رفتاردرمانی
رفتاردرمانی؛ کاربست اصول تجربی یادگیری با هدف حذف یا تغییر رفتار نامطلوب.
رفتاردرمانی ریشه در مکتب روانشناسی رفتارگرا دارد و در راستای مطالعات عینی رفتار صورت گرفته است. فعالیتهای درمانی در حیطه رفتاردرمانی مبتنی بر رفتار و عمل است بر خلاف برخی رویکردهای درمانی نظیر روانتحلیلگری و رویکرد شناختی که ریشه در بینش دارند. رفتاردرمانگران از لحاظ نظریه و روش بسیار باهم تفاوت دارند. نظریه «یادگیری» مبنای ایدئولوژیکی برای رفتاردرمانی قلمداد میشود. ویژگیهای عمده درمانهای رفتاری به تقدم رفتار بر شناخت و بینش، اهمیت یادگیری، ماهیت رهنمودی و فعال درمانها و اهمیت سنجش و ارزیابی در زندگی روزمره مربوط میشود.
مفهومشناسی
رفتاردرمانی، کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است. رفتاردرمانگران دقیقا با این مساله مواجه هستند که مُراجع چگونه فرا گرفته است یا فرا میگیرد. چه عواملی یادگیری او را تقویت کرده و تداوم میبخشند؟ و چگونه میتوان فرایند یادگیری او را تغییر داد تا رفتارهای بهتری را جایگزین رفتارهای نامطلوب خویش کند.[۱] از دیدگاه رفتاردرمانگران رفتارهای ناسازگارانه ریشه در یادگیری دارند و یا از عدم موفقیت فرد در فراگرفتن رفتارهای سازگارانه سرچشمه میگیرند. از این رو هدف رفتاردرمانگر تغییر رفتار مزبور در جهت سازگاری و تطابق بیشتر است.[۲]
تاریخچه
رفتاردرمانی ریشه در مکتب روانشناسی رفتارگرا دارد و در راستای مطالعات عینی رفتار صورت گرفته است. دو دیدگاه عمده شرطیسازی فعال و شرطیسازی کلاسیک، پایه و اساس رفتاردرمانی هستند. شرطیسازی کلاسیک، بیشتر بر یادگیریهای عاطفی تاکید دارد و کاربرد آن در رواندرمانی اصطلاحا رفتاردرمانی نامیده میشود. تاکید دیدگاه شرطیسازی فعال بر رفتار قابل مشاهده و تغییرات قابل مشاهدهای است که از طریق تقویت تصادفی صورت میگیرد. کاربرد این نوع شرطیسازی را در درمان، اصطلاحا تعدیل و تغییر رفتار مینامند. نخستین رفتاردرمانگر، با درمان پسربچهای که از چیزهایی که پوست نرم و پشمالو داشتند، میترسید، نشان داد که با بهکارگیری اصول شرطیسازی کلاسیک، میتوان پاسخهای ترسآور را از بین برد.[۳]
نظریهها و روانشناسان رفتاردرمانگر
جان. بی. واتسون[یادداشت ۱] از اولین روانشناسان رفتارگرا، با طرح مفاهیم محرک و پاسخ، مهمترین قانون مشاوره و درمان به شیوه رفتاردرمانی را فهم چیستی و چرایی همراهی و توالی محرک – پاسخ میداند. بهاعتقاد ثُرِندایک،[یادداشت ۲] یادگیری یک پدیده فیزیولوژیک و با قوانینی نظیر قانون تمرین، قانون اثر و قانون آمادگی ارتباط دارد. از دیدگاه وی رفتار با پاداش و تنبیه شکل میگیرد. طبق قانون اثر، رفتارهایی که پیامدهای مطبوع دارند بر اثر تکرار آموخته میشوند و رفتارهای با پیامد نامطبوع، فراموش میشوند. اسکینر[یادداشت ۳] دیگر روانشناس مطرح رفتارگرا و رفتاردرمانگر با مردود دانستن ذاتی بودن انگیزش و ریشه داشتن مشکلات رفتاری در تعارضات ناخودآگاه، مهمترین عامل شکلگیری رفتار را آموزش و تحریک محیطی میداند. [۴]
تکنیکها
متناسب با نوع و سطح مشکلات و اختلالات روانی، تکنیکهای متفاوتی بهکار گرفته میشود. که از مهمترین آنها میتوان به تکنیکهای زیر اشاره کرد. ==حساسیتزدایی منظم==[یادداشت ۴] تکنیکی پرکاربرد برای کاهش اضطراب از طریق ایجاد آرامش عضلانی و روبرو کردن بیمار با محرکهای اضطرابآور به شیوه برنامهریزی شده و منظم. اصل درمانی در این روش جانشین کردن پاسخی (مثلاً جایگزین کردن حالت آرامش) است که با اضطراب ناسازگار است. ابتدا مُراجع یاد میگیرد که عمیقا آرام شود. گام بعدی ساختن سلسله مراتبی از موقعیتهای ایجاد کننده اضطراب است. این موقعیتها به ترتیب از موقعیتی با حداقل اضطراب شروع می شود و به صورت تدریجی و منظم تا موقعیتی که بیشترین هراس را به وجود آورده پیش میرود. سعی بر این است که بیمار را در شرایط خاصی با میزانی از تحریک اضطرابآور یا ترسناک روبهرو سازیم و حساسیت وی را نسبت به آن محرک کمتر کنیم و به تدریج میزان اضطرابانگیزی را بالا ببریم تا جایی که بیمار بتواند در برابر اضطرابانگیزترین محرکها نیز پاسخ غیراضطرابی از خود نشان دهد. این تکنیک از رفتاردرمانی، اغلب به صورت تجسمی عمل میشود.[۵]
الگوسازی
در روش الگوسازی (modeling) از رفتاردرمانی که بر اساس اصول یادگیری مشاهدهای است، فرد با مشاهده افرادی که رفتار سازگارانه نشان میدهند، آن رفتار را یاد میگیرد و نیز افرادی که پاسخهای ناسازگارانه دارند، راهکارهای بهتری برای مدارا یاد میگیرند. مشاهده رفتار یک الگو (چه زنده و چه تصویری) در کم کردن ترسها و یاد دادن مهارتهای جدید، تاثیر اثبات شدهای دارد.[۶]
جرأتآموزی
در تکنیک جرأتآموزی (assertiveness training) سعی میشود با تنظیم برنامهای عملی و سنجیده، قدرت اثربخشی و نظارت فرد را بر محیط خود افزایش دهد و از این راه، دامنه خاستگاههای لازم برای تقویت رفتار مطلوب را گستردهتر سازد. جراتآموزی معمولاً با تعیین تکالیف خانگی و آموزش مهارتهای اجتماعی و ارتباطی توام میشود و طی این فرایند به بیمار آموزش داده میشود تا در موقعیتهای مختلف، عمل جسارتآمیز از خود نشان دهد. جرأتآموزی بهمنظور مقابله موثر با موقعیتها و از بین بردن اضطراب در موارد رویارویی با مشکلات بهکار میرود.[۷]
کنترل محرک
این تکنیک مبتنی بر اجتناب از محرکهایی است که رفتار مشکلآفرین را فراخوانی میکنند و وارد کردن محرکهایی است که رفتار سازگارانه را علامت میدهند. تکنیک کنترل محرک به بیماران کمک میکند تا از محیطهای مخاطرهآمیز دوری کنند. برای مثال به افرادی که در حالت بهبود از وابستگی از مواد مخدر هستند، آموزش داده میشود تا از مکانها، افراد و هر چیزی که آنها را نسبت به مصرف دوباره مواد ترغیب میکند، دوری کنند.[۸]
ماهیت انسان در دیدگاه رفتاردرمانی
به اعتقاد مولر[یادداشت ۵] در کتاب تاریخ روانشناسی، نظریه واتسون متهوّرانهترین کوشش برای تنزّل دادن روانشناسی به نوعی علم مادی است. در این رویکرد، شعور یعنی دقت، حافظه، اراده و عقل و به تبع آن به کار بردن روش دروننگری از قلمرو روانشناسی حذف و فقط رفتار عینی مورد بررسی و سنجش قرار میگیرد.[۹] رفتاردرمانگران، انسان را بهمثابه موجودی تجربهگر، واکنشگر و فاقد اراده آزاد و قدرت تسلط بر نفس مینگرند و از طرفی او را تابع شرایط محیطی و یک فلسفه جبری و مکانیکی میدانند. طبق این برداشت، انسان موجودی بهحساب میآید که بر اساس شرطیشدنش زندگی میکند و نه بر اساس اعتقادات و اراده آزادش. او محصول محیط است و همانند ماشین میتواند طبق اصول علمی تولید شود. عادات، عقاید، نگرشها، آمادگیها، استعدادها و تمام ناراحتیهای او ذاتی نیستند، بلکه زاده محیطاند و محیط، نقش قاطع و تعیینکنندهای در ساختن انسان دارد. اضطراب و حالات رواننژندی، زاده رشد معیوب اولیه شخصیت نیست، بلکه نتیجه یادگیریهای نامطلوب و یا قصور فرد در یادگیری طرحهای رفتاری مطلوب است و این حالات چون در اجتناب از موقعیتهای دشوار به فرد کمک میکنند، تداوم مییابند. بر همین اساس رفتاردرمانگران در فرایند درمان بر تغییر رفتار از راه دگرگونسازی محیط و آموزش تاکید میورزند.[۱۰]
یادداشتها
پانویس
- ↑ شفیعآبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا؛ نظریههای مشاوره و رواندرمانی، 1375ش، ص279.
- ↑ راس، اختلالات روانی کودکان، 1376ش، ص106.
- ↑ پروچسکا و نورکراس، نظریههای رواندرمانی، 1400ش، ص399.
- ↑ شفیعآبادی، راهنمایی و مشاوره تحصیلی و شغلی، 1397ش، ص30.
- ↑ پروچسکاُ و نورکراس، نظریههای رواندرمانی، 1400ش، ص407.
- ↑ شفیعآبادی، راهنمایی و مشاوره تحصیلی و شغلی، 1397ش، ص32.
- ↑ پروچسکا و نورکراس، نظریههای رواندرمانی، 1400ش، ص409.
- ↑ پروچسکا و نورکراس، نظریههای رواندرمانی، 1400ش، ص417.
- ↑ مولر، تاریخ روانشناسی، 1368ش، ج2، ص51.
- ↑ شفیعآبادی و ناصری، نظریههای مشاوره و رواندرمانی، 1375ش، ص279.
منابع
- پروچسکا، جیمز اُ و نورکراس، جان سی، نظریههای رواندرمانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1400ش.
- راس، آلن؛ اختلالات روانی کودکان، ترجمه امیرهوشنگ مهزیار و فریده یوسفی، تهران، رشد، 1376ش.
- شفیعآبادی، عبدالله، راهنمایی و مشاوره تحصیلی و شغلی، تهران، سمت، 1397ش.
- شفیعآبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا؛ نظریههای مشاوره و رواندرمانی، تهران، نشر دانشگاهی، 1375ش.
- مولر، اف. ال، تاریخ روانشناسی، ترجمه علیمحمد کاردان، تهران، نشر دانشگاهی، 1368ش.