تنور
تنور؛ جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
تنور، بهمعنای محل پختن نان است. مورخان، زمان پیدایش تنور را بهدوران یکجانشینی انسانها نسبت دادهاند. تنور، در کشورهای جمهوری آذربایجان، ایران، ترکیه، هندوستان، ارمنستان، پاکستان، ازبکستان، افغانستان، خاورمیانه و آسیای میانه، برای طبخ نان، استفاده میشود.
واژهشناسی
دهخدا، واژه تنور را لفظی مشترک در سه زبان فارسی، عربی و ترکی دانسته است.[۱] برخی محققان، ریشه این واژه را به دورههای پیش از سامیها و آریاییها بازگرداندهاند.[۲] تنور، در زبان پهلوی نیز بههمین صورت ادا شده است.[۳]
در زبان فارسی، مشتقات زیادی از واژه تنور، بهکار رفته است؛ مانند تنوری، تنوره و دوتنوره. واژه تنور در گویشها و زبانهای مختلف ایرانی، دارای نامهای متنوعی است. برای مثال، در تالشی «تونو»، در کردی «تاندور»، در گیلکی «تونور»،[۴] در ترکمنی «تَمدِر»،[۵] در گرگان به «تندرو»،[۶] در نطنز «کِر»،[۷] در ابیانه «کِرَه»[۸] و در آستارا به «تنواَسَ» معروف است.
واژه تنور در کتابهای مقدس
از واژه تنور در قرآن، يکبار در سوره هود و بار دیگر در سوره مؤمنون، نام برده شده و در هر دو مورد، به جوشیدن آب از تنور و وقوع طوفان نوح، اشاره دارد. در کتاب وندیداد زردشتیان نیز، این واژه، در اشاره به بازگرداندن آتش تنور نانوایی به آتش دادگاه، بهکار رفته است.[۹]
کاربرد واژه تنور
واژهی کهن تنور، در کنار بسیاری از اصطلاحات فارسی به کار رفته است. این واژه در ارتباط با آسیاب، معماری، شعر و بازی کودکان نیز استفاده شده است. تنور، در مَجاز، بهمعنای هر چیزی است که با حرارت و هیجانی بالا همراه باشد و گاهی نیز معنای کوره میدهد. واژه «تنوری» نیز بیشتر بهمعنای پخته و برشتهشده است.
واژه دیگری که از تنور گرفتهشده «تنوره» است که دارای معانی متعددی، مانند لوله حلبی برای خارج کردن دود از سماور، لوله دودکش، مجرایی در سنگ (آتشفشان)، چرخیدن و به هوا رفتن، اجاق و منقل است.[۱۰]
انواع تنور
تنورها را براساس ویژگیهایی مانند نوع و محل استفاده، اندازه، جنس، ارتفاع از سطح زمین و زمان به انواع مختلفی تقسیم میکنند. برای مثال، در دوره صفویان، استفاده از تنورهایی فلزی به شکل نیمکره (که بالای آنها بریده شده) مرسوم بود. این تنورها، قابل حمل بود و در زمان و مکان مورد نظر، ابتدا آن را با گل رس میپوشاندند و پس از گرم کردن، خمیرهای نان را به داخل آن میزدند. پس از اتمام کار و در زمان جابهجایی، گلها را شکسته و تنورها را با استفاده از چهارپایان، جابهجا میکردند.[۱۱]
در تالش، تنوری از جنس سنگ وجود دارد که از سه تکه سنگ عمودی تشکیل میشود. این تنور، از 3 سمت بسته و از یک سمت باز است. سمت باز این تنور برای گذاشتن زغال و آتش استفاده میشود. هر کدام از این سنگها، در صورت داغ شدن، ظرفیت پخت 10 نان را دارند.
در برخی از نقاط ایران، مانند شهرستان ایجرود، سه نوع تنور وجود دارد: 1. تنور زمستانی، که علاوه بر پختوپز، برای گرم شدن استفاده میشود؛ 2. تنور تابستانی؛ 3. تنور پنجهکش، که با قطر دهانهی 30 سانتیمتری برای پخت نان پنجهکش استفاده میشود.[۱۲]
سوخت تنور
در گذشته، سوخت غالب تنورهای ایرانی، هیزم بود.[۱۳] در نواحی کوهستانی، شاخه درختان، مدفوع حیوانات و هیزم صحراها؛[۱۴] در نواحی جنگلی، ساقهها و شاخههای خشکیده درختان؛ در مناطق دشتی و بیابانی، هیزم و مدفوع خشکشده حیوانات[۱۵] بهعنوان سوخت در تنور استفاده میشد. امروزه از گازوئیل، نفت و گاز بهجای هیزم استفاده میشود.
تنورهای عمومی
در برخی از نقاط ایران، بهمنظور صرفهجویی در مصرف هیزم، انرژی و همیاری در طبخ نان، استفاده از تنورهای عمومی یا اشتراکی، مرسوم بود. معمولا افراد خیّر این نوع از تنورها را برپا میکردند. در روستای «سما»، تنورهای عمومی بسیار رایج است و چند خانوار، تنوری را بهصورت یکجا استفاده میکنند.[۱۶] در ابیانه، این تنورها بهنام «نونواخانه» مشهور است.[۱۷] در منطقه سردشت، «تندر» فضایی است که چند خانوار همسایه، در آن به پخت نان مشغول میشوند.[۱۸]
نوبت گرفتن برای طبخ نان در این تنورها نیز روشهایی متفاوت دارد. برای مثال، در ابیانه، هر خانواده، مقداری چوب را کنار تنور میگذارد و یک چوب را هم روی دهانهی تنور قرار میدهد.[۱۹]
تنور در ادبیات فارسی
تنور در اشعار رسمی و عامیانه، نماد گرمی و رونق است. برای مثال، پروین اعتصامی در شعر خود میگوید:[۲۰]
چه همی هیمه برافروزی و نان بندی | به تنوری که ندیدهست کسی نانش |
ناصرخسرو نیز، بارها از واژه تنور در اشعار خود، بهره گرفته است، مانند:[۲۱]
گرد دنیا چند گردی چون ستور؟ | دور کن زین بد تنور این خشک نان |
سعدی نیز در غزلیات خود، از واژه تنور استفاده کرده است:[۲۲]
این همه طوفان به سرم میرود | از جگری همچو تنور ای صنم |
واژه تنور در امثال و حکم ایرانیان نیز حضوری پررنگ دارد؛ مانند «از تنور سرد نان برنیاید»؛[۲۳] «از تنور گرم نان بیرون میآید»؛[۲۴] «زن بابام اگر نونم میداد، لب تنورم میداد»؛ «به بوی حلیم توی تنور افتادن»؛ «از چوب تنور در نمیآید، از کُرد ولی»؛[۲۵] «اگر بیفتم توی تنور، هیزم روی من میاندازد»؛[۲۶] «به حرف سگ، نان در تنور نمیافتد»؛[۲۷] «تا تنور گرم است، باید نان پخت»؛[۲۸] «در خانه آرد نه، در کوچه دود تنور».[۲۹]
تنور، در بسیاری از قصهها و متلهای رایج نیز حضور دارد. برای مثال، در قصه ماهپیشانی، وقتی پسر پادشاه به خواستگاری ماهپیشانی میرود، نامادری دخترک، او را در تنور خانه پنهان میکند.[۳۰]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه تنور، سایت واژهیاب.
- ↑ مجیدی خامنه، «نان و روشنـایی: بـررسی مردمشناختـی تنـور در ایـران»، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۵.
- ↑ MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971, P82.
- ↑ مجیدی خامنه، «نان و روشنـایی: بـررسی مردمشناختـی تنـور در ایـران»، ۱۳۸۷ش، ص۲۹4؛
آساتوریان، هومبابا، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۹. - ↑ پورکریم، «اینچه بورون»، ۱۳۴۷ش، ص۳۵.
- ↑ پورکریم، «دهکدۀ سیاهمرزکوه»، ۱۳۴۸ش، ص۳۷.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان نطنز، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۶.
- ↑ نظری داشلی برون، مردمشناسی روستای ابیانه، ج2، ۱۳۵۹ش، ص507.
- ↑ اوستا، ۱۳۷۴ش، ص768.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ۱۳۸۱ش، ص1939-1940.
- ↑ شاردن، سفرنامه، ج2، ۱۳۷۴ش، ص887.
- ↑ عبداللهپور، مردمنگاری شهرستان ایجرود، ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ش، ص۶۹.
- ↑ بلوکباشی، «واژۀ سنگک و پیشینۀ سنگکپزی در ایـران»، ۱۳۴۷ش، ص۳۶.
- ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۶۲.
- ↑ مرادی، «نان ترکمن، خوراک، بـاورهای عامیانه و فرهنگـی ترکمنها»، ۱۳۸۷ش، ص۲۷۸.
- ↑ پورکریم، «دهکدۀ سما»، ۱۳۴۹ش، ص۳۳.
- ↑ نظری داشلی برون، مردمشناسی روستای ابیانه، ج2، ۱۳۵۹ش، ص509.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان سردشت، ۱۳۷۷ش، ص68.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان نطنز، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۶.
- ↑ اعتصامی، دیوان، ۱۳۶۴ش، ص90.
- ↑ ناصرخسرو، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 136، بیت 37، سایت گنجور.
- ↑ سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 420، بیت 8، سایت گنجور.
- ↑ دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۲ش، ص113.
- ↑ عندلیب سمنانی، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، ۱۳۸۵ش، ص۴۵۴.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۱.
- ↑ میرزایی، مردمنگاری روستای تاریخی دماب، ج2، ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ش، ص418.
- ↑ کلیدری، کلیدر، این خاک مهربان، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۱.
- ↑ عندلیب سمنانی، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، ۱۳۸۵ش، ص177.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۱.
- ↑ نوبان، «گونهشناسی (تیپولوژی) قصۀ مـاهپیشونی در استان فـارس»، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۷.
منابع
- آساتوریان، گارنیک، هومبابا، تهران، ]بینا[، ۱۳۹۰ش.
- اعتصامی، پروین، دیوان، بهتحقیق منوچهر مظفریان، تهران، عبدالرحیم علمی، ۱۳۶۴ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، ۱۳۸۱ش.
- اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، مروارید، ۱۳۷۴ش.
- بلوکباشی، علی، «واژۀ سنگک و پیشینۀ سنگکپزی در ایـران»، هنر و مردم، تهران، شماره 74، ۱۳۴۷ش.
- پورکریم، هوشنگ، «اینچه بورون»، هنر و مردم، تهران، شماره 73، ۱۳۴۷ش.
- پورکریم، هوشنگ، «دهکدۀ سما»، هنر و مردم، تهران، شماره 95، ۱۳۴۹ش.
- پورکریم، هوشنگ، «دهکدۀ سیاهمرزکوه»، هنر و مردم، تهران، شماره 80، ۱۳۴۸ش.
- دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، معین، ۱۳۵۲ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 2 اردیبهشت 1401ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹ش.
- سعدی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 2 اردیبهشت 1401ش.
- شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، توس، ۱۳۷۴ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ت»، دفتر اول، ۱۳۸۷ش.
- عبداللهپور، محرم و بهرامی، فرشته، مردمنگاری شهرستان ایجرود، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و سپهرفر، حسن، مردمنگاری شهرستان سردشت، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
- عندلیب سمنانی، خسرو، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، سمنان، آبرخ، ۱۳۸۵ش.
- کلیدری، جواد، کلیدر، این خاک مهربان، مشهد، پیام کلیدر، ۱۳۸۷ش.
- مجیدی خامنه، فریده، «نان و روشنـایی: بـررسی مردمشناختـی تنـور در ایـران»، خـوراک و فرهنگ، بهتحقیق علیرضا حسنزاده، تهران، ۱۳۸۷ش.
- مرادی، منصور، «نان ترکمن، خوراک، بـاورهای عامیانه و فرهنگـی ترکمنها»، خـوراک و فـرهنگ، بهتحقیق علیرضا حسنزاده، تهران، ۱۳۸۷ش.
- میرزایی، شهرداد، مردمنگاری روستای تاریخی دماب، سازمان میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ش.
- ناصرخسرو، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 2 اردیبهشت 1401ش.
- نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، ]بینا[، ۱۳۵۹ش.
- نوبان، مهرالزمان، «گونهشناسی (تیپولوژی) قصۀ مـاهپیشونی در استان فـارس»، پـل فیـروزه، تهـران، شماره 18، ۱۳۸۸ش.
- نوبان، مهرالزمان و دیگران، مردمنگاری شهرستان نطنز، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵ش.
- MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.