خاتون

از ویکی‌زندگی

خاتون؛ واژۀ محترمانه‌ای برای نام بردن از زنان.

خاتون، واژه‌ای است که همانند خانم، بانو، بزرگ، بی‌بی و کدبانوی خانه[۱] برای احترام، به نام زن متصل می‌شده است، مانند سکینه‌خاتون.[۲] واژه خاتون را برخی، یک واژۀ ترکی و هم‌ریشه با «قادین»[۳] و دارای خاستگاه مغولی دانسته‌اند که برای زنان و دختران خان و خاقان به‌کار می‌رفته است.[۴] برخی از کارشناسان، واژۀ «کتم‌بینی» را که در زبان سنسکریت (زبان باستانی مردم هندوستان) برای خطاب‌کردن بانوی خانه به‌کار می‌رفته، از ریشۀ خاتون دانسته‌اند.[۵] برخی دیگر واژۀ خاتون را برگرفته از واژۀ خواتین در زبان سغدی می‌دانند. آنها بر این باورند که در زبان سغدی، خواتی به‌معنای ارباب و فرمان‌روا و خواتین نیز به‌معنای زن ارباب و زن فرمان‌روا است. بر همین اساس، نخستین زنی که خاتون نامیده شده را همسر خاقان می‌دانند.[۶]

خاتون، در فرهنگ‌های مختلف به‌معنای بانوی بزرگ‌زاده،[۷] زن اصیل، زن شریف، بانو، بیگم، بیگه، سیده، حُرَه، خانم، ملکۀ ترک، زن خان، زن و جفت آمده است.[۸]

پیشینه

استعمال واژۀ خاتون در گذشته، در میان عموم مردم رایج بوده، اما، امروزه، تنها در برخی از ایلات و مناطق کوچک مورد استفاده بوده و واژۀ «خانم» جایگزین آن شده است.[۹] علاوه بر آن، در گذشته، برای مقدسات دینی و مکتوبات، بیشتر از واژۀ خاتون استفاده می‌کردند؛ برای مثال، این واژه در کهن‌ترین کتاب فارسی ترجمه‌شده از «تاریخ طبری» بارها به‌کار رفته است.[۱۰] گروهی دیگر، کهن‌ترین منبعی که این واژه در آن به کار رفته را متن فارسی «تاریخ بلعمی» می‌دانند. در این کتاب آمده است که «انوشیروان، دختر خاقان بخواست که او را 10 دختر بود. یکی از خاتون بزرگ و دیگران از زن دیگر».[۱۱] در تاریخ بخارا نیز واژۀ خاتون به‌معنای بانو به کار رفته است.[۱۲] کارشناسان بر این باورند که خاتون، از زبان ترکی به زبان مغولی راه یافته است. در تاریخ سری مغولان، این واژه به‌صورت «قاتون» در برخی از سنگ‌نبشته‌ها حک شده است.[۱۳] مغولان، به مادران، همسران و دختران خود خاتون می‌گفتند؛[۱۴] برای مثال، چنگیز از مادر خود با نام «خاتون آل‌ بلقا» یاد کرده است.[۱۵] پس از مغولان، واژۀ خاتون، مورد استعمال گسترده‌تری قرار گرفته و به هر بانوی صاحب مکنت، شریف و آزاده خاتون می‌گفتند.[۱۶] پس از مدتی، این واژه، معنای عام‌تری یافت و برای خطاب به زنان عادی هم استفاده شد؛ برای مثال، سعدی، خاتون را به‌معنای مطلق زن و همسر به‌کار برده است.[۱۷]

خاتون در ادبیات

واژۀ خاتون واژه‌ای کهن است که در ادبیات فارسی‌زبان‌ها بارها به‌کار رفته است. برای مثال، فردوسی در شعر خود گفته است:[۱۸]

بدو گفت خاتون که با رای تونگیرد کس اندر جهان جای تو


مولانا نیز بارها این واژه را در اشعار خود استفاده کرده است:[۱۹]

خر همی شد لاغر و خاتون اومانده عاجز کز چه شد این خر چو مو

خاتون، در برخی از ترکیبات به‌صورت کنایه آمده است؛ مانند «خاتون جهان» کنایه از خورشید؛ «خاتون خرگه سحاب» کنایه از آفتاب و مهتاب؛ «خاتون خُم» کنایه از شراب ناب؛[۲۰] «خاتون جنت» کنایه از حضرت زهرا.[۲۱]

تصویرپردازی

از جمله سریال‌های اخیر ایرانی، یک مجموعۀ نمایش خانگی به‌نام «خاتون» است که در 1400ش تولید و منتشر شد. این مجموعه که به‌عنوان پرمخاطب‌ترین سریال ایرانی سال 1400ش انتخاب شد، دربارۀ داستان زندگی زنی به‌نام خاتون است که روزگاری در ایران برای زندگی جنگیده است.[۲۲]

پانویس

  1. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، 1361ش، ذیل واژه خاتون.
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ خاتون، سایت واژه‌یاب.
  3. بخاری، لغت‌ جغتای و ترکی عثمانی، ۱۳۹۸ش، ج1، ص166؛
    نظیما، مکمل عثمانلی لغتی، ۱۳۱۹ق، ص۳۳۷.
  4. عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژۀ خاتون، سایت واژه‌یاب.
  5. داعی‌الاسلام، فرهنگ نظام، 1362ش، ذیل واژه خاتون.
  6. Clauson, An Etymological Dictionary of pre -Thirteenth Century Turkish, 1972, P602; طبری، تاریخ الطبری، بی‌تا، ج2، ص76-77.
  7. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژۀ خاتون، سایت واژه‌یاب.
  8. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ خاتون، سایت واژه‌یاب.
  9. داعی‌الاسلام، فرهنگ نظام، 1362ش، ج2، ص582.
  10. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ خاتون، سایت واژه‌یاب.
  11. بلعمی، تاریخ، ۱۳۸۰ش، ص744.
  12. نرشخی، تاریخ بخارا، ۱۳۶۳ش، ص12-13.
  13. موسوی، حاشیه بر جامع‌التواریخ، 1373ش، ص۲۵۳۷-۲۵۳۸.
  14. رشیدالدین فضل‌الله، جامع ‌التواریخ، ۱۳۷۳ش، ص۶۶ و ۲۲۰ و ۵۸۱.
  15. گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ۱۳۵۳ش، ص۱۹۱.
  16. مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۷ش، ج3، ص86-87.
  17. سعدی، کلیات، ۱۳۸۲ش، ص91؛
    خزائلی، شرح گلستان سعدی، ۱۳۶۸ش، ص۳۹۷.
  18. فردوسی، شاهنامه، بخش 5، سایت گنجور.
  19. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش 59، سایت گنجور.
  20. محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، 1361ش؛
    آنندراج، محمد پادشاه، 1336ش، ذیل واژه خاتون.
  21. درویش، م، مقدمه و تحشیه و تعلیقات بر دیوان عطار نیشابوری، ۱۳۵۹ش، ص۸، به نقل از عطار نیشابوری.
  22. «خاتون»، وب‌سایت نماوا.

منابع

  • آنندراج، محمد پادشاه، تهران، خیام، 1336ش.
  • بخاری، سلیمان، لغت‌ جغتای و ترکی عثمانی، استانبول، دنیزچین، ۱۳۹۸ش.
  • بلعمی، محمد، تاریخ، به‌تحقیق محمدتقی بهار، تهران، زوار، ۱۳۸۰ش.
  • «خاتون»، وب‌سایت نماوا، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • خزائلی، محمد، شرح گلستان سعدی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۸ش.
  • داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، دانش، 1362ش.
  • درویش، م، مقدمه و تحشیه و تعلیقات بر دیوان عطار نیشابوری، تهران، اساطیر، ۱۳۵۹ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • رشیدالدین فضل‌الله، جامع ‌التواریخ، به‌تحقیق محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
  • سعدی، کلیات، به‌تحقیق حسین استاد ولی و بهاء‌الدین اسکندری، تهران، سخن نیما، ۱۳۸۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر بن یزید، تاریخ الطبری، به‌تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث‌العربی، بی‌تا.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میکده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۵۳ش.
  • محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، تهران، معین، 1361ش.
  • فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • موسوی، مصطفى و محمد روشن، حاشیه بر جامع‌التواریخ، تهران، دانشگاه تهران، 1373ش.
  • مولانا، مثنوی معنوی، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 8 شهریور 1401ش.
  • مولوی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، به‌تحقیق نیکلسن، تهران، بدرقه جاویدان، ۱۳۶۷ش.
  • نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به‌تحقیق مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳ش.
  • نظیما، علی و رشاد، مکمل عثمانلی لغتی، استانبول، بی‌نا، ۱۳۱۹ق.
  • Clauson, G., An Etymological Dictionary of pre -Thirteenth Century Turkish, London, 1972.