نفرین در افغانستان
نفرین در افغانستان؛ بدخواستن برای دیگری با کلمات خاص در افغانستان.
نفرین در بین مردم افغانستان با واژگانی ادا میشود که بدخواهی در حق دیگران را میرساند.
واژهشناسی
نفرین از نَ (نفی، سلب) و آفرین، ترکیب شده و مفهوم آن لعنت، تقبیح، تحقیر و دعای بد است.[۱]
نامگذاری
کلمات نفرین را از آن جهت نفرین گفتهاند که این کلمات در زبان گوینده موجب نفی آفرین است.[۲]
پیشینه
نفرین در اسطورهها، افسانهها و حکایات بهوفور دیده میشود. در کتابهای ادیان و متون مقدس آسمانی نیز نفرین آمده است.[۳]
در قرآن
در آیاتی از قرآن، خداوند برخی اصناف و گروههای انسانی مانند کافران، عیبجویان، نمازگزاران غافل و دروغگویان را نفرین کرده است.[۴]
در شعر فارسی
شاعران در اشعار خود به روشهای گوناگون از نفرین استفاده کردهاند.[۵] برای نمونه نظامی گفته است:
گهی دل را به نفرین یاد کردی | ز دل چون بیدلان فریاد کردی |
سعدی نیز سروده است:
چه خوش گفت شاه جهان کیقباد | که نفرین بد بر زن نیک باد |
فردوسی در یکی از اشعار حماسی خود گفته است:
بگو ای به نفرین شوریده بخت | که بر تو نزیبد همی تاج و تخت |
و در جای دیگر آورده است:
که نفرین بر این تخت و این تاج باد | براین کشتن و شور و تاراج باد |
در ابیات محلی افغانستان
در ابیات و دوبیتیهای محلی نیز همانند شعر رسمی نفرینها، دعاها و آرزوهای بدی وجود دارد که نشانهای از فرهنگ عامیانۀ مردم است.[۶] برای نمونه:
به عشق خود زمینگیرم تو کردی | دوپا در حلقۀ زنجیرم تو کردی | |
جوان بودم گرفتارت شدم من | خدا پیرت کنه، پیرم تو کردی |
و
سر کوی بلند اُورده (لانۀ) زاغه | دلم از بهر پاطَی (فاطی) داغ داغه | |
الهی مادر پاطَی بمیره | که پاطَی بچۀ لَخشُوم (زیبا) سراغه |
نفرینهای محلی افغانستان
نفرینهای محلی افغانستان کلمات بسیار منفی هستند که آرزوهای بدی را برای مخاطب خود خواهانند.
آرزوی مرگ
برخی دعاهای بد، مستقیم با مرگ و نیستی انسان در ارتباط است و گوینده، آرزوی نیستی و نابودی دیگری را به زبان میآورد. این نوع نفرین جهانشمول است، برای مثال:
- ده قبرستان بُوری: بمیری.
- بوموری: بمیری الهی.
- اجل ببرت: مرگ تو را ببرد.
- خاک ده سرت: زیر خاک شوی.
- الهی کفنیت شوه: آنچه از مال مردم خوردهای خرج کفنت شود.
- سرتَه بوری: سرت را بخوری یعنی بمیری.
- پایمزار (قبرستان) خَو کنی تو: یعنی مریض شوی و در زیارت میرسیدعلی در پای مزار بخوابی.
- سروت ده گور: به گور بروی.
- الهی عروس قبرستان شوی: یعنی بمیری و بروی قبرستان.
- خدا توره بَلَه کنه: تو را بالا کند از روی زمین یعنی بمیری.
- توکک جوا قلم شوی: تو جوان بمیری.
- قتی پای بوری قتی سر بیایی الهی: با پایت بروی با سرت (جنازه¬ات) برگردی.
- مروش بردهگک: مرگ تو را ببرد.
- سنگ سیاه ای پست: یعنی مرگ بهدنبالت باشد.
- قد و قلاجت ده خاک شوه: بمیری و به خاک شوی.
- او خاک خورده، تو خاکه بخوری: یعنی بمیری و خاک بخوری.[۷]
آرزوی درد و مریضی
بخشی از نفرینها مربوط به آرزوی درد و مریضی برای مخاطب است و در بین مردم افغانستان برای آرزوی درد، کلمات سنگینی وجود دارد. از جمله:
- اوبا (وبا) ببرد: تو را وبا ببرد.
- خون سیه قی کنی: یعنی گرفتار مرض بیدرمان شوی.
- موریش برده: مرض کشنده تو را ببرد.
- ضفکا ببرد: سیاهسرفه، یکی از امراض کشنده دوره طفولیت. وقتی از کسی شدیداً ناراحت شوند «ضفکا ببرت» گویند، یعنی مرگ او را آرزو میکنند.
- او دهنوت بورایه ده گریبانوت بپیچه: استفراغ کنی و کثافات از دهانت به سر و سینهات بریزد.
- زَردَو (زرد او) بچیکی الهی: گرفتار مرضی شوی که زرداب قی کنی. زرداب بسیار تلخ و متعفن است.
- درد مره بخور: دردم را بخور تا گرفتار شوی.
- از دهن تو بور شوه ده گرد جغه (گردن) تو پیچ بخوره: از دهنت بیرون شود و به گرد گردنت بپیچت. در مواردی گفته میشود که کسی ما را نفرین کند و ما در جواب او بگوییم: «خودت».
- دردم ده جان تو: درد من به جان تو.
- تیر ده جگرت بخواره: تیر به جگرت بخورد.
- یا رب تو گک چوچو شی: الهی پاره پاره شوی.
- بند دلت قلم شوه: یعنی بسوزی یا دلت بسوزد.
جدیدترین نفرین در این قسمت مربوط به کرونا است، به این صورت:
- ته کرونا گرفته ره کرونا بگیره برهام: کرونا بگیری بچهام.[۸]
دردهای جسمی
برخی از این نفرینها به مناطق خاصی از جسم اشاره دارد و گوینده بهجای طلب درد و بیماری برای مخاطب، جسم او را بهصورت خاصی مورد دعای بد قرار میدهد. برای نمونه:
- موتتک بور: گردنت بشکند.
- خلهای بغل شوی: درد بغل بگیری.
- گردا میده شوی: گردنت میده شود.
- کمرت میده شود: کمرت بشکند.
- روده تو قلم شود، هرچه اولاد کنی بمیرد: بدون فرزند بمانی.
- مونتک بور شود: گردنت بور شود.
- خله بغل شی بره: مریض شوی بچهام.
- الی چولاق شوی: چولاق یعنی کجشدن دست یا پا بر اثر مریضی، یعنی گرفتار مرض بیدرمان شوی که آثارش در بدنت دیده شود.
- خدا چُولَه چُولَت کنه: سوراخ سوراخ شوی بر اثر مریضی.[۹]
تهیدستی
دستۀ دیگری از نفرینها مربوط به فقر و تهیدستی است. در این بخش گوینده برای مخاطب سیاهترین زندگی اقتصادی را آرزو می کند. او دعا می کند شخص مورد نظر در چاه فلاکت غرق شده و ذرهذره نابود شود. برای مثال:
- اشکموت سیر نشوه: شکمت سیر نشود، همیشه گشنه باشی.
- اوبادوت تیره نشوه: فقیران آرد ندارند که در اوباد خود بریزند، اوباد فقیران آبکی است. اوبادت تیره نشود یعنی سیر نشوی.
- شکمت سیر نشوه: سیر نشوی.
- از پشت نان بگردی: همیشه گشنه باشی.
- الهی اوباد گدای شوی: اوباد سادهترین و ارزانترین غذای بلخابی است، یعنی اوباد گدایی کنی، یعنی از گشنگی و فقر بمیری.
- الهی نان گرم و او یخ پیدا نتانی: نان گرم و آب یخ بهدست نیاوری (بیشتر والدین وقتی عصبانی شوند به بچههای خود گویند).
- الهی نان آهو باشد تو تازی: یعنی دستت به نان نرسد.
- الهی نخورده بوری تو نخورده گک: نخورده بمیری، یعنی از زندگی خیر نبینی.
- لخستا راهی کنم: لخستا قبرستان خوال سیاهگک ترخوج است.
- الهی آهوت او بالا نکنه: یعنی آب نصیبت نشود.
- خدا نان گدای شوی: محتاج نان شوی و گدایی کنی.
- اوت گرم نشوه: یعنی از زندگی خیر نبینی.[۱۰]
بیریشگی
در فرهنگ عامیانۀ مردم افغانستان نفرینهایی وجود دارد که به نسل آینده و بیریشهشدن افراد و مخاطب توجه دارد. در این نفرینها گوینده آرزو و دعا میکند که مخاطب آینده و ریشه نداشته باشد، از جمله:
- بیخ کنده: بیشتر حالت نفرینی دارد. هرگاه فرد یا افرادی سبب کار شرّی شوند، به آنها بیخ کنده یا ریشهشان بخشکد میگویند.
- بیخوت نمانه: نسلت از بین برود.
- خدا بیخته خشک کنه: یعنی خدا به تو فرزند ندهد.
- بیخوت کنده: بیکس باشی، نسلت نابود شود.[۱۱]
عاقبتبد
در فرهنگ مردم بخش زیادی از دعاهای بد و نفرینها مربوط به عاقبت انسان است. گاهی گوینده برای فرد عاقبتبخیری میخواهد و گاهی وقتی پای نفرین پیش میآید بدترین عاقبت را برای مخاطب آرزو میکنند، برای نمونه:
- خیر ننگری: همیشه گرفتار بدبختی باشی.
- الهی سر نرسی: به جوانی یا کمال نرسی.
- دَردُوم دادی دَر بگیری: مرا آتش زدی آتش بگیری.
- روز خوش نبینی: خوشی نبینی.
- بختت بسوزه: یعنی از زندگی نصیبی نداشته باشی.
- از جوانید، خاک خیر بونگره برهام: جوانیات نصیب خاک شود.
- قرهات گل شوه قرهگل: رنگت و وجودت گم شود.
- بره! توره گرگ امرخ (منطقهای در ولسوالی زارین بلخ) بخوره: تو را گرگ امرخ بخورد.
- اَو خوش از گلوت نرو: آب خوش به گلویت نرود.
- هموتوری مره شلاندی بشلی: مرا شَل (روحی یا جسمی) کردی، خدا تو را شل کند.[۱۲]
بلازدگی
بلا در فرهنگ عامیانۀ مردم افغانستان سختی، عقوبت و دردهای سهمگینی است که کسی نتواند آنها را چاره کند. به همین دلیل در فرهنگ مردم بلا میتواند بدترین عقوبت و عذاب باشد و از این جهت گوینده گاهی افراد را با این نوع آرزوها نفرین میکند، برای مثال:
- بلا ده پییت: بلا و گرفتاری دنبالت باشه.
- بلا دیه توره: تو را بلا بزند.
- بلا پیش کنه: گرفتار غم و بلا شوی.
- بلام ده پست: درد و بلایم برود به جانت.[۱۳]
خانهخرابی
برخی از نفرینها با خانه در ارتباط است. گرچه منظور گوینده در این نوع نفرین، خانه به مفهوم رایج آن نیست ولی در کلیت آوارگی، خانهبهدوشی، بیکسی در این دعاهای بد، مدنظر گوینده است، برای نمونه:
- خانت خراب شوه: یعنی بیخانه و زندگی شوی.
- خانت دَر بگیره: خانهات بسوزد.[۱۴]
دیوزدگی
- دیو، آل، الخاتو و دیگر موجودات ماورایی نقش ماندگاری در فرهنگ عامیانه دارد و بهخصوص که بسیاری از دردها و مشکلات به این موجودات نسبت داده میشود، به همین نسبت آرزوی دیوزدگی از جمله نفرینهای مهم محسوب میشود، برای مثال:
- دیو دیه: دیو بزند و مریض شوی.
- آل ببرت: یعنی زمان زاییدن آلخاتو تو را ببرد. یعنی بمیری.
- آتشگرفتگی: آتش در فرهنگ عامیانۀ مردم موجود اسرارآمیزی است که میتواند مفید باشد اما در نفرینهای مردم وجه دیگری از آتش به نمایش در میآید که تعبیر به آتشگرفتن میشود، از جمله:
- الهی دَر بگیری: الهی آتش بگیری و بسوزی.
- الهی بسوزی: آتش بگیری و بسوزی.[۱۵]
خدازدگی
خدا بهعنوان خالق جهان و حاکم هستی در ذهن عوام نقش مهمی دارد اما از کلمۀ خدا کمتر استفاده میشود. زیرا ذهن عامیانه ارتباط کمی با خدای اعتقادی دارد. وقتی نفرین با خدا آغاز میشود، اعتقاد فرد در آن تأثیر دارد، برای نمونه:
- خدا دِیَه: خدا بزند.
- خدا بشرمانه: خدا رسوایت کند.
- الهی قرآ ده بند دلت دیه: الهی قرآن تو را بزنه.
- خدا گوم کنه توره: گم و گورت کند خدا.[۱۶]
برای جسد
جالب اینکه در فرهنگ عامیانه نه فقط نفرینهای سنگینی برای افراد در زندگی تا مرگ وجود دارد که حتی فکری بهحال بعد از مرگ نیز شده است و نفرینهایی برای بعد مرگ به مخاطب حواله میشود، برای مثال:
- الهی سنگ لحد ده سروت دییه: الی سنگ لحد به سرت بزند.
- ای ده گور تو دَیدُو: به گورت ای ولگرد بیکاره.
- الهی سه بیگه ته بوخاروم: در مراسم شب سومت حضور داشته باشم.
- مردهات، خورده زاغ و زنبور شوه: مردهات نصیب زاغ و زنبور شود.[۱۷]
مهرمادرانه
والدین و بهخصوص مادران برای فرزندان خود نفرینهای لطیفی دارند. وقتی فرزندی، مادری را به خشم و قهر آورد، مادر گوید: جانو مرگ (شوی): جوان مرگ شوی.
- سروته بوخواری: سرت را بخوری (بیشتر والدین وقتی عصبانی شوند به بچه-های خود گویند).
- خدا مره از روی تو بگیره: یعنی بیکس و تنها شوی.[۱۸]
دخترانه
نفرینی است که برای بدخواهی دختران استفاده میکنند:
- ده خانه مانده بوی بگیری: یعنی همسر نصیبت نشود، ترشیده شوی.[۱۹]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، 1377ش، ج14، ص22778.
- ↑ شکوری، فرهنگ فارسی تاجیکی، 1385ش، ج2، ص1832.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، 1377ش، ج14، ص22778.
- ↑ سورۀ مریم، آیه 37، سورۀ همزه، آیه 1، سورۀ ماعون، آیه 7-4 و سورۀ جاثیه، آیه 7.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، 1377ش، ج14، ص22778.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص585.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص685.
منابع
قرآن کریم.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377ش.
- رهیاب (بلخی)، سیدحسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، قم، صبح امید دانش، 1401ش.
- شکوری، محمدجان، فرهنگ فارسی تاجیکی، تهران، فرهنگ معاصر، 1385ش.