همایش ارتقاء آگاهی و شناخت زن و مرد در شهر مهاجران
مهارتهای شناختی همسران؛ توانمندیهای درک متقابل و ارتباط مؤثر زن و شوهر در خانواده.
مهارتهای شناختی همسران، به مجموعه تواناییهای اطلاق میشود که به درک متقابل زن و شوهر از همدیگر و استحکام خانواده منجر میشود. شناخت همسر بهعنوان یک مهارت ارتباطی مهم در روابط خانوادگی مطرح است و این امکان را فراهم میکند که هر یک از اعضای زندگی مشترک توانایی درک بهتر از همدیگر و ایجاد ارتباط درست و مؤثر بر اساس این شناخت را داشته باشند. کارشناسان معتقدند که این مهارت در ایجاد مودت و رحمت در خانواده و سازگاری میان همسران نقش مهم دارد. پیشزمینههای این مهارت در سبک زندگی اسلامی و ایرانی، خودشناسی، درک درست از ساختار خانواده و هویت جنسی زن و شوهر در سلسلهمراتب خانوادهٔ اسلامی است.
مفهومشناسی مهارتهای شناختی همسران
مهارتهای شناختی به مجموعه توانمندیها و استعدادهایی گفته میشود که فرد را قادر میسازد تا با درک شباهتها و تفاوتهای جسمی، روانی، حقوقی و فرهنگی تصمیم درست و متناسب با توانمندیها و ظرفیتهای جسمی و روحی طرف مقابل بگیرد و از ناسازگاری ذهنی و رفتاری در روابط بینفردی و اجتماعی جلوگیری کند. شناخت همسر بهمعنای فهم عمیق از نیازها، تمایلات، احساسات، تفکرات و شخصیت وی است. این مهارت با توجه عمیق به همسر، صدای درونی و عملکرد روزانه و رفتارهای وی تقویت میشود.[۱] مهارتهای شناختی همسران به راهکارها و ظرفیتهای مختلف ارتباطی اطلاق میشود که بر نگاه و روابط زوجین و استحکام خانواده و به تبع سلامت جامعه اثرگذار است. هر یک از همسران از پیشینه، شخصیت، تربیت، میزان مقاومت، آستانهٔ تحمل نسبت به مشکلات و ویژگیهای روانشناختی متفاوت برخوردار است. مهارتهای شناختی همسران نگاه یک دیگر را با واقعیتهای زندگی مشترک بازتر و واقعبینانهتر میکند و در سازگاری و امنیت روانی آنها نقش مهم دارد.[۲]
اهمیت و جایگاه مهارتهای شناختی همسران
مهارتهای شناختی همسران در سبک زندگی اسلامی از اهمیت فراوان برخوردار است و بدون این مهارتها خانواده دچار تزلزل شده و اهداف و کارکردهای آن مختل میشود. به نظر کارشناسان امور خانواده برای داشتن یک ازدواج موفق و رابطهٔ مؤثر با همسر در طول زندگی خانوادگی، داشتن مهارتهای شناخت مقدم بر عشق است و یک انتخاب درست نیز بر مبنای شناخت لازم شکل میگیرد. کارشناسان معتقدند که باورهای غیرمنطقی در زوجین با بروز تعارضات زناشویی در روابط آنها رابطهٔ مستقیم دارد و وجود تحریفهای شناختی میتواند منجر به بروز اختلالات عاطفی و رفتاری بین همسران شود. این در حالی است که همسران دارای مهارتهای شناختی، رضایتمندی بیشتری از تعامل با یکدیگر داشته و باورها و انتظارات غیرواقعبینانهٔ کمتری از همسر خود دارند.[۳]
مبانی دینی مهارتهای شناختی همسران
مهارتهای شناخت همسران در سبک زندگی اسلامی، بر مبانی دینی استوار است و شناختهای حاصل از نظریات فمینیستی و سکولار که ریشه در فرهنگ مادیگرای غرب دارد، به سردشدن روابط همسران و فروپاشی خانواده منجر میشود. شناخت فمینیستی در جوامع اسلامی، هویت زنان مسلمان را مشوش میکند و عفت زنانگی که عنصر مهمی در احترام اجتماعی زنان محسوب میشود را آسیب میزند و نقشهای مادری، همسری و خانهداری آنها را با تمایلات انجام مسئولیتهای مردانه، در تعارض قرار میدهد. از طرف دیگر آشفتگی شناختی زن که منبع آرامش در خانواده است، فضای خانوادگی را نیز آشفته ساخته و کارکردهای اصلی خانواده را مختل میکند[۴] از این منظر، دگرگونی منبع مهارتهای شناختی همسران از آموزههای دینی به فرهنگ بیگانه، انحراف شناختی محسوب میشود.[۵]
مهارتهای شناختی همسران
همایش تخصصی همسفر باش بهسوی خوشبختی با محوریت ارتقاء مهارتهای زوجین در اشکذرتوانایی فهم نیازها و تمایلات همسر؛
ارتباط مؤثر و صادقانه با همسر؛
قدرت شناختگری و توجه به احساسات و نیازهای همسر؛
توانایی تعبیر و انتقال سازنده از احساسات و سخنان همسر؛
توانایی برقراری ارتباط برای حل مسائل و درگیریهای روزمره؛
قدرت انطباق و انعطافپذیری در روابط؛
توانایی کنترل احساسات و رفتارها در سازگاری با همسر؛
شنوایی فعال و درک درست از نظرات و تفکرات همسر؛
توانایی درک و تحلیل موقعیتهای مهم در رابطه با همسر؛
توانایی ایجاد ارتباط عمیق و مؤثر بر اساس احترام و فهم متقابل؛[۶]
توانایی دریافت وارسالپیامهای واضح ارتباطی که از آن بهصورت مهارتهای درکپیام یاد میشود؛
توان ابراز احساسات خود و کنترل آن و نیز کنارآمدن با عواطف همسر؛
توانایی درک چگونگی تأثیرگذاری در روابط خانوادگی و نیز توانایی فهم دیگران؛
برخورداری از مهارتی که فرد بتواند صرف نظر از واکنش عاطفیدیگران، سؤالها و ابهامات خود را بیان کند.[۷]
شرایط شناخت مهارتهای شناختی همسران
پژوهشگران معتقدند که امکان شناخت کامل همسران نسبت به یکدیگر ممکن نیست. حتی افراد دوقلو نیز در فهم، برداشت و درک محتوا از موضوعات مختلف با یکدیگر یکسان نیستند. هر فرد انسانی تفاوتهای بنیادی با فرد روبهروی خود از حیث نظر، عقیده، سطح فرهنگ، آگاهی و ادب و تربیت دارد. بههمین دلیل همسران نمیتواند یکدیگر را بهطور کامل بشناسند. بلکه فقط میتوانند تلاش کنند تا حدودی متوجه شرایط انتظارات و خواستههای یکدیگر شوند.[۸]
روشهای تقویت مهارت شناختی همسران
خودشناسی
کلاس مجردها, با حضور شهاب مرادی با رویکرد خودشناسی و افزایش مهارت همسریابی
انتخاب درست همسر و سپس زندگی مسالمتآمیز با وی زمانی اتفاق میافتد که فرد در کنار بلوغ جنسی، به بلوغ عاطفی، روانی، جسمی، عقلانی، اخلاقی و اجتماعی رسیده باشد. شناخت روحیات خود کمک میکند تا آدمی در هنگام انتخاب، سراغ افرادی برود که تا حدودی شبیه او هستند. پژوهشها نیز نشان میدهد که با ثباتترین ازدواجها، آنهایی است که زن و شوهر بیشترین شباهت را به هم داشته باشند. روانشناسان بالینی معتقدند که با توجه به بررسیها، شباهتهای اخلاقی و شخصیتی زن و شوهر، بر موفقیت ازدواج آنها نقش تعیینکنندهای دارد.[۹]
آشنایی با روحیات همسر
تلاش برای آشنایی با روحیات و حساسیتهای همسر، یکی از راههای کسب مهارت شناخت و بهبود روابط و ایجاد صمیمیت در خانواده است. برای مثال مردها از نظر روانی دوست دارند که همسران برای آنها آرایش کنند یا زنها دوست دارند که همسرانشان همیشه محبت خود را نسبت به آنها ابراز کنند. البته به این نوع از روحیات، «روحیات نوعی» گفته میشود که در نوع مردان یا زنان وجود دارد. روحیاتی نیز وجود دارد که به آنها «روحیات شخصی» گفته میشود؛ یعنی روحیاتی که در یک مرد یا یک زن وجود دارد و عمومی نیست؛ مثل اینکه کسی به مهمان زیاد و دیگری به دوری از پدر و مادر است. گفتوگو، توجه به عکس العملهای همسر و بیان مستقیم انتظارات، خواستهها و حساسیتها توسط همسر، بهترین راه آشنایی زن و شوهر با روحیات یکدیگر است.[۱۰]
توجه به زمینههای تربیتی و شخصیتی
از روشهای مهم مهارتافزایی شناختی توجه به زمینههای تربیتی و شخصیتی همدیگر بهویژه خانواده است؛ زیرا خانواده نخستین جایی بوده که افراد تحت تربیت قرار میگیرند و نخستین یادگیریهای محیطی در فضای خانواده اتفاق میافتد. همچنین زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، الگوهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و شرایطی که همسر در آن رشد کرده و دورانی که بر او گذشه و شرایط شغلی که در آن قرار داشته است در خصوصیات اخلاقی، میزان آگاهی و دانش آنها نقش دارد و باید مورد توجه قرار بگیرد.[۱۱]
آشنایی درست با نهاد خانواده
پژوهشگران یکی از زمینههای مهارتافزایی و شناخت همسران را آشنایی آنها با نهاد خانواده میدانند که نقش مهم در ایجاد سازگاری و نشاط خانوادگی دارد. ساختار خانواده در اسلام، مبتنی برفهم درست از فلسفهٔ خلقت و جنسیت دوگانهٔ انسان است. هدف از آفرینش انسان، تقرب به خداوند بوده[۱۲] تا بهعنوان کارگزاران الهی، عهدهدار تولید و بازتولید نسل توحیدی در چارچوب خانواده شوند.[۱۳] زن و مرد به تنهایی ناقص بوده[۱۴] و نیاز به همدیگر را در عمق جان خود مییابند، بر بنیاد چنین نقص و تمنای وجودی است که خواهان یکدیگر شده و از طریق ازدواج به آرامش مطلوب نایل میشوند.[۱۵]تمام مسئولیتها و حقوق متقابل زن و شوهر نیز بر مبنای چنین برداشتی از خانواده تنظیم شده است.[۱۶]
درک درست از هویت مرد و زن
زن و مرد به تبع تفاوت در نحوهٔ آفرینش، دارای هویت و نقشهای جنسیتی متفاوت نیز هستند. مراد از هویتجنسیتی در نگرش اسلامی این است که هرکدامی از آنها متناسب با نحوهٔ خلقت، خود را تصور کنند. منظور از نقشهای جنسیتی این است که زنان و مردان باید در قالب نقشهای زنانه و مردانه، هویت جنسیتی خود را نشان دهند. همانگونه که تمام گروهای اجتماعی دیگر برمبنای هویتصنفی و گروهی خود عمل میکنند، زنان و مردان نیز باید رفتارهای متناسب با هویت خود را داشته باشند.[۱۷]
آشنایی با تفاوتها و مسئولیتهای همسران
ساختار خانواده اسلامی متناسب با خلقت دوگونه و هویتجنسیتی افراد ساخت یافته است. ساختار فیزیکی زن متفاوت با هیئت طبیعی مرد است. در متون دینی زن در ظرافت به گل تشبیه شده[۱۸] و از مقابله با خشونتهای موجود در عرصه زندگی عاجز است. بههمین دلیل زن امانت الهی در دست مرد دانسته میشود.[۱۹] زن به لحاظ زیستی دارای دستگاه زایشی است و در هر بارداری که دارد در حدود سه سال مشغول بچهداری است[۲۰] و مرد وظیفه دارد که نیازمندیهای همسر و فرزند خود را تأمین کند.[۲۱] از چنین خاستگاه طبیعی است که مرد در موقعیت سرپرستی خانواده قرارگرفته و تکیهگاه اعضای خانواده محسوب میشود[۲۲] و زن جایگاه همسری و مادری را کسب کرده، عهدهدار مدیرت داخلی منزل میشود. استحکام خانواده اسلامی نیز ناشی از این است.[۲۳]
آشنایی با حقوق همسران در خانواده
از مهمترین زمینههای مهارتافزایی شناختی همسران، درک درست آنها از حقوق همدیگر در چارچوب خانوادهٔ اسلامی است. آموزههای دینی چنین نقشهای را در دایره تکالیف فقهی و اخلاقی معنا میکند؛ برای مثال زنان با پذیرفتن ازدواج، حق ندارند که از مادرشدن امتناع ورزیده و در انجامدادن وظایف بانویی خود کوتاهی کنند. مردها نیز موظفاند که نیازمندیهای خانواده خود را تأمین کرده و برای آسایش آنها تلاش کنند.[۲۴] انسانشناسان تجربی نیز تفاوت نقشهای جنسیتی را تأیید کرده و معتقدند که مردها بهطور کلی «ابزاری» بوده و به تسلط در محیط بیرون از خانه گرایش دارند؛ در حالی که زنان، «عاطفی» و رابطهمحور هستند و به امور خانگی بهخصوص پرورش کودکان علاقهمندند.[۲۵]
ارتباط سازندهٔ همسران
به نظر کارشناسان ارتباط مفید همسران مانند بیان نیازها، تمایلات و احساسات بهطور روشن و با احترام میتواند به افزایش شناخت همدیگر کمک کند. همچنین توجه و گوشدادن فعال همسران به احساسات و حرفهای یکدیگر، تمرین همدلی و تلاش همسران مبنی بر اینکه خود را در موقعیتهای مختلف، در جای همسر خود قرار دهند و احساسات و نگرش او را درک کنند، درک مفاهیم روانشناسی و روابط بینفردی، اشتراکبخشیدن به مطالب و کتب مربوط به این حوزه، مشارکت در فعالیتهای مشترک، انجام فعالیتهای مختلف با همسر، از جمله سفر، ورزش، هنر و کارهای خانه، از جمله ارتباط مفید همسران است که میتواند آنهار را نزدیکتر کند و به تقویت مهارت شناختی کمک کند.[۲۶]
تفاوت در مهارت شناختی
همسران از نظر مهارت شناختی میتوانند با چندین عامل مختلف از جمله فرهنگ، تجربه، آموزش، محیط زندگی و ویژگیهای فردی، از یکدیگر متمایز باشند. مهمترین دلایل تفاوتها در مهارت شناختی همسران عبارتند از:
فرهنگ و تربیت: محیط فرهنگی و تربیتی که فرد در آن بزرگ شده، میتواند بر مهارت شناختی او تأثیر بگذارد. بهویژه در ازدواجهای میانفرهنگی که زن و شوهر دو زبان یا گویش متفاوت یا پسزمینههای تربیتی و جامعهپذیری مختلف دارند، رمزگشایی گفتوگوها و ارتباطات مشکل است.
تجربهها: تجربیات گذشته و مواجهه با وضعیتهای مختلف میتوان مهارت شناختی هر فرد را تحت تأثیر قرار دهد و آن را به تمرین و بهبود کمک کند.
آموزش: دستیابی به آموزش مناسب و فراگیری مفاهیم مربوط به مهارت شناختی، میتواند توانایی یک فرد در این زمینه را تقویت کند و باعث تفاوت شناختی با دیگران شود.
ویژگیهای شخصیتی: ویژگیهای شخصیتی مانند توجه، تفکر مثبت و انعطافپذیری نقش مهمی در ایجاد و تقویت مهارتهای شناختی افراد و تفاوت آنها در این زمینه دارند.[۲۷]
آثار و پیامدها
زوجهایی که از مهارت شناختی کافی برخوردارند از توانایی لازم برای تصدیق یکدیگر، گوشدادن و پاسخهای غیرتدافعی به نیازهای همسر خود و تمرکز بر مسائل موجود در هنگام بروز سوء تفاهمها و احساسات منفی برخوردارند.[۲۸] مهارتهای شناختی به همسران امکان میدهد که درک متقابل در زندگی زناشویی داشته باشند. برای مثال وقتی شوهر از سر کار به خانه بر میگردد، فکر نمیکند که همسر وی در خانه بیکار بوده است. بههمین نسبت زن نیز آمادگی دارد وقتی همسر وی به خانه میآید او را درک و همراهی کند. کارشناسان معتقدند که داشتن چنین نگرشی در تمام روابط، یعنی درنظر گرفتن خواستهها، علایق و نیازهای طرف مقابل، به همسران کمک خواهد کرد در روابط زوجی موفقیت بیشتر[۲۹] و ارتباطات سالمتری برقرار کنند، از نزاع کمتری رنج ببرند و در بهبود روابط خود کمک کنند.[۳۰]