تار

از ویکی‌زندگی

تار؛ از سازهای زهی و ایرانی که با مضراب نواخته می‌شود.

تار، یکی از آلات موسیقی است که دارای سیم، پرده، دسته و کاسه است. قسمت‌های چوبی این ساز از جنس چوب درخت توت است.[۱] تار، از نوع سازهای زهی ـ مضرابی و از جمله‌ی کامل‌ترین آلات موسیقی ایرانی به‌شمار می‌رود. این ساز پرطرفدار، در کشورهای تاجیکستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و نواحی نزدیک به قفقاز نیز رایج است.

پیشینه

پژوهشگران، پیشینه تار را به دوران صفویان بازمی‌گردانند. روایتی دیگر، قدمت تار را به دوران فارابی (259-339ق) نسبت می‌دهد که به‌دست صفی‌الدین ارموی (613-693ق) و نوازندگان پس از او، توسعه یافت. نخستین تصاویر از تار، مربوط به نقاشی‌های دوران زندیان است که در 1189ق و 1204ق، در شیراز ترسیم شده است.[۲]

ساز تار در ابتدای دوره قاجار، دارای 5 سیم بود که بعدها سیم دیگری به آن افزوده شد.[۳] از آن‌جایی که موسیقی دربار قاجاریان بر اساس نظام دستگاه، آواز و گوشه شکل گرفته بود، تار را نیز به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین سازهای این نظام موسیقی معرفی کردند.[۴] ساخت تار در دوره قاجار، در دو شهر تهران و اصفهان متداول بود. دارالصنایع، که به‌همت امیرکبیر ساخته شد، از مراکز اصلی ساخت تار و سه‌تار بود.[۵]

ساختمان تار

تار، جعبه‌ی طنینی دارد که از دو کاسه بزرگ (کاسه) و کوچک (نقاره) گلابی‌شکل تشکیل شده است. روی دهانه کاسه و نقاره، با پوست نازک بره پوشیده شده است. خود کاسه‌ها نیز معمولا از چوب درخت توت نر و ماده ساخته می‌شوند.[۶] محققان، دلیل ساخت تار به‌صورت دو قسمتی را به‌دلیل ایجاد صدای بهتر و سُر نخوردن تار از روی پای نوازنده می‌دانند.[۷]

دسته تار، بیش‌تر از چوب درخت گردو ساخته شده و از یک سمت به نقاره و از سمت دیگر به سرپنجه‌ی تار (جعبه کوک) وصل می‌شود. در گذشته، برای زیبایی و مقاومت بیش‌تر دسته تار، از دو باریکه استفاده می‌کردند که از جنس استخوان شتر بوده است.[۸] همچنین، برخی به صدف‌کاری و تزئین دسته تار می‌پرداختند.[۹]

هر تار، به تعداد سیم‌های خود، دارای گوشی است که از چوب شمشاد ساخته می‌شوند. این گوشی‌ها به شکل میخ‌هایی درشت با سری پهن هستند. سیم‌های تار از این گوشی‌ها، شیطانک و خرک عبور کرده و در آخر به سیم‌گیر انتهای بدنه کاسه متصل می‌شوند.[۱۰]

سیم‌های تار، از جنس فولاد، مس یا برنج است و به رنگ‌های سفید یا زرد ساخته می‌شوند. این سیم‌ها، معمولا به‌صورت جفت‌جفت کوک می‌شوند.

مضراب تار نیز فلزی از جنس برنج یا مس، به طول 3 سانتی‌متر است. سازندگان تار، به‌منظور خوش‌دست شدن مضراب، یک سمت آن را با موم مخلوط با خاکستر، پشم یا کرک می‌پوشانند.[۱۱]

تارنوازان مشهور

از جمله نوازندگان کهن تار می‌توان به علی‌اکبر فراهانی (فرزند شاه ولی‌الله نوازنده دربار محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار)، برادرزاده او یعنی غلامحسین و پسرانش (میرزا عبدالله و میرزا حسین‌قلی) اشاره کرد. میرزا عبدالله، نظم مشخصی را به موسیقی دستگاهی بخشید و این سبک از موسیقی را با عنوان ردیف بر روی تار و سه‌تار اجرایی کرد. برادر او، میرزا حسین‌قلی نیز به‌دلیل قدرت و سرعت پنجه و مضراب، شهرت داشت.[۱۲]

از دیگر استادان به‌نام قدیمی تار می‌توان به میرزا غلام‌رضا شیرازی، درویش خان، مرتضی خان نی‌داوود، یحیی زرپنجه، علی‌اکبر شهنازی و از نوازندگان معاصر نیز می‌توان به حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، داریوش طلایی و داریوش پیرنیاکان اشاره کرد.[۱۳]

تار در فرهنگ مردم

صدای تار نزد ایرانیان، دارای ضرب‌آهنگ و حالتی شهری است که تداعی‌کننده احوال و خصایص مردم مرفه است. همچنین تار، نقشی ویژه در همراهی با ادبیات کلاسیک و نمایش فضاهای اصیل داشته است.[۱۴]

تارزن‌ها در دوره قاجار، همواره یکی از اجزاء سرگرم‌کننده مردم در بازی‌ها و جشن‌های درباریان محسوب شده[۱۵] و در اواخر همین دوره، به‌عنوان یکی از اجزاء توسعه تئاتر و نمایش شناخته می‌شدند.[۱۶] گاهی تارزن‌ها در دسته‌های دو یا سه نفره، در کوچه و بازار به اجرای مراسم‌های شاد پرداخته و از مردم شادباش (شاباش) می‌گرفتند.[۱۷] برخی از این دسته‌ها، از نمایش‌های سیاه‌بازی نیز برای جلب توجه مردم استفاده می‌کردند.[۱۸]

تارسازی و تارنوازی، گاهی با ممنوعیت‌هایی شدید همراه می‌شد. هرچند مردم، صدای این ساز را همواره دوست داشته و گاهی برای تفاخر در جهیزیه دختران خود یک تار نیز قرار می‌دادند.[۱۹] تار و سایر انواع سازهای موسیقی، با ترویج عقایدی مانند دور شدن ملائکه از خانه‌ی فرد و نیز 70 خانه آن طرف‌تر، در زندگی مردم کمرنگ شد و حتی کنایه‌هایی مانند «دختر به تارزن داده» رواج یافت. در برهه‌ای از تاریخ نیز تار زدن در مجلس تعزیه، تنها در گروه منتسب به دشمنان اولیا نواخته می‌شد.[۲۰]

در برخی از مناطق ایران، مانند لرستان، ساز تار را «تال» نامیده و آن را هم‌ردیف «کمانچه» در نظر می‌گیرند.[۲۱] عبارت «تار و کمانچه» به‌معنای ساز و دهل در میان آن‌ها و اشعار محلی آن‌ها نیز رایج است.[۲۲] در تبریز، کوچه‌ای به‌نام «تارزن لَر» وجود دارد که به‌معنی کوچه تارزنان بوده و اهالی آن‌جا را «قرچه‌لَر» به‌معنی کولی‌ها می‌خوانند.[۲۳] در سیرجان، داماد را در روز قبل از عروسی او، همراه با تارنوازی از حمام بیرون می‌آورند.[۲۴] در میان مردم کردستان، تار، از جمله سازهای قدیمی و رایج است.[۲۵] ترانه‌های کردی که خاستگاهی روستایی دارند، زمانی‌که با تارنوازی همراه می‌شوند، بیانی شهری به خود می‌گیرند.[۲۶] تار در میان ترکمن‌ها، گاهی به‌منظور موسیقی درمانی، بر بالین بیماران روانی نواخته می‌شود.[۲۷]

پانویس

  1. عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه تار، سایت واژه‌یاب.
  2. Diba, «Zand Period», Royal Persian Paintings, The Qajar Epoch 1785-1925, 1999, P165;
    ذکاء، زندگی و آثار استاد صنیع‌الملک، ۱۳۸۲ش، ص104.
  3. مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج2، ۱۳۷۳ش، ص560.
  4. During, La Musique iranienne, 1984, P56-57.
  5. مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج2، ۱۳۷۳ش، ص693-694.
  6. وجدانی، فرهنگ موسیقی ایرانی، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۱؛
    یاوری، فرهنگ عامه، ۱۳۸۸ش، ج1، ص57.
  7. نقیب سردشت، نگرشی بر سازشناسی موسیقی کردی، ۱۳۸۵ش، ص۲۴۸.
  8. وجدانی، فرهنگ موسیقی ایرانی، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۱؛
    اطرایی، سازشناسی ایرانی، ۱۳۸۸ش، ص۱۶.
  9. During, La Musique iranienne, 1984, P70.
  10. اطرایی، سازشناسی ایرانی، ۱۳۸۸ش، ص۱7-18؛ ملاح، «تار»، ۱۳۴۳ش، ص۱۰-۱۳.
  11. برخوردار، موسیقی سنتی ایران، ۱۳۸۶ش، ص۸۴.
  12. مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج2، ۱۳۷۳ش، ص560 و ۵۶۴ و ۵۷۱ و ۵۷۳ و ۵۷۸.
  13. «تار»، سایت ویکی‌واژه.
  14. برخوردار، موسیقی سنتی ایران، ۱۳۸۶ش، ص۸5.
  15. Aubin, La Perse d’aujourd’hui, 1908, P338;
    Serena, Hommes et choses en Perse, 1883, P240;
    Browne, A Year Amongst the Persians, 1893, P109.
  16. مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج1، ۱۳۷۳ش، ص379 و 395.
  17. شهری، طهران قدیم، ۱۳۸۳ش، ج2، ص54 و 86؛
    ابراهیمی، فرهنگ مردم بیضا، ۱۳۸۴ش، ص۲۹۶.
  18. کاظمی، موسیقی قوم کرد، ۱۳۸۹ش، ص۹۶.
  19. باقری تهرانی‌فرد، «نگاهی به زندگی و فعالیت‌های حرفه‌ای رمضانعلی شاهرخ»، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۸.
  20. درویشی، نگاه به غرب، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۱-۱۴۲.
  21. سیف‌زاده، پیشینۀ تاریخی موسیقی لرستان، ۱۳۷۷ش، ص۶۴؛
    جاوید، آشنایی با موسیقی نواحی ایران، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۹۴.
  22. عسکری‌عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ۱۳۸۶ش، ص262.
  23. فردی، «تو ساز منی، من ساختمت، چونت نزنم»، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۹-۱۷۰.
  24. بختیاری، سیرجان در آیینۀ زمان، ۱۳۷۸ش، ص262.
  25. صفی‌زاده، تاریخ موسیقی کردی، ۱۳۷۷ش، ص۹۹؛
    نقیب سردشت، نگرشی بر سازشناسی موسیقی کردی، ۱۳۸۵ش، ص۲۵۸.
  26. کاظمی، موسیقی قوم کرد، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۲.
  27. گلی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن‌ها، ۱۳۶۶ش، ص۲۸۸.

منابع

  • ابراهیمی، قربانعلی، فرهنگ مردم بیضا، تهران، نیک خرد، ۱۳۸۴ش.
  • اطرایی، ارفع و درویشی، محمدرضا، سازشناسی ایرانی، تهران، ماهور، ۱۳۸۸ش.
  • باقری تهرانی‌فرد، آزیتا، «نگاهی به زندگی و فعالیت‌های حرفه‌ای رمضانعلی شاهرخ»، ماهور، تهران، س 13، شماره 51-52، ۱۳۹۰ش.
  • بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۷۸ش.
  • برخوردار، ایرج، موسیقی سنتی ایران، تهران، طرح آینده، ۱۳۸۶ش.
  • «تار»، سایت ویکی‌واژه، تاریخ بازدید: 21 اردیبهشت 1401ش.
  • جاوید، هوشنگ، آشنایی با موسیقی نواحی ایران، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۶ش.
  • درویشی، محمدرضا، نگاه به غرب، تهران، ماهور، ۱۳۷۳ش.
  • ذکاء، یحیى، زندگی و آثار استاد صنیع‌الملک، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۲ش.
  • سیف‌زاده، محمد، پیشینۀ تاریخی موسیقی لرستان، خرم‌آباد، افلاک، ۱۳۷۷ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
  • صفی‌زاده، صدیق، تاریخ موسیقی کردی، تهران، بهنام، ۱۳۷۷ش.
  • عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، افلاک، ۱۳۸۶ش.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 21 اردیبهشت 1401ش.
  • کاظمی، بهمن، موسیقی قوم کرد، تهران، فرهنگستان هنر، ۱۳۸۹ش.
  • گلی، امین‌الله، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن‌ها، تهران، علم، ۱۳۶۶ش.
  • فردی، اصغر، «تو ساز منی، من ساختمت، چونت نزنم»، ماهـور، تهـران، س3، شماره 11، ۱۳۸۰ش.
  • مشحون، حسن، تاریخ موسیقی ایران، تهران، سیمرغ، ۱۳۷۳ش.
  • ملاح، حسینعلی، «تار»، مجلۀ موسیقی، تهران، دورۀ سوم، شماره ۹۵-۹۶، ۱۳۴۳ش.
  • نقیب سردشت، بهزاد، نگرشی بر سازشناسی موسیقی کردی، تهران، توکلی، ۱۳۸۵ش.
  • وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایرانی، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۶ش.
  • یاوری، حسین و مسیحا، مریم، فرهنگ عامه، تهران، سیمای دانش، ۱۳۸۸ش.
  • Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, 1908.
  • Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1893.
  • Diba, L., «Zand Period», Royal Persian Paintings, The Qajar Epoch 1785-1925, New York, 1999.
  • During, J., La Musique iranienne, Paris, 1984.
  • Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883.