛ زیرا بر این باور هستند که نگهداری چیزی از آل موجب می‌شود تا آل، گوش به فرمان آن فرد و 7 نسل پسینی او باشد و به زنان آن قوم نیز حمله نمی‌کند. مردم این مناطق معمولا یک اودومدار را بر بالین زن زائو می‌آورند تا از او محافظت کند.[۷]

وظیفه‌ی آل

آل، پس از زایمان یک زن، جگر یا سایر اعضای داخلی او و یا حتی نوزاد او را دزدیده و خود را به نزدیک‌ترین جوی آب می‌رساند تا از آن عبور کند. زنی که «آل‌زده» شود، زنده نمی‌ماند؛ زیرا جگر، در باور این مردم، ارزشی نمادین دارد و کانون زندگی، هوش و حتی روح انسان انگاشته می‌شود. به‌همین دلیل، نفرین «آل ببردت» از وحشتناک‌ترین نفرین‌های مرسوم میان عوام است. معادل این نفرین، در نقاط مختلف ایران به‌صورت‌های «الهی آل بزندت»، «انشاالله آل ببردت» و یا «ای کاش آل دل و جگرت را بخورد» وجود دارد.[۸]

از دیگر وظایف آل، دزدین نوزاد انسان یا تعویض آن با یک نوزاد شرور است. آل، تا 40 روز پس از زایمان، فرصت دارد تا این وظیفه را انجام دهد. برخی، مواردی مانند تشنج یا حملات صرع‌گونه را در نتیجه جادو و طلسم آل بر نوزادان می‌دانند.

برخی از مردم، در ایران و ارمنستان، بر این باورند که آل، در رودخانه‌ها و چاه‌ها سکونت دارد و افرادی را که تنها به آب داخل می‌شوند، تنبیه می‌کند. این آل‌ها، به مغز افراد حمله کرده و آن‌ها را مجنون می‌سازند.[۹]

واژه‌شناسی آل

آل، در کشور گرجستان به‌صورت «آلی»، در قفقاز به‌صورت «آل»، در تاجیکستان و افغانستان به‌صورت «هال» یا «خال» تلفظ می‌شود. در مناطق ترک‌زبان آسیای مرکزی نیز به آل، «آلماستی» یا «آلباستی» می‌گویند. در سایر مناطق این نواحی، آل را با واژه‌هایی دیگر همچون «ام صبیان (مادر بچه‌ها)»، «آلچی»، «بینی گِلی» و «دختر ابن‌ملعون» صدا می‌کنند. آل، در میان مردم لر و بختیاری در ایران، به «یال» نیز معروف است.[۱۰] مردمان کرد نیز آل را «آلک» گویند که واژه‌ای ارمنی است.

برخی، آل را با سایر موجودات خبیثه مانند «بختک» یکی می‌دانند؛[۱۱] اما اکثر پژوهشگران، آل را موجودی جدا از بختک معرفی کرده‌اند. این گروه، بختک را موجودی می‌دانند که شب‌ها به‌هنگام خواب، مردم را خفه می‌کند. بختک، یکی از صفات اولیه‌ی آل است که بعدها در ذهن و باور مردم به یک موجود افسانه‌ای دیگر تبدیل شده است.

سیمای ظاهری آل

آل را معمولا به‌شکل یک زن لاغراندام و ظریف، دارای دست‌های باریک و بلند، پاهای استخوانی، چهره‌ای سرخ‌رنگ و دماغی از گِل[۱۲] یا خمیر[۱۳] تصور می‌کنند. آل در شعری، توسط آقاجمال خوانساری، این‌گونه توصیف شده است:[۱۴]

آل بشناختن بود مشکلگیس او سرخ و بینی‌اش از گِل
گر ببینی بگیر بینی اوتا ز زائو جگر ندزدد و دل


گاهی برای آل، موهایی بلند به رنگ طلایی یا سرخ را متصور می‌شوند.[۱۵] در افغانستان، آل را زنی جوان، با دندان‌ها و ناخن‌های دراز، چشمان مورب، پاشنه‌های برگشته به‌سمت جلو می‌دانند. در ارمنستان نیز، آل، پیرزنی است فرتوت با دندان‌هایی آهنی، نیش‌هایی همچون گراز، موهای نامرتب، چنگال‌هایی از مس، چشمانی آتشین و دماغی از گِل. در آسیای مرکزی، آل را به‌شکل زنی عجوزه، زشت، چاق و پُرمو متصور شده‌اند که کیسه‌ای پشمین بر شانه‌ی خود دارد که در باور عوام، در آن قلب و جگر قربانیان خود را حمل می‌کند.[۱۶]

دورکننده‌های آل

روش‌های دور کردن آل، شبیه روش‌های مقابله با دیوان است؛ مانند تعویذها، وردها، دعاها، بخورها، اشیاء آهنی، پیاز و سیر. برخی از این روش‌ها، در راستای پیش‌گیری از آل‌زدگی و برخی دیگر به‌منظور رفع پیامدهای آل‌زدگی است. برای مثال، در برخی نقاط ایران، ابتدا سوزن یا سنجاقی را در جفت بچه فرو کرده و سپس در پارچه‌ای سفید پیچیده و در کوزه‌ای سفالی نگهداری می‌کنند. برخی نیز، کوزه را همراه با زغال در باغچه خانه دفن کرده و عده‌ای دیگر آن را در چاه فاضلاب خانه می‌انداختند. گروهی از مردم، یک ریسمان پشمی سیاه را دور اتاق زن زائو نصب کرده و 12 فتیله‌ی پنبه‌ای را نیز به اتاق او می‌آویختند.[۱۷] ساخت آدمک‌هایی سربازگونه و آویزان کردن آن‌ها از بام اتاق زائو نیز از اقدامات دورکننده‌ی آل‌ها بوده است.[۱۸]

اقداماتی دیگر همچون گذاشتن نان روغنی شیرین همراه با کوزه‌ای آب در بالای درب اتاق زائو،[۱۹] دودی یا خاکستری کردن چهره نوزاد، بستن دستمال سیاه به سر نوزاد،[۲۰] بستن چند رشته نخ سیاه و سفید بر مچ دست زائو، بر دست کردن چند النگوی آهنی توسط زن زائو،[۲۱] قرار دادن اشیاء آهنی مانند شمشیر، چاقو، سیخ، قیچی و پیاز به سیخ کشیده شده در کنار تخت زائو، تغییر دادن نام زن زائو و صدا زدن او با نامی دیگر تا 40 روز نیز در راستای دور کردن آل از زن زائو بوده است.

زنان در یزد، برای دور کردن آل، از حضرت فاطمه مدد می‌گیرند. زنان مسیحی نیز به حضرت مریم توسل می‌کنند.[۲۲] در همدان، در اتاق نوزاد تازه متولدشده، دو گهواره می‌گذارند تا آل نتواند نوزاد را شناسایی کند. در برخی مناطق دیگر، جگر و شُش گوسفند را در حیاط خانه می‌آویزند تا آل به همان‌ها بسنده کند.[۲۳]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه آل.
  2. Abeghian, Der armenische Volksglaube, 1899, P95.
  3. عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه آل.
  4. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه آل.
  5. Ganalanian, Armianskie predaniia, 1979, P238.
  6. Vigne, A Personal Narrative of a Visit to Ghuzni, Kabul and Afghanistan ..., 1840, P211-212.
  7. بهمن‌بیگی، عرف و عادت در عشایر فارس، ۱۳۲۴ش، ص۸۱-۸۲ ؛
    صفی‌نژاد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، ۱۳۵۵ش، ص۴۳۰؛
    باستانی‌پاریزی، سنگ هفت قلم، ۱۳۵۸ش، ص۵۳۷.
  8. Egiazarov, Kratkii etnograficheskii ocherk kurdov Erivanskoi gubernii, 1891, P59.
  9. Navasardiants, Hay zhoghovrdakan’ hekiatner, 1891, P26.
  10. محرر، «افسانۀ آل و پیوند آن با عقاب»، ۱۳۶۹ش، ص۱۶۸.
  11. Asatrian, Obriady detstva i vospitanie detei v trabitsionnoi Kulture persovi Etnografiia detstva, 1983, P150.
  12. خوانساری، «کلثوم‌ننه»، ۱۳۴۰ش، ص۱۶۹.
  13. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۶۶.
  14. خوانساری، عقاید النساء، ۱۳۴۲ش، ص۱۵.
  15. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۶۶؛
    بهمن‌بیگی، عرف و عادت در عشایر فارس، ۱۳۲۴ش، ص۸۱.
  16. Andreev, Tadzhiki doliny Xuf, 1953, P78-82;
    Murodov, Drevnie obrazy mifologii u tadzhikov doliny Zeravshana, 1979, P56-69.
  17. Masse, Croyances et coutumes persanes, 1938, V.I, P45.
  18. Dieulafoy, La Perse, la Chaldée et la Susiane, 1990, P106.
  19. شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۴.
  20. Masse, Croyances et coutumes persanes, 1938, V.I, P45.
  21. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۶7.
  22. Abeghian, Der armenische Volksglaube, 1899, P96.
  23. Asatrian, Obriady detstva i vospitanie detei v trabitsionnoi Kulture persovi Etnografiia detstva, 1983, P152.

منابع

  • اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
  • باستانی‌پاریزی، محمدابراهیم، سنگ هفت قلم، تهران، به‌نشر، ۱۳۵۸ش.
  • بهمن‌بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، سعدی، ۱۳۲۴ش.
  • خوانساری، آقاجمال، «کلثوم‌ننه»، تهران، کتاب هفته، شماره 18، ۱۳۴۰ش.
  • خوانساری، آقاجمال، عقاید النساء، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۴۲ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 26 دی 1400ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
  • صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۵ش.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 26 دی 1400ش.
  • محرر، ایرج، «افسانۀ آل و پیوند آن با عقاب»، تهران، چیستا، س 8، شماره 2، ۱۳۶۹ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 26 دی 1400ش.
  • Abeghian, Manuk, Der armenische Volksglaube, Leipzig, 1899.
  • Andreev, M. S., Tadzhiki doliny Xuf, Stalinabad, 1953.
  • Asatrian, G. S., Obriady detstva i vospitanie detei v trabitsionnoi Kulture persovi Etnografiia detstva, Moscow, 1983.
  • Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1990.
  • Egiazarov, S. A., Kratkii etnograficheskii ocherk kurdov Erivanskoi gubernii, Tiflis, 1891.
  • Ganalanian, A. T., Armianskie predaniia, Yerevan, 1979.
  • Masse, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
  • Murodov, O., Drevnie obrazy mifologii u tadzhikov doliny Zeravshana, Dushanbe, 1979.
  • Navasardiants, T., Hay zhoghovrdakan’ hekiatner, Tiflis, 1891.
  • Vigne, G. Th., A Personal Narrative of a Visit to Ghuzni, Kabul and Afghanistan ..., London, 1840.