خاکسپاری

از ویکی‌زندگی

خاکسپاری، آیین دفن پیکر مردگان در خاک
انسان‌ها در بسیاری از جوامع، مردگان را در خاک دفن می‌کنند. مسلمانان نیز در چارچوب فرهنگ دینی خود، پیکر بی‌جان فرد مسلمان را پس از غسل، تشییع و اقامه نماز میت، با آداب خاصی به خاک می‌سپارند.[۱]

حکمت خاکسپاری‌

درباره حکمت خاکسپاری مواردی ذکر شده است از جمله رعایت حرمت جنازه، پنهان ماندن آن از دیدِ مردم، در امان بودن جسد از آزار دشمنان، جلوگیری از اندوه دوستان و پیشگیری از آزردگی مردم به‌سبب انتشار بوی جسد یا فساد آن. بر این اساس، عمق قبر باید به اندازه‌ای باشد که جسد مرده را از تأثیر عوامل بیرونی مصون بدارد.[۲]

خاکسپاری در ایران باستان

ایرانیان دوره باستان بر اساس فرهنگ و شرایط اقلیمی خود روش‌های متفاوتی برای دفن مردگان داشتند؛ در جنوب ایران متداول بود که جسد را با موم پوشانده و آن‏گاه آن را دفن می‏‌کردند. گاه در مناطق جنوبی دریای مازندران و سایر مناطق پرجنگل نیز به‌علت فراوانی چوب، جسد را می‌سوزاندند. در مناطقی از ایران گاهی اجساد را در دخمه‌‏هایی می‌‏گذاشتند تا طعمه‌ی لاشخورها شوند. در برخی از مناطق نیز اموات را در تابوت‌‏ها یا کوزه‏‌های سفالین دفن می‏‌کردند. پس از گسترش دین زرتشت در ایران، سوزاندن، غرق کردن و خاکسپاری جسد گناه بزرگی شمرده می‌شد.[۳]

خاکسپاری در اسلام

اگر مسلمانی از دنیا برود بر همه مسلمانان واجب است که جسد او را غسل دهند، کفن کنند، نماز میت را بر جسم او اقامه کنند و در پایان جسد را در خاک دفن کنند. این وظیفه دینی را هر کس انجام دهد از دیگران ساقط می‌شود اما اگر کسی آن را انجام ندهد، همه گناه‌کار هستند.[۴] البته دفن میت تنها در صورت امکان، واجب است؛ پس اگر شخصی در سفر دریایی بمیرد و انتظار رسیدن به ساحل موجب فاسدشدن جسد شود باید پس از غسل و کفن و نماز میت، جسد به دریا افکنده شود.[۵]
آموزه‌های اسلامی، شکافتن قبر انسان‌ها و نمایاندن جسد دفن‌شده آن‌ها را جایز نمی‌داند. البته در هر موردی که مصلحت جامعه اقتضا کند نبش قبر، اجازه داده شده است؛ از جمله: غصبی بودن مکان دفن یا کفن میت، دفن میت بدون غسل و کفن، متوقف بودن اثبات حقی بر رؤیت جسد، دفن شدن میت در مکان‌هایی که موجب هتک حرمت او است.[۶]

خرافات خاکسپاری

قطعاً انگاره‌های خرافی موجود در مورد مردگان و آیین خاکسپاری آنها در همه جوامع بشری و فرهنگ‌های مختلف، دور از منطق و فهم سلیم بشری بوده و مبنای دینی و شرعی ندارد و از یک طرف ناشی از تخیل و اوهام مردم و از طرف دیگر ناشی از کتمان حقیقت توسط علمای ادیان[۷] بوده است. شرع مقدس نیز با خرافه و انگاره‌های آن بشدت مخالف بوده و ضمن سرزنش کتمان حقیقت توسط علمای دین، روشنگری در مقابل خرافات و بدعت‌ها[۸] را بعنوان یک عهد ازلی برای آنان دانسته است.
در ادامه به برخی از این انگاره‌های خرافی که در مناطق مختلف ایران وجود دارد، اشاره می‌شود:

  • در برخی از مناطق مرکزی ایران عقیده دارند که مرده هنگامی از مردن خود آگاه می‌شود که بستگان از کار دفن او فارغ شده و آهنگ بازگشتن می‌کنند، او هم می‌خواهد برخیزد و به‌همراه جمعیت برود که سرش به سنگ لحد می‌خورد و شیری که از پستان مادر خورده از بینی‌اش بیرون می‌آید و فریاد می‌کشد.[۹]
  • در مناطق جنوبی کشور بستن گور را خاک‌بندان می‌گویند که باید در هفتۀ اول یا سوم یا پنجم انجام شود. قبل از آن نباید کسی بر سر گور برود.[۱۰] مردم باور دارند وقتی بعد از دفن همه به سوی خانه راه می‌افتند، مرده نیز برمی‌خیزد تا همراه آنها برود که سرش به سنگ لحد می‌خورد و تازه می‌فهمد که مرده است. مَثَل «هنوز سرش به سنگ نخورده است» از همین‌جا ناشی می‌شود.[۱۱]
  • در بعضی از نقاط منطقه جنوبی رسم است که هنگام دفن مرده، انگشتر پنج‌تن، تسبیح، مُهر نماز و جانماز او را همراه او دفن می‌کنند، با این باور که اهالی آن دنیا باور کنند که او نمازخوان بوده است[۱۲] و معتقدند هنگامی که جنازه را در قبر می‌گذارند، باید روی آن را سریعاً با خاک بپوشانند تا مرده نترسد.[۱۳]
  • در مناطق مرکزی کشور نیز در ایام خشکسالی‌، اهالی هنگام دفن مرده یک دسته سبزی را در دست میت می‌گذاشتند، به این نیت که در آن دنیا تقاضای آب کند.[۱۴]
  • در روستاهای شمال کشور اگر کسی در روز چهارشنبه می‌مرد، همراه با او چوب یا آهنی دفن می‌کردند تا به باور خودشان مانع مردن افراد دیگر در پی او شوند.[۱۵]
  • در مناطق مرکزی نیز اگر کسی بیش از حد در سر قبر مرده بی‌تابی می‌کرد، مقداری از خاک قبر بر سر او می‌ریختند یا همراه چای به خورد او می‌دادند، با این باور که خاک مرده سرد است و فراموشی می‌آورد.[۱۶]
  • در برخی از مناطق جنوبی، بیل و سایر ابزار گورکنی را در همان‌جا با آب می‌شستند تا خشک به محل برنگردانند؛ با این باور که کس دیگری نمیرد.[۱۷]

پانویس

  1. «دفن» در دانشنامه ویکی‌شیعه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1400.
  2. غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: الطهارة، 1426ق، ج۹، ص۲۹۳ـ ۲۹۵؛ زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، 1418ق، ج۲، ص۱۵۴۹.
  3. رشیدی، «کفن و دفن در ایران باستان»، سایت تبیان، 12 مهر 1391ش.
  4. کریمی، «خاکسپاری»، سایت مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 2 بهمن 1398.
  5. ابن‌قدامه، المغنی، (بی‌تا)، ج۲، ص۳۸۱؛ نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، بی‌تا، ج۵، ص ۲۸۵ـ ۲۸۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1981م، ج۴، ص۲۹۲ـ۲۹۶.
  6. «خاکسپاری»، در دانشنامه یکی‌فقه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1400.
  7. سوره آل عمران، آیه 187.
  8. سوره مائده، آیه 63.
  9. صفی‌نژاد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، ۱۳۴۵ش، ص۴۴۷- ۴۴۸.
  10. بختیاری، سیرجان در آیینۀ زمان، 1378ش، ص۲۸۹-۲۹۰.
  11. سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، 1379ش، ص۲۳۴-۲۳۵.
  12. نظری، مردم‌شناسی روستای ابیانه، 1384ش، ص۵۷۳.
  13. نظری، مردم‌شناسی روستای ابیانه، 1384ش، ص۵۷۴.
  14. نظری، مردم‌شناسی روستای ابیانه، 1384ش، ص۵۷۵.
  15. نظری، مردم‌شناسی روستای ابیانه، 1384ش، ص۵۷۵.
  16. بذرافکن، فرهنگ مردم داریون، 1389ش، ص۱۶۰.
  17. بذرافکن، فرهنگ مردم داریون، 1389ش، ص۱۶۰.

منابع

  • ابن‌قدامه، موفق‌الدین، المغنی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی¬تا.
  • بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۷۸ش.
  • بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، بنیاد فارس‌شناسی، ۱۳۸۹ ش.
  • «خاکسپاری»، در دانشنامه ویکی‌فقه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1400.
  • «دفن»، در دانشنامه ویکی‌شیعه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1400.
  • رشیدی، طاهره، «کفن و دفن در ایران باستان»، سایت تبیان، تاریخ درج مطلب: 12 مهر 1391ش.
  • زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
  • صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، ۱۳۴۵ش.
  • غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: الطهارة، تقریرات درس آیت‌اللّه خویی، قم، مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶ق.
  • کریمی، اصغر، «خاکسپاری»، سایت مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 2 بهمن 1398.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، چاپ عباس قوچانی، ۱۹۸۱م.
  • نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، سا‌زما‌ن‌ میراث‌ فرهنگی‌ و گردشگری، ۱۳۸۴ش.
  • نووی، یحیی بن شرف، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.