بهلول
بهلول؛ فرزانهای دیوانهنما در سده دوم هجری
بهلول، لقب فردی به نام ابووهیب بهلول بن عمرو الصیرفی کوفی است که به بهلولِ مجنون معروف بود. او دیوانهی عاقلی بود که کلامی شیرین و سخنانی اندیشمندانه بر زبان میراند. بهلول را در ادبیات رسمی و شفاهی ایران، کشورهای خاورمیانه و نیز کشورهای شمال ایران، به نام خردمندی دیوانهنما میشناسند. برخی وی را، عموزادهی هارونالرشید، پنجمین خلیفه عباسی، معرفی کردهاند.[۱] در بسیاری از منابع تاریخی نیز بهلول را شیعیمذهب و در برخی دیگر از منابع، او را از شاگردان امام جعفر صادق، دانستهاند.[۲] برخی، دیوانهنمایی بهلول را سفارشی از سوی امام صادق دانستهاند.[۳]
در بیشتر فرهنگهای فارسی، بهلول را بهمعنی مردی خندهرو، نیکوروی، پیشوای قوم، از هر نظر بهتر و مهتر از دیگران بودن، بزرگ طایفه و خوشمنش، آوردهاند.[۴]
بهلول در ادبیات فارسی
شهرت بهلول و سخنان او، در حدی است که در شاعر و سخنور بزرگی همچون سعدی، از او یاد کرده است :[۵]
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی | چو بگذشت بر عارفی جنگجوی |
گر این مدعی دوست بشناختی | به پیکار دشمن نپرداختی |
گر از هستی حق خبر داشتی | همه خلق را نیست پنداشتی |
یا در بیتی دیگر نیز، سعدی، به مقام و دانایی بهلول اشاره میکند که:[۶]
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی | حکیم را نرسد کدخدایی بهلول |
پژوهشگران معتقدند که روایتهای مطرحشده درباره بهلول با نوعی از افسانهها و لطیفههای زبان فارسی، مطابقت دارد. بهلول در این روایتها، با تیزهوشی و نکتهسنجی، از ستمدیدگان در برابر اربابان و قاضیان دفاع میکند. در روایتی آمده است که بازرگانی، آهنهای خود را نزد قاضی شهر به امانت میگذارد و زمانیکه میخواهد آن را پس بگیرد، قاضی به او پاسخ میدهد که آهنها، توسط موشها خورده شدهاند. بازرگان، نزد بهلول آمده و از او طلب یاری میکند. بهلول، هارونالرشید را راضی میکند تا وی را به سِمت پادشاهی موشهای شهر منصوب کند. پس از آن، بهلول به بهانه یافتن موشهای مجرم، دستور میدهد تا دورتادور خانه قاضی را گودبرداری کنند. قاضی که از این کار به هراس میافتد، آهنها را به بازرگان برمیگرداند.[۷]
در برخی دیگر از داستانهای مطرحشده نیز بهلول، به نصیحت و پند دادن صاحبان قدرت پرداخته و آنها را از عذاب روز رستاخیز بر حذر میدارد.[۸]
بهلول در روایتهای مختلف، همچون دانشمندی حاضرجواب، شخصیتی ساده و گاهی رند نیز آمده است. در روایتهایی منسوب به بهلول، داستانهایی مَثَلمانند نقل شده است، مانند روایت «بز به پای خود، میش به پای خود»،[۹] «آستین نو بخور پلو»،[۱۰] «حرف راست را از دیوانه بشنو»[۱۱] و «دیوانه به کار خویش هُشیار است».[۱۲]
گاهی در برخی از امثال، از نام بهلول، استفاده شده است، مانند: «گفتند: بهلول! عروسیه. گفت: به من چه؟! گفتند: عروسی خودته. گفت: به تو چه؟!».[۱۳] گاهی در لطایف نیز، روایتهایی شوخطبعانه، از بهلول مطرح کردهاند. برای مثال: روایت «دوستی، نسیه نمیشود».[۱۴] بهلول، در متون اهل حق (هم به زبان کردی و هم پارسی) نیز بازتاب فراوانی داشته است.[۱۵] در سالهای اخیر نیز، روایتهای شفاهی و کتبی منسوب به بهلول، در کتب متعدد، چاپ و منتشر شده و از جمله کتابهای عامهپسند جامعه ایران محسوب میشود.
شخصیت علمی و معنوی بهلول
صلح الدین صفدی، بهلول را از عقلای مجنون و مردی شیرینزبان دانسته که سخنانی نادر و اشعاری زیبا داشته است.[۱۶] قاضی شوشتری نیز بهلول را از فضلای زمان هارون معرفی کرده که به مصلحتی، خود را به جنون زده بود. وی، بهلول را متولد شهر کوفه و اسم اصلی او را «وهب بن عَمرو» معرفی کرده است.[۱۷]
آرامگاه بهلول
قبر بهلول، در سمت غربی شهر بغداد قرار گرفته[۱۸] و دارای زیارتگاه است. این زیارتگاه در 1310ق، بازسازی شده است. امروزه، این بنا دارای دو اتاق و یک حیاط کوچک است که در اتاق اول، قبر بهلول قرار دارد.[۱۹]
پانویس
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۲ش، ص۶۳۷؛
شوشتری، مجالس المؤمنین، ج2، ۱۳۷۶ق، ص14؛
نوربخش، بهلول در آثار مکتوب و حکایتهای مردمی، ۱۳۸۲ش، ص۲۴۱ و ۲۵۹ و ۲۸۱ و ۲۹۶؛
سسیل، افسانههای کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۵-۱۹۶؛
رودنکو، افسانههای کردی، ۱۳۵۲ش، ص۱۵۸. - ↑ جاحظ، البیان و التبیین، ۱۳۵۱ق، ص۱۸۲؛
ابنعبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ص۱۵۱؛
راغب اصفهانی، محاضرات الادباء، ج3 ۱۹۶۱م، ص719. - ↑ نوربخش، بهلول در آثار مکتوب و حکایتهای مردمی، ۱۳۸۲ش، ص۲۳۳.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهلول، سایت واژهیاب.
- ↑ سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع، بخش 20، بیتهای 9-11، سایت گنجور.
- ↑ سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 350، بیت 9، سایت گنجور.
- ↑ چهارده افسانه از افسانههای روستایی ایران، ۱۳۱۴ش، ص81-84.
- ↑ نوربخش، بهلول در آثار مکتوب و حکایتهای مردمی، ۱۳۸۲ش، ص۲۲۹-۲۳۱؛
سسیل، افسانههای کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۸-۱۹۹. - ↑ انجوی شیرازی، تمثیل و مثل، ج1، ۱۳۵۲ش، ص22.
- ↑ وکیلیان، تمثیل و مثل، ۱۳۸۷ش، ص۱۸.
- ↑ هبلهرودی، جامع التمثیل، ۱۳۷۴ق، ص۲۳۶-۲۳۸.
- ↑ هبلهرودی، جامع التمثیل، ۱۳۷۴ق، ص۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1520.
- ↑ ذوالفقاری، داستانهای امثال، ۱۳۹۰ش، ص.۵۱۶-۵۱۷
- ↑ جیحونآبادی، حق الحقایق یا شاهنامۀ حقیقت، ۱۳۶۱ش، ص۲۲۱-۲۲۳.
- ↑ صفدی، لوافی بالوفیات، 1420ق، ج10، ص194.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، 1365ش، ص14.
- ↑ امین عاملی، اعیان الشیعه، ج3، ص617.
- ↑ عبدالحمید عباده، العقد اللامع بآثار بغداد و المساجد و الجوامع، 2004م، ص469.
منابع
- ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، بهتحقیق احمد امین و دیگران، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۲ق.
- امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۲ش.
- جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، بهتحقیق حسن سندوبی، قاهره، چاپ حسن سندوبی، ۱۳۵۱ق.
- جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق یا شاهنامۀ حقیقت، بهتحقیق محمد مکری، تهران، طهوری، ۱۳۶۱ش.
- چهارده افسانه از افسانههای روستایی ایران، بهتحقیق کوهی کرمانی، تهران، مطبعه مجلس، ۱۳۱۴ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 5 اسفند 1400ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- ذوالفقاری، حسن، داستانهای امثال، تهران، مازیار، ۱۳۹۰ش.
- راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، بیروت، شرکه ار الأرقم بن أبی الأرقم، ۱۹۶۱م.
- رودنکو، م. ب، افسانههای کردی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، آگاه، ۱۳۵۲ش.
- سعدی، بوستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 5 اسفند 1400ش.
- سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 5 اسفند 1400ش.
- سسیل، اردیشانه و سسیل، سسیله، افسانههای کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، تهران، ثالث، ۱۳۸۶ش.
- شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1365ش.
- صفدی، صلاحالدین خلیل بن ایبک، لوافی بالوفیات، بیروت، داراحیاء التراث، 1420ق.
- عبدالحمید عباده، العقد اللامع بآثار بغداد و المساجد و الجوامع، بغداد، یطلب من مکتبه زین النقشبندی، 2004م.
- مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، بهتحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.
- نوربخش، حسین، بهلول در آثار مکتوب و حکایتهای مردمی، تهران، ثالث، ۱۳۸۲ش.
- وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، سروش، ۱۳۸۷ش.
- هبلهرودی، محمدعلی، جامع التمثیل، تهران، معین، ۱۳۷۴ق.