تسبیح

از ویکی‌زندگی

تسبیح؛ دانه‌های به رشته کشیده شده که هنگام ذکر و دعا در دست می‌گیرند.

تسبیح در فرهنگ قرآنی، به‌معنی خدای را به پاکی یاد کردن است[۱] و در اصطلاح مسلمانان، رشته‌ای از مهره‌ها است که برای گفتن اذکار و اوراد، استفاده می‌کنند.[۲] این نوع از تسبیح را با واژه «سبحه» نیز می‌شناسند.[۳]

انواع مختلف تسبیح

تسبیح در کشورهای اسلامی، گاهی بسیار گران‌قیمت ساخته می‌شد[۴] و با سنگ‌هایی از جواهر مزین می‌گردید. تسبیح نقره شیرازی، از جمله‌ی تسبیح‌های معروف ایرانی بود که بزرگان و بازرگانان در دست می‌گرفتند.[۵] اقشار کم‌درآمد جامعه، از تسبیح‌های ارزان قیمت‌ استفاده می‌کردند. نوعی تسبیح با نام خرمهره نیز وجود داشت که بیش‌تر توسط لوطی‌ها و داش‌مشتی‌ها، استفاده می‌شد. این تسبیح، 33 دانه داشت و از جنس چوب، یشم، عقیق و امثال آن تهیه می‌شد.

اجزاء تسبیح

یک تسبیح کامل دارای اجزای زیر است:

  1. سَره: دانه‌ای به اندازه هسته خرما که هر دو سر نخ تسبیح از سوراخ طولی آن گذشته و به منگوله‌ها متصل می‌گردند؛
  2. شیخک: دانه‌هایی که نخ تسبیح از وسط آن‌ها گذشته و تعداد دانه‌های اصلی تسبیح را به 3 قسمت تقسیم می‌کنند؛
  3. منگوله: این قسمت از تسبیح، بیش‌تر از جنس نخ قیطان، نخ‌های ابریشمی زرتاب یا نقره‌تاب است؛
  4. دانه‌های تسبیح: تعداد این دانه‌ها 99 دانه است که بیش‌تر از جنس سنگ‌های قیمتی (مروارید، فیروزه، یاقوت، زمرد، شاه‌مقصود)، چوب (کهور، آبنوس، شمشاد، زیتون)، تربت (خاک)، دانه‌های خوش‌بو (یُسر)، صمغ (تسبیح کهربایی‌رنگ)، شاخ و استخوان حیوانات و شیشه هستند.[۶]

برخی از انواع تسبیح‌ها، به‌دلیل شیوه ساخت، جنس و محل ساخت آن‌ها، شهرتی ویژه دارند. تسبیح معروف به «شاه‌مقصود»، در باور مردم، نوعی تسبیح پادزهری است که محصول افغانستان بوده و به رنگ سبز روشن است. این تسبیح، از سنگی خاص، در معادن قندهار ساخته می‌شود و بسیار کم‌یاب و گران‌بها است. تسبیح عقیق ساخته‌شده از سنگ عقیق یمنی بوده و به تسبیح «یمانی» معروف است.

شمار دانه‌های تسبیح

تسبیح‌ها، از نظر تعداد دانه‌های آن، به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند. برای مثال، تسبیح «چهاریکه»، تسبیحی 24 دانه‌ای است که در دست گرفتن آن، بیش‌تر جنبه تفننی داشته و جنس دانه‌های آن نیز از کائوچو یا چوب است.

نوع دیگر تسبیح‌، تسبیح 34 دانه‌ای است. گروهی از پژوهشگران، این تسبیح را تسبیح اصلی می‌دانند، زیرا معتقدند که پیامبر خدا به دخترش، فاطمه زهرا، سفارش کرد تا بعد از هر نماز، 34 مرتبه «الله اکبر»، 33 مرتبه «الحمدلله» و 33 مرتبه «سبحان‌الله» بگوید. جنس دانه‌های این تسبیح، معمولا از خاک است.

تسبیح 100 دانه، تسبیح رایج میان مردم است. هر تسبیح، به‌جز شیخک‌های آن، باید 99 دانه داشته باشد که این دانه‌ها، توسط شیخک‌ها به سه دسته 33تایی تقسیم می‌شوند.

کاربرد تسبیح

در تمدن‌های کهن، از تسبیح برای ثبت اعداد، روزها، برقراری ارتباط از راه نظام گره‌نویسی (هر گره، دارای معنایی خاص) و نشانه‌های یادآورنده، استفاده می‌کردند. برخی، از تسبیح برای طلسم، تفأل و تزئین کمک می‌گرفتند. امروزه، کاربرد تسبیح به استفاده آئینی و دینی آن، محدود شده است.

تسبیح در فرهنگ مردم ایران

ایرانیان مسلمان از تسبیح، برای ذکر و دعا بهره می‌گیرند. همچنین تسبیح، در افسانه‌ها، امثال و حکم، شعر و نثر ایرانیان نیز حضوری پررنگ دارد. در لرستان، به تسبیح‌هایی که از تربت کربلا ساخته شده، قسم می‌خورند.[۷] مردم اراک، برای حاجت‌روایی خود، در امام‌زاده‌ها، نذر تسبیح می‌کنند. اگر فردی در این منطقه به حاجت خود برسد، ابتدا تعدادی تسبیح خریده، آن‌ها را در مسجد جمکران تبرک کرده و سپس در میان مردم توزیع می‌کند.[۸]

در برخی از نقاط ایران، اگر روی غذای نذری آن‌ها، شکلی همچون تسبیح ظاهر شود، آن غذا را نظرکرده ائمه و نمادی از برآورده شدن مراد دل خود می‌دانند.[۹] پاره شدن ناگهانی بند تسبیح نیز نشانه حاجت‌روایی انگاشته می‌شود.[۱۰] مردم سیرجان برای شفای بیمار خود، بالای سر او نشسته و یک دست بر سر بیمار گذاشته و با دست دیگر، تسبیح می‌گردانند و ذکر می‌گویند.[۱۱]

همچنین به بیماری که دچار تنگی‌نفس یا تپش قلب است، سفارش می‌شود که تسبیج کهربایی به‌دست گرفته و دعا بخواند.[۱۲] تسبیح‌های ساخته‌شده از خاک کربلا، نزد مردم ایران بسیار باارزش بوده و آن را در جانماز[۱۳] و سفره‌های نذری[۱۴] خود قرار می‌دهند. نقش حک شده‌ی تسبیح بر روی سنگ مزار درگذشتگان نیز نشان از ارزش بسیار آن دارد.[۱۵]

استخاره با تسبیح

استخاره، بیش‌تر با تسبیح 100 دانه انجام می‌شود. در فرهنگ عامیانه برای استخاره با تسبیح، ابتدا سوره‌ای از قرآن خوانده می‌شود و سپس با دو دست، بخشی از دانه‌های تسبیح را جدا می‌کنند. پس از آن از سمت راست، دانه‌های تسبیح را یکی‌یکی به‌نام آدم، حوا و ابلیس می‌شمرند. اگر آخرین دانه به‌نام آدم بیفتد، انجام آن کار خوب؛ اگر به‌نام حوا بیفتد، انجام آن کار میانه و اگر به‌نام ابلیس بیفتد، انجام آن کار، بد دانسته می‌شود.[۱۶] برخی، از واژه‌های «خیر» و «شر» برای شمارش دانه‌های تسبیح استفاده می‌کردند. در صورتی‌که آخرین دانه به واژه خیر ختم می‌شد، انجام آن کار خوب بود و برعکس.[۱۷] در برخی از کتاب‌های دعا نیز با تکیه بر روایات و احاديث پیشوایان مذهب شیعه، روش‌هایی برای استخاره با تسبیح، بیان شده است.

تسبیح در ادبیات فارسی

تسبیح یا سبحه، در دایره واژگان کاربردی شاعران و نویسندگان پارسی‌زبان، همواره حضور داشته است. برای مثال، سعدی در شعر خود می‌گوید:[۱۸]

طریقت به جز خدمت خلق نیستبه تسبیح و سجاده و دلق نیست


خاقانی در شعر از این واژه، بارها، استفاده کرده است:[۱۹]

دانه دانه گهر اشک ببارید چنانکگره رشته تسبیح ز سر بگشایید

در ادبیات داستانی ایرانیان نیز واژه تسبیح بسیار پرکاربرد بوده است. افسانه‌های محلی بسیاری، در این‌باره وجود دارد، مانند افسانه مردم آذربایجان، که در آن شاه‌زاده به‌کمک تسبیح خود، دختر یتیمی را پیدا کرده و با او ازدواج می‌کند.[۲۰]

امثال و حکم ایرانیان نیز از این واژه بی‌بهره نبوده است. از آن جمله می‌توان به ضرب‌المثل‌های «کار به استخاره شد، تسبیح ملا پاره شد» (کنایه از بدبیاری)؛ «مثل مهر و تسبیح» (کنایه از وفور هر چیز)؛[۲۱] «کربلا من بودم، تو از مهر و تسبیح آن‌جا خبر داری؟»؛[۲۲] «تسبیح هزاردانه در دست مپیچ» (کنایه از زهدفروشی و ریا)؛[۲۳] «تسبیح آب کشیدن» (کنایه از خودنمایی)؛ «تسبیح انداز» (سخت‌گیر)[۲۴] و «تسبیح دستتم» (اظهار کوچکی).[۲۵]

پانویس

  1. بیهقی، تاج المصادر، ج2، ۱۳۷۵ش، ص550.
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه تسبیح، سایت واژه‌یاب؛
    قزوینی، «تسبیح به معنی سبحه صحیح و فصیح است»، ۱۳۲۴ش، ص۶-۱۴.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه تسبیح، سایت واژه‌یاب.
  4. شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج5، ۱۳۷۸ش، ص190.
  5. ثابت، «واژگان و اصطلاحات نقره‌کاران شیرازی»، ۱۳۸۸ش، ص۱۹.
  6. علایی، «داستان پیدایش تسبیح و اقسام آن»، ۱۳۴۳ش، ص۳۱-۳۳؛
    دائرة المعارف تشیع، ج4، ۱۳۸۱ش، ص242.
  7. عسکری‌ عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج2، ۱۳۸۷ش، ص131.
  8. پویا، «بررسی باورهای مردم‌شناختی امامزاده عبدالله و آمنه‌خاتون شهر اراک»، ۱۳۸۷ش، ص۸۶.
  9. شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۳۹ و ۶۳.
  10. شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص631.
  11. مؤید محسنی، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، ۱۳۸۶ش، ۳۲۴ و ۳۱۹.
  12. Massé, Croyances et coutumes persanes, 1938, V.II, P335.
  13. Aubin, La Perse d’aujourd’hui, 1908, P387.
  14. کریمی فروتقه، «نگاهی به سفره‌های نذری در مزارات کاشمر»، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۷؛
    برزویی، آیین‌ها و باورهای مذهبی مردم لرستان، ۱۳۸۴ش، ص۱۰۰.
  15. پور‌کریم، «نقش‌و‌نگارهای عـامیانۀ ایـران و اهمیت گردآوری و بررسی آن‌ها»، ۱۳۵۳ش، ص۲۶؛
    عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۸.
  16. مرادی، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، ج1، ۱۳۷۵ش، ص42.
  17. همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۴۸ش، ص۳۷۱.
  18. سعدی، بوستان، باب اول، بخش 9، بیت 7، سایت گنجور.
  19. خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 98، بیت 2، سایت گنجور.
  20. کوهی، افسانه‌های دیار شهریار، ۱۳۸۵ش، ص۱۲۳-۱۲۶.
  21. شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۸7ش، ص۳۱۳.
  22. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1379 و 1420.
  23. بهمنیار، داستان‌نامۀ بهمنیاری، ۱۳۶۹ش، ص۱۴۱.
  24. پرچمی، پس‌کوچه‌های‌ فرهنگ، ۱۳۸۲ش، ص۱۳۹.
  25. اکرامی، مردم‌شناسی اصطلاحات خودمانی، ۱۳۸۴ش، ص۱۴۶.

منابع

  • اکرامی، محمود، مردم‌شناسی اصطلاحات خودمانی، مشهد، ایوار، ۱۳۸۴ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 3 اردیبهشت 1401ش.
  • برزویی، علی‌داد، آیین‌ها و باورهای مذهبی مردم لرستان، خرم‌آباد، افلاک، ۱۳۸۴ش.
  • بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به‌تحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۹ش.
  • بیهقی، احمد، تاج المصادر، به‌تحقیق هادی عالم‌زاده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
  • پرچمی، محب‌الله، پس‌کوچه‌های‌ فرهنگ، تهران، فرهنگ ماهرخ، ۱۳۸۲ش.
  • پور‌کریم، هوشنگ، «نقش‌و‌نگارهای عـامیانۀ ایـران و اهمیت گردآوری و بررسی آن‌ها»، مردم‌شناسی و فرهنگ عـامۀ ایران، تهران، شماره 1، ۱۳۵۳ش.
  • پویا، سارا، «بررسی باورهای مردم‌شناختی امامزاده عبدالله و آمنه‌خاتون شهر اراک»، کتاب ماه علوم اجتماعی، تهران، س 12، شماره 2، ۱۳۸۷ش.
  • ثابت، عبدالرحیم، «واژگان و اصطلاحات نقره‌کاران شیرازی»، فرهنگ مردم، تهران، س 8، شماره 3-31، ۱۳۸۸ش.
  • خاقانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 3 اردیبهشت 1401ش.
  • دائرة المعارف تشیع، تهران، سعید محبی، ۱۳۸۱ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
  • سعدی، بوستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 3 اردیبهشت 1401ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ت»، دفتر اول، ۱۳۸7ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
  • شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، رسا، ۱۳۷۸ش.
  • عسکری ‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، شاپورخواست، ۱۳۸۷ش.
  • علایی، علی‌اکبر، «داستان پیدایش تسبیح و اقسام آن»، هنر و مردم، تهران، شماره 28، ۱۳۴۳ش.
  • عناصری، جابر، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، فصلنامۀ هنر، تهران، شماره 1، ۱۳۶۱ش.
  • کریمی فروتقه، محمد، «نگاهی به سفره‌های نذری در مزارات کاشمر»، نجوای فرهنگ، تهران، س 2، شماره 3، ۱۳۸۶ش.
  • کوهی، جعفر، افسانه‌های دیار شهریار، تهران، پژوهشکده مردم‌شناسی، ۱۳۸۵ش.
  • قزوینی، محمد، «تسبیح به معنی سبحه صحیح و فصیح است»، یادگار، تهران، س 2، شماره 5، ۱۳۲۴ش.
  • مرادی، صحبت‌الله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ۱۳۷۵ش.
  • مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۸۶ش.
  • همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۴۸ش.
  • Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, 1908.
  • Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938