خمیر

از ویکی‌زندگی

خمیر؛ ترکیب آرد و آب، جهت تهیه نان و شیرینی.

به ترکیب آرد و آب که ترش شده باشد، خمیر می‌گویند و آن را جهت تهیه نان و شیرینی استفاده می‌کنند.[۱] همچنین به هر چیزی که با آب ترکیب شده و غلیظ شود مانند گِل نیز خمیر می‌گویند.[۲] خمیر، واژه‌ای عربی است. این واژه در غالب نقاط ایران به همین شکل، تلفظ می‌شود؛ اما لک‌ها و اهالی ابیانه به آن حمیر، یهودیان اصفهان به آن ایمیر و لارستانی‌ها از واژه شیشته استفاده می‌کنند.[۳]

استفاده از خمیر در نان

خمیر، بیشتر جهت تهیه نان استفاده می‌شود. خمیر نان سنگک از آرد، آب، نمک و ماده ترش‌کننده تشکیل شده است. ماده ترش‌کننده، تاثیر زیادی در مطلوب شدن نان دارد.[۴] در بسیاری از نانوایی‌ها، خمیر امروز را نگه می‌دارند تا ترش شود و فردا در خمیر بعدی استفاده می‌کنند. مردم شیراز و کازرون به این خمیر، خمیرمایه می‌گویند.[۵] مردم تهران و کرمان به آن خمیرترش می‌گویند.[۶] در نانوایی، فردی با نام خمیرساز حضور دارد که آردهای گوناگون را به‌نحوی با یکدیگر مخلوط می‌کند که در اصطلاح، «ری» آن کاهش نیافته و رنگ و طعم نان مطبوع شود.[۷]

خمیر در طب مردمی

در قدیم، مردم باور داشتند که اگر خمیری را به اندام‌های فرد بیمار زده و به سگ بدهند؛ اگر سگ آن را خورد یعنی بیمار خوب می‌شود و اگر نخورد، یعنی بیمار می‌میرد.[۸] در داراب فارس، جهت درمان بیماری‌های عفونی، خمیر شور را روی عفونت قرار می‌دهند. اهالی جزیره کیش، جهت درمان محلی که سگ گاز گرفته، ابتدا زخم را خوب شسته و سپس خمیر آرد گندم روی آن می‌گذارند.[۹] مردم لرستان، جهت درمان آبسه دندان، مقداری خمیر و پونه از بیرون روی دندان قرار می‌دهند.[۱۰]

خمیر در فرهنگ ایرانیان

بانوان در تهران با نیت این‌که دست‌های آن‌ها در نعمت و برکت باشد، در ساعت‌های اولیه‌ی سال نو، خمیر درست می‌کردند.[۱۱] برخی باور داشتند که بعضی از حیوانات در پی بی‌احترامی به خمیر، تبدیل به حیوان شده‌اند.[۱۲] در آبادی جندق، جهت دفع چشم‌زخم،‌ زنی از ۷ خانه که دختری به‌نام فاطمه دارند، آرد جمع کرده و با روغن منداب خمیری تهیه می‌کند. سپس خمیر را به شکل گلوله درآورده و در آتش می‌اندازد تا چشم‌زخم برطرف شود.[۱۳] مردم مازندران، جهت دفع چشم‌زخم از احشام خود، روی پیشانی آن‌ها خمیر می‌مالیدند.[۱۴] مردم خوانسار، باور دارند که برای مصون‌ماندن از نیش مار و سایر حیوانات، باید مقداری از خمیر نان را به شکل استوانه درآورده و کنار تنور قرار دهند. سپس در ابتدای تابستان از آن خمیر نان تهیه کنند.[۱۵] در فراهان، یکی از مراسم‌های عروسی «دربار آردی» نام دارد. در این مراسم که شب پیش از عروسی برگزار می‌شود، فامیل‌های داماد در خانة او و فامیل‌های عروس در خانة عروس جمع شده و جشن می‌گیرند. در انتهای شب، خمیری درست کرده و تا صبح اجازه می‌دهند ور بیاید. صبح فردا از آن خمیر نان پخته و به مادر عروس و مادر داماد می‌دهند.[۱۶]

خمیر در ادبیات عامه

مردم سیرجان، زمانی‌که میان دو نفر نزدیک به یکدیگر، نزاعی رخ دهد می‌گویند: مایه خمیر که در خانه گم شود یا کار مادر است یا دختر.[۱۷] مردم بختیاری، بر این باورند که در موقع خمیرگیری اگر مقداری از آن بپرد مهمان به خانه می‌آید و می‌گویند: خمیر من پرید، شوهر تو آمد.[۱۸] زرقانی‌ها به جوان بی‌تجربه خمیر ورز نخورده می‌گویند.[۱۹]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه خمیر.
  2. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه خمیر.
  3. کیا، واژه‌نامه شصت‌وهفت گویش ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۳.
  4. روغنی، نان سنگک، ۱۳۸۵ش، ص۱۸۴-۱۸۵.
  5. بهروزی، واژه‌ها و مثل‌های شیرازی و کازرونی، ۱۳۴۸ش، ص۲۵۰-۲۵۱.
  6. ستوده، فرهنگ کرمانی، ۱۳۳۵ش، ص۶۹.
  7. بقیعی، مشاغل قدیم، ۱۳۸۴ش، ص۱۰۵.
  8. تحفة الغرائب، ۱۳۷۱ش، ص۳۷.
  9. مختارپور، دو سال با بومیان جزیره کیش، ۱۳۸۷ش، ص۲۶۸.
  10. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۲۶۳.
  11. شهری، طهران قدیم، ۱۳۸۱-۱۳۸۳ش، ج۴، ص۱۰۹.
  12. شهری، طهران قدیم، ۱۳۸۱-۱۳۸۳ش، ج۴، ص۵۳۹.
  13. حکمت یغمایی، جندق روستایی کهن بر کران کویر، ۱۳۵۳ش، ص۱۲۴.
  14. مهجوریان نماری، باورها و بازی‌های مردم مازندران، ۱۳۸۴ش، ص۳۳.
  15. نیازی، مردم‌شناسی خوانسار، ۱۳۸۹ش، ص۶۰.
  16. مرادی غیاث‌آبادی، فراهان‌نامه، ۱۳۹۰ش، ص۲۶.
  17. سریزدی، نامه سیرجان، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰.
  18. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۹۱۰.
  19. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۶۱۴.

منابع

  • اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
  • بقیعی، غلام‌حسین، مشاغل قدیم، مشهد، سخن‌گستر، چ۱، ۱۳۸۴ش.
  • بهروزی، علی‌نقی، واژه‌ها و مثل‌های شیرازی و کازرونی، شیراز، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، ۱۳۴۸ش.
  • تحفه الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به‌تحقیق جلال متینی، تهران، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۱ش.
  • حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق روستایی کهن بر کران کویر، تهران، [بی‌نا]، ۱۳۵۳ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، چ۱، ۱۳۸۸ش.
  • روغنی، داود، نان سنگک، به‌تحقیق جواد صفی‌نژاد، تهران، اختران، چ۱، ۱۳۸۵ش.
  • ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، فرهنگ ایران‌زمین، چ۱، ۱۳۳۵ش.
  • سریزدی، محمود، نامه سیرجان، تهران، آثار، ۱۳۸۰ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۱-۱۳۸۳ش.
  • کیا، صادق، واژه‌نامه شصت‌وهفت گویش ایرانی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰ش.
  • مختارپور، رجب‌علی، دو سال با بومیان جزیره کیش، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۷ش.
  • مرادی غیاث‌آبادی، رضا و مرادی غیاث‌آبادی، رضا، فراهان‌نامه، تهران، پژوهش‌های ایرانی، ۱۳۹۰ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازی‌های مردم مازندران، آمل، شمال پایدار، ۱۳۸۴ش.
  • نیازی، محسن، مردم‌شناسی خوانسار، تهران، سخنوران، ۱۳۸۹ش.