اسپند
اسپند؛ دانهای گیاهی با خاصیت دفع چشمزخم و پاکسازی محیط
اسپند، اسفند یا سِپند، گیاهی است خودرو و همیشه سبز که در مناطق کویری میروید. ریشهی این نام، از کلمهی «سپنته» در اوستا گرفته شده و در زبان پهلوی نیز بهمعنی «افزونیک»، یعنی مقدس آمده است.[۱] این گیاه، در فرهنگ عامهی مردم شرق و بهویژه در سرزمینهای اسلامی، دانهای مقدس است که برای دور ماندن از بلاها و چشمزخم، استفاده میشود.[۲] علاوه بر آن، خواص طبی و درمانی این دانهی گیاهی نیز بیشمار است.[۳]
خاستگاه اسپند
اسپند از تیرهی «سُدابیان» و بومی آسیا و سرزمینهای مدیترانه است.[۴] در برخی از منابع طب سنتی، اسپند را از نوع «سداب بَرّی» یا «سداب کوهی»[۵] و نیز از انواع «حَرمَل»[۶] معرفی کردهاند. در زبان عربی، اسپند را «حرمل احمر» یا «حرمل عامی» میگویند.[۷]
ویژگیهای اسپند
گیاه اسپند، دارای ساقههای بلندی در حدود نیممتر، برگهای سبز مایل به آبی، لکههای روشن، گلهای سفید و درشت و 5 گلبرگ موجدار بزرگ است.[۸] میوههای اسپند نیز، کرویشکل بوده و دانههای متعدد سیاهرنگی دارد. این گیاه در ایران، در نواحی خشک و کویری مانند اطراف جاده قم ـ تهران، تهران ـ قزوین، اطراف کرج، بوشهر و جاده تفرش میروید. اسپند، در زمینهای حاره و بدون کشت در افغانستان، زمینهای سنگلاخ سرزمینهای آفریقای شمالی، جنوب اروپا، عربستان، سوریه و بخشهایی از هند نیز رویش دارد.
خواص طبی اسپند
این گیاه، از خانواده گیاهان دارویی بهحساب میآید. اسپند، دارای روغنی فرّار، بوی تند و مزهای گس و تلخ است. خواص درمانی اسپند، از گذشتهای دور، بین مردم آسیا و مدیترانه آشکار بوده است. پلینی، گیاهشناس رومی، از سدابها و انواع مختلف آن در کتاب خود یاد کرده و به تشریح اسپند و ترکیبات دارویی ساخته شده از آن در درمان انواع بیماریها، گزیدگیها، پیشگیری از بیماریها و روشهای کاربرد آنها پرداخته است. برای مثال، وی معتقد است که خوردن اسپند همراه با کلم، میتواند در درمان دردهای معده و تبهای شدید مؤثر باشد. دیوسکوریدس، پزشک یونانی، در سدهی اول میلادی، در کتاب خود، از اسپند و استفاده از آن در درمان بیماریهایی همچون درد پهلو، سینه، تنگی نفس، سرفه، ورم ریه، درد مفاصل، دفع کرم، گوشدرد و خارش سخن گفته است.[۹]
این گیاه، در جهان اسلام، طرفداران بسیار و کاربردهای فراوانی دارد. عیسی بن ماسه، پزشک سده 2ق، در بیمارستان مرو، از گیاه اسپند برای درمان صرع استفاده میکرد.[۱۰] کِندی، از اسپند در درمان صرع، مالیخولیا و نیز ترکیبی از اسپند را برای درمان کچلی و بواسیر استفاده میکرد.[۱۱] برگ، دانه و شیرهی اسپند نیز در طب سنتی، پُرکاربرد بوده است. جوشاندهی اسپند نیز بهمنظور دفع تب شدید استفاده میشد.[۱۲]
اسپند، طبیعتی گرم و خشک دارد و خوردن آن برای دفع رطوبت، نفخ و باد معده و روده مفید است.[۱۳] برخی از طبیبان در طب سنتی، از تخم اسپند برای برطرف کردن رطوبت و حرارت بدن،[۱۴] از ترکیب تخم اسپند کوبیدهشده با زعفران و عصاره رازیانه برای برطرف کردن تاریکی دید و درد مفاصل[۱۵] و از جوشاندهی آن برای دفع ورم استخوان و مفاصل استفاده میکردند.
بیرونی، برای درمان خارش بدن، سفارش کرده تا شیرهی اسپند را گرفته و در آن مقداری پنبه یا پشم را خیس کنند، و زمان بدهند تا پنبه یا پشم در شیره بپوسد، سپس این ترکیب را روی نقطهای از بدن، که خارش دارد بگذارند تا تسکین یابد.[۱۶]
طبیبانی دیگر، در کنار خواص اسپند، به مضرات آن برای کسانی که تشنج دارند اشاره کردهاند و نیز آن را سبب سقط جنین دانستهاند.[۱۷]
قداست اسپند
از روزگاران کهن، اسپند نزد ایرانیان، گیاهی مقدس شمرده میشد و نیرویی آسمانی، شفابخش و جادویی را برای آن تصور میکردند. اشارات صورت گرفته در منابع موجود نشان میدهد که این قداست، در دوران پیش از ظهور زردشت در ایران نیز وجود داشته است.[۱۸] اسپند، در باور عامه مردم نیز، دارای نیروهای فوقطبیعی است و آن را در ردهی گیاهان «رماننده» در نظر میگیرند. این گیاه را بهدلیل داشتن بوی تند و دود ناشی از سوختن دانههای آن، در پاکسازی محیط زیست و دور کردن ارواح خبیث مؤثر میدانند.
در روایتی از پیامبر خدا بیان کردهاند که او، ریشه و شاخهی این گیاه را در برطرف کردن غم و سِحر مؤثر دانسته و هر دانهاش را نیز شفای هفتاد درد دانسته است. در روایاتی دیگر از پیامبر، آمده است که او، مردم را به استفاده از اسپند و کندر در درمان بیماریها سفارش میکرده است.[۱۹] باور به تأثیر دود اسپند در دور کردن شیاطین و اجنه از محیط، در منابع مکتوب[۲۰] و اشعار بزرگانی همچون نظامی[۲۱] و ناصر خسرو[۲۲] نیز آمده است. این باور، در میان مردم مصر، عرب و ترک نیز وجود دارد و آنها، هر روز در فضای خانههای خود، اسپند دود میکنند.[۲۳] در گذشته، مردم ایران، هر روز صبح، اسپند و کندر را بهمنظور گشایش در کار، دود میکردند.
دلایلی را در رابطه با قداست این گیاه بیان کردهاند، از جمله: 1. اسپند، گیاهی خودرو است و به قدرت الهی میروید؛[۲۴] 2. در برخی از منابع، این گیاه را با حضرت مریم مرتبط دانسته و معتقدند که او در هنگام زایمان، بر این گیاه چنگ انداخته و بههمین دلیل است که در زبان فارسی، آن را «پنجه مریم»، «چنگ مریم»، «شجره مریم» و یا «بخور مریم» نامیدهاند؛[۲۵] 3. این گیاه، همیشه سبز است و در ایران، نماد حیات و برکت انگاشته میشود. در برخی از جوامع سنتی ایران، از یک دسته شاخه سبز اسپند برای برکت بخشیدن به سایر خرمنها استفاده میکردند.[۲۶] مبلغان دین مسیحیت نیز در گذشته، با جاروهایی که از شاخههای اسپند ساخته شده بود، برای تبرک، بهسمت مردم آب میپاشیدند.[۲۷]
روشهای استفاده از اسپند
اسپند، در سرزمینهای مختلف، به روشهای متفاوتی استفاده میشود. برخی، اسپند را برای زدودن چشمزخم و برخی دیگر آن را برای درمان بیماری و پاکسازی محیط استفاده میکنند.
- اسپند گردانی: در این روش، مُشتی دانه اسپند را برداشته و دور سر شخص میگردانند. پس از آن، برخی از مردم، دانههای اسپند را دانه دانه میشکافند و برخی دیگر آن را بهصورت یکجا در آتش میریزند تا دود آن در فضای محیط پخش شود. گروهی از مردم، در کنار اسپند، از مواد دیگری همچون کندر، زاج یا زاگ نیز استفاده میکنند. برخی، همراه با اسپند، چیزهایی وابسته به فرد را نیز میسوزانند تا چشمزخم از او دور شود.[۲۸] در لرستان، سر جارویی را بهنام افرادی که شورچشم هستند قیچی میکنند و سپس این تکههای بریدهشده را همراه با اسپند، در غروب دوشنبه یا چهارشنبه، در آتش ریخته و دود میکنند.[۲۹] در برخی نقاط دیگر، اسپند و کندر را بههمراه پوست سیر و پیاز و خردههایی از استخوان جمجمهی سگ، مخلوط کرده و در شب چهارشنبه، یا چهارشنبه شب، در آتش ریخته و میگفتند: «تو عاطل کردی، من باطل کردم».[۳۰]
- خالگذاری: این روش، بهمعنای خال گذاشتن از خاکستر دانههای سوخته اسپند، بر روی تن و صورت فردی است که چشمزخم خورده است. در این روش، خط و خالهایی روی پیشانی، بین دو ابرو، روی گونهها، چانه و بناگوش میکشند. گاهی نیز، اشکالی بهصورت چشم، روی تن کودکان و بزرگسالان نظرشده رسم میکنند. این خالها را بهدلیل استفاده از رنگ کبود یا سیاه سوختهی اسپند، «نیل» یا «کبودی» نیز میگویند.
- چشمارو: خالهای کبود، تعویذ یا حِرزی که از دانههای اسپند برای دفع چشمزخم، میآویختند در اصطلاح «چشمارو» یا «چشمپنام» میگویند.
اوراد اسپند
ایرانیان، از دیرباز، در مراسم اسپندگردانی یا ریختن اسپند در آتش، وردها و دعاهایی را میخواندند. گاهی این اوراد، موزون بود که در فرهنگهای مختلف، متفاوت است. این وردها، گاهی به شمارش دانههای اسپند اشاره دارد، برای مثال، برخی میگویند: «اسپند، اسپند دونه/ اسپند سی و سه دونه» یا «اسپند، اسپند دونه/ اسپند صد و سی دونه». در آخر نیز عبارتی همچون «بترکه چشم حسود و بخیل و بیگونه» را استفاده میکردند.[۳۱]
سفرهآرایی (خوان و خوانچهآرایی) با اسپند
از دانههای اسپند، برای تندرستی، سعادت، شگون و شادی در سفرههای نوروزی یا سفرههای عقد استفاده میکردند. برخی، دانههای اسپند را رنگ میکردند و ظرفهایی به اَشکال گوناگون قرار میدادند. در گذشته، همراه با جهیزیه عروس، کیسهای مخملی پر از اسپند را بههمراه یک منقل و آتشدانی کوچک در خوانچه میگذاشتند و به خانه داماد میفرستادند. این رسم هنوز هم در برخی از نقاط ایران انجام میشود.
اسپند در ادبیات ایران
استفاده از اسپند در ایران، قدمتی بسیار دارد که در ادبیات ایرانزمین نیز به آن و موارد استفادهی آن، اشاراتی شده است. برای مثال، فرخی در شعر خود میگوید:[۳۲]
ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند | تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر |
چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند | کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر |
مولانا نیز در ابیاتی به خواص اسپند اشاره میکند، مانند:[۳۳]
باز خرم گشت مجلس دلفروز | خیز دفع چشم بد اسپند سوز |
پانویس
- ↑ پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹-۸۰؛
Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P26;
Reichelt, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, 1911, P270. - ↑ پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹.
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.
- ↑ گل گلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص214؛
Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269. - ↑ حکیم مؤمن، تحفه، ۱۴۰۲ق، ص۲۹۱؛
بستانی، دائرةالمعارف، ج9، ۱۳۷۵ق، ص543؛
زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313. - ↑ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص۱۱۱؛
بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱؛
ابنمیمون، شرح اسماء العقار، ۱۹۴۰م، ص۱۹. - ↑ رازی، الحاوی، ج20، ۱۳۸۷ق، ص325؛
غسانی ترکمانی، المعتمد فی الادویة المفردة، ۱۴۰۲ق، ص۹۲. - ↑ عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.281.
- ↑ ابنبیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج1، ۱۲۹۱ق، ص15.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.
- ↑ بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱.
- ↑ کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص۵۸.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.
- ↑ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص111.
- ↑ کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص226.
- ↑ عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.
- ↑ Henning, «A Grain of Mustard», 1977, vol. XV, VI (2), P.607.
- ↑ قمی، حاشیه بر مفاتیح الجنان، ۱۳۹۱ق، ص317.
- ↑ ابوالقاسم کاشانی، عرایس الجواهر، ۱۳۴۵ش، ص307.
- ↑ نظامیگنجوی، خمسه، ۱۳۶۶ش، ص296.
- ↑ ناصرخسرو، دیوان، ۱۳۳۹ش، ص143.
- ↑ بستانی، دائرةالمعارف، ج9، ۱۳۷۵ق، ص543.
- ↑ مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص۳۵.
- ↑ رهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، ۱۳۳۷ش؛
کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۲۶۷؛
Schlimmer, Terminologie medico-Pharmaceutique, 1970, P.175. - ↑ حکمت یغمایی، جندق: روستایی کهن برکران کویر، ۱۳۵۳ش، ص۱۲۰.
- ↑ Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۶۵-۶۶.
- ↑ اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۷۷.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۵۵ش، ص100.
- ↑ مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص35.
- ↑ فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 49، تجدید مطلع، سایت گنجور.
- ↑ مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 27، بیت 58، سایت گنجور.
منابع
- ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، بولاق، ۱۲۹۱ق.
- ابنمیمون، موسى، شرح اسماء العقار، بهتحقیق ماکس مایرهف، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، ۱۹۴۰م.
- ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، المعی، ۱۳۴۵ش.
- ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، بهتحقیق احمد بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش.
- اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
- برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، بهتحقیق محمد معین، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش.
- بستانی، فؤاد افرام، دائرةالمعارف، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۷۵ق.
- بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، بهتحقیق عباس زریاب، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰ش.
- پورداود، ابراهیم، «نامهای دوازده ماه»، تهران، فرهنگ ایران باستان، ۱۳۲۶ش.
- حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، کتابفروشی محمودی، ۱۴۰۲ق.
- حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق: روستایی کهن برکران کویر، تهران، توس، ۱۳۵۳ش.
- رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ]بینا[، ۱۳۸۷ق.
- زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ش.
- عوضالله، احمد، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۴ق.
- غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، بهتحقیق مصطفى سقا، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۲ق.
- کاسانی، ابوبکر، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، بهتحقیق منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ]بینا[، ۱۳۵۸ش.
- کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، نشر ثالث، ۱۳۴۸ش.
- گل گلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش.
- فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 21 دی 1400ش.
- قمی، عباس، حاشیه بر مفاتیح الجنان، تهران، آیین دانش، ۱۳۹۱ق.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
- مردانی، مهری، «خرافات و معتقدات»، تهران، فردوسی، شماره 929، ۱۳۴۸ش.
- مولانا، مثنوی معنوی، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 21 دی 1400ش.
- ناصرخسرو، دیوان، بهتحقیق مهدی سهیلی و دیگران، تهران، ]بینا[، ۱۳۳۹ش.
- نظامیگنجوی، خمسه، بهتحقیق م. درویش، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶ش.
- Collier’s Encyclopedia, New York, 1985.
- Henning, Walter Bruno, «A Grain of Mustard», Acta Iranica, Leiden, 1977, vol. XV.
- Levey, Martin, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, London, 1966.
- Nyberg, Henrik Samuel, A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974.
- Reichelt, Hans, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, Strassbourg, 1911.
- Schlimmer, Johann L., Terminologie medico-Pharmaceutique, Tehran, 1970.