آفتابه لگن
آفتابه لگن؛ وسیلهای سنتی برای شستن دستها، پیش و پس از غذا
در گذشته، استفاده از آفتابهلگن بهمنظور شستن دستها، اغلب در مجالس، مهمانیها و خانوادههای اشراف، مرسوم بوده است. آفتابه لگنهای قدیمی، معمولا از جنس مس یا برنج ساخته میشدند و دارای دو تکهی آفتابه و لگن بودند. آفتابه، ظرفی است که در آن، آب میریزند و لگن، ظرفی است که دست را در آن میشویند.
پیشینه آفتابه لگن
فلزکاران ایرانی، در دوره پیش از اسلام در ایران، مهارت خاصی در ساخت انواع وسایل فلزی، مانند آفتابهلگن، داشتند.[۱] در دوران پس از ظهور اسلام در ایران، هرچند روش ساخت آفتابهلگنها حفظ شد، اما، دقت و ظرافت بیشتری در ساخت و تزئین آنها صورت گرفت. تزئینات اینگونه وسایل نیز بیشتر با طرحی از حیوانات انجام میشد.[۲] گوهرنشانی (ترصیع) آفتابهها نیز که قدمتی بسیار داشت، در سده 7ق، رواجی دوباره یافت.[۳] فلزکار برای ترصیع، ابتدا طرحی را روی آفتابه، با قلم آهنبُر یا چرخک، پیاده میکرد. سپس، آن طرح را کندهکاری کرده و فلزی قیمتی را در آن جای میداد. برخی نیز از سیم و زر برای تزئین بیشتر آفتابهها استفاده میکردند. در دوره سلجوقیان، بهدلیل وجود نقرههای باکیفیت و با استحکام بالا، در تزئین بیشتر فلزات، از نقره استفاده شده است. آفتابههای نقرهای و آفتابههای مفرغی زیبایی که از آن دوران بهیادگار مانده است در موزههای هنری جهان نگهداری میشود.[۴]
انواع آفتابه لگن
مسگرها، آفتابهلگن را براساس شکل ظاهری آنها شناخته و تقسیمبندی میکنند. برای مثال، آفتابه دو ترک، تخت یا پهن؛ آفتابه چهار ترک با گردن دراز؛ آقتابه شش ترک و شش زاویه (هر زاویه یک ترک را تشکیل میدهد)؛ آفتابه گرد و معمولی.
آفتابهلگن، از نظر جنس، طرح و نقوش روی بدنههای خود نیز تفاوتهایی دارند. در گذشته، طرحهای بدنهی آفتابهلگنها، نشان از منزلت، جایگاه اجتماعی و توان مالی افراد داشت. برای مثال، آفتابههای خانوادههای اشراف، بزرگ و منقوش بود. نقوش روی این وسیلهها نیز، معمولا بهصورت خطوط و اشکال هنری، گل و بته، مناظر شکار، تصاویر انسان و حیوانات بود که بهروش قلمزنی روی آنها حکاکی میشد.
موارد استفاده از آفتابه لگن
استفاده از آفتابهلگن، پیش و پس از صرف غذا، از جمله آداب مهمانداری، در ایران بوده است. مکتوبات تاریخی بسیاری، در هنگام سخن گفتن از آداب سفرهنشینی و مهمانداری به گرداندن آفتابهلگن در مهمانیها اشاره کردهاند.[۵]
در برخی از مناطق روستایی و شهری ایران، در مراسم عروسی، رسمی بهنام «پاشوران» وجود دارد. در این رسم از آفتابهلگن استفاده شده و ساق پای عروس و داماد را در آن میشویند. برخی، از گلاب برای این کار استفاده میکنند. سپس، داماد، سکهای را بهمنظور رونما، در لگن میاندازد.[۶] در شاهرود، داماد در اتاق حجله، با آفتابهلگن وضو گرفته و نماز حاجت میخواند.[۷] در تهران نیز، از آفتابهلگنی منقوش برای شستن حنای دستان عروس استفاده میکردند.[۸]
آفتابه لگن در ادبیات ایران
آفتابهلگن، در چیستانها، اشعار و مَثَلهای ایرانیان، بسیار استفاده شده که از جمله میتوان ضربالمثلهای زیر اشاره کرد:
«آفتابه لگن هفت دس (دست)، شام و ناهار هیچی»؛[۹] «آفتابه و لولهنگ یک کار میکنند، اما موقع گرو گذاشتن ارزش هرکدام معلوم میشود»؛[۱۰] «آفتابه خرج لحیم کردن»، «آفتابه خرج لولهنگ کردن» (اشاره به تعمیر اشیاء کهنه با هزینه بالا)؛[۱۱] «آبکش به آفتابه میگه: دو سوراخه» (اشاره به عیبجویی از دیگران)؛[۱۲] «لولهنگش آب میگیرد» (اشاره به ثروتمند شدن افراد)؛[۱۳] «با آفتابهی زن نباید طهارت گرفت» (چشم نداشتن به ثروت زنان)؛ «آفتابه اگر از طلا است، باز جاش تو خلاس» (اشاره به ذات و اصل شخص)[۱۴] و «کوزهگر کوزه ندارد، آفتابهساز، آفتابه».[۱۵]
پانویس
- ↑ حسن، تاریخ صنایع ایران (بعد از اسلام)، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۳.
- ↑ Pope, A Survey of Persian Art, 1967, V.VI, P.2489-2490.
- ↑ وولف، صنایع دستی کهن ایران، ۱۳۷۲ش، ص17.
- ↑ ویلسن، تاریخ صنایع ایران، ۱۳۱۷ش، ص۱۴۷؛
برزین، «نگاهی به تحول صنعت فلزکاری در ساخت اشیاء هنری در ایران»، ۱۳۴۷ش، ص۱۰. - ↑ شجاع، انیس الناس، ۱۳۵۶ش، ص۲۷۳؛
احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ۱۳۶۹ش، ص۱۴۲؛
مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، ۱۳۸۶ش، ص413. - ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳؛
حاتمی، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، ۱۳۸۵ش، ص۳۳-۳۴؛
ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص104-105؛
معصومی، «عروسی در ایل کلهر»، ۱۳۵۴ش، ص۶۶. - ↑ شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج2، ۱۳۷۱ش، ص275.
- ↑ شهری، طهران قدیم، ۱۳۸۳ش، ص78.
- ↑ شهری، قند و نمک، ضربالمثلهای تهرانی، ۱۳۷۰ش، ص۲۷؛
رضایی، شهر من فسا، ۱۳۸۷ش، ص۴۸۲؛
ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۲۵؛
خلعتبری لیماکی، جایگاه مهمان و مهماننوازی در فرهنگ مردم ایران، ۱۳۸۸ش، ص۴۰. - ↑ شاملو، کتاب کوچه، ج1، ۱۳۶۱ش، ص547؛
عاطفی، لغات و ضربالمثلهای کاشانی، ۱۳۸۶ش، ص۹۳؛
بهمنیار، داستاننامۀ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۳۱؛
امینی، فرهنگ عوام، ۱۳۷۱ش، ۲۶؛
شهری، طهران قدیم، ج2، ۱۳۸۳ش، ص203. - ↑ شهری، قند و نمک، ضربالمثلهای تهرانی، ۱۳۷۰ش، ص۲۶؛
عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ۱۳۸۷ش، ص۵۶؛
ضیاء، فرهنگ امثال و حکم، ۱۳۸۶ش، ص۳۱. - ↑ بختیاری، سیرجان در آیینۀ زمان، ۱۳۷۸ش، ص۳۶۳؛
شاملو، کتاب کوچه، ج2، ۱۳۶۱ش، ص548. - ↑ محتاط، سیمای اراک، ۱۳۶۸ش، ص۲۴۸؛
رحماندوست، فوت کوزهگری، ج2، ۱۳۸۸ش، ص883. - ↑ رضایی، شهر من فسا، ۱۳۸۷ش، ص۴۹۷.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1464.
منابع
- احسن، محمد مناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹ش.
- امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، مازیار، ۱۳۷۱ش.
- بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۷۸ش.
- برزین، پروین، «نگاهی به تحول صنعت فلزکاری در ساخت اشیاء هنری در ایران»، هنر و مردم، تهران، شماره 73، ۱۳۴۷ش.
- بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، بهتحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش.
- حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، کازرون، کازرونیه، ۱۳۸۵ش.
- حسن، زکی محمد، تاریخ صنایع ایران (بعد از اسلام)، ترجمۀ محمدعلی خلیلی، تهران، اقبال، ۱۳۶۳ش.
- خلعتبری لیماکی، مصطفى، جایگاه مهمان و مهماننوازی در فرهنگ مردم ایران، بهتحقیق مراد مهدینیا، تهران، سروش، ۱۳۸۸ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- رحماندوست، مصطفى، فوت کوزهگری، تهران، مدرسه، ۱۳۸۸ش.
- رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۷ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۶۱ش.
- شجاع، انیس الناس، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۵۶ش.
- شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ناشر مؤلف، ۱۳۷۱ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
- شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
- شهری، جعفر، قند و نمک، ضربالمثلهای تهرانی، تهران، معین، ۱۳۷۰ش.
- ضیاء، اسماعیل و دیگران، فرهنگ امثال و حکم، بهتحقیق لطفعلی خنجی، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش.
- عاطفی، حسن، لغات و ضربالمثلهای کاشانی، بهتحقیق افشین عاطفی، کاشان، مرسل، ۱۳۸۶ش.
- عسکری عالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، شاپورخواست، ۱۳۸۷ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
- محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، آگه، ۱۳۶۸ش.
- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، زوار، ۱۳۸۶ش.
- معصومی، غلامرضا، «عروسی در ایل کلهر»، تهران، هنر و مردم، س14، شماره 159-160، ۱۳۵۴ش.
- وولف، هانس ایراناژ، صنایع دستی کهن ایران، ترجمۀ سیروس ابراهیمزاده، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ش.
- ویلسن، ج. کریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، فرهنگسرای یساولی، ۱۳۱۷ش.
- Pope, A. U., A Survey of Persian Art, Tokyo etc., 1967.