باران خواهی؛ نیایش و آیینی کهن در راستای طلب باران

باران‌خواهی، آیینی سنتی است که در روزگار و دوره‌ خشکسالی، برپا می‌شود. این آیین، بیش‌تر حالتی نمادین و نمایشی داشته و به آن تمنای باران، طلب باران و یا استسقا نیز می‌گویند.

در همه‌ی فرهنگ‌های دنیا، باران، حائز اهمیتی فراوان است و نمونه‌های فراوان و گوناگونی از رسوم مختلف باران‌خواهی، در دوره‌های متفاوت تاریخی برپا شده است.[۱] بخشی از آیین‌ باران‌خواهی ایرانیان، ریشه در اساطیر زردشتیان و بخشی دیگر مرتبط با باور اقوامی است که در دوران‌هایی بر این سرزمین حاکم شدند. فرهنگ دوره باستانی ایرانیان، در آیین باران‌خواهی آنان به‌روشنی دیده می‌شود.[۲]

نمونه‌های تاریخی باران‌خواهی

از آیین باران‌خواهی گزارش‌های اندکی در ادبیات رسمی ایرانیان برجای مانده است. قدیمی‌ترین گزارش ثبت‌شده مربوط به دوران ساسانیان است که پس از 7 سال خشکسالی سخت، تمامی کشت‌زارها، چشمه‌ها، قنات‌ها و رودها خشک شده و دام‌ها و پرندگان رو به خطر انقراض بوده‌اند.[۳] در آن هنگام، مردم به‌دستور پادشاه، به‌صورت دسته‌جمعی به بیرون شهر رفته و به نیایش با خداوند پرداخته و طلب باران کرده‌اند. فردوسی در همین رابطه گفته است:[۴]

همی بآسمان اندرآمد خروشز بس مویه و درد و زاری و جوش
ز کوه و بیابان و از دشت و غارز یزدان همی خواستی زینهار


در گزارش دیگری از شهرهای قونیه و لاذقیه، مردم به‌منظور حاجت‌روایی در تمنای باران، قربانی کرده و به صحرا می‌رفتند و به‌صورت گروهی نیایش می‌کردند. سپس، شیوخ آن‌ها، سر و پای خود را برهنه کرده و بر سر مزار مولوی به نیایش و طلب باران مشغول شده و چنین می‌گفتند: «یا رب! باران بر سر یاران باران».[۵]

همچنین از دوران اقامت امام رضا در مرو، که با خشکسالی آن دیار همراه بود، گزارش شده است که او به‌همراه مردم به بیرون شهر رفته و در آن‌جا نماز گذارده و به دعای باران مشغول شدند و در پی این آیین، بارش باران شروع شد.[۶]

سعدی نیز در باب چهارم بوستان، به خروج مردم از شهر و باران‌خواهی آن‌ها در صحرا اشاره کرده است.[۷]

رسوم باران‌خواهی

آیین باران‌خواهی ایرانیان دارای آداب و رسوم گوناگونی بوده است و بسیاری از آن‌ها امروزه، فراموش شده است.

مراسم دعا و نیایش

نیایش، کهن‌ترین رسم در آیین باران‌خواهی ایرانیان بوده است. در این رسم، همگان به پیشگاه آفریدگار، پناه آورده و اغلب، قربانی می‌کردند. در ایران باستان، این رسم نزد ایزد ویژه باران به‌نام «تشتر» برپا می‌شد. در دوره اسلامی نیز رسم دعا و نیایش با تکیه بر آموزه‌های دینی ادامه یافت. در صحیفه سجادیه چنین آمده است: ای آفریدگار متعال! به فرشتگان رحمت خویش دستور بده تا کام تشنه ما را با زلال باران سیراب کرده و بارانی در مزرعه‌ها جریان سازد که خوشه‌های پربار بپروراند و در مرتع‌ها، پستان‌های بی‌شیر را از شیر سرشار سازد.[۸]

در دوره معاصر، در شهرستان قائن، مسجدی قدیمی به‌نام «دعای باران» وجود دارد که تنها به‌منظور باران‌خواهی استفاده می‌شود.[۹] مردم در مراغه، آذرشهر و تبریز نیز به‌هنگام خشکسالی، با پای برهنه و درحالی‌که تکبیر می‌گویند به مصلای شهر رفته و به مراسم دعا و نماز باران مشغول می‌شوند.[۱۰] در مناطق جنوبی و جنوب‌غربی ایران نیز، مراسم باران‌خواهی را «قبله دعا» یا «قبله باران» خوانده و در آن به دعا و نیایش می‌پردازند. در قشم، مردم به‌صورت گروهی به در خانه‌های یکدیگر رفته و با ترانه «مشک مشکئو»، شروع این آیین را اطلاع‌رسانی می‌کنند. در پایان این مراسم، که تنها در روز جمعه انجام می‌شود، گوسفندی را قربانی می‌کنند و به مستمندان می‌بخشند.[۱۱] مردم تهران نیز، برای باران‌خواهی در روزهای پنجشنبه یا جمعه به آرامگاه سید ملک خاتون می‌رفتند و همراه با دعا و نیایش، این شعر را نیز با صدای بلند می‌خواندند که: ای خدا باران ببارد بر زمین *** حرمت جان امیرالمؤمنین.[۱۲] در ماهشهر نیز، گروهی از مردم یک خروس و چند مشک کهنه بر دوش گرفته و در حالی‌که هاون چوبی بزرگی به‌نام «جِوَن» که در آن گندم ریخته‌اند، بر دست داشته، شعری می‌خوانند که بخشی از آن بدین شرح است:

بیو بریم قبله دعابلکه خدا رحمش بیا
ای خدا بزن بارونسی (برای) خاطر عیالوارون


فردی که خروس را در دست دارد، مدام به پشت او می‌زند تا سروصدا کند و آن را نمادی آیینی و کهن می‌دانند. برخی معتقدند که سروصدای این خروس باعث می‌شود تا خروس عرش نیز به صدا درآید.

در کازرون نیز، مردم همین آیین را با اندکی تفاوت در شعر و محتوای آن اجرا می‌کنند. برای مثال، کازرونی‌ها می‌گویند:[۱۳]

ای خدا ما تشنمونهاَبر تو آسمونه
سنگ آسک کولمونهیالا تو بزن بارون
سی خونه عیالوارونآسک ما دون می‌خواه، نون دون ما نون می‌خواه

پختن آش

از دیگر رسم‌های ویژه باران‌خواهی، پختن آش یا حلیم است که در میان مستمندان تقسیم می‌شود. رسم پختن آش در بیشتر شهرها و روستاهای خراسان به‌صورتی تقریبا مشابه انجام می‌شود. در طبس نیز «حلیم باران» در خارج از شهر و یا در یک مسجد پخته می‌شود.[۱۴] در سیرچ کرمان آش باران‌خواهی به‌نام «آش حسین»، در اسکو «آش فاطمه»،[۱۵] در تفرش «آش تُرماج»،[۱۶] در کازرون «اُو آش» پخته می‌شود که نمک آن را از خانه یک تازه عروس گرفته و شعری با این مضمون می‌خوانند: اُو نداریم / نون نداریم / گشنمونه / تشنه مونه / ابرِ نو در آسمونه...[۱۷]

در ایزدخواست فارس نیز مردم دو نوع «دیگ‌جوش» دارند که اولی با ختم انعام همراه بوده و دعای سر دیگ‌جوش نیز خوانده می‌شود که در آن، مردم از خداوند طلب باران می‌کنند.[۱۸] در فراهان نیز برای پخت آش باران‌خواهی، از آب قنات که برای زراعت استفاده می‌شود، تهیه کرده و پس از آن، به بالای بام مسجدی رفته و مقداری از آش را داخل ناودان می‌ریزند و شعری می‌خوانند که: این آش آش رونه / خاک پیر و جوونه / هرکه می‌خوره بکنه دعا / برای جو و گندما... . در تویسرکان و آباده نیز همین رسم انجام می‌شود.[۱۹] در بیشتر مناطقی که به پختن آش مشغول می‌شوند، یک یا چند گوسفند را نیز قربانی کرده و به آش اضافه می‌کنند.

رسوم خرافی

در مناطق غربی ایران هنگام خشکسالی، گروهی از زنان و دختران به‌صورت صوری، گاوهای روستای مجاور را می‌دزدیدند. زن‌های روستاهای دیگر با چوب‌دستی برای مقابله با دزدان، به صحرا رفته و دعوایی صوری راه می‌انداختند. سرانجام، بین این دو گروه، یک نفر ضامن می‌شد و زنان در گروه دزدها، به‌شرطی گاوها را برمی‌گرداندند که باران ببارد.[۲۰]

گاهی برای «تحریک غیرت خدایی»، حرمت پدیده‌های مقدس را می‌شکستند.[۲۱] برای مثال، کودک یتیمی را درون قنات نگه می‌داشتند تا قطره اشک او درون چاه قنات بریزد و با این روش، خداوند به آن‌ها رحمت آورد و باران ببارد.

در مناطقی از ایران، برخی از سنگ‌ها را باران‌ساز می‌انگارند. این سنگ، در میان اعراب به «حجر المطر»، در میان عجم به «سنگ یده» و در میان مردم ترک به «جده تاش» معروف است.[۲۲] این سنگ‌های، وسیله‌ی باران‌خواهی مردم قرار می‌گرفتند.

در بسیاری از نقاط ایران، زمانی‌که خشکسالی طولانی شود، مردم می‌گویند که «باران را بند کرده‌اند». آن‌ها درصدد بازگشایی این بند و باطل کردن جادو برمی‌آمدند. گاهی سهمی از گوشت قربانی را برای پری‌ها و اجنه در گوشه‌ای از حیاط مسجد قرار می‌دادند[۲۳] و گاهی اورادی را بر روی کاغذهایی نوشته و به درخت آویزان می‌کردند.

یکی دیگر از رفتارهای ایرانیان در هنگام خشکسالی، تفأل و پیش‌گویی بود. در برخی از آیین‌های باران‌خواهی نیز الاغ زنده را مورد محبت قرار می‌دادند تا باران ببارد. تابوت‌گردانی، تابوت‌شویی و علم‌گردانی نیز از دیگر آیین‌های ویژه باران خواهی در ایران بوده است.[۲۴] در خراسان برخی از مردم، علمی را بر دوش گرفته و به خواندن اشعار باران‌خواهی مشغول می‌شدند. رسم «کوسه گردی» که به «کوسه گلین» یا «کوسه بر نشستن» نیز معروف است، یکی دیگر از رسوم کهن در زمینه باران‌خواهی بود.[۲۵] در برخی از مناطق نیز زنان و دختران، به‌منظور باران‌خواهی، عروسکی را با شمایل زنانه می‌ساختند و به در خانه‌ها رفته و اشعاری را زمزمه می‌کردند. اهل هر خانه نیز پس از پاشیدن آب روی عروسک، چیزهایی از جمله آرد، روغن، گندم و برنج را به بچه‌ها یا زن‌ها می‌دادند تا زودتر باران ببارد.[۲۶] ترانه‌های این رسم در برخی از ایلات، با نام «گل گشنیزو» همچنان برای باران‌خواهی خوانده می‌شود.[۲۷]

پانویس

  1. فریزر، شاخۀ زرین، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۸-۱۴۹ و ۱۶۰-۱۶۱؛
    شـوالیه، فرهنگ نمادها، ج2، ۱۳۷۹ش، ص17-18؛
    کندری، «خدای باران در اسطوره‌های سرخ‌پوستان آمریکای میانۀ باستانی»، ۱۳۶۷ش، ص۵۸۷-۵۹۱؛
    عناصری، «پایگاه اسطوره‌ای_آیینی (آب) و (باران) در فرهنگ ارمنی»، ۱۳۶۶ش، ص۷۴۷-۷۵۳.
  2. پاپلی یزدی، «آیین‌های باران‌خواهی در زمان خشک‌سالی‌ها»، ۱۳۷۸ش، ص۱۹۸-۱۹۹.
  3. بیرونی، الآثار الباقیة، ۱۹۰۶م، ص۲۲۸؛
    دینوری، الاخبار الطوال، ]بی‌تا[، ص۶۱.
  4. فردوسی، شاهنامه، پادشاهی یزدگرد هجده سال بود، بیت 28 و 29، سایت گنجور.
  5. افلاکی، مناقب ‌العارفین، ج2، ۱۳۶۲ش، ص۷۴۸-۷۴۹ و ۷۹۵-۷۹۶ و۸۶۹-۸۷۰.
  6. ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ]بی‌تا[، ص407-409.
  7. سعدی، کلیات، ۱۳۷۵ش، ص۳۰۴-۳۰۵.
  8. صحیفۀ سجادیه، ۱۳۵۲ش، ص۲۲۰-۲۲۵.
  9. پاپلی یزدی، «آیین‌های باران‌خواهی در زمان خشک‌سالی‌ها»، ۱۳۷۸ش، ص۱۹۵.
  10. باشگوز، «مراسم تمنای باران و باران‌سازی در ایران»، ۱۳۵۸ش، شماره ۱۸، ص۱۱۸.
  11. نادری، «مراسم قبله باران»، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۶-۱۵۷.
  12. عناصری، «آیین ‌طلب باران و حرمت آب در ایران»، ۱۳۴۸ش، ص۵۴.
  13. فقیری، باورهای سرزمین مادری‌ام، ۱۳۸۹ش، ص۹۵.
  14. پاپلی یزدی، «آیین‌های باران‌خواهی در زمان خشک‌سالی‌ها»، ۱۳۷۸ش، ص۱۹۵ و 193.
  15. مقیمی اسکویی، اسکو، از ساحل دریاچۀ ارومیه تا قلۀ سهند، ۱۳۸۵ش، ص۲۹۲.
  16. حسنی، مردم‌نگاری شهرستان تفرش، ۱۳۸۲ش، ص۳۱۷.
  17. حاتمی، جغرافیای طبیعی کازرون، ۱۳۸۵ش، ص۹۳-۹۴.
  18. رنجبر، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، ۱۳۷۳ش، ص۳۳۷-۳۳۸.
  19. معمار، «آیین طلب باران در غرب ایران (باختران، کردستان و تویسرکان)»، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۴۰؛
    نوبان، مردم‌نگاری شهرستان دلیجان، ۱۳۸۲ش، ص۳۰۸.
  20. اسدیان، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۴۶؛
    عسکری ‌عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ش، ص۵۳.
  21. باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ۱۳۶۳ش، ص363.
  22. خواندمیر، حبیب السیر، ج3، ۱۳۶۲ش، ص4-5.
  23. نادری، «مراسم قبله باران»، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۷.
  24. باشگوز، «مراسم تمنای باران و باران‌سازی در ایران»، ۱۳۵۸ش، شماره ۱۸، ص۱22.
  25. باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ۱۳۶۳ش، ص۳۰۹-۳۱۰.
  26. میرشکرایی، انسان و آب در ایران، ۱۳۸۰ش، ص99.
  27. فرهادی، موزه‌های بازیافته، ۱۳۷۸ش، ص۶۸-۶۹.

منابع

  • ابن‌بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمۀ محمدتقی اصفهانی، تهران، علمیۀ اسلامیه، ]بی‌تا[.
  • اسدیان، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
  • افلاکی، احمد، مناقب ‌العارفین، به‌تحقیق تحسین یازیجی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ش.
  • باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت‌قلعه، تهران، روزبهان، ۱۳۶۳ش.
  • باشگوز، ا.، «مراسم تمنای باران و باران‌سازی در ایران»، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، کتاب جمعه، تهران، س1، شماره 18 و 19 و 20، ۱۳۵۸ش.
  • بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به‌تحقیق ادوارد زاخاو، لایپزیگ، ]بی‌نا[، ۱۹۰۶م.
  • پاپلی یزدی، محمدحسین، «آیین‌های باران‌خواهی در زمان خشک‌سالی‌ها»، مشهد، تحقیقات جغرافیایی، س14، شماره 3 و 4، ۱۳۷۸ش.
  • حاتمی، حسن، جغرافیای طبیعی کازرون، قم، تأمین، ۱۳۸۵ش.
  • حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان تفرش، اراک، میراث فرهنگی استان مرکزی، ۱۳۸۲ش.
  • خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش.
  • دینوری، احمد، الاخبار الطوال، بغداد، المکتبة العربیه، ]بی‌تا[.
  • رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، آیات، ۱۳۷۳ش.
  • سعدی، کلیات، به‌تحقیق محمدعلی فروغی، تهران، طلوع، ۱۳۷۵ش.
  • شـوالیه، ژ. و آ. گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، جیحون، ۱۳۷۹ش.
  • صحیفۀ سجادیه، ترجمۀ صدرالدین محمد حسین بلاغی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۲ش.
  • عسکری‌ عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، شاپورخواست، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ش.
  • عناصری، جابر، «آیین ‌طلب باران و حرمت آب در ایران»، انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، س 7، شماره 1، ۱۳۴۸ش.
  • عناصری، جابر، «پایگاه اسطوره‌ای_آیینی (آب) و(باران) در فرهنگ ارمنی»، تهران، چیستا، س 4، شماره 10، ۱۳۶۶ش.
  • کندری، مهران، «خدای باران در اسطوره‌های سرخ‌پوستان آمریکای میانۀ باستانی»، تهران، چیستا، س 4، شماره 8، ۱۳۶۷ش.
  • فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 15 بهمن 1400ش.
  • فریزر، ج. ج، شاخۀ زرین، به‌تحقیق ر. فریزر، ترجمۀ کاظم فیروزمند، تهران، آگاه، ۱۳۸۳ش.
  • فرهادی، مرتضى، موزه‌های بازیافته، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۷۸ش.
  • فقیری، ابوالقاسم، باورهای سرزمین مادری‌ام، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۹ش.
  • معمار، فریدون، «آیین طلب باران در غرب ایران (باختران، کردستان و تویسرکان)»، چیستا، تهران، س 2، شماره 10، ۱۳۶۲ش.
  • مقیمی اسکویی، حمیدرضا و موسى‌زاده، اسفندیار، اسکو، از ساحل دریاچۀ ارومیه تا قلۀ سهند، اسکو، ۱۳۸۵ش.
  • میرشکرایی، محمد، انسان و آب در ایران، تهران، مؤسسه گنجینه ملی آب ایران، ۱۳۸۰ش.
  • نادری، افشین، «مراسم قبله باران»، کتاب ماه هنر، تهران، شماره 57 و 58، ۱۳۸۲ش.
  • نوبان، مهرالزمان و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان دلیجان، اراک، ]بی‌نا[، ۱۳۸۲ش.
  • Kodirov, R., Folklori tochikoni vodii Kashkadarë, Dushanbe, 2000.