عجب

از ویکی‌زندگی

عُجب، بزرگ‌شماری عمل و خشنودی به آن.

عُجب در لغت، به‌معنای خودبینی و خودپسندی[۱] و در اصطلاح علمای اخلاق، بزرگ‌پنداری به‌واسطه عمل[۲] و شادمان شدن به آن و خود را از گناه‌کاران قلمداد نکردن است.[۳] برخی گفته‌اند اگر آدمی خود را به‌جهت صفتی کمالی که در خود می‌بیند، بزرگ بپندارد، چه آن صفت کمالی را داشته باشد، چه نداشته باشد و چه آن صفت حقیقتاً کمالی باشد یا نباشد، گرفتار عُجب شده است.[۴]

عالمان اخلاق حقیقت عُجب را این‌گونه تعریف کرده‌اند: عُجب آن است که فرد نسبت به عمل و عملکرد خود خرسند بوده و خائف نباشد، به‌گونه‌ای که نسبت به درستی و قبولی عمل اطمینان داشته باشد و آن را نه توفیقی از جانب خداوند بلکه از جانب خود بداند.[۵]

عُجب در قرآن و روایات

در قرآن سه آیه به مقوله عُجب پرداخته است؛ آیه 26 سوره توبه به گرفتار آمدن مسلمانان در غزوه حنین به ورطه خودبینی و خودپسندی اشاره کرده و آیات 34 سوره نجم و 49 سوره نساء به مرض خودبینی اشاره دارند.

در روایات نیز عُجب به‌عنوان یک رذیله اخلاقی مطرح گردیده و از آن پرهیز داده شده است. پیامبر خدا عُجب و خودبینی و خودپسندی را از عوامل هلاک‌کننده انسان معرفی کرده است.[۶] همچنین پیامبر و امام صادق عُجب را بزرگ‌تر از گناه و گناه را بهتر از عُجب دانسته‌اند.[۷] ناامیدی و عجب هر دو هلاک انسان را به‌دنبال دارند زیرا فرد مأیوس از رحمت خدا، سعی و طلب نمی‌کند و فرد گرفتار عُجب، می‌پندارد که رستگار گردیده و به مراد خود رسیده است.[۸] همچنین عُجب با فلسفه عبادت یعنی اظهار ذلت و خواری در پیشگاه خداوند،ناسازگار است و به‌همین دلیل، عبادت را باطل می‌کند.[۹]

اقسام عُجب

عُجب بر دو قسم است: عُجبی که به تکبر می‌انجامد و عُجبی که برآمده از ناآگاهی است.[۱۰] در آیات قرآن به قسم دوم اشاره شده است.[۱۱]

علل و اسباب عُجب

علمای اخلاق با استفاده از قرآن، علل و اسباب گوناگونی را برای عُجب شناسایی کرده‌اند: زیبایی، تندرستی، تنومندی، تناسب اندام، قدرت و توان‌مندی، کیاست و درایت، شرافت خانوادگی، انتساب به صاحبان قدرت، فراوانی فرزندان و گستردگی خاندان، ثروت، دانش، پندارهای نا‌به‌جا، عبادت و پرهیزگاری.[۱۲]

منشأ عُجب

حب نفس منشأ تمام خطاهای انسانی و رذایل اخلاقی از جمله عُجب است.[۱۳]

درجات عُجب

علمای اخلاق عُجب را هم نسبت به جوارح (اعضای بدن) و هم جوانح (قلبی)، هم نسبت به امور پسندیده و هم امور ناپسند مؤثر می‌دانند و بر اساس همین دیدگاه عُجب را درجه‌بندی کرده‌اند.

  • عُجب به ایمان و معارف حقه و در مقابل آن عُجب به کفر و شرک و عقاید باطل؛
  • عُجب به ملکات و صفات حمیده و در مقابل آن عُجب به سیئات اخلاق و قبایح ملکات؛
  • عُجب به اعمال صالح و افعال حسن و در مقال آن عُجب به اعمال قبیحه و افعال ناهنجار.[۱۴]

پیامدها و آسیب‌های عُجب

عُجب منجر به تباهی اعمال نیک،[۱۵] حلول کبر در وجود آدمی، فراموشی گناهان و منت‌گذاری بر خدا به واسطه اعمال،[۱۶] فساد عقل،[۱۷] هلاکت[۱۸] و تنهایی[۱۹] می‌شود. همچنین موجب کوری و کری قلب شده و مانع استفاده از فیوضات و مواهب الهی می‌شود.[۲۰]

فرق عُجب با تکبر

در تکبر، پای غیر در میان است و متکبر خود را با دیگری مقایسه و از او برتر و بالاتر می‌بیند؛ اما در عُجب، پای دیگری در میان نیست و مُعجِب، به خود می‌بالد و از خود خشنود است.[۲۱]

تفاوت عُجب با دِلال (إدلال)

دِلال در لغت به‌معنای کرشمه و غمزه و ناز است.[۲۲]

در عُجب، مُعجِب خود را می‌بیند و مُنعِم را نادیده می‌گیرد؛ اما در دِلال، فرد نعمت‌ها را از جانب خدا می‌داند اما می‌پندارد که وی به واسطه اعمالش حقی بر گردن خدا دارد و می‌بایست این نعمت به او داده شود و از او سلب نگردد. دِلال شعبه‌ای از عُجب و بدترین آن است.[۲۳] چنین توقعی مایه سرخوشی بیش از حد و مانع آدمی در رسیدن به کمال است.[۲۴]

درمان عُجب

عُجب ریشه در جهل آدمی دارد و درمان عُجب به آگاهی یافتن و معرفت نسبت به خالق و ریشه‌یابی علل و اسباب گرفتار آمدن در عُجب است.[۲۵] پس اگر کسی از اعمال خود خشنود باشد اما آنها را نعمتی از جانب خدا بداند و از تباه شدن اعمالش بیمناک باشد، به چنین حالتی عُجب یا دِلال نمی‌گویند.[۲۶]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه عُجب.
  2. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص273.
  3. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص61-62.
  4. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص265.
  5. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص276.
  6. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص266.
  7. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص68.
  8. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص273.
  9. نراقی، جامع‌السعادات، 1383ق، ج1، ص333.
  10. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص282.
  11. سوره کهف، آیه 140.
  12. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص282-287؛ نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص276-285.
  13. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص71.
  14. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص62-63.
  15. پاینده، نهج‌الفصاحه، ص285.
  16. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص275.
  17. نهج¬البلاغه، ص397؛ تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص388.
  18. کلینی، الکافی، ج2، ص313.
  19. ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص6.
  20. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص71.
  21. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص265.
  22. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص265.
  23. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص64.
  24. فیض کاشانی، محجه البیضاء، 1383ق، ج6، ص274.
  25. نراقی، جامع‌السعادات، 1383ق، ج1، ص326-344.
  26. امام خمینی، چهل حدیث، 1373ش، ص62.

منابع

  • قرآن
  • ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف‌العقول، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1363ق.
  • امام خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1373ش.
  • پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دانش، 1382ش.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح: مهدی رجائی، قم، دارالکتب الإسلامی، 1410ق.
  • سیدرضی، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، 1414ق.
  • فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء (العلوم)، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به‌تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1407ق.
  • نراقی، احمد، معراج‌السعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.
  • نراقی، محمدمهدی، جامع‌السعادات، قم، مؤسسه مطبوعاتی ایرانیان، 1383ق.