شگون در خردهفرهنگهای ایرانی
شگون در خردهفرهنگهای ایرانی؛ باورها و انگارههای شناختی ایرانیان درباره شگون
مردم در نقاط مختلف ایران، باورهای گوناگونی در رابطه با شگون دارند که با انتقال میاننسلی به شکلگیری خردهفرهنگهای متنوعی منجر شده و احوال و رخدادها در چارچوب این خردهفرهنگها، تفسیر و پیشبینی میشود. برای مثال، در برخی مناطق ایران، هر واقعهی نامتعارفی بدشگون انگاشته میشود.[۱] بیشتر باورها و انگارههای مرتبط با شگون در خردهفرهنگهای مناطق مختلف ایران، مشترک است. برای مثال، آواز جغد در تمامی مناطق ایران، شوم شمرده میشود.
روزهای هفته
برخی از انگارهها و باورهای ایرانیان مربوط به روزهای هفته است؛ رخت شستن در روز جمعه، در میان مردم کرمان، بدشگون است،[۲] درحالیکه در میان مردم تایباد، خوشیمن محسوب میشود.[۳] مردم کردزبان ایل سنجابی نیز، مسافرت و عروسی در روز شنبه را بسیار بدیمن میدانند.[۴] از دیگر باورهای مردم در نقاط مختلف ایران، درباره شگون نیک و بد، میتوان به بدیمن بودن جارو کردن خانه در شب،[۵] بدشگون بودن سر بریدن مرغ در دوشنبه،[۶] بدشگون بودن درآمدن اولین دندان نوزاد از فک بالایی،[۷] نحس بودن روز سهشنبه در میان برخی از کردزبانان، از جمله کوچنشینان ایل پاپی،[۸] سعد بودن روز چهارشنبه برای زیارت اهل قبول (در میان مردم بانه)،[۹] نحس بودن حمام کردن در روز چهارشنبه[۱۰] و بدیمن بودن چارشنبه برای شروع بسیاری از کارها، مانند پیریزی ساختمان و امثال آن[۱۱] اشاره کرد.
کردزبانها، نسبت به روزهای جمعه، دیدگاه خوشی ندارند و در این روز، سفر نمیکنند. آنها همچنین روز سهشنبه را روز نحسی میدانند.[۱۲] در باور این مردم، دیدن حیوانات وحشی، در سمت راست خود، بههنگام شروع سفر، خوشیمن است. برپایی مراسم عروسی، در روزهای زوج هفته و پنجشنبهی آخر سال، بدشگون است.[۱۳]
مهمان
باور به خوشقدم بودنِ مهمان، در تمام نقاط ایران وجود دارد. مهمان، در میان ایرانیان، حبیب خدا شمرده شده و روزی خود را (بهصورت معنوی)، با خود به خانه میزبان میبرد. گاهی افراد، پشت سر مهمان، آب میریختند تا به زودی برگردد. خیره شدن چشم (یا در اصطلاح عامه، راه باز کردن آن)، بهمعنی آمدن مهمان است.
پا قدم
باور به خوشقدم بودن یا بدقدم بودن افراد نیز، از دیرباز، در همه جای ایران وجود داشته است، مانند پذیرایی از افراد خوشقدم، در طالقان، در روز اول اسفند یک رسم دیرینه است که به فال نیک گرفته شده و معتقدند که منجر به برکت، سلامت و خوشی آن خانواده، در سال آینده خواهد شد.[۱۴]
در تهران، اولین مشتری در سال نو، نمایانگر خوب و بد بودن امور کسب و کار در آن سال است. برای مثال، مشتری پرخرید، خوب خرید و نقد خرید، که به قول کاسبان، بهمعنای واقعی «مشتری» است، کنایه از سیاره مشتری دارد که در نظر عامه، نماد خوشبختی و سعادت است و سالی پربرکت را نشان میدهد. اما، مشتری که کم بخرد، نسیه بخرد و کمی کاسب را آزار دهد، به «زحل»، کنایه از نحس بودن، معروف است.
مکانها
در برخی از مناطق، مستراح، مکانی خوشیمن انگاشته میشود و کسی که کفش و چادر نو خریده، برای نخستینبار با آنها، به مستراح میرود.[۱۵]
زمانها
برخی بهدلیل بدشگون دانستن، تلاش میکنند تا از روز اول تا 13ام فروردین، پیش دکتر و داروخانه نروند، از کسی قرض نگیرند و به کسی نیز قرض ندهند.[۱۶]
رخدادهای ناخواسته
بسیاری از ایرانیان، برخی از رخدادها را مثبت و برخی دیگر را منفی میپندارند. نزد مردم تهران خارش نوک بینی نشان از برگزاری مهمانی است؛ خارش کف دست راست بهمعنی پول و مال در راه است؛ خارش کف دست چپ بهمعنی خرج زیاد است؛ عطسه را نشان صبر میدانند و برخی برای شکستن آن، هفت صلوات میفرستند.
همچنین تا خوردن اتفاقی پشت لباس مرد، نشانهی خوش شگونی بوده و بهمعنی کسب مال است. وارونه پوشیدن ناخواستهی لباس نیز بهمعنی پول و مال در راه است. راست ایستادن تفالهی چای در استکان، نشانهی مهمان در راه است. ریختن آب، نشانه روشنایی است و بسیار خوب تعبیر میشود. شکستن آینهی عروس، نشانه بدشگونی است. وارونه پوشیدن چادر سیاه، توسط دختران، بهمعنی باز شدن بخت آنها، در آیندهای نزدیک، خواهد بود. پوشیدن شلوار بهصورت ایستاده، منجر به فقر خواهد شد. باز شدن گره چیزی، بهصورت خود به خود، بهمعنی گشایش کارها است. به هم زدن تیغههای قیچی، منجر به دعوا خواهد شد. هدیه دادن قیچی به یک نفر، منجر به گسسته شدن دوستی بین آنها میشود. شکستن ظرف بلور یا چینی، منجر به دفع قضا و بلا میشود. آواز خواندن در مستراح و با سر برهنه در آن داخل شدن، منجر به جنون میشود. لباسهای سفید، سبز و مشکی خوشیمن هستند و رنگ زرد آن نیز، بستگی به سایر شرایط موجود دارد تا به نیکی و بدی فال آن، تفسیر شود. استفاده از شانهی سر دیگری، منجر به سردی روابط بین آنها خواهد شد. خوردن جارو به کسی، از عمر فرد کم خواهد کرد و بههمین دلیل، برای دفع این شگون بد، مقداری از جارو را میشکنند.
در تایباد، چشمهای مرغی را که آوازی همچون خروس سر داده، میبندند و به سمت سقف پرتاب میکنند؛ اگر مرغ، بهسمت درب خانه برود، خوششگون است و در غیر این صورت، بدیمن است.[۱۷]
در میان مردم دماوند، ریختن سیاهدانه، پوست تخممرغ و چای در راه، شگونی بد دارد و منجر به دعوا خواهد شد. دستور ساخت قبر برای فرد نیز منجر به طولانی شدن عمر او میشود. تنها بر سر سفره نشستن، تنها غذا خوردن و تنها سفر کردن نیز، از نظر این مردم، بدشگون است.[۱۸]
مردم علیآباد کتول، معتقدند که افتادن یک لنگه کفش روی دیگری، راست ایستادن تکهای نان قطور روی سفره، ردیف شدن تصادفی استکانها و قندانها در یک جهت، قرار گرفتن کودک روی چهار دست و پا، پریدن پلک چشم و آواز سر دادن خروس در نزدیکی درب خانه، همگی خوشیمن هستند.[۱۹]
در میان مردم گیلان، رد شدن از روی بچهای که خوابیده، بدشگون بوده و قد بچه کوتاه خواهد شد.[۲۰] حضور عنکبوت در خانه، در باور این مردم، منجر به پولدار شدن صاحبخانه میشود.[۲۱] گیر کردن پای یک نفر و از دست دادن تعادل او، بدشگون است و گیلانیها معتقدند که این کار منجر به طلبکار شدن زمین شده و در نتیجه او را زمین خواهد زد. داشتن خال سیاه در زمینه سفید، خال سفید در زمینهی سیاه و نیز داشتن خال در پشت پلک چشم، بدیمن است. اهالی گیلان باور دارند که آواز خروس، مبارک است و خانه را از شر دیو و جن، محفوظ میدارد.[۲۲]
از نظر مردم الادشت در مازندران، جارو کردن پشت سر مسافر، منجر به آسیبدیدگی یا فوت مسافر خواهد شد. ظاهر شدن سگ بههنگام سفر، عطسه، قدم گذاشتن روی قبر یا جفت کردن کفش مهمانان در مجلس ترحیم، بدشگون است؛ اما شکستن شیء شکستنی، قرار گرفتن چیزی بر روی مژه و سررسیدن مهمان ناخواسته، خوشیمن هستند.[۲۳]
در تنکابن، آواز خواندن خروس در کنار درب خانه، پریدن غذا در گلوی کسی، صدا کردن آب در زمان ریختن روی زمین، جارو کردن حیاط یا اتاق توسط بچه، قرار گرفتن ظروف غذا پشت سر یکدیگر و ایستادن برگ چای در استکان، خوشیمن محسوب میشود. اهالی تنکابن، تمامی این اتفاقات مذکور را نشانه آمدن مهمان میدانند. جارو کردن در شب، بدشگون؛ نگاه کردن به آینه در شب، منجر به زوال عقل؛ ناخن گرفتن در شب، منجر به فقر و بدبختی؛ تنیدن تار عنکبوت در خانه، منجر به فقر؛ وارونه قرار گرفتن کفش بر روی زمین، بدشگون و منجر به بدگویی پشت سر صاحب کفش خواهد شد.[۲۴]
در خراسان، مردم بر این باورند که دیدن اسب سفید در خواب، نشانه رسیدن به مراد و آرزو است. اسب سرخ نیز خوشیمن است و منجر به افزایش خیر و برکت در خانه میشود.[۲۵]
در باور مردم برخی از روستاهای کاشان، گذشتن یک مرد از بین زنان، منجر به عقیم شدن او خواهد شد. آغاز و انجام هر کاری در روز چهارشنبه، بدشگون است. درآمدن دندان نوزاد، از فک بالایی بدشگون و از فک پایینی، خوشیمن محسوب میشود. در هم پیچیده شدن دستههای گندم، بدشگون بوده و منجر به بروز بلا در آن آبادی خواهد شد.[۲۶]
در باور برخی، ریختن موی سر زنان به روی زمین، در زمان شانه کردن، منجر به کچلی خواهد شد. شانه کردن موی سر، با شانهای که چند دندانهی آن شکسته، شگون نداشته و منجر به فقر میشود. ناخن گرفتن، در اولین روز سال، تعبیر به کسب ثروت میشود.[۲۷]
در تویسرکان، مردم معتقدند که خوردن پای دو نفر، بههنگام راه رفتن، ایجاد کینه و دشمنی میکند. برای رفع این مشکل، هر دو نفر، باید یکدیگر را در آغوش کشیده و ببوسند. شمردن افراد، از جمله اقدامات بدشگون است که برای رفع این بدیمنی باید همزمان، فرد شمارنده، سر خود را نیز بخاراند.[۲۸] دیدن مرغ و ماهی، در خواب، خوشیمن بوده و به کسب ثروت تعبیر میشود.
مردم ساوه بر این باورند که آواز کلاغ بر دیوار خانهی فرد، نشانهی خبری خوش است. دیدن اسب، گرگ و خرگوش، در باور این مردم، خوشیمن است.[۲۹]
پانویس
- ↑ عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج2، ۱۳۸۷ش، ص89.
- ↑ گلابزاده، زن کرمانی، روشنای زندگانی، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۹.
- ↑ مشایخی، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، ۱۳۸۸ش، ص۱۵6.
- ↑ شربتیان، مردمشناسی ایلات و عشایر ایران، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۴.
- ↑ بخشیزادۀ آلیانی، سیری در زندگی تالشها، ۱۳۹۱ش، ص۳۸۱.
- ↑ دانای علمی، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، ۱۳۸۹ش، ص۱۲۳.
- ↑ عسکری عالم، افسانهها و باورداشتهای غرب ایران، ۱۳۹۱ش، ص669.
- ↑ فیلبرگ، ایل پاپی، ۱۳۶۹ش، ص۷۱.
- ↑ توکلی، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، ۱۳۶3ش، ص۷۱.
- ↑ عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج2، ۱۳۸۷ش، ص184.
- ↑ مشهدی نوشآبادی، نوشآباد در آینۀ تاریخ، آثار تاریخی و فرهنگ، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۲.
- ↑ افندی بایزیدی، آداب و رسوم کردان، ۱۳۶۹ش، ص۹۴.
- ↑ پرنیان، فرهنگ عامۀ کرد، ۱۳۸۰ش، ص۱۸۰-۱۸۳.
- ↑ انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ج1، ۱۳۵۲ش، ص48.
- ↑ شهری، طهران قدیم، ج4، ۱۳۸۳ش، ص109؛ حاشیه های 60-61.
- ↑ شهری، طهران قدیم، ج4، ۱۳۸۳ش، ص110.
- ↑ مشایخی، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، ۱۳۸۸ش، ص۱۵۵.
- ↑ علمداری، فرهنگ عامیانۀ دماوند، ۱۳۷۹ش، ص۱۸۳-۱۸۴.
- ↑ حسینی، فرهنگ و جغرافیای علیآباد کتول، ۱۳۷۰ش، ص۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ پایندۀ لنگرودی، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ۱۳۵۵ش، ص۲۲۳.
- ↑ پایندۀ لنگرودی، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ۱۳۵۵ش، ص۲66.
- ↑ خوجکو، سرزمین گیلان، ۱۳۵۴ش، ص۴۳.
- ↑ پهلوان، فرهنگ عامۀ الاشت، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۹-۱۴۲.
- ↑ خلعتبری لیماکی، فرهنگ مردم تنکابن، ۱۳۸۷ش، ص۹۹-۱۰۱.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۳۰۹-۳۱۰.
- ↑ جهانی برزکی، برزک نگین کوهستان، ۱۳۸۵ش، ص۵۳-۵۷ و ۵۹.
- ↑ بشرا، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، ۱۳۸۶ش، ص۶۵-۶۹.
- ↑ مقدم، تویسرکان، ج1، ۱۳۷۸ش، ص573.
- ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۶-۳۷۷.
منابع
- افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، بهتحقیق الکساندر ژابا، تهران، میعاد، ۱۳۶۹ش.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۲ش.
- بخشیزادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، دایره سبز، ۱۳۹۱ش.
- بشرا، محمد و طاهری، طاهر، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۶ش.
- پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۵۵ش.
- پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، چشمه هنر و دانش، ۱۳۸۰ش.
- پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، آرون، ۱۳۸۵ش.
- توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، محمدرئوف توکلی، ۱۳۶3ش.
- جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، مرنجاب، ۱۳۸۵ش.
- حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علیآباد کتول، تهران، خردمند، ۱۳۷۰ش.
- خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، پازینه، ۱۳۸۷ش.
- خوجکو، الکساندر، سرزمین گیلان، ترجمۀ سیروس سهامی، تهران، فرهنگ ایلیا، ۱۳۵۴ش.
- دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، آرون، ۱۳۸۹ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
- شربتیان، یعقوب، مردمشناسی ایلات و عشایر ایران، تهران، ندای آریانا، ۱۳۸۵ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
- شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
- عسکری عالم، علیمردان، افسانهها و باورداشتهای غرب ایران، تهران، آرون، ۱۳۹۱ش.
- عسکری عالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، شاپورخواست، ۱۳۸۷ش.
- علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، بهتحقیق فرهاد فیاض، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش.
- گلابزاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، ولی، ۱۳۹۰ش.
- فیلبرگ، کارل گونار، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۹ش.
- مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، محقق، ۱۳۸۸ش.
- مشهدی نوشآبادی، محمد، نوشآباد در آینۀ تاریخ، آثار تاریخی و فرهنگ، کاشان، مرسل، ۱۳۷۸ش.
- مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، اقبال، ۱۳۷۸ش.