حسد

از ویکی‌زندگی
(تغییرمسیر از حسادت)

حسد، آرزوی زوال نعمت از دیگران.
حسد یا حسادت در لغت به معنای رشگ، بدخواهی، بد خواستن برای کسی، تمنای زوال نعمت از دیگری[۱] را گویند. در اصطلاح علمای اخلاق، حالتی نفسانی است که صاحبش آرزوی سلب کمال و نعمتی را از سایرین می‌کند، چه خودش آن را داشته باشد، چه نداشته باشد.[۲] در آموزه‌های اسلامی، حسد نسبت به مؤمن از گناهان کبیره دانسته شده و حرام است. در روایات، حسادت از جمله گناهانی است که نسبت به آن وعدۀ عذاب داده شده است.[۳]
برخی عالمان اخلاق بر این باورند که تا آثار حسد در زبان و رفتار و کردار فرد حسود نمایان نشود، حرام نیست، زیرا حسادت امری قلبی بوده و اختیاری نیست.[۴] حدیث رفع قلم[۵] نیز همین باور را تأیید می‌کند.

تفاوت حسد با غبطه

در حسد، فرد حسود آرزوی از بین رفتن نعمت را از فرد مورد حسادت، دارد اما در غبطه (منافسه)، فرد رشگ برنده، تمنای داشتن همان نعمت را برای خود دارد، بدون آن‌که از رسیدن آن به دیگری ناراحت و یا خشمگین شود و آرزوی سلب آن نعمت را از دیگری داشته باشد.[۶] در حدیثی، امام صادق غبطه را از صفات مؤمن دانسته و گفته است مؤمن غبطه می‌خورد اما حسد نمی‌ورزد.[۷]

دلایل و موجبات حسادت

  • تذلل (ذلت و حقارت نفس)؛ فرد حسود وقتی کسی را واجد کمالی ببیند و خود را فاقد آن کمال احساس کند، در درونش به نوعی کم‌بینی و حقارت نسبت به دارنده آن کمال دچار می‌شود.
  • تعزز؛ اگر کسی دارای کمالاتی باشد و به حاسد فخرفروشی کند، فرد حسود در چنین شرایطی آرزوی سلب آن کمال را از فرد مورد حسادت می‌کند.
  • تکبر؛ حسود با انگیزۀ تکبر بر فرد مورد حسادت، آرزوی زوال نعمت از محسود می‌کند.
  • تعجب؛ هرگاه حسود از وجود کمالاتی در فرد مورد حسادت شگفت‌زده باشد آرزوی زوال آن را می‌کند.
  • خبث طینت؛ خباثت باطنی حسود به او اجازۀ برخورداری دیگران از نعمت‌ها را نمی‌دهد و آرزوی سلب آن نعمت‌ها را می‌کند.
  • حب ریاست؛ اگر ریاست حسود مبتنی بر این باشد که کسی هم‌پایه و مساوی با او نباشد، در صورتی که کسی را هم‌ردیف خود ببیند، آرزوی سلب آن موقعیت را از او می‌نماید.
  • عداوت و دشمنی؛ دشمنی با فرد مورد حسادت باعث می‌شود تا حسود تمنای زوال نعمت را از محسود بنماید. این علت را بزرگ‌ترین اسباب حسد دانسته‌اند.
  • شهرت‌طلبی؛ اگر کسی مشهور شدن را دوست داشته باشد، از این که دیگری نیز مثل او به شهرت برسد، ناراحت می‌شود و بر او رشگ می‌برد، تا جایی که حتی آرزوی مرگش را می‌کند، تا رقیبی در اشتهار نداشته باشد.[۸]

راه شناخت حسد

طبق معیار عالمان اخلاق، اگر آنچه را برای خود نمی‌خواهی، برای دیگری بخواهی و آنچه را برای خود می‌خواهی، برای دیگری نخواهی، گرفتار رذیلۀ حسادت شده‌ای.[۹] همچنین ناراحتی از بهره‌مندی دیگران از نعمت‌های خداوند و نیز غیبت و عیب‌جویی و دشمنی و کارشکنی، از دیگر راه‌های شناخت حسد می‌باشد.[۱۰]

مراتب چهارگانه حسد

  • برطرف شدن نعمت از دیگری، حتی اگر به حسادت‌کننده نفعی نرسد. این مرتبه را بدترین مراتب حسادت و حرام دانسته‌اند.
  • برطرف شدن نعمت از دیگری و رسیدن حسود به آن نعمت. این مرتبه نیز حرام است.
  • برطرف شدن نعمت از دیگری به‌دلیل آن‌که خود از نیل به آن عاجز است، تا با هم برابر باشند. در چنین حالتی اگر حسود بتواند، آن نعمت را از دست حسادت‌شونده خارج می‌کند.
  • برطرف شدن نعمت از دیگری به‌دلیل آن‌که خود از نیل به آن عاجز است، تا با هم برابر باشند. منتها در این مرتبه، اولا دین و عقل او مانع تلاش حسادت‌کننده برای خارج کردن نعمت از دست حسادت شونده می‌شود. ثانیا بر نفس خویش نیز غضبناک می‌شود که چرا از زوال نعمت دیگری شادمان می‌شود. چنین فردی باید امیدوار باشد تا از شر حسادت رهایی یابد و مورد عفو و مرحمت الهی قرار بگیرد.[۱۱]

مفاسد حسد از منظر آموزه‌های اسلامی

حسد آفت دین[۱۲] و موجب زوال ایمان و نابودی اعمال[۱۳] است و انسان را پس از مرگ گرفتار فشار قبر[۱۴] می‌کند.

درمان حسد

وادار کردن خود به مهرورزی با فرد حسادت‌شونده، بر خلاف دستور نفس اماره رفتار کردن و همچنین وادار کردن زبان به ذکر خیر محسود و برشمردن خصلت‌های پسندیدۀ او برای خود و دیگران،[۱۵] از راه‌های درمان حسادت در انسان حسود است.

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حسد.
  2. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص105 ؛ نراقی، معراج ‌السعاده، 1375ش، ص455 ؛ دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص319.
  3. دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص319.
  4. دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص322؛ غزالی، إحیاء علوم الدین، 1417ق، ج3، ص204-206؛ نجفی، جواهر الکلام، 1421ق، ج41، ص52-53.
  5. کلینی، الکافی، کتاب الإیمان و الکفر، باب ما رفع عن الامة، ج2، ص462-463؛ مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج58، ص325.
  6. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص105 ؛ نراقی، معراج ‌السعاده، 1375ش، ص455 ؛ دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص324؛ فیض کاشانی، الحقایق، 1387ش، ج1، ص171.
  7. کلینی، الکافی، کتاب الإیمان و الکفر، باب حسد، ج2، ص307.
  8. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص107 ؛ نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص461-463.
  9. نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص456.
  10. شیخ صدوق، الخصال، 1403ق، ج1، ص121، حدیث 113.
  11. نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص460.
  12. نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص457؛ کلینی، الکافی، کتاب الإیمان و الکفر، باب حسد، ج2، ص307، ح5.
  13. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص108 ؛ نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص457؛ دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص321.
  14. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص109.
  15. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص113 ؛ نراقی، معراج السعاده، 1375ش، ص468.

منابع

  • امام خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1373ش.
  • دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش.
  • دهخدا، لغت¬نامه، در سایت اینترنتی واژه‌یاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
  • غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، بیروت، 1417ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، الحقایق، تصحیح و تحقیق: عبدالله غفرانی، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 1387ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، بیروت، چاپ علی‌اکبر غفاری، 1401ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
  • نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، بی¬جا، 1421ق.
  • نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.