افطاری

از ویکی‌زندگی
(تغییرمسیر از افطار)

افطاری؛ آئین گشودن روزه با خوردن و نوشیدن.

مفهوم‌شناسی

«افطار»، واژه‌ای عربی و برگرفته از ریشه «فَطَر» به‌معنی گشودن و شکستن است.[۱] دو واژه‌ی افطار و افطاری، در ادبیات عامه‌ی ایرانیان در سه معنا به‌کار می‌رود: 1. زمان گشودن روزه؛ 2. خوراک آماده شده برای باز کردن روزه؛ 3. مهمانی ویژه برای روزه‌داران.[۲]

افطاری در آموزه‌های دینی

پیامبر خدا به افطار با خرما، حلوا و آب، سفارش فراوانی کرده است.[۳] افطاری دادن به روزه‌داران نیز در آموزه‌های اسلام، بسیار سفارش شده و پاداش آن، برابرِ ثواب روزه‌دار دانسته شده است.[۴]

آیین افطاری

پرونده:افطاری1.jpg
سفره افطاری در حرم امام رضا (ع)

از سنت‌های دیرینه‌ی مسلمانان، رسم افطاری دادن است که در ایران نیز پیشینه‌ای طولانی دارد. در روزگار آل بویه، ضیافت‌هایی در تمامی شب‌های ماه رمضان وجود داشته که گاهی بیش از 1000 نفر در آن حاضر بوده‌اند.[۵] این رسم در دوران صفویان نیز بسیار رواج داشت.[۶] در دوره قاجاریان، درباریان، وزیران، امیران و اشراف در پیشگاه شاه به افطاری مشغول می‌شدند.[۷] بسیاری از اعیان و اشراف نیز، به افطاری دادن در شب‌های رمضان می‌پرداختند. مردمی که توان سفره انداختن برای ضیافت افطاری را نداشتند نیز به خیرات خرما در میان روزه‌داران در مساجد و تکیه‌ها بسنده می‌کردند و با اثرپذیری از آموزه‌های اسلامی بر این باور بودند که نذرکننده و نذرگیرنده، هر دو به ثواب می‌رسند.[۸]

در نقاط مختلف ایران، آداب و رسوم گوناگونی در ضیافت افطاری وجود دارد؛ در جزیره کیش، سینی پر از خوراک را به مسجد یا درب خانه همسایگان می‌فرستند.[۹] در یزد، خوراکی‌هایی همچون شربت، خرما، زولبیا، گوش‌فیل و نان و پنیر را به مسجد برده و بین دو نماز، میان روزه‌داران تقسیم می‌کنند.[۱۰] در مشهد، مهمانی افطاری در خانه‌ها برپا می‌شود و مهمانان پس از شنیدن صدای نقاره از حرم امام رضا، ابتدا سوره قدر را زمزمه می‌کنند و سپس به افطاری مشغول می‌شوند. این افطاری در مشهد، معمولا شامل، آب گرم یا چای، نان روغنی یا نان «قاق»، پنیر و مربا می‌شود. پختن آش نذری برای ضیافت افطاری میان مردم بیجار، بیرجند و بابل رایج است.[۱۱] آش «قارما» نیز از جمله آش‌های مردم ترکمن‌صحرا است که در مساجد بار گذاشته می‌شود و هنگام افطاری توزیع می‌گردد.[۱۲] رسم «افطار آشدی» (روزه‌گشایی) در میان مردم اردبیل، بیش‌تر در شب‌های احیا صورت می‌گیرد.[۱۳]

زمان افطار

بر اساس آموزه‌های اسلامی، هنگامی که قرص خورشید در افق پنهان شود و سرخى طرف مشرق از بین برود، روزه به پایان می‌رسد و روزه‌دار می‌تواند افطار کند.[۱۴] در گذشته، روش‌های مختلفی برای تعیین دقیق زمان افطار و اعلام آن، وجود داشت.[۱۵] در تهران، توپ افطار در میدان توپخانه نواخته می‌شد،[۱۶] گاهی نیز برخی به نواختن طبل و شیپور مشغول می‌شدند.[۱۷] در طالقان، پرش گنجشک‌ها از شاخه‌ای به شاخه دیگر را نشانه نزدیکی مغرب و هنگام افطار می‌دانستند. زمان افطار در خمین، از محو شدن خطوط سرخی در هوا تعیین می‌شد. در مشهد نیز حرکت سرخی افق از غرب به شرق را نشانه فرا رسیدن زمان افطار، می‌دانستند.[۱۸] «نقاره آفتاب زرد» نیز در هنگام افطار در یزد نواخته می‌شد. در سروستان، محو شدن زردی هوا، پس از غروب آفتاب را زمان افطار می‌دانستند.[۱۹] «آغیز آچیلدی» نیز در میان ترکمن‌ها، پس از تعیین زمان افطار توسط ملا، نوای افطاری بود که توسط کودکان در کوچه‌ها سر داده می‌شد.[۲۰] در سنندج یک ساعت پیش از زمان افطار، نقاره و توپ می‌زدند.[۲۱] در سیرجان، زمان افطار پس از ظهور 7 ستاره در آسمان مشخص می‌شد.[۲۲]

خوراک‌های مخصوص افطاری

ایرانیان معمولا روزه را با آب ولرم یا نوشیدنی‌های گرم، مانند چای، باز می‌کنند. پس از آن، خوراکی‌های مخصوص هر منطقه خورده می‌شود. در تهران، افطاری شامل یک استکان آب گرم (کمی شیرین)، کمی پیش‌غذا مانند تخم‌مرغ عسلی، حلوا، نان و پنیر، آش رشته یا آش جو، بورانی ماست و اسفناج بوده است. پس از آن نیز برخی بلافاصله و برخی دیگر با اندکی فاصله، غذای اصلی را می‌خوردند. غذای اصلی معمولا شامل انواع کوفته و شامی بوده است.[۲۳] در همدان، خوراکی‌های محلی مانند انگشت‌پیچ، گرده زرده و نان خشک ریزه مرسوم بود.[۲۴] در یزد، معمولا افراد به غسل قبل افطار باوری ویژه داشته و در هنگام افطاری نیز شلغم داغ بین آن‌ها بسیار مرسوم بود. تقسیم شیر دوشیده تازه از دام‌ها، بین مستمندان در خمین رایج بود.[۲۵]

سفره افطار سنندجی‌ها شامل زولبیا، بامیه و پشمک؛ در قشم شامل کاسه‌ای شوربا، کشک ساییده، خرما، فرنی و شربت آبلیمو یا پرتقال؛[۲۶] در بهبهان خوراکی‌هایی همچون چلو و خورش قیمه؛[۲۷] در دوان، خوراک‌های سبک مانند نان و ماست، خرما، انگور و نان‌های محلی «میشتک» و «گردک»؛[۲۸] در گیل و دیلم، افطار با نمک و آب داغ، نان و پنیر و سبزی، شامی یا لوبیای پخته مرسوم بود. مردم ترکمن نیز از نان‌ها و خوراکی‌های محلی خود مانند «چورک باتیر (نوعی خوراک گوشت)، «بورک (سمبوسه)»، «اون آش (نوعی آش رشته)» و «چوربا (شوربا)» افطار می‌کردند.[۲۹] طبخ حلیم، آش کشک، آش جو و آش لوبیا در میان مردم بروجرد مرسوم است.[۳۰]

افطاری در باور مردم ایران

باورهای متنوعی درباره افطاری در میان مردم ایران رواج دارد. برای مثال، مردم معتقدند که افطاری با نان گندم، نان جو و نان خرما، ثواب روزه را افزایش می‌دهد، زیرا امام علی نیز با همین خوراک‌های ساده روزه خود را باز می‌کرده است. پهن کردن سفره افطار، اندکی پیش از مغرب و نشستن به دور آن پسندیده انگاشته می‌شود.[۳۱] خوردن چلو، در هنگام افطار، در نظر مردم بروجرد، موجب افزایش برکت در خانه می‌شود.[۳۲] خرده نان‌های باقی‌مانده از سفره افطار، توسط مردم بلوچستان نگهداری می‌شود زیرا باور دارند که این کار برکت را زیاد می‌کند.[۳۳] سیرجانی‌ها نیز بر این باورند که افطار کردن با خوراکی‌های ترش به جنون منتهی می‌شود و مثل معروف «ترشی تو سر میفته و دیوونه میشه» به‌همین مسئله اشاره دارد.[۳۴]

افطاری در ادبیات ایران

واژه‌های افطار و افطاری در ادبیات عامه و رسمی مردم ایران، بسیار رایج است. برای مثال، در گلستان سعدی آمده است که:[۳۵]

«یکی ضعیف بود که بر هر دو شب افطار کردی و دیگری قوی که روزی 3 بار خوردی».

خاقانی نیز در شعر خود از واژه افطار استفاده کرده و می‌گوید:[۳۶]

اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنکجز که آب گرم چیزی نگذرد از نای من


صائب تبریزی نیز درباره افطار گفته است:[۳۷]

بر سر گنج به خون جگر افطار کننداین چه فقرست که این خواجه نمایان دارند


همچین افطاری در تعابیر و ضرب‌المثل‌های ایرانی نیز حضور دارد، مانند «چند سال است روزه است، با نان جو افطار می‌کند».[۳۸]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، 1414ق، ذیل واژه افطار.
  2. آنندراج، محمد پادشاه، ۱۳۶۳ش؛
    غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، ۱۳۷۵ش؛
    صفی‌پوری، منتهی الارب،]بی‌تا[؛
    داعی‌الاسلام، فرهنگ نظام، ۱۳۶۲ش، ذیل واژه افطار و افطاری.
  3. کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ۱۳۷۷ق، ص152-153؛
    حرعاملی، وسائل الشیعة، ج10، ۱۴۱۱ق، ص156.
  4. کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ۱۳۷۷ق، ص68.
  5. ثعالبی، یتیمة ‌الدهر، ج3، ۱۴۰۳ق، ص230؛
    ابوحیان توحیدی، اخلاق الوزیرین (مثالب الوزیرین)، ۱۹۶۱م، ص۳۶۲-۳۶۵.
  6. افوشته‌ای، نقاوة الآثار، ۱۳۷۳ش، ص۵۶۵-۵۶۶.
  7. افضل‌الملک، افضل التواریخ، ۱۳۶۱ش، ص۳۹۲.
  8. مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، ۱۳۴۱ش، ص330.
  9. مختارپور، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، ۱۳۸۷ش، ص۵۱۲.
  10. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص۸۰.
  11. هاشم‌نیا، فرهنگ مردم گروس، ۱۳۸۰ش، ص۶۴؛
    رضایی، بیرجندنامه، ۱۳۸۱ش، ص۴۸۲؛
    صالح طبری، بابل سرزمین طلای سبز، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۴.
  12. معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۲۶.
  13. رزاقی چالگر، اوروشلوق آیی (ماه رمضان)، ۱۳۷۹ش، ص۳.
  14. رساله توضیح المسائل مراجع، ]بی‌تا[، ج1، مسئله 735.
  15. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص77؛
    ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۲۴۰.
  16. شهری، طهران قدیم، ج3، ۱۳۸۳ش، ص351.
  17. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص78.
  18. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص77.
  19. همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۴۸ش، ص۴۱۶.
  20. معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ۱۳۸۳ش، ص2025-۲۰۲۶.
  21. ایازی، آیینۀ سنندج، ۱۳۶۰ش، ص۱۶۵.
  22. ایران‌نژاد، «رمضان در فرهنگ مردم پسوجان کرمان»، ۱۳۸۷ش، ص۶۱.
  23. شهری، طهران قدیم، ج3، ۱۳۸۳ش، ص352-353.
  24. قراگوزلو، هگمتانه تا همدان، ۱۳۷۳ش، ص۴۰۵-۴۰۶.
  25. فرهادی، نامۀ کمره، ج2، ۱۳۶۹ش، ص۱۰۱-۱۰۲.
  26. نوربخش، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، ۱۳۶۹ش، ص۴۴۲-۴۴۳.
  27. وحیدیان، آداب ماه رمضان در بهبهان، ۱۳۴۹ش، ص۲.
  28. لهسایی‌زاده، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۹.
  29. معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ج3، ۱۳۸۳ش، ص2025-۲۰۲۶.
  30. کرزبر یاراحمدی، فرهنگ مردم بروجرد، ۱۳۸۸ش، ص۲۹۱.
  31. شاملو، کتاب کوچه، حرف الف، ج1، ۱۳۷۷ش، ص638؛
    ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۲۴۰.
  32. کرزبر یاراحمدی، فرهنگ مردم بروجرد، ۱۳۸۸ش، ص۲۹0.
  33. شیخوسی، رمضان در اکبرآباد سیستان و بلوچستان، ۱۳۵۰ش، ص۳.
  34. مؤید محسنی، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۷.
  35. سعدی، گلستان، تهران، پیام عدالت، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۸.
  36. خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 176، بیت 25، سایت گنجور.
  37. صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 3513، بیت 6، سایت گنجور.
  38. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص785.

منابع

  • آنندراج، محمد پادشاه، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش.
  • ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
  • ابوحیان توحیدی، علی، اخلاق الوزیرین (مثالب الوزیرین)، به‌تحقیق ابراهیم کیلانی، دمشق، دار صادر، ۱۹۶۱م.
  • افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، به‌تحقیق منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۱ش.
  • افوشته‌ای، محمود، نقاوة الآثار، به‌تحقیق احسان اشراقی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳ش.
  • ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، مؤلف، ۱۳۶۰ش.
  • ایران‌نژاد، عزیزالله، «رمضان در فرهنگ مردم پسوجان کرمان»، نجوای فرهنگ، تهران، س3، شماره 8-9، ۱۳۸۷ش.
  • ثعالبی، عبدالملک، یتیمة ‌الدهر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.
  • حرعاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۱ق.
  • خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 176، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 18 بهمن 1400ش.
  • داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، شرکت دانش، ۱۳۶۲ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
  • رساله توضیح المسائل مراجع، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا.
  • رضایی، جمال، بیرجندنامه، به‌تحقیق محمود رفیعی، تهران، هیرمند، ۱۳۸۱ش.
  • رزاقی چالگر، مطلب، اوروشلوق آیی (ماه رمضان)، اسناد واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما، شماره 38999، ۱۳۷۹ش.
  • سعدی، گلستان، تهران، پیام عدالت، ۱۳۸۴ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، مازیار، ۱۳۷۷ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
  • شیخوسی، مرضیه، رمضان در اکبرآباد سیستان و بلوچستان، مرکز تحقیقات صدا و سیما، ۱۳۵۰ش.
  • صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 3513، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 18 بهمن 1400ش.
  • صالح طبری، صمد، بابل سرزمین طلای سبز، تهران، فکر روز، ۱۳۷۸ش.
  • صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، سنایی، ]بی‌تا[.
  • غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به‌تحقیق منصور ثروت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
  • کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به‌تحقیق علی آنی‌زاده، تهران، طرح آینده، ۱۳۸۸ش.
  • کلینی، محمد، الفروع من الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ق.
  • فرهادی، مرتضى، نامۀ کمره، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
  • قراگوزلو، غلامحسین، هگمتانه تا همدان، تهران، اقبال، ۱۳۷۳ش.
  • لهسایی‌زاده، عبدالعلی و سلامی، عبدالنبی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰ش.
  • ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
  • مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۷ش.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، زوار، ۱۳۴۱ش.
  • معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۸۱ش.
  • نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
  • وحیدیان، آداب ماه رمضان در بهبهان، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما، ۱۳۴۹ش.
  • وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش.
  • هاشم‌نیا، محمود و ملک‌محمدی، ملوک، فرهنگ مردم گروس، بیجار، ملکو محمدی و محمود هاشم نیا، ۱۳۸۰ش.
  • همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۴۸ش.