بلبل

از ویکی‌زندگی

بلبل؛ پرنده‌ای خوش‌آواز، به اندازه گنجشک با سر و بدنی رنگارنگ

بلبل (هزاردستان)، پرنده‌ای کوچک از تیره‌ی توکا (گنجشکیان) است، با سطح پشتی قهوه‌ای خوش‌رنگ و یک‌دست، سطح شکمی مایل به خاکستری کم‌رنگ و سفیدی ناحیه گلو و شکم. این پرنده، به‌واسطه‌ی خوش‌آوازی، همواره در میان مردم، محبوبیت داشته است.[۱] این پرنده خوش‌صدا، به مهرورزی نسبت به گل‌ها نیز مشهور است و همین موضوع، در افسانه‌ها و ترانه‌های بسیاری به چشم می‌خورد.

زیستگاه بلبل

این پرنده، در بیش‌تر نقاط ایران حضور دارد و در دو فصل بهار و تابستان، بیش‌تر دیده می‌شود. در جنوب انگلستان، جنوب و شرق اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا نیز، انواعی از بلبلان زندگی می‌کنند. بلبل، معمولا در جنگل‌های مرطوب و پرچین‌های انبوه، لانه می‌سازد. پناهگاه او نیز در نزدیکی زمین، درون بوته‌های خار و گزنه است.

برخی از مردم، نغمه‌سرایی بلبلان بزرگ را سحرآمیز می‌دانند؛ زیرا بلبل از زمان شروع جوانی به آوای بلبلان بزرگ‌تر گوش داده و آن‌ها را تکرار می‌کند و با گذر زمان، آواز او، دلنشین‌تر و گرم‌تر می‌شود.[۲]

نام‌های بلبل

بلبل، نامی عربی است و این پرنده در زبان فارسی به «هزاردستان» و «هَزار» معروف است[۳] و با ویژگی‌هایی مانند خوش‌خوان، خوش‌گوی، خوش‌نغمه، خوش‌آهنگ، خوش‌آواز، شیرین‌نفس، آتش‌زبان، بلندصفیر، شوخ‌زبان، شوریده، محبوب و زار شناخته می‌شود.[۴] در منطقه کدکن نیز به بلبل، «هزارمقاله» می‌گویند.[۵] برخی بلبل را «زندخوان» یا «زندباف» می‌نامند و برای این نام، به شباهت صدای بلبل به خواندن زند (تفسیر پهلوی اوستا همراه با تجوید) استناد کرده‌اند.[۶] برخی از پژوهشگران نیز واژه بلبل را به‌معنی کلام پیچیده و نامفهوم معنا کرده‌اند.[۷] بنابراین، اطلاق واژه زندخوان/ زندباف به این پرنده، به‌دلیل شباهت آواز آن با زندخوانی سریع و نامفهوم است.[۸] در لغت فرس نیز، زندباف به‌معنای مرغ هزاردستان آمده است.[۹]

بلبل در ادبیات فارسی

بلبل، به‌واسطه‌ی زیبایی و خوش‌صدایی همواره الهام‌بخش بسیاری از سخنوران نامدار ایران‌زمین بوده[۱۰] و هرکدام، بنابر ذوق و سلیقه خود، نغمه‌سرایی بلبل را به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند. حافظ می‌گوید:[۱۱]

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخرباغ شود سبز و شاخ گل به برآید


سعدی نیز، در بیتی به بلبل و خبررسانی او اشاره کرده است:[۱۲]

بلبلا! مژده بهار بیارخبر بد به بوم باز گذار


فردوسی، در اشعار خود، بلبل را همچون یک راوی برای داستان‌های تلخ و شیرین خود، در دوره ایران باستان، معرفی کرده است. برای مثال، در هنگام روایت غم‌انگیز رستم و اسفندیار، بلبل از مرگ اسفندیار می‌نالد.[۱۳] فرخی سیستانی بلبل را عاشقی معرفی کرده که شب و روز به گریه و زاری مشغول است.[۱۴] در اکثر نوشته‌های منظوم و منثور، معمولا بلبل با گل و درخت، مأنوس است. در اوستا، بر جنبه‌های نمادین رابطه گل و درخت با بلبل تأکید شده است.

بلبل در ادبیات عامه

در ترانه‌ها و ادبیات شفاهی ایرانیان، بلبل و کردار او، بازتابی گسترده دارد. در ترانه‌ای آمده است:[۱۵]

دو پنج روزه که بوی گل نیومدصدای چه‌چه بلبل نیومد
برین از باغبون گل بپرسینچرا بلبل به سیل گل نیومد


در برخی از این ترانه‌ها و دوبیتی‌های عامیانه، بلبل، نماد فرزند جوان درگذشته است، مانند:[۱۶]

فلک کور شی که کور کردی چراغمببردی بلبل خوش‌خون باغم
کشیدی ارۀ تیز بلندیبریدی شاخ سوزِ (سبز) مینِ (میان) باغم


در برخی از لالایی‌های مادرانه نیز، نوزاد را به بلبل تشبیه کرده‌اند، مانند:[۱۷]

اُلالالا گلم لالاعزیز و بلبلم لالا
اُلالا بلبلم لالابخواب جون دلم لالا
چرا از بی‌کسی نالمکه همچی بلبلی دارم


«بلبل سرگشته»، یکی از شخصیت‌های اصلی در برخی از افسانه‌های عامیانه است، که معمولا نماد مظلومیت قهرمان قصه است و گاهی شخصیت شرور داستان، قهرمان قصه را به دنبال بلبل سخن‌گو[۱۸] یا بلبل طلایی آوازخوان[۱۹] می‌فرستد.

در زبان کوچه ـ بازاری نیز، بلبل، نماد کسی است که شیرین‌زبان و وراج است.[۲۰] اصطلاح «بلبلی خواندن» در میان مردم تهران، در رابطه با شخصی به‌کار می‌رفت که بدهکار است و درعین‌حال جواب سربالا به مخاطب خود بدهد.[۲۱] اصطلاح معروف «چرت بلبلی» نیز نشان از خواب کوتاه‌مدت دارد.

بلبل در باور مردم ایران

در میان مردم خراسان، بر مزار افراد جوان‌مرگ، نقشی از بلبل می‌کشند که در حال نغمه‌سرایی است.[۲۲] مردم بختیاری، بلبل را مونس خود دانسته و آواز او را نیز، به نوعی همدردی با غم‌های خود می‌پندارند.[۲۳] در فارس، مردم، کودکان شیرین‌زبان خود را بلبل می‌نامند.[۲۴] در منطقه کازرون استان فارس، مردم، بلبل را پیام‌آور بهار و خرمی می‌دانند.[۲۵] در همین منطقه، به‌دلیل زندگانی بلبل‌ها در نخلستان‌های خرما، مردم، خرما را میوه‌ای بهشتی و بلبل را نیز پرنده‌ای بهشتی می‌دانند.[۲۶] در میان مازندرانی‌ها، بلبل، نماد استعداد و هنرمندی است، زیرا آن‌ها معتقدند که بلبل، هیچ‌گاه آواز تکراری نمی‌خواند تا 12 آواز آن تکمیل شود.[۲۷] مردم دماوند بر این باورند که هر بلبل، 7 جوجه می‌آورد که 6 تای آن قناری و تنها یکی از آن‌ها بلبل می‌شود.[۲۸]

باورهایی درباره دیدن بلبل در خواب نیز در میان مردم وجود دارد. برای مثال، برخی بلبل در خواب را نماد فرزند کوچک می‌دانند و اگر بلبلی در خواب، از شاخه‌ای بپرد، نشان از مرگ فرزند یا غلام خانواده دارد.[۲۹]

بلبل، در امثال و حکم ایرانیان نیز حضور دارد. برای مثال، «بلبل را بردند به باغ بهشت، گفت: وطن! وطن!»، زیرا مردم معتقدند که خاک وطن، حتی از ملک سلیمان نیز بهتر است.[۳۰] مثل‌های دیگری نیز در نقاط مختلف ایران وجود دارد، مانند: «بلبلی که زمستان ندیده، قدر بهار را نمی‌داند»؛[۳۱] «بلبلانْ خاموش، خرْ عرعر کند»؛[۳۲] «بلبل که پرید، آشیانه‌اش از هم می‌پاشد»؛[۳۳] «آدم کَر آواز بلبل را نمی‌پسندد»؛ «ارزش گل بلبل می‌داند، ارزش کار کارگر می‌داند»[۳۴] و «اگر بلبل نخواند، گل شکوفا نخواهد شد».[۳۵]

پانویس

  1. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بلبل، سایت واژه‌یاب.
  2. معین، «گل و بلبل» ج1، ۱۳۶۴ش، ص۲۱۹.
  3. بستانی، محیط المحیط، ۱۹۹۳م، ص۶۳۷.
  4. آنندراج، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه بلبل.
  5. شفیعی کدکنی، مقدمه بر منطق‌الطیر، 1383ش، ص۱۷۴.
  6. شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ج1، ۱۳۷۷ش، ص172.
  7. Schapka, Die persischen Vogelnamen, 1972, P25.
  8. مختاریان، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۸.
  9. لغت فرس، اسدی طوسی، ۱۳۱۹ش، ص243.
  10. نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستـان»، ۱۳۴۰ش، ص۴۴.
  11. حافظ، غزلیات، غزل شماره 232، بیت 7، سایت گنجور.
  12. سعدی، گلستان، باب هشتم، حکمت شماره 25، سایت گنجور.
  13. فردوسی، شاهنامه، ج5، ۱۳۸۶ش، ص292-293.
  14. فرخی سیستانی، دیوان، ۱۳۳۵ش، ص427.
  15. هفتصد ترانه از ترانه‌های روستایی ایران، ۱۳۲۲ش، ص۳۲.
  16. قهرمان، فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ص۴۷۶؛
    فقیری، ترانه‌های محلی، ۱۳۴۲ش، ص۸۶.
  17. عمرانی، لالایی‌های ایران، ۱۳۸۱ش، ص۳۷.
  18. رحمانیان، افسانه‌های لری، ۱۳۷۹ش، ص۵۳-۵۵.
  19. انجوی شیرازی، گل به صنوبر چه کرد، ج1، ۱۳۵۷ش، ص219-220.
  20. شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۴۳.
  21. شهری، قند و نمک، ۱۳۷۰ش، ص۱۷۳.
  22. شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۲۰-۲۲۱.
  23. خسروی، فرهنگ بختیاری، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.
  24. همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۲۹۳.
  25. ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانه‌ها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۳-۴۴.
  26. ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانه‌ها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۵.
  27. باقری حمیدآبادی، پرندگان و فرهنگ عامۀ مازندران، ۱۳۹۰ش، ص۹۸-۹۹.
  28. علمداری، فرهنگ عامیانۀ دماوند، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۵.
  29. شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص1444؛
    حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، ۱۳۲۶ش، ص۱۱۳.
  30. شکورزاده، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آن‌ها، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۱ و ۴۳۱.
  31. انجوی شیرازی، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، ج2، ۱۳۵۴ش، ص35.
  32. بهمنیار، داستان‌نامۀ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۴.
  33. شکورزاده، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آن‌ها، ۱۳۸۰ش، ص۱۸۲.
  34. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص201 و 265.
  35. مـعطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ج3، ۱۳۸۳ش، ص1865.

منابع

  • آنندراج، محمد پادشاه، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش.
  • ابونصری، ابراهیم، «جایگاه بلبل در ترانه‌ها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، نجوای فرهنگ، تهران، س 3، شماره 10، ۱۳۸۷ش.
  • انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴ش.
  • انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش.
  • باقری حمیدآبادی، ابراهیم، پرندگان و فرهنگ عامۀ مازندران، ساری، شلفین، ۱۳۹۰ش.
  • بستانی، بطرس، محیط المحیط، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۹۳م.
  • بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به‌تحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش.
  • حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 10 اسفند 1400ش.
  • حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، آفتاب، ۱۳۲۶ش.
  • خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، فرهنگ‌سرا، ۱۳۶۸ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
  • رحمانیان، داریوش، افسانه‌های لری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
  • سعدی، گلستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 10 اسفند 1400ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آن‌ها، مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۰ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، ده‌هزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آن‌ها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، به نشر، ۱۳۶۳ش.
  • شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقدمه بر منطق‌الطیر، تهران، سخن، 1383ش.
  • شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، میترا، ۱۳۷۷ش.
  • شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، معین، ۱۳۷۰ش.
  • علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش.
  • عمرانی، ابراهیم، لالایی‌های ایران، تهران، پیوند نو، ۱۳۸۱ش.
  • فردوسی، شاهنامه، به‌تحقیق جلال خالقی مطلق، تهران، بی‌نا، ۱۳۸۶ش.
  • فرخی سیستانی، دیوان، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، اقبال، ۱۳۳۵ش.
  • فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۴۲ش.
  • قهرمان، محمد، فریادهای تربتی، به‌تحقیق حمیدرضا خزاعی، مشهد، ماه جان، ۱۳۸۳ش.
  • لغت فرس، اسدی طوسی، به‌تحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۱۹ش.
  • مختاریان، بهار، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، تهران، نامۀ فرهنگستـان، شماره 4، ۱۳۸۹ش.
  • مـعطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 10 اسفند 1400ش.
  • معین، محمد، «گل و بلبل»، مجموعۀ مقالات، به‌تحقیق مهدخت معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستـان»، شکار و طبیعت، تهران، شماره 25، ۱۳۴۰ش.
  • هفتصد ترانه از ترانه‌های روستایی ایران، به‌تحقیق حسین کوهی کرمانی، تهران، کتابخانه ابن‌سینا، ۱۳۲۲ش.
  • همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، به‌نشر، ۱۳۷۱ش.
  • Schapka, U., Die persischen Vogelnamen, Würzburg, 1972.