آش دندانی
آش دندانی؛ نوعی آش به مناسبت روییدن نخستین دندان کودک.
در بسیاری از نقاط ایران، زمانی که نخستین دندان کودک میروید، آشی از حبوبات مختلف پخته میشود.[۱] آش دندانی، نوعی آش نذری محسوب میشود.[۲] مردم پس از دریافت آش دندانی، دعا میکنند تا دندانهای کودک پس از روییدن مانند این حبوبات سفت و محکم شود.[۳] در بروجرد به آش دندانی «دنوروئه»[۴] و در دماوند به آن «دونک» میگویند.[۵]
پیشینه
برخی معتقدند این غذا از دوران قاجاریه در ایران رایج شده است. در متون آشپزی دوران قاجار، آش دندانی و شیوهی پخت آن شرح داده شده است.[۶]
مواد تشکیلدهنده
آش دندانی از گندم پوستکنده، لوبیا، نخود،[۷] عدس و باقلا تهیه میشود.[۸] آشپزها جهت تزیین آن از پیازداغ و نعناعداغ استفاده میکنند.[۹] برخی به این آش، گوشت نیز اضافه میکنند.[۱۰]
شیوه پخت
این غذا به دو نحوهی آشی و دمی تهیه میشود. جهت تهیه دمی دندانی، ابتدا گندم پوستکنده، عدس، نخود، ماش، لوبیای قرمز و لوبیای چشمبلبلی هرکدام به مقدار ۴۰ عدد را در ظرفی میریزند. به این مواد آب اضافه کرده و روی حرارت به آنها اجازه پخت داده میشود و حبوبات را مانند پلو دم میکنند. برخی به این مواد، روغن و پیازداغ نیز میافزایند. بعضی از مردم، این خوراک را بدون مناسبت پخته و به آن «دونی» میگویند.[۱۱]
آش دندانی در فرهنگ ایرانیان
در نواحی مختلف ایران، آش دندانی را با آداب و رسوم خاصی تهیه میکنند. مادران بروجردی، جهت تهیه آش دندانی، از همسایهها مقداری نخود، لوبیا، عدس و گندم برای خوشیمنی میگیرند. سپس از این مواد، آش دندانی تهیه کرده و به همسایهها میدهند. همسایهها معتقدند که اگر ظرف آش را خالی به صاحب آش پس دهند دندانهای کودک کج و نافرم میشود. به این دلیل آنها در کاسههای آش نمک، قند یا سکه قرار داده و هنگام پس دادن کاسه میگویند: نذرتان قبول؛ انشاءالله دندانهایی مانند مروارید دربیاورد.[۱۲]
مردم گیلان، آش دندانی را طی یک مراسم ويژه میپزند. این مراسم نوعی شکرگزاری جهت توان غذاخوردن کودک و تأمین نیروی جسمانی او است.[۱۳] در کوچان و کومله، مراسمی با نام «دندون فشئون» برگزار میشود. در این مراسم، سه دیگ حاوی عدس، لوبیا و باقلا پخته میشود. آنها پس از آمدن مهمانها، سفرهای پهن میکنند و در آن قرآن، آینه، قیچی، سوزن، نخ، مداد، شیرینی و وسایل دیگری قرار میدهند و کودک را کنار سفره مینشانند. کودک هر وسیلهای را که برداشت، آن را تعبیر میکنند. به طور مثال اگر مداد را بردارد معلم و اگر قیچی و سوزن را بردارد خیاط میشود.[۱۴] مهمانها پس از خوردن آش، به کودک پول و به مادر جوراب، دستمال یا پارچه پیراهنی هدیه میدهند. بخشی از آش به کسانی که در مراسم حاضر نشدند داده میشود و آنها در کاسه جوراب، تخم مرغ و پول قرار داده و ظرف را پس میدهند.[۱۵] در شرق گیلان، آش دندونی را با گردو و کشمش طبخ میکنند. خانوادههای تهیدست مقداری گندم پخته و در پشتبام برای کبوتران میریزند.[۱۶] مردم تهران آش دندانی را با ۷ قلم بنشن تهیه کرده و به ۷ خانه میفرستند.[۱۷] در قزوین، پس از نیش زدن نخستین دندان کودک، مقداری گندم، پخته و بخشی از آن را به آشنایان و بخشی دیگر را به نخ کشیده و به کلاه کودک آویزان میکنند. به این نخ «دندان کشه» گفته میشود.[۱۸] اهالی شیراز بر این باورند که زمان درآمدن نخستین دندان کودک باید مقداری گندم در آب ریخته و بجوشانند. وقتی دانهها بر اثر حرارت میشکفند، دندان کودک نیز به راحتی میشکفد و کودک را آزار نمیدهد.[۱۹] مردم شاهرود از نخود، گندم، ذرت، گوشت و عدس آش دندانی میپزند. آنها پیازداغ فراوان به آش اضافه کرده و میان آشنایان تقسیم میکنند.[۲۰] برخی از مردم بر این باورند که کودک، هنگام درآوردن نخستین دندان خود میگوید: اگر مادرم بداند که من برای درآوردن دندان چه سختی میکشم، چوب گهواره را شکسته و برایم آش دندانی میپزد.[۲۱]
پانویس
- ↑ شهاب کوملهای، فرهنگ عامه کومله، ۱۳۸۶ش، ص۸۸.
- ↑ دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۶۲۰-۶۲۱.
- ↑ شهاب کوملهای، فرهنگ عامه کومله، ۱۳۸۶ش، ص۸۸-۸۹.
- ↑ کرزبر یاراحمدی، فرهنگ مردم بروجرد، ۱۳۸۸ش، ص۳۰۰.
- ↑ جذوه، واژهنامه بوربسه، ۱۳۷۷ش، ص۲۳.
- ↑ آشپزباشی، سفره اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۷۷-۷۸.
- ↑ آشپزباشی، سفره اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۷۷.
- ↑ شهاب کوملهای، فرهنگ عامه کومله، ۱۳۸۶ش، ص۸۸-۸۹.
- ↑ دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۶۲۱.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۵۹-۶۰.
- ↑ هدایت، نیرنگستان، ۱۳۱۱ش، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ کرزبر یاراحمدی، فرهنگ مردم بروجرد، ۱۳۸۸ش، ص۳۰۰.
- ↑ میرشکرایی، «مردمشناسی و فرهنگ عامه»، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۴۴۰.
- ↑ شهاب کوملهای، فرهنگ عامه کومله، ۱۳۸۶ش، ص۸۸-۸۹؛ فخرایی، گیلان در گذرگاه زمان، ۱۳۵۴ش، ص۲۸۰؛ طاهری، «روایتی از هویت فرهنگی یک روستای زلزلهزدۀ رودبار»، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۱۴۵.
- ↑ شهاب کوملهای، فرهنگ عامه کومله، ۱۳۸۶ش، ص۸۹.
- ↑ میرشکرایی، «مردمشناسی و فرهنگ عامه»، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۴۴۰.
- ↑ سلیمیمؤید، سیمای میراث فرهنگی تهران، ۱۳۸۱ش، ص۷۰.
- ↑ گلریز، مینودر یا بابالجنة قزوین، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۰۷؛ سیمای میراث فرهنگی قزوین، ۱۳۸۲ش، ص۵۵.
- ↑ همایونی، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، ۱۳۵۳ش، ص۳۸.
- ↑ شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.
منابع
- آشپزباشی، علیاکبر، سفره اطعمه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
- جذوه، واژهنامه بوربسه، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۷۷ش.
- دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، کارنامه، چ۸، ۱۳۸۴ش.
- سلیمیمؤید، سلیم، سیمای میراث فرهنگی تهران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۱ش.
- سیمای میراث فرهنگی قزوین، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۲ش.
- شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، مولف، چ۱، ۱۳۷۱ش.
- شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامه کومله، رشت، گیلکان، ۱۳۸۶ش.
- طاهری، طاهر، «روایتی از هویت فرهنگی یک روستای زلزلهزدۀ رودبار»، گیلاننامه، به تحقیق محمدتقی پوراحمد جکتاجی، رشت، ۱۳۷۴ ش.
- فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، جاودان، ۱۳۵۴ش.
- کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ثالث، ۱۳۷۸ش.
- کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، بهتحقیق علی آنیزاده، تهران، طرح آینده، چ۱، ۱۳۸۸ش.
- گلریز، محمدعلی، مینودر یا بابالجنة قزوین، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۶۸ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشنضمیر، تبریز، دانشگاه ملی ایران، ۱۳۵۵ش.
- میرشکرایی، محمد، «مردمشناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، بهتحقیق ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، ۱۳۷۴ش.
- هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، دانش، ۱۳۱۱ش.
- همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، اداره کل فرهنگ و هنر استان فارس، ۱۳۵۳ش.