ادبیات داستانی عامیانه (ویژگی‌ها)

از ویکی‌زندگی

ادبیات داستانی عامیانه (ویژگی‌ها)؛ خصوصیات، عناصر و بُن‌مایه‌های قصه‌های عامیانه‌ی فارسی

ادبیات داستانی عامیانه، نوعی از ادبیات است که هم به‌صورت مکتوب و هم شفاهی، در کنار ادبیات رسمی در یک جامعه رواج دارد. این داستان‌ها، در قالب‌های مختلفی مانند افسانه، اسطوره، حکایت، مَتَل، مَثَل، لطیفه، نقل و نقل‌آواز وجود دارند. قصه‌های عامیانه در زبان فارسی، تفاوت‌ها و تشابهات فراوانی با یکدیگر دارند.

خصوصیات داستان‌های عامیانه

برخی از ویژگی‌های مشترک این قصه‌ها به شرح زیر است:

روابط عِلّی و معلولی ضعیف

این روابط، از نقشه و منطق خاصی پیروی نمی‌کنند.

خرق عادت

هنجارشکنی، از جمله عناصر مهم در داستان‌های عامیانه است و سهم عمده‌ای را در شکل‌گیری داستان‌ها دارند. برای مثال، نجات سریع السیر، زنده ماندن قهرمان داستان در شرایطی بسیار سخت، طی الارض، زنده کردن/ زنده شدن یک مرده، ناپدید شدن افراد، عمرهای بسیار طولانی، نسوختن در آتش، تبدیل شدن به اشیاء، آگاهی از غیب و شکستن طلسم.

تکرار

تکرار مضمون، صحنه‌ها، توصیف‌ها، عبارات و یکنواختی آن‌ها، در قصه‌های عامیانه بسیار دیده می‌شود. برای مثال، در داراب‌نامه، مؤلف، هر بار که پهلوانی را به میدان جنگ می‌فرستد، به شرح تمام جزئیاتِ سلاح‌ها و لباس‌های او می‌پردازد و این کار را به‌صورتی مداوم تکرار می‌کند. گاهی تکرارها، در ادبیات داستانی عامیانه، چنان ملال‌انگیز و متعدد است که اگر این تکرارها را حذف کنیم، حجم داستان از یک سوم حجم فعلی، کمتر می‌شود. در گذشته، نویسنده‌ی داستان، هر روز بخشی از قصه را بیان می‌کرده و همین، حجم تکرارها در قصه را نمایان نمی‌کرده است. اما، پس از مکتوب شدن قصه‌ها، این تکرارها، به‌صورتی خسته‌کننده ظاهر شده‌اند. تکرار، در قصه‌های کهن مرسوم بوده است.

شگفت‌آوری

این ویژگی، منجر به تقویت طرحِ قصه می‌شود. راویان داستان‌ها، باید شنوندگان را از شنیدن قصه‌ها، به شگفتی وا دارند، چنان‌که در کتاب اسکندرنامه به این بخش اشاره شده است که: «از مغرب سخن گفته و عجایب آن را مطرح کردیم، حال نوبت آن است که کتابی دیگر را آغاز و از احوال و عجایب شرق بگوییم».

تصادف

در داستان‌های عامیانه، مجموعه‌ای از تصادف‌ها، جریان داستان را پیش می‌برند و به روابط عِلّی و معلولی اهمیتی داده نمی‌شود. محور اصلی در اغلب داستان‌ها، براساس یک اتفاق ساده بنا شده است.[۱]

داستان در داستان

در این‌گونه قصه‌ها، معمولا چند داستان فرعی، در دل یک داستان اصلی گنجانده می‌شوند. این شیوه، یکی از سنت‌های قصه‌پردازی است. این داستان‌های فرعی، که به آن‌ها قصه‌های «میان‌پیوندی» نیز گفته می‌شود، با موضوع و هدف اصلی داستان ارتباطی مستقیم دارند.

طرح مدور

طرح قصه‌های عامیانه، حالتی مدور دارند، یعنی قهرمان قصه، از یک نقطه شروع کرده و با جریان قصه پیش می‌رود. سپس، بعد از پیش رفتن قصه، به نقطه‌ی اولیه‌ی داستان، باز می‌گردد.

تقارن

حوادث در داستان‌ها، قرینه‌وار بوده و روال قصه‌ها، ساختاری دوگانه دارند.[۲] پژوهشگران، یکی از زیرساخت‌های آثار ادبی را همین تقارن و تناسب‌های دوگانه در آن‌ها عنوان کرده‌اند. برای مثال، پادشاهان در قصه‌ها، معمولا دو وزیر دارند، یکی نیک‌اندیش و دیگری بداندیش. همچنین، در اغلب قصه‌ها، دو شخصیت حضور دارند، یکی مثبت و یکی منفی.

استقلال حوادث

این استقلال، در قصه‌های عامیانه‌ی بلند بسیار بیش‌تر بوده و هر یک از این قصه‌ها، در حکم یک قصه جداگانه هستند.

دنباله‌دار بودن قصه‌ها

قصه‌های بلند عامیانه، به‌دلیل دنباله‌داری آن‌ها، معمولا در مجموعه‌هایی با نام «کلیات 7 جلدی» منتشر می‌شدند. برای مثال، در داستان حمزه، پس از مرگ وی، هر یک از فرزندان او می‌توانند پهلوانِ قصه‌ای جداگانه باشند. این تسلسل، می‌تواند تا زمانی که نقال، از بیان آن‌ها خسته نشده، ادامه داشته باشد.

عدم هماهنگی بین وقایع داستان

معمولا در داستان‌های عامیانه، اشخاص، زمان‌ها و مکان‌ها، با یکدیگر مطابقت ندارند. برای مثال، در برخی از این داستان‌ها، قهرمانان، چندین‌بار کشته و زنده می‌شوند.

فشردگی حوادث

در برخی از داستان‌ها، حجم عظیمی از صحنه‌ها، تنها در چند سطر جای داده شده‌اند. دلیل این فشردگی را یادآوری صحنه‌ها به نقال عنوان کرده‌اند.

ناتمام بودن داستان‌های عامیانه بلند

برخی از قصه‌های بلند، به‌ویژه آن‌هایی که به‌منظور نقالی نوشته می‌شدند، ناتمام مانده‌اند. برای مثال، حمزه‌نامه، ناتمام مانده و نویسنده اتمام سرگذشت تعدادی از قهرمانان را در کتاب‌هایی دیگر همچون ایرج‌نامه، تورج‌نامه، لعل‌نامه و صندلی‌نامه انجام داده است.

اِغراق

اغراق‌های افراطی و گاه مضحک، دروغ‌های باورنکردنی و دور شدن از واقعیت محیط، از ویژگی‌های بارز قصه‌های عامیانه است.

عناصر داستان‌های عامیانه

داستان‌های عامیانه، شامل هشت عنصر هستند: 1. طرح (پی‌رنگ)؛ 2. کنش؛ 3. زاویه دید؛ 4. شخصیت و شخصیت‌پردازی؛ 5. زمان و مکان؛ 6. زبان و بیان؛ 7. درون‌مایه و مضمون؛ 8. توصیف.

طرح داستان، شامل نقشه، نظم، الگو و کلیاتی از حوادث، نقل حوادث، ترکیب‌کننده حوادث، تقلید از عمل[۳] و توالی زمانی حوادث است. برای یافتن طرح قصه، باید به دو سوال «چرا؟» و «بعد چه؟» پاسخ داد.[۴] در پی‌رنگ، تنها ترتیب و توالی وقایع مورد بحث نیست، بلکه باید بین تمام حوادث مطرح‌شده، رابطه‌ای عِلّی و معلولی وجود داشته باشد.

کُنش یا عمل داستان، منجر به گسترش طرح قصه و مشخص شدن شخصیت‌ها می‌گردد. قصه‌های عامیانه‌ی بلند، معمولا بسیار پُرحادثه هستند و مضامین متعدد و متنوعی در آن‌ها وجود دارند. در حقیقت، کنش‌ها در داستان‌های عامیانه، چنان زیاد و متراکم هستند که اگر حتی یک صفحه از داستان حذف شود، سررشته تمام حوادث گم می‌شود. مهم‌ترین و معمول‌ترین کنش‌های قهرمانان داستان‌های عامیانه، جنگیدن، عاشق شدن، نبرد با موجودات وحشی و تخیلی، سفر کردن، کمک‌ کردن و نجات‌دادن است.

زاویه دید داستان‌های عامیانه، معمولا «سوم شخص مفرد» است که به آن، «دانای کل» یا «راوی» نیز می‌گویند. راوی، در تمامی صحنه‌های قصه حضور دارد و از تمام ماجراها مطلع است. بیشتر قصه‌ها، با گزاره‌هایی همانند «یکی بود، یکی نبود» یا «آورده‌اند که» شروع می‌شود که همین دلیل وجود راوی است.[۵] در واقع، در قصه‌های عامیانه، نقل روایت است که اهمیت دارد.[۶] در متن‌های شفاهی، قصه‌ها را با عباراتی همچون «حکایت کرده‌اند...»، «می‌گویند که...» و «چنین شنیده‌ام که...» شروع می‌کنند.

شخصیت‌ها در قصه‌های عامیانه، معمولا حالت ایستا دارند. برای مثال، قهرمانان از ابتدا تا انتهای قصه، قهرمان هستند.[۷] در شخصیت قهرمانان، یک نوع مطلق‌گرایی که ویژگی قصه‌های عامیانه است، وجود دارد. در تمام این قصه‌ها، شخصیت‌های خوب که زیبا، پُرقدرت، نیک‌اندیش و قهرمان هستند بر شخصیت‌های بد که زشت و بدنهاد هستند، پیروز می‌شوند. شخصیت‌های داستان‌های عامیانه، در همان چند جمله اول، به‌صورت کامل معرفی شده و به تناسب عملکرد، کنش و طینت خود نام می‌گیرند.

در قصه‌های مکتوب و بلند، قهرمانان معمولا نامدار و متعدد هستند. برای مثال، در داستان حسین کرد شبستری، 303 شخصیت از طبقات مختلف حضور دارند. اما، در قصه‌های کوتاه و شفاهی، قهرمانان اسم جنس هستند، مانند مرد، زن، گرگ، دختر. این قصه‌ها، گاهی چنان میان مردم رایج شده‌اند که نام بسیاری از شخصیت‌های انسانی و حیوانی در آن‌ها، به ضرب‌المثل تبدیل شده و به‌صورت کنایی به‌کار می‌روند. برای مثال، نخودی، فین فینی، فینگیلی، لوسی بابا، شازده پسر و نیم وجبی در ادبیات عامیانه‌ی کودکان و «از ما بهتران»، «غول بیابانی»، «پریزاد» و «لولو» در افسانه‌ها.

اشخاص در قصه‌های عامیانه، معمولا چهار نقش عمده دارند: 1. شخصیت اصلی (فاعل)؛ 2. شخصیت پذیرنده (منفعل)؛ 3. شخصیت یاری‌گر (کمک‌کننده) و 4. شخصیت ضدقهرمان (شرور).

زمان قصه‌های عامیانه و شفاهی، عموما مبهم و فرضی است که در عبارات آغازین این قصه‌ها قابل درک است، مانند «روزی بود، روزگاری بود». اما، در قصه‌های مکتوب، با توجه به شواهد، می‌توان زمان قصه‌ها را تخمین زد.

مکان‌های قصه‌ها نیز معمولا به‌صورت کلی توصیف می‌شوند. در این نوع از قصه‌ها، هیچ شناختی از جزئیات خانه‌ها، کوچه‌ها و سایر مکان‌های قصه نداریم. حوادث در این داستان‌ها، عموما در کشورهای دوردست یا نامشخص روی می‌دهد.

زبان و گفتار تمام قهرمانان قصه‌های عامیانه نیز همان زبان و گفتار راوی قصه‌ها است. این قصه‌ها، روایی هستند، بنابراین، زبان و بیانی ساده و نزدیک به زبان رایج مردم دارند. مهم‌ترین ویژگی زبان این داستان‌ها، که آن را از زبان ادبی، متمایز می‌کند، سادگی آن‌ها است. همچنین، در این داستان‌ها، اصطلاحات، مثل‌ها، واژگان عامیانه[۸] و زبانزد‌های فراوان و شیرینی استفاده می‌شود. اشعار عامیانه یا معروف نیز، معمولا در لابه‌لای متن داستان جای می‌گیرند. از دیگر ویژگی‌های زبان داستان‌ها، کوتاهی جمله‌ها، حذف‌های بی‌قرینه، حذف‌های معنوی، کاربرد فراوان جمله‌های وصفی و یک‌دست بودن متن داستان‌ها است.

استفاده از گزاره‌های قالبی در آغاز، میانه و پایان داستان‌ها نیز رایج است. گزاره‌های آغازین مانند «یه روزی بود یه روزگاری ...» و «در روزگاران قدیم...»؛ گزاره‌های پایانی مانند «بالا رفتیم ماست بود، پایین آمدیم دوغ بود، قصۀ ما دروغ بود» و «و این داستان شیرین از ایشان به‌یادگار باقی ماند»؛[۹] از جمله گزاره‌های میانی نیز می‌توان به «اما چند کلمه بشنو از ...»، «القصه...» و «حالا بشنوید از...» اشاره کرد. برخی از گزاره‌ها نیز جنبه ادبی دارند مانند مثل‌واره‌ها (چون ماه شب چهارده، مثل پنجه‌ی آفتاب)، کنایه‌ها (تن به قضا دادن، انگشت به دهان ماندن)، سوگندها (والله، به هزار آیه و قسم)، ناسزاها (نمک به حرام، نامرد)، تهدیدها (قیمه قیمه‌ات می‌کنم)، ترکیب‌های عاطفی (جل و پلاس) و اصطلاحات (هرچه بادا باد).

درون‌مایه‌ی هر داستان نیز، تفکر اصلی حاکم بر قصه است. در حقیقت، درون‌مایه، همان فکر و اندیشه‌ای است که نویسنده در داستان اِعمال می‌کند.[۱۰] داستان‌های بلند عامیانه، معمولا مضامینی عاشقانه و داستان‌های کوتاه، درون‌مایه‌هایی دینی، اخلاقی و اجتماعی دارند.

بُن‌مایه‌های ادبیات داستانی عامیانه فارسی

درون‌مایه، تصویر خیال، اندیشه، موضوع، وضعیت، عمل، صحنه، فضا و رنگ، کلمه و عبارتی که در یک اثر ادبی یا همه‌ی آن‌ها وجود دارد را بن‌مایه‌ی داستان می‌گویند.[۱۱] برای مثال، در داستان پریان، بن‌مایه، همان اشخاص و حیواناتی همچون شاهزاده یا جادوگر و نیز اتفاقاتی مانند دزدیده شدن شاهزاده خانم توسط جادوگر است.[۱۲] کارکردهای متفاوتی برای بن‌مایه وجود دارد، مانند 4 نقش «عنصر داستان‌ساز»، «عنصر آغازگر»، «عنصر مکمل» و «عنصر پایان‌بخش».[۱۳]

بن‌مایه‌های داستان‌های عامیانه را در 5 گروه دسته‌بندی می‌کنند:

تیپ و شخصیت

از جمله بن‌مایه‌های اصلی قصه‌های عامیانه در این زمینه، می‌توان به خضر (پیر محبوب قصه‌ها و یاور قهرمانان)، واسطه (شخص سومی برای رساندن عاشق به معشوق)، وزیر دست راست و وزیر دست چپ (دو وزیر شاه با سرشتی نیک و بد)، رقیب (مانعی بر سر راه رسیدن به معشوق) و معشوق (اولین و محکم‌ترین محرک قهرمان برای ماجراجویی) اشاره کرد.

موجودات خیالی و واقعی

در قصه‌های عامیانه، معمولا از شخصیت‌هایی همچون پری (زیبارویی که معمولا معشوق قهرمان داستان است و دارای بال و پر بوده و رازهای بسیاری را می‌داند)،[۱۴] دیو (جن، غول، شیطان و دیو در افسانه‌ها معمولا یکسان در نظر گرفته شده[۱۵] و آن‌ها را از تبار اهریمن می‌دانند[۱۶]سیمرغ (مرغی است با بال‌های گسترده، که بر درختی که دربردارنده تخم همه گیاهان است، آشیان دارد.[۱۷] نام دیگر آن، «عنقا» است)، همای (مرغ سعادت‌آفرین)، دوال‌پایان (هر آن‌کس که پاهای لاغر و درازی همچون دوال دارد؛ کنایه از مرد سالخورده‌ای است که در کناری نشسته و از عابران تقاضای بر دوش کشیدن او را دارد، هر کسی این تقاضا را قبول کند، پاهای او همچون کمربندی به‌طول چندین متر درآمده، بر دور کمر رهگذر پیچیده شده و او را ناچار به خدمت خود می‌کند)،[۱۸] سمندر (در کتب مختلف، این حیوان افسانه‌ای را به گونه‌های مختلفی تشریح کرده‌اند، برای مثال، برخی آن را شبیه موش، ماری که دست و پا دارد یا حتی شبیه به پرنده‌ای به نام سامندر دانسته‌اند)، گاو دریایی جادو (گاوی است که در شب، برای چریدن به بیرون از دریا آمده و گوهر شب‌چراغی در بینی خود دارد )[۱۹] و طوطی سخن‌گو (مونس قهرمان داستان) بهره می‌برند.

مکان‌ها

از جمله مکان‌های معروف قصه‌های عامیانه نیز می‌توان به کوه قاف (قاف، در اکثر قصه‌ها، نقطه‌ای دور است که قهرمان باید به آن سفر کند)، شهر سگ‌سار (مردم در این شهر، چهره‌ای همانند سگ دارند)، باغ (محل دیدار عشاق، یا زندانی شدن و یا محل زندگی دیوان است[۲۰] ) و چاه (چاه و اتفاقات مرتبط با آن، از بن‌مایه‌های پرکاربرد در این قصه‌ها است) اشاره کرد.

اشیاء مختلف (جادویی، نمادین، متبرک و افسانه ای)

داروی بی‌هوشانه، این دارو به قهرمان کمک می‌کند تا خصم را بی‌هوش کرده و یا از پای درآورد و به صورت‌های مختلفی تهیه می‌شود.

مفاهیم و موضوعات

از بن‌مایه‌های دیگر قصه‌های عامیانه، در بخش مفاهیم و حوادث مختلف در قصه است. مانند: آزمایش (قهرمانان قصه‌ها، به دلایل مختلفی همچون برآورد توان رزمی، شرکت در جنگ، سنجش علم و مناظره، آزموده می‌شوند)، گذر از آب و آتش (از خرق عادت‌های معمول داستان‌های حماسی و اسطوره‌ای که بیش‌تر یادآور قصه‌ی حضرت موسی در قرآن است)،[۲۱] آرزو، اِحضار افراد با سوزاندن مو، پَر و چوب، یا گفتن اسم رمز (از شیوه‌های کمک‌رسانی به قهرمان قصه که در داستان‌های متعددی از آن استفاده شده است)،[۲۲] اعداد (برخی اعداد، ویژگی‌های خاصی را در قصه‌ها دارا هستند، برای مثال، عدد 3 که یوسف 3 روز در چاه ماند، یونس 3 روز در شکم ماهی؛ اعداد 7 و 40 نیز، از جمله اعداد شاخص در داستان‌ها هستند)، بازیافتن بینایی (قهرمان به بازگشت بینایی یکی از وابستگان خود، به روش‌های مختلفی، اقدام می‌کند[۲۳]بیماری بر اثر عشق (عکس‌العمل ناخواسته‌ی عشاق و درگیر شدن با ضعف، ناتوانی و زردرویی که از نشانه‌های عشق در این‌گونه قصه‌ها هستند)، بی‌فرزندی (بن‌مایه‌ی آغازین بسیاری از داستان‌های عامیانه، پادشاهی است در آرزوی فرزند)، پیش‌گویی (پیش‌گویی آینده و اتفاقات پیش‌روی قهرمان قصه)، تبدیل شدن/ تبدیل کردن به جانور (از خرق‌عادت‌های معمول داستانی، متأثر از فرهنگ هند است)، ترک حکومت (امری شایع میان شاهان قصه‌ها، ترک تاج و تخت حکومتی است)، تعقیب شکار (تعقیب شکار توسط قهرمان داستان روی می‌دهد که بیش‌تر به ماجرایی عاشقانه و یا حتی مرگ، ختم می‌شود)، تولد قهرمان (این تولد، معمولا با سختی‌های بسیاری همراه است و آینده‌ی آن‌ها، بلافاصله پس از تولد، توسط پیش‌گویان خبررسانی می‌شود)، جادو (در قصه‌ها، انواع مختلفی از جادو و جادوگری وجود دارد مانند بارش باران و برف در زمانی نامرتبط،[۲۴] بارش شیشه از آسمان[۲۵]خواب و رؤیا (خواب در داستان‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای در حل گره داستان و آگاهی یافتن قهرمان از حقیقت دارد)، دوراهی (قهرمان، معمولا بر سر یک دوراهی قرار گرفته که انتخاب هرکدام، مشکلاتی را به‌همراه خواهد داشت)، رویین‌تنی (آسیب‌ناپذیری، عمر جاوید و بی‌مرگی، از مهم‌ترین بن‌مایه‌های داستان‌های حماسی است[۲۶]درمان بیماری لاعلاج، دیدارهای نهانی (معمولا میان عشاق روی می‌دهد که گاه با واسطه و گاهی بدون واسطه شکل می‌گیرد)، رویش گیاه از قطره خون، زاده‌ شدن در خاندان شاهی، زنده کردن مردگان، سرزمین معشوق (معمولا کشوری دوردست است)، سفر، شکار، ازدواج معشوق، طلسم شکنی، عشق پیری، کمند افکنی، یافتن گنج، پوشیدن لباس مبدل، مکر زنانه، ناشناس ماندن، نامه‌نگاری و نیرنگ.

پانویس

  1. اسکندرنامه (روایت فارسی کالیستنس دروغین)، ۱۳۴۳ش، ص220.
  2. بالایی، پیدایش رمان فارسی، ۱۳۷۷ش، ص۲۴۹-۲۵۱.
  3. میرصادقی، عناصر داستانی، ۱۳۷۶ش، ص62.
  4. اخوت، دستور زبان داستان، ۱۳۷۱ش، ص۳۸.
  5. مارزلف، «گنجینه‌ای از گزاره‌های قالبی در داستان عامیانۀ حسین کرد، ضمیمه‌ی حسین‌نامه»، 1386ش، ص۴۴۶.
  6. میرصادقی، عناصر داستانی، ۱۳۷۶ش، ص428.
  7. میرصادقی، ادبیات داستانی، ۱۳۷۶ش، ص100-101.
  8. یوسفی، دیداری با اهل قلم، ج2، ۱۳۵۵-۱۳۵۷ش، ص30.
  9. نقیب‌الممالک، امیرارسلان، ۱۳۴۰ش، ص۵۳۶.
  10. میرصادقی، عناصر داستانی، ۱۳۷۶ش، ص147.
  11. داد، فرهنگ اصطلاحات ادبی، ذیل بن مایه، ۱۳۷۵ش.
  12. مقدادی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، ۱۳۷۸ش، ص281.
  13. پارسا نسب، «بن‌مایه»، ۱۳۸۸ش، ص30.
  14. ارجانی، سمک‌عیار، ج2، ۱۳۳۸ش، ص571؛
    الول ساتن، قصه‌های مشدی گلین خانم، ۱۳۷۴ش، ص۸۳.
  15. افشاری، تازه به تازه، نو به نو، ۱۳۸۵ش، ص۵۳.
  16. خواجوی کرمانی، سام‌نامه، ج2، ۱۳۱۹ش، ص۳۳۳.
  17. پورنامداریان، رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی، ۱۳۶۴ش، ص۱۶۰.
  18. یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
  19. دو روایت از سلیم جواهری، ۱۳۸۷ش، ص۸۷.
  20. قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزه نامه)، ۱۳۶۲ش، ص۲۶۸.
  21. قرآن کریم، سوره شعراء، آیات 26 و 63-64.
  22. صافی سبزواری، بهرام و گلندام، ۱۳۸۷ش، ص۳۳؛
    دو روایت از سلیم جواهری، ۱۳۸۷ش، ص۶۳.
  23. کوهی کرمانی، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، ۱۳۴۸ش، ص۳۹-۴۴؛
    نظامی گنجوی، خمسه، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۳-۶۷۴؛
    انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، ج1، ۱۳۵۲ش، ص164؛
    مارزلف، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ۱۳۷۱ش، ص۹۲.
  24. فردوسی، شاهنامه، ۱۳۷۴ش، ج2، ص86؛ ج4، ص137؛ ج5، ص392؛ ج8، ص364.
  25. محجوب، ادبیات عامیانۀ ایران، ۱۳۸۲ش، ص770-773.
  26. یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، ۱۳۶۹ش، ص۲۱۹.

منابع

  • اخوت، احمد، دستور زبان داستان، اصفهان، فردا، ۱۳۷۱ش.
  • اسکندرنامه (روایت فارسی کالیستنس دروغین)، به‌تحقیق ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش.
  • افشاری، مهران، تازه به تازه، نو به نو، تهران، چشمه، ۱۳۸۵ش.
  • الول ساتن، پل، قصه‌های مشدی گلین خانم، به‌تحقیق اولریش مارزلف و دیگران، تهران، مرکز، ۱۳۷۴ش.
  • انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۲ش.
  • بالایی، کریستف، پیدایش رمان فارسی، ترجمۀ مهوش قدیمی و نسرین خطاط، تهران، انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران، ۱۳۷۷ش.
  • پارسا نسب، محمد، «بن‌مایه»، فصلنامۀ نقد ادبی، تهران، س 2، شماره 5، ۱۳۸۸ش.
  • پورنامداریان، تقی، رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴ش.
  • خواجوی کرمانی، محمود، سام‌نامه، به‌تحقیق اردشیر بنشاهی، بمبئی، ]بی‌نا[، ۱۳۱۹ش.
  • داد، سیما، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، مروارید، ۱۳۷۵ش.
  • دو روایت از سلیم جواهری، به‌تحقیق محمد جعفری (قنواتی)، تهران، مازیار، ۱۳۸۷ش.
  • صافی سبزواری، امین‌الدین، بهرام و گلندام، به‌تحقیق حسن ذوالفقاری و پرویز ارسطو، تهران، چشمه، ۱۳۸۷ش.
  • کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، تهران، ۱۳۴۸ش.
  • فردوسی، شاهنامه، به‌تحقیق یوریش برتلس و دیگران، تهران، ]بی‌نا[، ۱۳۷۴ش.
  • قرآن کریم، سوره شعراء.
  • قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزه نامه)، به‌تحقیق جعفر شعار، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • مارزلف، اولریش، «گنجینه‌ای از گزاره‌های قالبی در داستان عامیانۀ حسین کرد، ضمیمه‌ی حسین‌نامه»، به‌تحقیق ایرج افشار و مهران افشاری، چ2، تهران، چشمه، 1386ش.
  • مارزلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، سروش، ۱۳۷۱ش.
  • مقدادی، بهرام، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، تهران، فکر روز، ۱۳۷۸ش.
  • میرصادقی، جمال، ادبیات داستانی، تهران، سخن، ۱۳۷۶ش.
  • میرصادقی، جمال، عناصر داستانی، تهران، سخن، ۱۳۷۶ش.
  • نظامی گنجوی، خمسه، به‌تحقیق بهاءالدین خرمشاهی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • نقیب‌الممالک، امیرارسلان، به‌تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۰ش.
  • یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، دانشکده علوم توانبخشی، ۱۳۶۹ش.
  • یوسفی، غلام‌حسین، دیداری با اهل قلم، مشهد، ۱۳۵۵-۱۳۵۷ش.