خرمنکوبی؛ جدا کردن کاه از غلات درو شده.
خَرمَن به تودهای از غلات گفته میشود که هنوز کوبیده نشده و کاه آن جدا نشده است. سنگسریها به خرمن آش، لاریها بوفه، بویراحمدیها جخون و کردها جوخین میگویند. به ابزارآلات دستی یا مکانیزهای که غلات را کوبیده تا کاه آنها جدا شود، خَرمَنکوب میگویند. نقشونگار ظروف حفاری شده مربوط به دوره پیش از تاریخ، وجود خرمن و خرمنکوبی و رقصها و آیینهای مربوط به آن را نشان میدهند.
خرمنگاه
خرمنگاه به زمینی گفته میشود که خرمنکوبی در آن انجام میشود. خرمنگاه زمین صاف و مسطح و عاری از هرگونه آلودگی است. زمین با کاه و گل اندود میشود و با سنگ مدور غلتان یا به روش پامال کردن، کوبیده شده و با ماله صاف میشود.
انبار کردن خرمنها
در گیلان درزها (۲۴ مشت برنج) را روی چهارپایه بلندی که «کندوج» نامیده میشود، انبار میکنند تا در زمان موعد، خرمنکوبی شوند. در الاشت، غلات را روی درخت یا نفار قرار میدهند تا زمان خرمنکوبی آنها فرا رسد. برخی، خوشههای گندم را روی زمین خرمنجا، انبار کرده و روی هم تلنبار میکنند. خوشهها به صورت عمودی روی زمین قرار میگیرند. مردم ایل پاپی (از کوچنشینان شمال غربی ایران) خوشههای گندم را دایرهای شکل میچینند. آنها انتهای ساقه را درون دایره و خوشهها را به سمت خارج قرار میدهند.
خرمنکشی
زمانی که گندمها خشک میشوند، زمان تقسیم و وزنکشی آنها شده که به آن خرمنکشی میگویند. مردم تایباد و باخرز، با حضور روحانی محل، خرمنکشی را انجام میدهند. او با تلاوت قرآن و دعا خرمنکشی را اغاز میکند. ابتدا سهم فقرا و حق الله جدا میشود. سپس روی خرمن نمک قرار داده و اسپند دود میکنند. شخصی رو به قبله نشسته و گندمها را به صورت الله یک، الله دو و ادامه شمارش، پیمانه میکند.
مراحل خرمنکوبی
پس از خرمنکردن (آماده کردن خوشهها)، خرمنکوبی آغاز میشود. خرمنکوبی در ایران بهوسیله خرمنکوب چوبی، چوم کوزل، کوزل کو، تاله کش، گرز خرما ، سنگ بزرگ یا بهوسیله حیوانات بارکش انجام میشود. متداولترین وسیله خرمنکوبی، چرخ خرمنکوب است که با نامهای چر، چرخ، چان، چوم، بره، جنجل، چنگل، چونه برگ، چپر، بردو و گنجین شناخته میشود. برای خرمنکوبی بر روی خوشههای غلات خرمنشده، دروگر ابتدا خوشهها را دستهدسته میچیند. چند دستهی کوچک را روی هم جمع کرده و دستههای بزرگتری با نام بافه، پشته یا تاچه درست میکند. دروگر چند دسته بزرگ را روی هم قرار داده و دستهی بزرگتری با نام پلک یا پر تشکیل میدهد. سپس دستهها را درون بافتهای از موی بز با نام رخ، ره، شارا یا شرا قرار میدهد. آنگاه دروگر دستهها را با حیواناتی که به آنها خیز یا خرگیل بسته شده است به خرمنجا (خرمنگاه، خربن یا یونگا) میبرد. خرمنکوبی در نزدیکی خانهها و شالیزارها نباید انجام شود، زیرا غبار خرمن، برگ درختها را پژمرده میکند.
پانویس
منابع
- آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، بلخ، ۱۳۸۷ش.
- آزاده، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، سیوند، ۱۳۹۰ش.
- آلاحمد، جلال، اورازان، تهران، [بینا]، ۱۳۵۷ش.
- ارشادی، عیدیمحمد، فرهنگ بختیاری، تهران، آرون، ۱۳۸۸ش.
- بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۷ش.
- پورکریم، هوشنگ، «ترکمانان دهکده قوشهتپه»، هنر و مردم، تهران، شماره ۹۱، ۱۳۴۹ش.
- پهلوان، کیوان، فرهنگ عامه الاشت، تهران، آرون، ۱۳۸۵ش.
- جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، مرنجاب، ۱۳۸۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ش.
- دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، بهترجمه اصغر کریمی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
- رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، بلخ ۱۳۷۸ش.
- سادات اشکوری، کاظم، «گذری در شالیزارهای گیلان»، هنر و مردم، تهران، شماره ۲۶، ۱۳۵۱ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
- سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامه ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، طهوری، ۱۳۸۵ش.
- شکورزاده، ابراهیم، دروازههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰ش.
- صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۵ش.
- عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهربابک، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۳ش.
- فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، [بینا]، ۱۳۵۷ش.
- فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، بهترجمه اصغر کریمی، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۹ش.
- محمدی، حسین، جشنهای ایران باستان، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۰ش.
- مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیره کیش، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۷ش.
- مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، محقق، ۱۳۸۸ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ش.
- میرشکرایی، محمد، مهر و داغ بر خرمن و دام، تهران، سازمان میراث فرهنگی ایران، ۱۳۷۸ش.
- وولف، هانس ا.، صنایع دستی کهن ایران، بهترجمه سیروس ابراهیمزاده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸.