باباطاهر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
باباطاهِر، مشهور و ملقب به «عریان»، عارف و شاعر نامدار ایرانی در سده پنجم هجری است. سروده‌هایش عموما قالب دوبیتی دارند كه بعضی از آنها به لهجه‌ای خاص از گویش‌های غرب ایران است. علاوه بر دوبیتی‌ها، از این شاعر نامدار، مجموعه‌ی کلمات قصار به زبان عربی نیز به یادگار مانده که در آن عقاید عرفانی را در علم، معرفت و عبادت بیان کرده است. همچنین وی ۲ قطعه، چند غزل با گویش لری و کتابی به نام «سرانجام» دارد که این کتاب شامل ۲ بخش عقاید عرفا و صوفیه و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. درباره سال تولد و وفات، نحوه معاش و طریق كسب دانش و معرفت و مسلك عارفانه او، از منابع قدیم، اطلاعات دقیق و روشنی به‌دست نمی‌آید، از این‌رو، بعضی معتقدند که باباطاهر شخصیتی رازآلود داشته است.<ref>آلن، باباطاهر عریان، 1963م، ص3 و 12. </ref>  عده‌ای دیگر او را شاعری صوفی‌منش و از حوالی همدان معرفی کرده‌اند.  
باباطاهِر، مشهور و ملقب به «عریان»، عارف و شاعر نامدار ایرانی در سده پنجم هجری است. سروده‌هایش عموما قالب دوبیتی دارند كه بعضی از آنها به لهجه‌ای خاص از گویش‌های غرب ایران است. علاوه بر دوبیتی‌ها، از این شاعر نامدار، مجموعه‌ی کلمات قصار به زبان عربی نیز به یادگار مانده که در آن عقاید عرفانی را در علم، معرفت و عبادت بیان کرده است. همچنین وی ۲ قطعه، چند غزل با گویش لری و کتابی به نام «سرانجام» دارد که این کتاب شامل ۲ بخش عقاید عرفا و صوفیه و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. درباره سال تولد و وفات، نحوه معاش و طریق كسب دانش و معرفت و مسلك عارفانه او، از منابع قدیم، اطلاعات دقیق و روشنی به‌دست نمی‌آید، از این‌رو، بعضی معتقدند که باباطاهر شخصیتی رازآلود داشته است.<ref>آلن، باباطاهر عریان، 1963م، ص3 و 12. </ref>  عده‌ای دیگر او را شاعری صوفی‌منش و از حوالی همدان معرفی کرده‌اند.  
==جایگاه اجتماعی باباطاهر==
==جایگاه اجتماعی باباطاهر==
پاکی درون، خودسازی و بی‌علاقگی به دنیا موجب محبوبیت باباطاهر در آن زمان شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد.<ref>حقیقت، تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، ۱۳۷۵ش، چ2، ص۳۹۳.</ref>  آنچه بر شهرت اجتماعی باباطاهر می‌افزاید نخست، منشِ درویشانه و خصلت انزواطلبانه و گمنام زیستن اوست و دیگر، حكایات افسانه‌وار و كراماتی است كه اغلب از سوی ارادتمندان، به وی نسبت داده شده است. مرتضی راوندی در کتاب راحة‌‌الصدور از ارادت و احترام طغرل، پادشاه سلجوقی، به باباطاهر نوشته است. راوندی بیان می‌کند که در سده پنجم هجری، هنگام ورود طغرل‌ به همدان، باباطاهر در قید حیات بوده و دیداری میان وی و امیر سلجوقی صورت گرفته است. این دیدار تأثیری شگرف در طغرل برجای گذاشته است. بر اساس اين حکایت، هنگام ورود طغرل‌بیگ به همدان، سه پیر از مردان خدا به نام‌های باباطاهر، باباجعفر و شیخ همشا در دامنه کوه خضر که مشرف به شهر بودند ایستاده بودند؛ سلطان با مشاهده آن‌ها، سپاه را متوقف کرد، از مرکب پیاده شد و با وزير خويش به نزد آن‌ها رفت. از میان آن‌ها باباطاهر عنان سخن را به دست گرفت و از سلطان پرسید که با خلق خدا چه خواهی کرد؟ طغرل که شیفته باباطاهر شده بود پاسخ داد که هر چه تو گویی همان کنم. بابا گفت خداوند به عدل و احسان، فرمان داده است پس تو نیز چنین کن. طغرل گریست و خواسته باباطاهر را پذيرفت.<ref>ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، 1342ش، ص393. </ref>   
پاکی درون، خودسازی و بی‌علاقگی به دنیا موجب محبوبیت باباطاهر در آن زمان شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد.<ref>حقیقت، تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، ۱۳۷۵ش، چ2، ص۳۹۳.<ref name=":0" />  آنچه بر شهرت اجتماعی باباطاهر می‌افزاید نخست، منشِ درویشانه و خصلت انزواطلبانه و گمنام زیستن اوست و دیگر، حكایات افسانه‌وار و كراماتی است كه اغلب از سوی ارادتمندان، به وی نسبت داده شده است. مرتضی راوندی در کتاب راحة‌‌الصدور از ارادت و احترام طغرل، پادشاه سلجوقی، به باباطاهر نوشته است. راوندی بیان می‌کند که در سده پنجم هجری، هنگام ورود طغرل‌ به همدان، باباطاهر در قید حیات بوده و دیداری میان وی و امیر سلجوقی صورت گرفته است. این دیدار تأثیری شگرف در طغرل برجای گذاشته است. بر اساس اين حکایت، هنگام ورود طغرل‌بیگ به همدان، سه پیر از مردان خدا به نام‌های باباطاهر، باباجعفر و شیخ همشا در دامنه کوه خضر که مشرف به شهر بودند ایستاده بودند؛ سلطان با مشاهده آن‌ها، سپاه را متوقف کرد، از مرکب پیاده شد و با وزير خويش به نزد آن‌ها رفت. از میان آن‌ها باباطاهر عنان سخن را به دست گرفت و از سلطان پرسید که با خلق خدا چه خواهی کرد؟ طغرل که شیفته باباطاهر شده بود پاسخ داد که هر چه تو گویی همان کنم. بابا گفت خداوند به عدل و احسان، فرمان داده است پس تو نیز چنین کن. طغرل گریست و خواسته باباطاهر را پذيرفت.<ref>ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، 1342ش، ص393. </ref>   
==القاب باباطاهر==
==القاب باباطاهر==
درباره انتساب القابی چون «بابا» و «عریان» در اسناد این‌گونه آمده است که «بابا» لقبی بوده که در گذشته به پیران وارسته می‌داده‌اند و «عریان» به دلیل صراحت و بریدن باباطاهر از تعلقات دنیوی بوده است. لفظ «بابا» در تمام منابع قدیم به عنوان پیشنام وی آورده شده است. بابا معادل پیر، شیخ و مرشد است.<ref>هجویری، كشف‌المحجوب، ۱۳۷۱ش، ص301. </ref>  به علاوه شاعر، خویش را در ۳ غزل كه به وزن دوبیتی است، «طاهر» و در یك غزل «باباطاهر» تخلص كرده است.<ref>مقصود، شرح احوال و آثار و دوبیتی‌های باباطاهر عریان، ۱۳۵۴ش، ص۱۷۴-۱۷۶. </ref>  صفت «عریان» بیانگر دوری جستن بابا طاهر از علایق دنیوی است. با این حال، این لقب مایه پدید آمدن پندارهایی همچون سر و پا برهنه بودن بابا<ref>اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات العارفین، ص۶۳۳. </ref>  و برهنه گشتن وی در معابر عمومی شده است؛<ref>آلن، باباطاهر عریان، 1963م، ص10. </ref>  اگرچه روحیه درویشانه و رفتار متفاوت و نامتعارف باباطاهر، در پیدایی چنین داوری‌هایی بی‌أثر نبوده است.<ref>زرین‌كوب، دنباله جست‌وجو در تصوف ایران، ۱۳۶۲ش، ص۴۴.</ref>   
درباره انتساب القابی چون «بابا» و «عریان» در اسناد این‌گونه آمده است که «بابا» لقبی بوده که در گذشته به پیران وارسته می‌داده‌اند و «عریان» به دلیل صراحت و بریدن باباطاهر از تعلقات دنیوی بوده است. لفظ «بابا» در تمام منابع قدیم به عنوان پیشنام وی آورده شده است. بابا معادل پیر، شیخ و مرشد است.<ref>هجویری، كشف‌المحجوب، ۱۳۷۱ش، ص301. </ref>  به علاوه شاعر، خویش را در ۳ غزل كه به وزن دوبیتی است، «طاهر» و در یك غزل «باباطاهر» تخلص كرده است.<ref>مقصود، شرح احوال و آثار و دوبیتی‌های باباطاهر عریان، ۱۳۵۴ش، ص۱۷۴-۱۷۶. </ref>  صفت «عریان» بیانگر دوری جستن بابا طاهر از علایق دنیوی است. با این حال، این لقب مایه پدید آمدن پندارهایی همچون سر و پا برهنه بودن بابا<ref>اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات العارفین، ص۶۳۳. </ref>  و برهنه گشتن وی در معابر عمومی شده است؛<ref>آلن، باباطاهر عریان، 1963م، ص10. </ref>  اگرچه روحیه درویشانه و رفتار متفاوت و نامتعارف باباطاهر، در پیدایی چنین داوری‌هایی بی‌أثر نبوده است.<ref>زرین‌كوب، دنباله جست‌وجو در تصوف ایران، ۱۳۶۲ش، ص۴۴.</ref>   
۳۹۳

ویرایش