عود

از ویکی‌زندگی

عود؛ چوبی خوش‌بو با مصرف دارویی و بخور.

عود نام درختی با چوب قهوه‌ای رنگ است که هنگام سوختن، بوی خوشی را می‌پراکند.[۱] از عود برای بخور[۲] یا مصارف دارویی استفاده می‌شود.[۳] در منابع گوناگون، سرندیب، چین، هند و عربستان را خاستگاه عود دانسته‌اند.[۴]

تاریخچه عود

عود در ایران باستان، یکی از وسایل خوان نوروزی بوده است.[۵] در گنجینه‌ای که از پاسارگاد به‌دست آمده، عودسوزهای هخامنشی دیده می‌شود.[۶] در سفرنامه‌ای مربوط به زمان داریوش، از رسم دود کردن عود و اسپند، هنگام رفتن شاه به جنگ، یاد شده است.[۷] در زمان ساسانیان، موبدان در جشن سده، جامه‌های سفید به تن کرده و عود در دست می‌گرفتند.[۸] همواره در مجالس بزم و شادی پادشاهان، بوی عود فضا را عطرآگین می‌کرد.[۹] در آن زمان عودسوز (ظرفی که در آن عود را می‌سوزانند) از اسباب مجالس ملوکانه بوده و عود نوعی هدیه‌ی گران‌بها شمرده می‌شد.[۱۰] تصاویر برجای مانده در مشهد مربوط به سده‌ی ۸ قمری[۱۱] و در تهران مربوط به سده‌ی ۱۰ قمری[۱۲] گویای وجود عودسوز مربوط به آن دوران است. هنگام حضور مهمان‌ نزد پادشاهان صفوی، عودسوزها را روشن نگاه می‌داشتند[۱۳] و در زمان ناصرالدین شاه قاجار، در مراسم طاس‌نشاندن و ناخن‌نویسی جادوگران، عود و کندر دود می‌شد.[۱۴]

انواع عود

عود به انواع هندی، صنفی،‌ قماری، جندرانی، اشباه و بادبیزنی تقسیم شده که هرکدام ویژگی‌های خاصی دارند.[۱۵]

خواص عود

عود طبیعت گرم و خشک داشته[۱۶] و برای افرادی که مزاج سردی دارند مفید است.[۱۷] خوردن عود باعث از بین رفتن بلغم شده و معده را تقویت می‌کند. عود شادی‌آور بوده و برای تقویت اعصاب، کبد و مغز مفید است.[۱۸]

عود در فرهنگ مردم

مردم میناب، هنگام فرا رسیدن سال نو، از سوزاندن موادی مانند پوچ عود (خرده‌های عود پس از رنده کردن آن)، لوبن، مشک، عنبر، بنت سودان و شکر برای معطر کردن خانه‌های خود استفاده می‌کنند.[۱۹] آن‌ها معتقدند دود کردن عود در خانه، سبب دوری شیطان می‌شود.[۲۰] آن‌ها در مراسم حنابندان، حنا را در یک سینی در کنار یک کاسه آب، گلاب، اسپند، نقل، عود، شمع‌های رنگی و کلوچه در خنچه‌ای قرار می‌دهند.[۲۱]

زردشتیان قبل از نوروز، خانه‌های خود را تمیز کرده و اسپند، کندر، اشتره و عود می‌سوزانند تا مهر و دوستی در میان اعضای خانواده زیاد شود.[۲۲] آن‌ها در نخستین لحظات از سال جدید به آتش‌کده رفته، عود و کندر روشن می‌کنند و به مناجات می‌پردازند.[۲۳] همچنین در مراسم خاک‌سپاری، عود روشن کرده و پس از خاک‌سپاری، عودها را روی خاک می‌گذارند[۲۴] و در روز سوم، به خانه‌ی درگذشته رفته و طی مراسمی، شاخه‌هایی از درخت مورد سبز و عود در دست می‌گیرند.[۲۵]

در کردستان مردم برای عید میلاد حضرت محمد مراسم با شکوهی تدارک دیده و عنبر و عود، دود می‌کنند.[۲۶]

عود در ادبیات فارسی

کلیدواژه عود در اشعار و مثل‌های فارسی نیز دیده می‌شود؛ فردوسی در ابیاتی اشاره کرده است:[۲۷]

بفرمود تا آذر افروختند برو عود و عنبر همی سوختند
زمینش بکردند از زر پاک همی هیزمش عود و عنبرش خاک

عنصری در رباعیات خود اشاره کرده است:[۲۸]

چون باد بر آن زلف عبیری گیرد آفاق دم عود قمیری گیرد

در مثلی آمده است: عود که بویش نبود، هیزم است (کنایه از بی‌ارزش‌ترین نوع افتخار، افتخار به چیزهایی است که خود انسان در داشتن آن‌ها نقشی نداشته است).[۲۹]

پانویس

  1. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه عود.
  2. تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه عود.
  3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه عود.
  4. ابن‌سینا، قانون، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۲۶۴؛ شهری، طهران قدیم، ۱۳۷۰-۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۷۹.
  5. ابونیا عمران، نوروز باستانی، ۱۳۸۸ش، ص۴۹.
  6. کخ، از زبان داریوش، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۵.
  7. جملی کارری، سفرنامه، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۵.
  8. مهرین، کشورداری و جامعه ایران در زمان ساسانیان، ۱۳۵۰ش، ص۱۸۶.
  9. واله، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، ۱۳۸۰ش، ص۸۲و۱۵۸و۴۷۳.
  10. بیغمی، داراب‌نامه، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۲۷۱و۷۳۱.
  11. آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۷۴.
  12. آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۸۱.
  13. شاردن، سیاحت‌نامه، ۱۳۳۶ش، ج۳، ص۱۱۲.
  14. مونس‌الدوله، خاطرات، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۲-۲۰۳.
  15. ابن‌سینا، قانون، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۲۶۵.
  16. ابن‌سینا، قانون، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۲۶۵.
  17. شهری، طهران قدیم، ۱۳۷۰-۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۷۹.
  18. ابن‌سینا، قانون، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۲۶۵.
  19. سعیدی، «نوروز در میناب»، ۱۳۸۶ش، ص۱۷۶.
  20. سعیدی، فرهنگ مردم میناب، ۱۳۸۶ش، ص۲۷۵.
  21. سعیدی، «نوروز در میناب»، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۶.
  22. نیک‌نام، یادگار دیرین، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۵-۱۱۶.
  23. رمضان‌خوانی، فرهنگ زرتشتیان یزد، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۲-۱۱۳.
  24. رمضان‌خوانی، فرهنگ زرتشتیان یزد، ۱۳۸۷ش، ص۲۵۸.
  25. نیک‌نام، یادگار دیرین، ۱۳۹۴ش، ص۱۰۷.
  26. افندی بایزیدی، آداب و رسوم کردان، ۱۳۶۹ش، ص۱۰۶.
  27. فردوسی، شاهنامه، بخش ۲۰، بیت ۲۰و۲۱، سایت گنجور.
  28. عنصری، رباعیات، شماره ۲۵، بیت ۱، سایت گنجور.
  29. دهلوی، مطلع الانوار، ۱۹۷۵م، ص۱۹۳.

منابع

  • افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به‌ترجمه عزیز محمدپور داشبندی، به‌تحقیق الکساندر ژابا، تهران، میعاد، ۱۳۶۹ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۴ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۵ش.
  • انوری،‌ حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، ۱۳۸۱ش.
  • ابن‌سینا، قانون، به‌ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، تهران، سروش، ۱۳۶۴ش.
  • کخ، ه . م.، از زبان داریوش، به‌ترجمه پرویز رجبی، تهران، کارنگ، ۱۳۷۹ش.
  • جملی کارری،‌ ج. ف.، سفرنامه، به‌ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، ۱۳۴۸ش.
  • مهرین، عباس، کشورداری و جامعه ایران در زمان ساسانیان، تهران، عطایی، ۱۳۵۰ش.
  • واله، محمدیوسف، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، به‌تحقیق محمدرضا نصیری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
  • بیغمی، محمد، داراب‌نامه، به‌تحقیق ذبیح‌الله صفا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش.
  • آلمانی، هانری رنه د، از خراسان تا بختیاری، به‌ترجمه غلام‌رضا سمیعی، تهران، طاووس، ۱۳۷۸ش.
  • شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، به‌ترجمه محمد عباسی، تهران، [بی‌نا]، ۱۳۳۶ش.
  • مونس‌الدوله، خاطرات، به‌تحقیق سیروس سعدوندیان، تهران، زرین، ۱۳۸۰ش.
  • فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۴ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • عنصری، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۴ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • دهلوی، امیرخسرو، مطلع الانوار، به‌تحقیق طاهر احمداوغلی محرمف، مسکو، دانش، ۱۹۷۵م.
  • سعیدی، سهراب، «نوروز در میناب»، فصل‌نامه نجوای فرهنگ، تهران، س۲، شماره ۵-۶، ۱۳۸۶ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۷۰-۱۳۸۳ش.
  • سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ائلشن، ۱۳۸۶ش.
  • نیک‌نام، کوروش، یادگار دیرین، تهران، بهجت، ۱۳۹۴ش.
  • رمضان‌خوانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، سبحان نور، ۱۳۸۷ش.
  • ابونیا عمران، فرحناز، نوروز باستانی، ساری، شلفین، ۱۳۸۸ش.