آسمان

از ویکی‌زندگی

آسمان؛ سپهر و گنبدی در بالای زمین که ابرها، خورشید، ماه و ستارگان در آن دیده می‌شود.

آسمان، به‌ جوّ اطراف زمین گفته می‌شود که از سطح زمین، قابل دیدن است. در طول روز، آسمان به رنگ آبی دیده می‌شود که دلیل آن پراکندگی نور خورشید با امواجی متفاوت است؛ از این‌رو، رنگ آبی آسمان را برگرفته از هوایی دانسته‌اند که کره‌ زمین را احاطه کرده است.[۱]

ریشه‌یابی واژه آسمان

واژه آسمان، در کتاب دینی اوستا، به‌صورت «اَسَن» و «اَسمن»،[۲] در فارسی باستان به‌صورت «اَسمَن»،[۳] در فارسی میانه به‌شکل «اَسمان»[۴] و در پازند به‌صورت آسمان[۵] آمده است. بیرونی معتقد است که دلیل نام‌گذاری آسمان توسط مردمان پارس، ساختار و حرکت آسمان است که با «آس» مشابهت دارد.[۶]

آسمان در باور زرتشتیان

آسمان، نخستین مخلوق گیتی در اسطوره آفرینش زردشتی است[۷] و زرتشتیان، آسمان را دارای جایگاهی مقدس می‌دانند و روز 27 هر ماه را آسمان می‌نامند. در کتاب روایات پهلوی آمده که «اورمزد»، آفریدگان خود را از روشنی بی‌پایانی آفرید و آن‌ها را در تَن خود نگهداری کرد و پس از 3000 سال آن‌ها را عیان کرد. زردشتیان بر این باور هستند که اورمزد، آسمان را از سر خویش آفرید.[۸] برخی از زردشتیان معتقدند که «فروشی‌ها» و «فروهرها» که در واقع ارواح مقدس درگذشتگان هستند، اورمزد را در نگهداری آسمان‌ها، در جهان «مینویی» یاری می‌دهند تا فرو نیفتند. اما، در جهان «گیتی»، چیزی برای نگهداری آسمان لازم نیست،[۹] به‌همین دلیل است که آن را با صفت «بی‌ستون» می‌شناسند.[۱۰] همچنین، شکل آسمان را به‌صورت گرد و شبیه به تخم‌مرغ می‌انگاشتند.[۱۱]

در ایران باستان بر این باور بودند که آسمان از سنگ بنا شده و برخی به دلیل شفافیت آسمان، آن را از جنس فلز (فولاد یا آبگینه) می‌دانستند.[۱۲] تعداد طبقات آسمان در قدیمی‌ترین باورها، 4 طبقه دانسته شده که به‌ترتیب شامل طبقه ستارگان، ماه، خورشید و طبقه روشنی بی‌پایان می‌شد (بهشت نیز در همین طبقه پایانی تصور شده بود).[۱۳] گاهی نیز، طبقه‌ای پایین‌تر از طبقه ستارگان، به‌نام طبقه «ابر» در نظر گرفته می‌شد. با گذر زمان، تعداد این طبقات را به 6 و گاهی 7 رساندند. در این تقسیم‌بندی، طبقه ستارگان به دو طبقه ستارگان ثابت و اختلاط‌پذیر تقسیم می‌شد.[۱۴] زردشتیان، طبقات ستارگان، ماه و خورشید را به «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» نام‌گذاری کردند که همان شعار دین زردشت بود.[۱۵] در این طبقه‌بندی، فاصله‌ی طبقات از یکدیگر را در حدود 34 هزار فرسنگ محاسبه کرده بودند.[۱۶]

آسمان در آموزه‌های قرآن

در عربی به آسمان، «سماء» می‌گویند که به‌معنی آن چیزی است که در بالا جای دارد. در قرآن، به واژه «سماء» هم به‌صورت مفرد،[۱۷] هم به‌صورت جمع «سماوات»[۱۸] و هم به‌صورت «سبع سماوات» (هفت آسمان)[۱۹] اشاره شده و بر این نکته تأکید گردیده که خداوند، آسمان‌ها و زمین را در 6 روز، آفریده است.[۲۰] در آیاتی از قرآن نیز به برپایی آسمان، بدون هیچ ستونی[۲۱] و حضور آسمان همچون سقفی برای زمین[۲۲] اشاره شده است.

آسمان در فرهنگ مردم

باور و شناخت عمومی ایرانیان از آسمان، ریشه در دین و بینش‌های اساطیری آنان دارد. باور به طبقات هفت‌گانه آسمان، انگاره‌ای فراگیر در میان ایرانیان است. برخی بر این باور هستند که اولین طبقه آسمان، ویژه‌ی آدمیان است؛ دومین آن مخصوص جنیان و باقی طبقات به ملائکه و پیامبران اختصاص دارد. آخرین طبقه‌ی آسمان نیز عرش خداوندی است. آسمان‌ها در باور برخی از مردم، همچون پرده‌ای بین انسان و خدا است که در طول 6 روز آفریده شده و به مدد نام پنج‌ تن، که خداوند آن را در آسمان هفتم قرار داده، این آسمان‌ها آرام گرفته‌اند.

در برخی از مناطق، مردم بر این باور هستند که طبقات آسمان بر ستونی از کوه‌ها، استوار شده و طبقه اول از برف، طبقه دوم از دریا، طبقه سوم از درخت سدر (که شاخ و برگ آن به تعداد ستارگان است) پوشیده است. طبقه چهارم، جایگاه خورشید و مخلوقاتی با دندان‌های بزرگ و تَنی ستبر است؛ طبقه پنجم از قلعه‌ای بزرگ که سلیمان نبی در آن به خواب رفته و تا رستاخیز در خواب خواهد ماند، ساخته شده و طبقه ششم شامل موجوداتی همچون زمینیان است. طبقه هفتم آسمان، بی‌انتها و جایگاه خداوند است.[۲۳]

برخی از مردم، جنس آسمان‌ها را از فلزات و گوهرهای گران‌بها می‌دانند. آن‌ها معتقدند که آسمان اول از سنگ خارا، آسمان دوم از پولاد، آسمان سوم از مس، آسمان چهارم از نقره، آسمان پنجم از طلا، آسمان ششم از زمرد و آسمان هفتم از جنس یاقوت است.[۲۴] برخی دیگر با الهام از واقعه معراج پیامبر خدا و گشودگی آسمان‌ها در برابر دیدگان او، معتقدند که در شب‌هایی از سال، آسمان‌ها گشوده می‌شوند و تنها افراد مؤمن می‌توانند با تماشای آن، به عظمت خداوند پی ببرند.[۲۵] برخی دیگر معتقدند که برای هر نفر، در آسمان ستاره‌ای است که وقتی می‌میرد، آن ستاره نیز خاموش می‌شود؛ مثل معروف «در 7 آسمان یک ستاره ندارد» برگرفته از همین باور است. برخی از مردم، دیدن آسمان در خواب را نشانه‌ی وسعت رزق و روزی یا قدرت یافتن بر دشمنان می‌دانند.[۲۶]

آسمان در ادبیات ایران

آسمان، از جمله واژگان کهن است که در نظم و نثر ایرانیان، حضوری پررنگ دارد. بخشی از أمثال و حِکَم ایرانیان از شعرها وارد فرهنگ و زبان عامه شده است، مانند «آسمان از کجا و ریسمان از کجا» که به‌معنی حرف ناحساب زدن در برابر سخن معقول است و آن را برگرفته از شعر معروف مولانا می‌دانند که می‌گوید:[۲۷]

اشتباهی هست لفظی در بیانلیک خود کو آسمان تا ریسمان


بخشی دیگر از امثال رایج نیز یا خود، شعر هستند یا به‌صورت عبارت آمده‌اند، مانند، «آهسته که آسمان نداند»، «زر نباریده از آسمان به سرش *** یا خودش دزد بوده یا پدرش»، «به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»، «میان ماه من تا ماه گردون *** تفاوت از زمین تا آسمان است» و «نه در آسمان تخت، نه در زمین بخت». از آسمان در عبارات کنایی نیز استفاده شده است، برای مثال، «آسمان سوراخ نخواهد شد» به‌معنی اتفاق نیفتادن هیچ واقعه عظیمی؛ «آسمان جل» به‌معنی لات و ندار؛[۲۸] «آسمان را به زمین دوختن» به‌معنی قدرت در تیراندازی؛ «آسمان را به ابر پوشیدن» کنایه از پنهان ساختن امری روشن؛ «آسمان را به زمین آوردن» کنایه از کاری عجیب و غریب انجام دادن؛ «آسمان روانداز و زمین زیرانداز» که کنایه از فقر و نداری است.[۲۹]

پانویس

  1. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ذیل واژه آسمان، سایت واژه‌یاب.
  2. Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1961, P207-208.
  3. Brandenstein, Handbuch des Altpersischen, 1964, P107.
  4. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971, P12.
  5. تفضلی، واژه‌نامۀ مینوی خرد، ۱۳۴۸ش، ص32.
  6. بیرونی، التفهیم، ]بی‌تا[، ص۵۸؛
    غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، ۱۳۷۵ش، ذیل واژه آسمان.
  7. بندهشن، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۰۸م، ص۳۳؛
    دینکرد، به‌تحقیق مدن، ۱۹۱۱م، ص۱۲۴؛
    روایات پهلوی، به‌تحقیق دابار، ۱۹۱۳م، ص۱۲۸.
  8. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۷۰ق، ص۶۰۳.
  9. روایات پهلوی، به‌تحقیق دابار، ۱۹۱۳م، ص۱۲۸.
  10. گزیده‌های زادسپرم، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۶۴م، فصل ۳۴، بند۲۰.
  11. بندهشن، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۰۸م، ص۱۱؛
    مینوی خرد، ۱۳۵۴ش، پرسش 43؛
    گزیده‌های زادسپرم، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۶۴م، فصل ۳۴.
  12. بندهشن، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۰۸م، ص۱۸ و ۱۷۳؛
    روایات پهلوی، به‌تحقیق دابار، ۱۹۱۳م، ص۱۲۸؛
    مینوی خرد، ۱۳۵۴ش، پرسش ۸، بند ۷.
  13. متون پهلوی، به‌تحقیق جاماسب آسانا، ۱۹۱۳م، ص۷۲.
  14. بندهشن، به‌تحقیق انکلساریا، ۱۹۰۸م، فصل ۲۸، س۱، فصل ۳۲، س۱۲، فصل ۳۳، س۲.
  15. زردشتِ بهرامِ پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، ۱۳۴۳ش، فصل‌های ۷- ۹؛
    مینوی خرد، ۱۳۵۴ش، پرسش۱، بند ۱۴۵-۱۴۶.
  16. روایات پهلوی، به‌تحقیق دابار، ۱۹۱۳م، ص۱۲۹، بند ۷.
  17. انعام، آیه ۶ و ۳۵؛ فرقان، آیه ۲۵ و ۶۱؛ مؤمن، آیه ۴۰ و ۶۴.
  18. هود، آیه ۱۱ و ۷؛ لقمان، آیه ۳۱ و ۱۰؛ زمر، آیه ۳۹ و ۶۷.
  19. بقره، آیه ۲ و ۲۹؛ فصلت، آیه ۴۱ و ۱۲؛ طلاق، آیه ۶۵ و ۱2.
  20. اعراف، آیه ۷ و ۵۴؛ یونس، آیه ۱۰ و ۳؛ هود، آیه ۱۱ و ۷؛ الذاریات، آیه 50 و ۳۸؛ حدید، آیه ۵۷ و ۴.
  21. رعد، آیه ۱۳ و ۲؛ لقمان، آیه ۳۱ و ۱۰.
  22. انبیاء، آیه ۲۱ و ۳۲.
  23. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۱۹.
  24. ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص298.
  25. نوربخش، بندر کُنگ شهر دریانوردان و کشتی‌سازان، ۱۳۷۴ش، ص۲۱۶.
  26. شاملو، کتاب کوچه، ج1، ۱۳۶۱ش، ص۴۵۱-۴۵۲.
  27. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 18، بیت 6، سایت گنجور.
  28. امینی، فرهنگ عوام، ۱۳۷۱ش، ص۲۲؛
    جمال‌زاده، فرهنگ لغات عامیانه، ۱۳۴۱ش، ص۳؛
    شاملو، کتاب کوچه، ج1، ۱۳۶۱ش، ص454-468.
  29. آنندراج، محمد پادشاه، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه آسمان.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آنندراج، محمد پادشاه، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، کتاب‌فروشی خیام، ۱۳۶۳ش.
  • اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
  • امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، مازیار، ۱۳۷۱ش.
  • بندهشن، به‌تحقیق انکلساریا، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۹۰۸م.
  • بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به‌تحقیق جلال‌الدین همایی، تهران، ]بی‌نا[، ]بی‌تا[.
  • تفضلی، احمد، واژه‌نامۀ مینوی خرد، تهران، چاپخانه زر، ۱۳۴۸ش.
  • جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به‌تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، سخن، ۱۳۴۱ش.
  • دینکرد، به‌تحقیق مدن، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۹۱۱م.
  • روایات پهلوی، به‌تحقیق دابار، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۹۱۳م.
  • زردشتِ بهرامِ پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، به‌تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، ]بی‌نا[، ۱۳۴۳ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۶۱ش.
  • شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به‌تحقیق محمد بدران، قاهره، الشریف الرضی، ۱۳۷۰ق.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 1 بهمن 1400ش.
  • غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به‌تحقیق منصور ثروت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
  • گزیده‌های زادسپرم، به‌تحقیق انکلساریا، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۹۶۴م.
  • ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
  • متون پهلوی، به‌تحقیق جاماسب آسانا، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۹۱۳م.
  • مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 1 بهمن 1400ش.
  • مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
  • نوربخش، حسین، بندر کُنگ شهر دریانوردان و کشتی‌سازان، تهران، ناشر مؤلف، ۱۳۷۴ش.
  • Bartholomae, Christian, Altiranisches Wörterbuch, Berlin, De Gruyter Mouton,1961.
  • Brandenstein, Wilhelm and Manfred Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden, Harrassowitz, First Edition, 1964.
  • MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.