سبلان

از ویکی‌زندگی

سبلان؛ کوهی بلند در شمال‌غرب کشور و استان اردبیل.

سبلان، نام قله و کوهی در قسمت شمال‌غربی ایران است که از جمله کوه‌های آتشفشانی خاموش در ایران محسوب می‌شود.[۱] این قله، سومین کوه بلند ایران (با ارتفاع 4811 متر)[۲] پس از دماوند و علم‌کوه است که در بیشتر روزهای سال، پوشیده از برف بوده و دارای چشمه‌های متعدد آب‌معدنی گرم و سرد است.[۳] کوه‌های سبلان، دارای سه قلۀ معروف به نام‌های سلطان (سلطان ساوالان که همان قلۀ اصلی سبلان است)، حرم داغی و کسرا (آقام داغی)[۴] و نیز دریاچه‌ای زیبا است. ارتفاع بلندترین نقطۀ این کوهستان نیز در حدود 4,820 متر است.[۵]

واژه‌شناسی

سبلان، به‌معنای «سر آشیانه برف» در زبان تالشی یا آذری باستانی است. این واژه، از سه واژه «سه» مخفف سر، «وه»، «وا» یا «ور» به‌معنی برف (در کردی به‌صورت فر گفته می‌شود) و «لان» به‌معنای آشیانه است که در زبان ترکی به «ساوالان» و در زبان فارسی به «سبلان» تغییر یافته است.[۶]

پیشینه

برخی از مورخان، سبلان را خاستگاه زردشت دانسته و بر این باورند که او بر فراز سبلان رفته، به نیایش اهوره‌مزدا پرداخته و پس از فرود از کوه، اوستا را به‌همراه خود، آورده است.[۷] در کتب کهن مربوط به دین زردشت، همچون گزیده‌های زادسپرم، بر این اتفاق تأکید شده که زردشت 7 گفت‌وگو با 7 امشاسپند داشته که یکی از آنها با وهومن (بهمن) بر فراز کوه اوسند صورت گرفته است.[۸] در بندهش نیز از دو کوه با نام‌های اوسیندام (آویسند) و هوگِر یاد شده که برخی آن دو را همان دو قلۀ بلند سبلان می‌دانند.[۹]

نام سبلان، در کتب تاریخی و جغرافیاییِ پس از اسلام نیز آمده است؛ برای مثال، در «حدود العالم»، سبلان، کوهی در نزدیکی اردویل (اردبیل) معرفی شده است.[۱۰] برخی دیگر از تاریخ‌نویسان نیز این کوه را دارای مزار شریف می‌دانند.[۱۱] این مزار، حاوی پیکری بوده که به‌صورت سالم باقی‌مانده و برخی آن را منسوب به زید بن فرقد، از اولاد ائمه می‌دانند.[۱۲] برخی از جهانگردان، بر سالم بودن این جسد که برخی آن را متعلق به یک پیامبر می‌دانند، تأکید کرده‌اند.[۱۳]

اقلیم

سبلان، به‌دلیل نزدیکی به دریای خزر و داشتن ارتفاع زیاد، از آب و هوایی سرد و مرطوب برخوردار است. در منطقه اطراف سبلان، دامنه‌های سرسبزی وجود دارد که محل ییلاق عشایر شاهسون محسوب می‌شود. آنها در فصل بهار، از دشت مغان به منطقه سبلان کوچ کرده و تا اواخر تابستان در آن‌جا می‌مانند.[۱۴]

گردشگری

سبلان، امروزه به‌دلیل دارا بودن چشمه‌های آب گرم طبیعی، طبیعت زیبا و بکر، وجود یخچال‌های طبیعی و برف دائمی، از جمله مهم‌ترین جاذبه‌های طبیعی ایران به‌شمار می‌رود. پیست اسکی آلوارس نیز در این منطقه تأسیس شده است.[۱۵] از دیگر اماکن گردشگری و دیدنی این کوه می‌توان به هفت چشمۀ آب گرم معدنی، قلعه دیو قالاسی، قلعه تاریخی بربر مشکین‌شهر، جهنم دره، بقعه شیخ حیدر، پل معلق مشکین‌شهر، آبشار سردابه، پارک جنگلی خیاو، منطقۀ گردشگری کپز، رودخانه قره‌سو، کوه سرسبز، دژ تاریخی قهقهه و شهر سرعین اشاره کرد.[۱۶]

دریاچه

دریاچه سبلان، به شکل بیضی در ارتفاع 4811 متری از سطح زمین و بر فراز قلۀ سبلان قرار گرفته است. درجه حرارت آب این دریاچه، در فصل تابستان، به صفر درجه سانتی‌گراد می‌رسد و آب آن نیز زلال و صاف است. در این دریاچه، به‌دلیل تراکم مواد معدنی، تنها امکان زندگی برای برخی جلبک‌ها و جانداران سخت‌پوست، وجود دارد.[۱۷] دریاچه سبلان، در نتیجه خاموش شدن این کوه آتشفشانی شکل گرفته و یکی از مرتفع‌ترین دریاچه‌های جهان به‌شمار می‌رود.[۱۸]

سبلان در باور مردم

وجود دریاچه در بالای این کوهستان، موجب تقدس آن در میان مردم شده و برخی، این کوه را یکی از 7 کوه بهشتی می‌دانند. بر اساس یک پندار عامیانه، در منطقۀ کوه سبلان، شهری وجود داشته که مردمان گناهکار آن، راهنمایی یکی از پیامبران خدا را برنمی‌تابند و خداوند آن‌ها را مجازات کرده و کوه سبلان را بر روی آن شهر نهاده است.[۱۹] در قلۀ سبلان، صخره‌ای به‌نام «محراب» وجود دارد که برخی آن را صخره‌ای در اطراف مزار زردشت می‌دانند.[۲۰]

پانویس

  1. میرشکرایی، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، ۱۳۸۲ش، ص۸.
  2. گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ۱۳۴۸ش، ص۲۶۹.
  3. جعفری، کوه‌ها و کوه‌نامۀ ایران، ۱۳۷۹ش، ص۲۹۹.
  4. میرشکرایی، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، ۱۳۸۲ش، ص13-15.
  5. میرشکرایی، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، ۱۳۸۲ش، ص۸.
  6. واژه‌نامه آزاد، سایت واژه‌یاب.
  7. قزوینی، آثار البلاد، ۱۳۷۳ش، ج2، ص169؛
    بیرونی، آثار الباقیه، ۱۳۵۲ش، ص۵۴۳؛ پورداود، تعلیقات بر یشت‌ها، ج2، ۱۳۴۷ش، ص۳۰۸.
  8. گزیده‌های زادسپرم، ۱۳۶۶ش، ص34.
  9. مفرد کهلان، گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران، ۱۳۷۵ش، ص۷۳.
  10. حدود العالم، ۱۳۶۱ش، ص32.
  11. یاقوت حموی، بلدان، 1995م، ج3، ص35.
  12. بایبوردی، «آران، موغان، ارمن، سبلان»، ۱۳۴۸ش، ص۲۸۵.
  13. Massé, Croyances et coutumes persanes, 1938, V.II, P411.
  14. Sheil, Glimpses of Life and Manners in Persia, 1856, P102; تاپر، «شاهسون قره‌قویونلوها ـ آق‌قویونلوها»، ۱۳۴۵ش، ص۳۱۹؛
    قاسمی، کوچ‌نشینان دشت مغان، ۱۳۷۷ش، ج2، ص107 و 109؛
    بایبوردی، «آران، موغان، ارمن، سبلان»، ۱۳۴۸ش، ص۲۸4.
  15. «کوه سبلان»، سایت کجارو.
  16. «دریاچه قله سبلان اردبیل»، سفرمارکت.
  17. «کوه سبلان»، سایت کجارو.
  18. «دریاچه قله سبلان اردبیل»، سفرمارکت.
  19. میرشکرایی، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، ۱۳۸۲ش، ص12.
  20. میرشکرایی، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، ۱۳۸۲ش، ص13-14.

منابع

  • بایبوردی، ح.، «آران، موغان، ارمن، سبلان»، وحید، تهران، س7، شماره 3، ۱۳۴۸ش.
  • بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر دانا‌سرشت، تهران، فردوس، ۱۳۵۲ش.
  • پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشت‌ها، تهران، اساطیر، ۱۳۴۷ش.
  • تاپر، ریچارد، «شاهسون قره‌قویونلوها ـ آق‌قویونلوها»، ترجمۀ مجید وهرام، بررسی‌های تاریخی، تهران، س3، شماره 5، ۱۳۴۵ش.
  • جعفری، عباس، کوه‌ها و کوه‌نامۀ ایران، تهران، مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۱۳۷۹ش.
  • حدود العالم، به‌تحقیق منوچهر ستوده، تهران، طهوری، ۱۳۶۱ش.
  • «دریاچه قله سبلان اردبیل»، سفرمارکت، تاریخ بازدید: 21 تیر 1401ش.
  • میرشکرایی، محمد، «سبلان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران، شماره 3، ۱۳۸۲ش.
  • «کوه سبلان»، سایت کجارو، تاریخ بازدید: 21 تیر 1401ش.
  • گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه‌نوری، تهران، اساطیر، ۱۳۴۸ش.
  • گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمد‌تقی راشد‌محصل، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶ش.
  • قاسمی، احد، کوچ‌نشینان دشت مغان، تهران، احد قاسمی، ۱۳۷۷ش.
  • قزوینی، زکریا، آثار البلاد، ترجمۀ محمد‌مراد بن عبدالرحمان، به‌تحقیق محمد شاهمرادی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳ش.
  • واژه‌نامه آزاد، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 21 تیر 1401ش.
  • مفرد کهلان، جواد، گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران، تهران، نگین، ۱۳۷۵ش.
  • یاقوت حموی، بلدان، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
  • Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.