پالان دوزی؛ حرفه پالان‌دوز

پالان، ابزاری شبیه به زین چهارپایان است که روی کمر و پشت آن‌ها قرار می‌گیرد تا حیوان، در هنگام حمل بار یا سواری دادن، آسیب نبیند. در فرهنگ ایرانی، به کسی که پالان را می‌دوزد، پالان‌دوز گفته می‌شود.

پیشینه پالان‌دوزی

پیشه‌ی پالان‌دوزی از مشاغل کهن ایرانی است. پالان‌دوزی در دوره صفویان، از مشاغل معتبری بود که به‌عنوان یکی از 17 صنف معروف ایرانی، بر دیوار قهوه‌خانه‌ها، نقاشی می‌شد.[۱] در سفرنامه‌های گردشگران خارجی نیز به پالان گذاشتن بر روی الاغ و سوار شدن بر آن، در دوره ناصرالدین شاه اشاره شده است.[۲]

ابزار پالان‌دوزی

ابزار و مواد مخصوصی برای حرفه پالان‌دوزی وجود دارد، مانند:

  1. پیه‌دان: استوانه‌ای از جنس فلز یا شاخ حیوانات، که پالان‌دوز در آن، روغن، پیه، روغن کنجد یا منداب ریخته و در زمان دوخت پالان، از آن برای سهولت بیش‌تر در کار دوخت، استفاده می‌کند.[۳]
  2. جوال‌دوز: یک سوزن بزرگ است که از وسایل اصلی دوخت پالان به‌حساب می‌آید. جوال‌دوز، در نقاط مختلف ایران، دارای انواع و اندازه‌های گوناگون است.[۴]
  3. چاقو: این ابزار، کاربردهای متنوعی مانند خرد کردن پوشال یا بریدن ریسمان، دارد.[۵]
  4. چکش: پوشال‌های مورد استفاده در پالان، باید توسط جسمی سنگین کوبیده شوند تا جوال‌دوز به‌راحتی از میان آن‌ها عبور کند. در آشتیان، مردم از چکشی کوچک،[۶] در کازرون از سنگ یا قطعه‌ای فلز[۷] و در مهاباد، مردم از ورقه فنر خودروهای سنگین برای این کار استفاده می‌کنند.[۸]
  5. درفش: وسیله فلزی با نوکی تیز، که معمولا دارای دسته‌ای چوبین و طول 20 سانتی‌متر است و برای سوراخ کردن قسمت‌هایی از پارچه که جوال‌دوز در آن فرو نمی‌رود، استفاده می‌شود.[۹]
  6. سوهان: از سوهان برای تیز کردن نوک جوال‌دوز، چاقو و سایر ابزارآلات فلزی استفاده می‌شود.[۱۰] در برخی نقاط، از «سمباده» برای این کار استفاده می‌کنند.[۱۱]
  7. سیخ: میله‌ای آهنی است که نوکی دوشاخه و دسته‌ای چوبی دارد. از نوک دوشاخه‌ی سیخ، برای فروبردن پوشال درون پالان استفاده می‌کنند. طول و شکل این وسیله، در مناطق مختلف ایران، گوناگون است.[۱۲]
  8. گیره: این وسیله، دسته‌ای چوبی و نوکی سوزنی‌شکل و خمیده دارد که پس از پر کردن پالان، با استفاده از آن، لبه‌ی پالان را ثابت نگه می‌دارند.[۱۳]
  9. فنر فلزی: وسیله‌ای برای اندازه‌گیری پارچه است.
  10. قیچی: از این وسیله فولادی، برای برش پارچه، بند و ریسمان استفاده می‌شود.
  11. کارد: ابزاری برای برش نخ و ریسمان است.
  12. کف دستی: تکه‌ای چرمی یا آهنی است که به‌وسیله‌ی دو بند پارچه‌ای یا زنجیر، از یک طرف به دور مچ و انگشت اشاره و از طرف دیگر نیز به کف دست محکم می‌شود.
  13. کیسه ابزار: از این کیسه برای نگهداری تمامی ابزار آلات پالان‌دوزی استفاده می‌کنند.[۱۴]
  14. نخ‌کش: قلابی برای کشیدن نخ و ریسمان و عبور دادن آن از داخل پالان است.[۱۵]

شیوه پالان‌دوزی

در گذشته، موی اسب و کاه را دور یک قاب چوبی جمع کرده و با جوال‌های پشمی که معمولا حاشیه‌دار و دست‌باف هستند، می‌پوشاندند. سپس اطراف پالان، با جوال‌دوز که همزمان با کفی فشار داده می‌شود، دوخته می‌شد. برای دوخت‌هایی که از یک طرف پالان به طرف دیگر آن باشد، در ابتدا، به‌وسیله یک درفش که معمولا طولی در حدود 1 متر و 25 سانتی‌متر دارد، سوراخ ایجاد می‌شود و سپس، نخی پشمی و محکم را از آن عبور می‌دهند. این عبور نخ، از یک طرف، به‌وسیله دست صورت گرفته و از طرف دیگر آن به‌وسیله‌ی یک قلاب آهنی، به‌نام شاخ، بیرون کشیده می‌شود.[۱۶]

دوخت پالان، نیازمند مهارت ویژه‌ای است. استاد پالان‌دوز، یک آستری را در زیر و یک رویه را در روی کار قرار می‌دهد. سپس، لبه‌های این دو تکه، به‌هم دوخته شده و فضایی باز ایجاد می‌شود تا پوشال به‌وسیله‌ی سیخ، وارد آن شده و گوشه‌ها را نیز کاملا پر می‌کنند. برای قسمت کف پالان، استادکار، معمولا از نمدی کهنه و لوله شده استفاده می‌کند. برآمدگی‌های جلو و عقب پالان نیز، در هنگام برش، دوخت و پر کردن پالان، نمود پیدا می‌کند.[۱۷] در نهایت، پالان‌دوز، الحاقات پالان را دوخته و به وارسی محل‌های دوخت می‌پردازد، تا کار بی‌عیب و نقص باشد.[۱۸]

در برخی از مناطق ایران، به‌دلیل محافظت حیوان از آسیب‌دیدگی و جراحت، از لایه‌ای ابر یا اسفنج نرم برای قسمت زیرین پالان استفاده می‌کنند. در پالان‌دوزی، معمولا از دو نوع دوخت استفاده می‌شود: 1. دوخت مارپیچ (به‌صورت 7و 8)؛ 2. دوخت شیرازی (به‌صورت ضربدری).[۱۹]

پالان دوزی در فرهنگ ایرانیان

در میان مردم زنجان، پالان‌دوزی، از جمله مشاغل موروثی به‌شمار می‌آمد. از معروف‌ترین شخصیت‌های این حرفه، می‌توان به «شیخ محمدعلی کاروان دهی» اشاره کرد که به «پیر پالان‌دوز» شهرت داشت.[۲۰] در میان مردم سراب، پیر پالان‌دوز، به‌عنوان «جد» و بزرگ پالان‌دوزان آن منطقه، محسوب می‌شد.[۲۱] در نقاطی از ایران، پالان‌دوزها، به‌صورت دوره‌گرد فعالیت می‌کردند. برای مثال، در ابیانه، کسانی‌که تقاضای پالان‌دوزی داشتند، مواد لازم را نیز در اختیار پالان‌دوز قرار می‌دادند.[۲۲] در نقاطی دیگر نیز، پالان‌دوزی، به‌عنوان شغل دوم یا سوم افراد، در کنار کشاورزی و دامداری محسوب می‌شد.[۲۳] برخی از مردم، به‌جای پرداخت پول به پالان‌دوز، مقداری از محصول خود مانند گندم، جو، پارچه، گلیم و امثال آن را هدیه می‌کردند.[۲۴]

اعتقادات و باورهای خاصی درباره پالان و پالان‌دوزی، در میان مردم مناطق مختلف ایران وجود دارد. برای مثال، پالان‌دوزها، تلاش می‌کردند تا در روزهای قمر در عقرب کار نکنند، زیرا این روزها، از جمله روزهای منحوس در باور ایرانیان است. اگر اولین روز کاری، بعد از تعطیلات نوروز، در روز جمعه می‌افتاد نیز از نظر آن‌ها بدیمن شمرده می‌شد.[۲۵] مردم در تالش بر این باور بودند که اگرچه خیاط، از پارچه می‌دزدد اما پالان‌دوز، این کار را نمی‌کند.[۲۶] در سراب، مردم معتقد بودند که پیر پالان‌دوز، شخصی بسیار شریف و مورد توجه امام زمان بوده است.[۲۷] مشهدی‌ها نیز، پیر پالان‌دوز را شخصی دارای کرامات بسیار می‌دانستند.[۲۸]

اماکن منسوب به پالان‌دوزی

بخشی از اماکن و روستاهای ایران، با پالان و پالان‌دوزی، ارتباطی نزدیک داشته و حتی نام آن مناطق را نیز تحت تأثیر قرار داده ‌است. برای مثال، روستای پالان‌دوز در جنوب‌غربی قم، روستای پالان‌سر در جنوب دریاچه ارومیه، روستای پالانگری کهنه و پالانگری نو در شیراز و روستای پالانی در چابهار.[۲۹]

همچنین در شهرهای مختلف ایران، بازارهای ويژه پالان‌دوزی وجود داشت؛ مانند بازار پالان‌دوزها در همدان و بازار پالان‌دوزها در بازار بزرگ تهران.[۳۰] از دیگر اماکن منسوب به پالان‌دوزی، می‌توان به آرامگاه شیخ محمد عارف عباسی، معروف به «پیر پالان‌دوز» در نزدیکی حرم امام رضا اشاره کرد که از عرفای زمان خود بوده است.[۳۱]

پانویس

  1. سعیدیان، مردمان ایران، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۷.
  2. پولاک، سفرنامه، ۱۳۶۱ش، ص۳۱۸.
  3. ثابت‌قدم، مردم‌نگاری شهرستان استهبان (فارس)، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۹؛
    حسنی، دانش مردم و فناوری‌های بومی و سنتی در استان سمنان، ج1، ۱۳۸۰ش، ص162؛
    مکاری، مردم‌نگاری شهرستان خواف، ۱۳۸۵ش، ص۵۰.
  4. حمیدی، مردم‌نگاری شهرستان کازرون، ۱۳۷۲ش، ص۲۰۴؛
    رستمی، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۰ و ۱۱۲.
  5. رستمی، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، ۱۳۷۹ش، ص۱11؛
    سپهرفر، مردم‌نگاری شهرستان پیرانشهر، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۹.
  6. حسنی، گزارش مردم‌نگاری شهرستان فارسان، ۱۳۷۸ش، ص162.
  7. حمیدی، مردم‌نگاری شهرستان کازرون، ۱۳۷۲ش، ص۲۰5.
  8. سپهرفر، مردم‌نگاری شهرستان مهاباد، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۶-۱۴۷.
  9. ثابت‌قدم، مردم‌نگاری شهرستان استهبان (فارس)، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۹؛
    سپهرفر، مردم‌نگاری شهرستان مهاباد، ۱۳۷۶ش، ص198.
  10. حسنی، گزارش مردم‌نگاری شهرستان فارسان، ۱۳۷۸ش، ص153؛
    حمیدی، مردم‌نگاری شهرستان کازرون، ۱۳۷۲ش، ص۲۰4.
  11. رستمی، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، ۱۳۷۹ش، ص۱11.
  12. حسنی، دانش مردم و فناوری‌های بومی و سنتی در استان سمنان، ج1، ۱۳۸۰ش، ص72؛
    حسنی، مردم‌نگاری شهرستان دامغان، ۱۳۸۴ش، ص۲۷۳.
  13. رهو، فناوری‌های بومی و سنتی استان کردستان، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۷.
  14. رستمی، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، ۱۳۷۹ش، ص۱11؛
    حسنی، مردم‌نگاری شهرستان خدابنده، ۱۳۷۸ش، ص190؛
    فلسفی‌میاب، مردم‌نگاری شهرستان جلفا، ۱۳۷۷ش، ص166.
  15. سپهرفر، مردم‌نگاری شهرستان مهاباد، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۶؛ حمیدی، مردم‌نگاری شهرستان کازرون، ۱۳۷۲ش، ص۲۰4.
  16. وولف، صنایع دستی کهن ایران، ۱۳۷۲ش، ص210-211.
  17. حسنی، مردم‌نگاری شهرستان کردکوی، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۹؛
    حسنی، دانش مردم و فناوری‌های بومی و سنتی در استان سمنان، ج1، ۱۳۸۰ش، ص71.
  18. سپهرفر، مردم‌نگاری شهرستان خدابنده، ۱۳۷۸ش، ص۱۹۰-۱۹۴.
  19. رهو، فناوری‌های بومی و سنتی استان کردستان، ۱۳۸۰ش، ص۲۰5-206.
  20. سخاییان، بازنگری مردم‌نگاری شهرستان زنجان، ۱۳۸۸ش، ص۵۴۶.
  21. فلسفی‌میاب، مردم‌نگاری شهرستان سراب، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۳.
  22. نظری داشلی‌برون، مردم‌شناسی روستای ابیانه، ۱۳۸۴ش، ص۲۱۴.
  23. حسنی، دانش مردم و فناوری‌های بومی و سنتی در استان سمنان، ج1، ۱۳۸۰ش، ص71-73.
  24. سلیمی مؤید، فرهنگ مردم کوهپایۀ تالش مرکزی، ج3، ۱۳۷۸ش، ص327 و 332.
  25. رستمی، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۱.
  26. سلیمی مؤید، «پندار، باور و اعتقادات ایل تول گیلان، نسلی بر جای مانده از دورۀ پیش از تاریخ در ارتفاعات تالش مركزی»، ۱۳۸۵ش، ص۱۹۵.
  27. فلسفی‌میاب، مردم‌نگاری شهرستان سراب، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۳.
  28. مشهدی‌محمد، مشهد الرضا علیه‌السلام، ۱۳۸۰ش، ص۲۲۱.
  29. پاپلی یزدی، فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور، ۱۳۶۷ش، ص۱۲۲.
  30. نجمی، طهران عهد ناصری، ۱۳۷۰ش، ص۱۲۵؛
    نجمی، ایران قدیم و تهران قدیم، ۱۳۶۲ش، ص۲۵۳؛
    کریمان، تهران در گذشته و حال، ۱۳۵۵ش، ص۳۲۱.
  31. قصابیان، تاریخ مشهد (از پیدایش تا آغاز دورۀ افشاریه)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۸؛
    مشهدی‌محمد، مشهد الرضا علیه‌السلام، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۷-۲۲۰.

منابع

  • پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.
  • پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
  • ثابت‌قدم، مژگان و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان استهبان (فارس)، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۱ش.
  • حسنی، حمیدرضا و دیگران، گزارش مردم‌نگاری شهرستان فارسان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۸ش.
  • حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان دامغان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۴ش.
  • حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان کردکوی، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۳ش.
  • حسنی، حمیدرضا و قلی‌پور، فاطمه، دانش مردم و فناوری‌های بومی و سنتی در استان سمنان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۰ش.
  • حسنی، حمیدرضا و محرم عبدالله‌پور، مردم‌نگاری شهرستان خدابنده، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۸ش.
  • حمیدی، علی‌اکبر و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان کازرون، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۲ش.
  • رستمی، بهروز و دیگران، بررسی فناوری‌های بومی و سنتی استان زنجان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۹ش.
  • رهو، روشنک و دیگران، فناوری‌های بومی و سنتی استان کردستان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۰ش.
  • سپهرفر، حسن، مردم‌نگاری شهرستان پیرانشهر، تهران، سخن‌گستر، ۱۳۷۹ش.
  • سپهرفر، حسن و عبدالله‌پور، محرم، مردم‌نگاری شهرستان خدابنده، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۸ش.
  • سپهرفر، حسن و علی‌اکبرزاده، سیروس، مردم‌نگاری شهرستان مهاباد، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۶ش.
  • سخاییان، ناهید و دیگران، بازنگری مردم‌نگاری شهرستان زنجان، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۸ش.
  • سعیدیان، عبدالحسین، مردمان ایران، تهران، علم و زندگی، ۱۳۷۵ش.
  • سلیمی مؤید، سلیم، «پندار، باور و اعتقادات ایل تول گیلان، نسلی بر جای مانده از دورۀ پیش از تاریخ در ارتفاعات تالش مركزی»، مجموعۀ مقالات دومین همایش فرهنگ و تمدن تالش، به‌تحقیق محمدرضا خلعتبری، تهران، ۱۳۸۵ش.
  • سلیمی مؤید، سلیم، فرهنگ مردم کوهپایۀ تالش مرکزی، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۸ش.
  • کریمان، حسین، تهران در گذشته و حال، تهران، دانشگاه ملی ایران، ۱۳۵۵ش.
  • فلسفی‌میاب، علی و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان سراب، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۱ش.
  • فلسفی‌میاب، علی و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان جلفا، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۷ش.
  • قصابیان، محمدرضا، تاریخ مشهد (از پیدایش تا آغاز دورۀ افشاریه)، مشهد، انصار، ۱۳۷۷ش.
  • مشهدی‌محمد، عباس، مشهد الرضا علیه‌السلام، تهران، عباس مشهدی‌محمد، ۱۳۸۰ش.
  • مکاری، محمد، مردم‌نگاری شهرستان خواف، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۵ش.
  • نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۸۴ش.
  • نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، عطار، ۱۳۷۰ش.
  • نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، جانزاده، ۱۳۶۲ش.
  • وولف، ه‍ . ا، صنایع دستی کهن ایران، ترجمۀ سیروس ابراهیم‌زاده، تهران، انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ش.