بخور
بخور؛ بخار آب یا داروی جوشاندهای که استنشاق میشود
در زبان فارسی به بخار آب که گاه دارو نیز در آن جوشانده شده و با تنفس وارد بدن میگردد، بخور گفته میشود. از بخور برای مرطوب کردن فضا، ضدعفونی کردن آن، رفع شر، دور کردن انرژیهای منفی و درمان برخی از بیماریها استفاده میشود.[۱] همچنین هر چیزی که به آن بوی داده و بوی خوشی را پخش میکند، بخور گفته میشود؛ این بوی خوش میتواند از سوختن بعضی از ادویهها، مانند عود، لوبان و عطریات سوختنی بهدست آید. برای تهیهی این بخور، ادویهی مربوطه را در آب جوشان ریخته یا بر آتش میریزند تا هوا معطر و تسویه شود.[۲]
انواع بخور
انواع مختلف بخور را معمولا در 2 دسته، گروهبندی میکنند:
- بخورهای گیاهی: شامل چوبها (مانند عود)، صمغها (مانند کُندُر)، بلسان و کُلاله زعفران.
- بخورهای روغنی: مانند مشک، عنبر و روغن زعفران.[۳]
این بخورها، معمولا در ظرفهای مخصوص مانند آتشدان، مجمره، بخورسوز، بویسوز، عطرسوز، عودسوز، مذبح و منقل استفاده میشوند.[۴]
پیشینه
در آئین زردشت، سوزاندن چوبهای معطر در مراسمهای مختلف مذهبی، جشنها و حتی در خانهها مرسوم بوده و مردم، این کار را معمولا برای خشنودی ایزد آذر و دور کردن شیاطین انجام میدادند. این باور، در کتاب دینی اوستا نیز آمده و بر بخور دادن همچون سلاحی بهمنظور مبارزه با اهریمن و پریان، تأکید شده است.[۵] همچنین، در آیین تدفین پیروان دین زردشت، گیاهانی همچون عود، لبان، چوب انار و صندل، در کنار پیکر مردگان سوزانده میشود.[۶]
در آتشکدهها، هنگام پرستش و نیایش خدایان، بخور گیاهان، چوبها و روغنهای معطر مرسوم بود، مانند آغاز پنجگاه در آتشکدههای مختلف، آتش بهرام، آذربرزین و آذرگشسب.[۷] در جشنهای نوروز، جشنهای سده، مهرگان و امثال آنها نیز سوزاندن بخور و عطرآگین کردن فضا، رایج بوده است.[۸]
در منابع کهن، به بخور انواع گیاهان و چوبهای خوشبو در دربار پادشاهان ساسانی نیز اشاره شده است. در یکی از منابع، به غنایم بهدست آمده از این درباریان اشاره کرده که علاوه بر فرشها و قالیهای منقش، انواع عطریاتی که بخور داده میشد (مانند اسپرغم، گل سرخ، نرگس، خیری سرخ، خیری زرد، سمن سفید، سوسن سفید، بنفشه، نیلوفر، مورد، نسترن، یاسمین و منج ناشکفته) نیز بهدست غارتگران افتاده بود.[۹]
همچنین فردوسی در شاهنامه، به انواع بخور و کارکردهای سحرآمیز آن، اشاره کرده است.[۱۰] برای مثال، بهمنظور فراخواندن سیمرغ، که حامی زال و رستم بود، یکی از پرهای این پرنده را در مجمری که برای سوزاندن بخور بود، میسوزاندند و با این روش، جهان سرشار از بوی مشک میشد.[۱۱] سفارش پیامبر خدا بر استفاده از بوی خوش[۱۲] و تأییدات فقیهان مسلمان درباره استفاده از بخور[۱۳] موجب ماندگاری رسم بخور دادن در میان ایرانیان پس از ورود اسلام به ایران شد. مسافرانی خارجی که از ایران اسلامی بازدید کردهاند، به استفاده و کاربرد بخور در میان ایرانیان اشاره کردهاند.[۱۴]
بخور در فرهنگ مردم ایران
مردم در تهران، پیش از مراسم عقد، خوانچهای را به خانهی عروس میفرستادند که گیاهان مختلفی برای بخور نیز در آن قرار داده میشد.[۱۵] همچنین، برخی از مردم، بخور کندر و اسپند را موجب شگون خانه میپنداشتند.[۱۶] پس از تمام شدن خطبه عقد، در تمام نقاط ایران، رسم بخور دادن اسپند و گاهی ترکیب آن با سایر گیاهان از جمله کندر، مرسوم است.[۱۷]
در سفره حاجتخواهی مردم در کرمان، پیش از ایام نوروز، گذاشتن ظرف سرمهدان و ظروف متعدد بخور اسپند نیز مرسوم است.[۱۸] همچنین، استفاده از بخور، بهویژه بخور اسپند، کندر، عود، زاغ، آویشن، اسطوخودوس و کافور، در میان ایرانیان، برای دور کردن نحسی، دفع چشمزخم و نیز به قصد تبرک، در مراسم و خانهها، هنوز نیز رایج است. برای استقبال از مهمانان نیز گاهی از بخور استفاده میکنند، بهخصوص زمانیکه فرد مهمان از سفرهای زیارتی آمده باشد.
استفاده طبی از بخور
کاربرد بخور، بهمنظور ضدعفونی کردن بدن و لباسها و نیز پیشگیری از بیماریها از دیرباز رایج بوده است. ابنسینا، در موارد بسیاری، بخورهای خوشبو را برای درمان بیماریهای زنان توصیه کرده است.[۱۹]
در طب سنتی، بخور را برای رفع سردرد، رفع زکام (آبریزش بینی و سرماخوردگی)، رویش مو، تقویت معده، دفع رطوبت بدن، رفع دندان درد، سرفههای بلغمی و درمان وسواس تجویز میکردند.[۲۰]
در طب مردمی نیز، بخشی از بیماریها را از طریق بخور گیاهانی خاص، درمان میکردند. برای مثال، در سروستان، در شب یکشنبه، زیر پای مریض، اسپند دود میکردند و اطرافیان بیمار نیز، تکه نخی را از لباس خود جدا کرده و در آتش بخور، میانداختند.[۲۱] بخور سرکه نیز از جمله بخورهای درمانی میان مردم ایران است. برای این کار، مقداری سرکه ترش و تند را در ظرفی آهنین روی آتش گرم میکردند، سپس بهمنظور پراکنده نشدن بخار آن، چادر یا ملحفهای را روی سر بیمار میانداختند تا سر و صورت او، بهصورت کامل در معرض آن بخار قرار بگیرد و بیماری او درمان شود.[۲۲]
بخور در ادبیات ایران
بخور، واژهای کهن است که در فرهنگ و ادبیات ایران زمین، ریشه دوانده است. شاعران بزرگ نیز از این واژه در اشعار خود بهره گرفتهاند. برای مثال، حافظ در بیتی میگوید:[۲۳]
بیا ساقی، آن می که حور بهشت | عبیر ملایک در آن میسرشت |
بده تا بخوری در آتش کنم | مشام خرد تا ابد خوش کنم |
پانویس
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بخور.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بخور.
- ↑ انصاری، تاریخ عطر در ایران، ۱۳۸۱ش، ص۸۷-۸۸.
- ↑ شیشهگر، «بخور و بخوردان»، ج2، ۱۳۷۵ش، ص۴۴۶.
- ↑ وندیداد، ۱۳۷۶ش، فرگرد ۸: ص۷۹-۸۰.
- ↑ وندیداد، ۱۳۷۶ش، ج2، ص903-904.
- ↑ کریستنسن، وضع ملت و دولت و دربار در دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ۱۳۷۴ش، ص۱۵۱؛
دوستخواه، تعلیقات بر اوستا، ج2، ۱۳۷۰ش، ص895. - ↑ مهرین، کشورداری و جامعۀ ایران در زمان ساسانیان، ۱۳۵۰ش، ص۱۸۶.
- ↑ کریستنسن، وضع ملت و دولت و دربار در دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ۱۳۷۴ش، ص۱۵1-152.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج5، ۱۳۸۶ش، ص397-398.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج1، ۱۳۸۶ش، ص266؛
دماوندی، جادو در اقوام، ادیان و بازتاب آن در ادب فارسی، ۱۳۸۴ش، ص۴۱۵-۴۱۶؛
اعتماد مقدم، آیین و رسمهای ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص477. - ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج73، ۱۴۰۲ق، ص143.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج4، ۱۹۸۱م، ص5.
- ↑ شاردن، سیاحتنامه، ج3، ۱۳۳۶ش، ص۱۱۲.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص82.
- ↑ کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۱۴۵.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۱۷۹.
- ↑ تجربهکار، «بعضی از رسوم باستانی»، ۱۳۳۵ش، ص۱۹۶-۱۹۸.
- ↑ ابنسینا، قانون، ج3، ۱۳۷۰ش، ص373 و 379.
- ↑ علی، قرابادین مظهری، چ تصویری، ۱۳۸۳ش، ص۱۰.
- ↑ همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۴۸ش، ص۳۷۴.
- ↑ بلوکباشی، «درمان بیماریها و ناخوشیها در پزشکی عامیانه»، ۱۳۴۲ش، ص۱۳۶.
- ↑ حافظ، ساقی نامه، بیت 23، سایت گنجور.
منابع
- ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، سروش، ۱۳۷۰ش.
- اعتماد مقدم، علیقلی، آیین و رسمهای ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
- انصاری، شهره، تاریخ عطر در ایران، تهران، طبع و نشر، ۱۳۸۱ش.
- بلوکباشی، علی، «درمان بیماریها و ناخوشیها در پزشکی عامیانه»، کتاب هفته، تهران، شماره 103، ۱۳۴۲ش.
- تجربهکار، نصرت، «بعضی از رسوم باستانی»، مردمشناسی، تهران، شماره 4 و 5، ۱۳۳۵ش.
- حافظ، ساقینامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 28 بهمن 1400ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 28 بهمن 1400ش.
- دماوندی، مجتبى، جادو در اقوام، ادیان و بازتاب آن در ادب فارسی، سمنان، آبرخ، ۱۳۸۴ش.
- دوستخواه، جلیل، تعلیقات بر اوستا، تهران، مروارید، ۱۳۷۰ش.
- شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۶ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
- شیشهگر، آرمان، «بخور و بخوردان»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۵ش.
- علی، حکیم مظهر، قرابادین مظهری، چ تصویری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، ۱۳۸۳ش.
- کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ش.
- کریستنسن، آرتور، وضع ملت و دولت و دربار در دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ترجمۀ مجتبى مینوی، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴ش.
- فردوسی، شاهنامه، بهتحقیق جلال خالقی مطلق، تهران، آبان، ۱۳۸۶ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، فراهانی، ۱۴۰۲ق.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 28 بهمن 1400ش.
- مهرین، عباس، کشورداری و جامعۀ ایران در زمان ساسانیان، تهران، کتابخانه مرکزی، ۱۳۵۰ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ]بینا[، ۱۹۸۱م.
- وندیداد، ترجمه و تعلیقات هاشم رضی، تهران، فکر روز، ۱۳۷۶ش.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۴۸ش.