صفدر خان باجگاهی

از ویکی‌زندگی

صفدرخان باجگاهی؛ از فرماندهان مردمی دورۀ حکومت حبیب‌الله کلکانی.

صفدرخان باجگاهی، بعد از آغاز هرج و مرج داخلی در دورۀ حکومت حبیب‌الله کلکانی (سقاوی) با تشکیل گروهی از نیروهای مردمی توانست حملات اشرار و عناصر فرصت‌طلب را به مناطق شیعه‌نشین شمال کشور دفع کرده و بخش‌های زیادی از مناطق شمال را پاکسازی کند.

از تولد تا جوانی

بر اساس برخی منابع، صفدرخان در نیمۀ دوم قرن سیزدۀ هجری شمسی در شهرستان جاغوری از ولایت غزنی متولد شده است.[۱] صفدرخان به احتمال قوی در دورۀ عبدالرحمن از ولایت غزنی به شمال کشور مهاجرت کرده است. او در دورۀ امان¬الله خان ابتدا در قریۀ بهارک سانچارک مستقر شد و توانست املاکی در آن قریه بخرد. او سپس با همکاری برخی از مهاجرین، موفق شد منطقۀ باجگاه بلخاب را که در آن زمان مالچر آن مناطق بود تصرف کرده و در آنجا مستقر شود.[۲]

ویژگی‌ها و رویکرد

بر اساس برخی منابع موجود، صفدرخان دارای روحیه پهلوانی بوده و بر اساس این ویژگی، تجاوزات عناصر فرصت‌طلب را به مناطق شیعه‌نشین تحمل نمی‌کرد.[۳] در پیِ کشتار شیعیان توسط عبدالرحمن و ظلم او به شیعیان که موجب مهاجرت خانوادۀ صفدرخان از جنوب کشور به شمال افغانستان شد، او تلاش می‌کرد تا مردم شیعه متحدانه در کنار یگدیگر با حکام ستمگر زمان خود مبارزه کنند.[۴]

فعالیت‌ها

در دورۀ حاکمیت حبیب‌الله خان کلکانی (1307ش)، با فروپاشی سیستم قبلی یک دوره هرج و مرج بر کشور مستولی شد. در این دوره برخی اشرار، به نام حاکمیت وقت به مناطق مختلف هجوم برده و دست به کشتار افراد و غارت اموال مردم می‌زدند. این افراد بیش‌تر تلاش می‌کردند به مناطق شیعه‌نشین شمال کشور هجوم برده و مردم شیعه را تحت عنوان حامی امان‌الله خان به قتل رسانده و دارایی آنها را تاراج کنند.[۵] تجاوزات و دست‌اندازی آن افراد به مناطق شیعه‌نشین موجب قیام صفدرخان در 1307ش شد. او ابتدا تعدادی از میرگن‌ها (شکارچیان) و جنگجویان مناطق مرکزی را به منطقۀ بلخاب آورد و سپس به سوی سانچارک (ولایت سرپل) حرکت کرد. بر اساس برخی منابع قیام او ابتدا با شکست مواجه شد، اما با حمایت گستردۀ مردم منطقه و علمای دینی و به‌خصوص رهبری فکری آیت‌الله سید حیدر حسینی شمشیری، صفدرخان توانست ضربات مهلکی به اشرار وارد کند.[۶] دامنۀ قیام او گسترش یافت و قلمرو وسیعی را از زیر سلطۀ عوامل حکومت آزاد ساخت. او به زودی توانست سانچارک، سرپل (مرکز ولایت سرپل) و شبرغان (مرکز ولایت جوزجان) را اشغال کرده و به سمت مزارشریف (مرکز ولایت بلخ) حرکت کند.[۷] صفدرخان در حملات پی در پی توانست آن شهر را آزاد و برای حرکت به سمت تاشقرقان در شرق بلخ، برنامه‌ریزی کند.[۸]

درگذشت

حرکت صفدرخان به سمت تاشقرقان موجب شد تا دشمنان او با رها کردن آب در زمین‌های زراعی، آن منطقه را به باتلاق بزرگی تبدیل کنند. در روز نبرد، صفدرخان و افراد او بی‌مهابا وارد آن منطقه شدند و اسب‌های آنان در باتلاق فرو رفت. افراد دشمن آنها را محاصره کرده و به قتل رساندند.[۹] برخی نیز معتقدند که بعد از فتح مزارشریف توسط صفدرخان، دشمنان او با چهرۀ دوستانه وی را به منطقه گورمار (نزدیک مزارشریف) دعوت کردند. در آنجا اسب او و یاران او در باتلاقی فرورفت که از قبل آماده شده بود. نیروهای دشمن اطراف آنها را گرفتند و همه را کشتند.[۱۰] جنازۀ او و یارانش با شرکت گستردۀ مردم در محوطۀ روضۀ سخی در مزارشریف به خاک سپرده شد.[۱۱]

یادبودها

دربارۀ قیام صفدرخان باجگاهی مطالبی در برخی از کتاب‌ها آمده است از جمله در سیمای بلخاب، تاریخچۀ خاندان بلخی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، از قله‌های بلخاب تا جلگه‌های تکزار و فرهنگ عامیانۀ طوایف هزاره که در هرکدام شرح مختصری از تحولات مربوط به دوره و قیام او ذکر شده است.[۱۲]

دیدگاه‌ها دربارۀ او

بسیاری از نویسندگان محلی در ارتباط با صفدرخان نگاه مثبتی داشته و قیام او را عامل مهمی در عقب‌نشینی دشمن از مناطق شیعه‌نشین کشور می‌دانند. به‌خصوص اطاعت او از روحانیت، این باور مثبت را تقویت کرده است.[۱۳] در باور برخی از مردم مناطق شمال کشور، صفدرخان قهرمانی است که با جان‌فشانی از جان، مال و ناموس مردم شیعه پاسداری کرده است. با گذشت حدود یک‌صد سال از آن حادثه هنوز هم بین مردم منطقه روایت‌های شفاهی همانند شعر و افسانه و قصه در باب جنگ‌ها و شجاعت‌های صفدرخان سینه به سینه نقل می‌شود، از جمله:

صفدرخان هزاره

اسب سرخو سواره

صفدرخان بربری

مُلکَه گرفت نر‌وری

ده شانۀ صفدرخان

یازده تیر جرمنی

صفدر رافته ده مرده

خدا جان کنی پرده

توبه توبه خدا جان

جیگی جیگی سخی جان

کشته شده صفدرخان

در تنگه‌ی تاشقرغان[۱۴]

پانویس

  1. رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص165.
  2. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص15.
  3. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص17.
  4. رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص165.
  5. دولت‌آبادی، هزاره‌ها از قتل عام تا احیای هویت، 1385ش، ص298.
  6. عادلی، کوثرالنبی، 1387ش، ص321.
  7. رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص165.
  8. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص25. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش، ص65.
  9. رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص165.
  10. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص43.
  11. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص38.
  12. فهیمی، از قله‌های بلخاب تا جلگه‌های تکزار، 1401ش، ص30.
  13. حسینی قاسمی، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، 1377 ش، ص42.
  14. فهیمی، از قله‌های بلخاب تا جلگه‌های تکزار، 1401ش، ص30؛ یزدانی، فرهنگ عامیانۀ طوایف هزاره، 1371ش، ص212.

منابع

  • احمدی‌نژاد، سید حسن، سیمای بلخاب، مجمع ذخائر اسلامی، اول، قم، 1395ش.
  • حسینی قاسمی، سید محمد، شمشیر اسلام (نگاهی به زندگانی، شخصیت و قیام آیت¬الله سید حیدر حسینی بلخی)، قم، 1377 ش.
  • دولت‌آبادی، بصیر‌احمد، هزاره‌ها از قتل عام تا احیای هویت، قم، ابتکار دانش، 1385ش.
  • رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
  • فهیمی، عبدالرحیم، از قله‌های بلخاب تا جلگه‌های تکزار، قم، صبح امید دانش، 1401ش.
  • یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم)، فرهنگ عامیانۀ طوایف هزاره، مشهد، مؤلف، 1371ش.