آفتابه لگن

از ویکی‌زندگی

آفتابه لگن؛ وسیله‌ای سنتی برای شستن دست‌ها، پیش و پس از غذا

در گذشته، استفاده از آفتابه‌لگن به‌منظور شستن دست‌ها، اغلب در مجالس، مهمانی‌ها و خانواده‌های اشراف، مرسوم بوده است. آفتابه لگن‌های قدیمی، معمولا از جنس مس یا برنج ساخته می‌شدند و دارای دو تکه‌ی آفتابه و لگن بودند. آفتابه، ظرفی است که در آن، آب می‌ریزند و لگن، ظرفی است که دست را در آن می‌شویند.

پیشینه آفتابه لگن

فلزکاران ایرانی، در دوره پیش از اسلام در ایران، مهارت خاصی در ساخت انواع وسایل فلزی، مانند آفتابه‌لگن، داشتند.[۱] در دوران پس از ظهور اسلام در ایران، هرچند روش ساخت آفتابه‌لگن‌ها حفظ شد، اما، دقت و ظرافت بیشتری در ساخت و تزئین آن‌ها صورت گرفت. تزئینات این‌گونه وسایل نیز بیش‌تر با طرحی از حیوانات انجام می‌شد.[۲] گوهرنشانی (ترصیع) آفتابه‌ها نیز که قدمتی بسیار داشت، در سده 7ق، رواجی دوباره یافت.[۳] فلزکار برای ترصیع، ابتدا طرحی را روی آفتابه، با قلم آهن‌بُر یا چرخک، پیاده می‌کرد. سپس، آن طرح را کنده‌کاری کرده و فلزی قیمتی را در آن جای می‌داد. برخی نیز از سیم و زر برای تزئین بیش‌تر آفتابه‌ها استفاده می‌کردند. در دوره سلجوقیان، به‌دلیل وجود نقره‌های باکیفیت و با استحکام بالا، در تزئین بیشتر فلزات، از نقره استفاده شده است. آفتابه‌های نقره‌ای و آفتابه‌های مفرغی زیبایی که از آن دوران به‌یادگار مانده است در موزه‌های هنری جهان نگهداری می‌شود.[۴]

انواع آفتابه لگن

مسگرها، آفتابه‌لگن را براساس شکل ظاهری آن‌ها شناخته و تقسیم‌بندی می‌کنند. برای مثال، آفتابه دو ترک، تخت یا پهن؛ آفتابه چهار ترک با گردن دراز؛ آقتابه شش ترک و شش زاویه (هر زاویه یک ترک را تشکیل می‌دهد)؛ آفتابه گرد و معمولی.

آفتابه‌لگن، از نظر جنس، طرح و نقوش روی بدنه‌های خود نیز تفاوت‌هایی دارند. در گذشته، طرح‌های بدنه‌ی آفتابه‌لگن‌ها، نشان از منزلت، جایگاه اجتماعی و توان مالی افراد داشت. برای مثال، آفتابه‌های خانواده‌های اشراف، بزرگ و منقوش بود. نقوش روی این وسیله‌ها نیز، معمولا به‌صورت خطوط و اشکال هنری، گل و بته، مناظر شکار، تصاویر انسان و حیوانات بود که به‌روش قلم‌زنی روی آن‌ها حکاکی می‌شد.

موارد استفاده از آفتابه لگن

استفاده از آفتابه‌لگن، پیش و پس از صرف غذا، از جمله آداب مهمان‌داری، در ایران بوده است. مکتوبات تاریخی بسیاری، در هنگام سخن گفتن از آداب سفره‌نشینی و مهمان‌داری به گرداندن آفتابه‌لگن در مهمانی‌ها اشاره کرده‌اند.[۵]

در برخی از مناطق روستایی و شهری ایران، در مراسم عروسی، رسمی به‌نام «پاشوران» وجود دارد. در این رسم از آفتابه‌لگن استفاده شده و ساق پای عروس و داماد را در آن می‌شویند. برخی، از گلاب برای این کار استفاده می‌کنند. سپس، داماد، سکه‌ای را به‌منظور رونما، در لگن می‌اندازد.[۶] در شاهرود، داماد در اتاق حجله، با آفتابه‌لگن وضو گرفته و نماز حاجت می‌خواند.[۷] در تهران نیز، از آفتابه‌لگنی منقوش برای شستن حنای دستان عروس استفاده می‌کردند.[۸]

آفتابه لگن در ادبیات ایران

آفتابه‌لگن، در چیستان‌ها، اشعار و مَثَل‌های ایرانیان، بسیار استفاده شده که از جمله می‌توان ضرب‌المثل‌های زیر اشاره کرد:

«آفتابه لگن هفت دس (دست)، شام و ناهار هیچی»؛[۹] «آفتابه و لولهنگ یک کار می‌کنند، اما موقع گرو گذاشتن ارزش هرکدام معلوم می‌شود»؛[۱۰] «آفتابه خرج لحیم کردن»، «آفتابه خرج لولهنگ کردن» (اشاره به تعمیر اشیاء کهنه با هزینه بالا)؛[۱۱] «آبکش به آفتابه می‌گه: دو سوراخه» (اشاره به‌ عیب‌جویی از دیگران)؛[۱۲] «لولهنگش آب می‌گیرد» (اشاره به ثروتمند شدن افراد)؛[۱۳] «با آفتابه‌ی زن نباید طهارت گرفت» (چشم نداشتن به ثروت زنان)؛ «آفتابه اگر از طلا است، باز جاش تو خلاس» (اشاره به ذات و اصل شخص)[۱۴] و «کوزه‌گر کوزه ندارد، آفتابه‌ساز، آفتابه».[۱۵]

پانویس

  1. حسن، تاریخ صنایع ایران (بعد از اسلام)، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۳.
  2. Pope, A Survey of Persian Art, 1967, V.VI, P.2489-2490.
  3. وولف، صنایع دستی کهن ایران، ۱۳۷۲ش، ص17.
  4. ویلسن، تاریخ صنایع ایران، ۱۳۱۷ش، ص۱۴۷؛
    برزین، «نگاهی به تحول صنعت فلزکاری در ساخت اشیاء هنری در ایران»، ۱۳۴۷ش، ص۱۰.
  5. شجاع، انیس الناس، ۱۳۵۶ش، ص۲۷۳؛
    احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ۱۳۶۹ش، ص۱۴۲؛
    مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، ۱۳۸۶ش، ص413.
  6. شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳؛
    حاتمی، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، ۱۳۸۵ش، ص۳۳-۳۴؛
    ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص104-105؛
    معصومی، «عروسی در ایل کلهر»، ۱۳۵۴ش، ص۶۶.
  7. شریعت‌زاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج2، ۱۳۷۱ش، ص275.
  8. شهری، طهران قدیم، ۱۳۸۳ش، ص78.
  9. شهری، قند و نمک، ضرب‌المثل‌های تهرانی، ۱۳۷۰ش، ص۲۷؛
    رضایی، شهر من فسا، ۱۳۸۷ش، ص۴۸۲؛
    ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۲۵؛
    خلعتبری لیماکی، جایگاه مهمان و مهمان‌نوازی در فرهنگ مردم ایران، ۱۳۸۸ش، ص۴۰.
  10. شاملو، کتاب کوچه، ج1، ۱۳۶۱ش، ص547؛
    عاطفی، لغات و ضرب‌المثل‌های کاشانی، ۱۳۸۶ش، ص۹۳؛
    بهمنیار، داستان‌نامۀ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۳۱؛
    امینی، فرهنگ عوام، ۱۳۷۱ش، ۲۶؛
    شهری، طهران قدیم، ج2، ۱۳۸۳ش، ص203.
  11. شهری، قند و نمک، ضرب‌المثل‌های تهرانی، ۱۳۷۰ش، ص۲۶؛
    عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ۱۳۸۷ش، ص۵۶؛
    ضیاء، فرهنگ امثال و حکم، ۱۳۸۶ش، ص۳۱.
  12. بختیاری، سیرجان در آیینۀ زمان، ۱۳۷۸ش، ص۳۶۳؛
    شاملو، کتاب کوچه، ج2، ۱۳۶۱ش، ص548.
  13. محتاط، سیمای اراک، ۱۳۶۸ش، ص۲۴۸؛
    رحماندوست، فوت کوزه‌گری، ج2، ۱۳۸۸ش، ص883.
  14. رضایی، شهر من فسا، ۱۳۸۷ش، ص۴۹۷.
  15. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1464.

منابع

  • احسن، محمد مناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹ش.
  • امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، مازیار، ۱۳۷۱ش.
  • بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۷۸ش.
  • برزین، پروین، «نگاهی به تحول صنعت فلزکاری در ساخت اشیاء هنری در ایران»، هنر و مردم، تهران، شماره 73، ۱۳۴۷ش.
  • بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به‌تحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش.
  • حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، کازرون، کازرونیه، ۱۳۸۵ش.
  • حسن، زکی ‌محمد، تاریخ صنایع ایران (بعد از اسلام)، ترجمۀ محمدعلی خلیلی، تهران، اقبال، ۱۳۶۳ش.
  • خلعتبری لیماکی، مصطفى، جایگاه مهمان و مهمان‌نوازی در فرهنگ مردم ایران، به‌تحقیق مراد مهدی‌نیا، تهران، سروش، ۱۳۸۸ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
  • رحماندوست، مصطفى، فوت کوزه‌گری، تهران، مدرسه، ۱۳۸۸ش.
  • رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۷ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۶۱ش.
  • شجاع، انیس الناس، به‌تحقیق ایرج افشار، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۵۶ش.
  • شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ناشر مؤلف، ۱۳۷۱ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
  • شهری، جعفر، قند و نمک، ضرب‌المثل‌های تهرانی، تهران، معین، ۱۳۷۰ش.
  • ضیاء، اسماعیل و دیگران، فرهنگ امثال و حکم، به‌تحقیق لطفعلی خنجی، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش.
  • عاطفی، حسن، لغات و ضرب‌المثل‌های کاشانی، به‌تحقیق افشین عاطفی، کاشان، مرسل، ۱۳۸۶ش.
  • عسکری عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، شاپورخواست، ۱۳۸۷ش.
  • ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
  • محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، آگه، ۱۳۶۸ش.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، زوار، ۱۳۸۶ش.
  • معصومی، غلامرضا، «عروسی در ایل کلهر»، تهران، هنر و مردم، س14، شماره 159-160، ۱۳۵۴ش.
  • وولف، ه‍انس ایراناژ، صنایع دستی کهن ایران، ترجمۀ سیروس ابراهیم‌زاده، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • ویلسن، ج. کریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، فرهنگسرای یساولی، ۱۳۱۷ش.
  • Pope, A. U., A Survey of Persian Art, Tokyo etc., 1967.