پرش به محتوا

حضرت محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<big>'''حضرت محمد'''</big>، آخرین پیامبر خدا و بنیان‌گذار آئین اسلام.
<big>'''حضرت محمد'''</big>، آخرین پیامبر خدا و بنیان‌گذار آئین اسلام.


محمد (صلی الله علیه و آله) در سال 570 میلادی (عام الفیل، سالی که ابرهه برای ویرانی کعبه، لشکرکشی کرد) به دنیا آمد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص148</ref> پدرش، عبدالله در حالی که هنوز فرزندش به دنیا نیامده بود،  درگذشت. مادرش، [[آمنه]] را نیز در حالی که پنج سال بیشتر نداشت، از دست داد. سرپرستی محمد را  پدربزرگش، عبدالمطلب و پس از مرگ وی، عمویش، ابوطالب به‌عهده گرفتند. از نوجوانی تا رسالت، به شبانی و سپس تجارت اشتغال داشت. پیش از رسالت، یک‌بار در دوازده سالگی با عمویش و بار دیگر در 25 سالگی به‌عنوان عامل تجارت برای کاروان تجاری خدیجه به شام رفت. پس از رسالت هم برای انجام وظایف خطیر پیامبری، به طائف، خیبر و تبوک سفر کرد. اما هرگز در طول زندگی خود، از حجاز خارج نشد. در 30 سالگی کفالت پسرعموی‌اش علی را که دو سال بیشتر نداشت، به‌عهده گرفت. و تا هنگام مبعوث شدن به رسالت، یعنی طی ده سال علی انیس خلوت‌های محمد و شاهد تحولات روحی و درونی او بود.<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص241-244.</ref> هیچگاه شرک نورزید و بت نپرستید. امّی بود<ref>سوره أعراف، آیه 157 و 158 ؛ سوره جمعه، آیه 2.</ref> و کتابت و خواندن نمی‌دانست،<ref> سوره عنکبوت، آیه 48.</ref> در مجالس عیش و نوش دیده نشد و به صداقت، امانت، عقل، درایت و فطانت مشهور بود.<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص238.</ref>  
محمد (صلی الله علیه و آله) در سال 570 میلادی (عام الفیل، سالی که ابرهه برای ویرانی [[کعبه]]، لشکرکشی کرد) به دنیا آمد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص148</ref> پدرش، عبدالله در حالی که هنوز فرزندش به دنیا نیامده بود،  درگذشت. مادرش، [[آمنه]] را نیز در حالی که پنج سال بیشتر نداشت، از دست داد. سرپرستی محمد را  پدربزرگش، عبدالمطلب و پس از مرگ وی، عمویش، ابوطالب به‌عهده گرفتند. از نوجوانی تا رسالت، به [[شبانی]] و سپس [[تجارت]] اشتغال داشت. پیش از رسالت، یک‌بار در دوازده سالگی با عمویش و بار دیگر در 25 سالگی به‌عنوان عامل تجارت برای کاروان تجاری [[خدیجه]] به شام رفت. پس از رسالت هم برای انجام وظایف خطیر پیامبری، به طائف، خیبر و تبوک سفر کرد. اما هرگز در طول زندگی خود، از [[حجاز]] خارج نشد. در 30 سالگی کفالت پسرعموی‌اش [[امام علی|علی]] را که دو سال بیشتر نداشت، به‌عهده گرفت. و تا هنگام مبعوث شدن به رسالت، یعنی طی ده سال [[امام علی|علی]] انیس خلوت‌های محمد و شاهد تحولات روحی و درونی او بود.<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص241-244.</ref> هیچگاه شرک نورزید و بت نپرستید. امّی بود<ref>سوره أعراف، آیه 157 و 158 ؛ سوره جمعه، آیه 2.</ref> و کتابت و خواندن نمی‌دانست،<ref> سوره عنکبوت، آیه 48.</ref> در مجالس عیش و نوش دیده نشد و به [[صداقت]]، [[امانت]]، [[عقل]]، [[درایت]] و [[فطانت]] مشهور بود.<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص238.</ref>  
==پیشینه دینی ==
==پیشینه دینی ==
محمد (صلی الله علیه و آله)، یکتاپرست و پیرو آئین حنیف بوده است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص250.</ref>
محمد (صلی الله علیه و آله)، [[یکتاپرست]] و پیرو [[آیین حنیف]] بوده است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص250.</ref>


==سیمای محمد در قرآن==
==سیمای محمد در قرآن==
خداوند پیامبرش را در قرآن با این اوصاف معرفی کرده است: لیّن و نرمخو و مدارا کننده،<ref>سوره آل‌عمران، آیه 159.</ref> نسبت به هدایت بندگان خدا حریص و آرزومند،<ref>سوره توبه، آیه 128.</ref>  دارای اخلاق نیکوی کریمانه،<ref>  سوره مائده، آیه 13؛ سوره زخرف، آیه 89؛ سوره قلم، آیه 4.</ref> گوش شنوا برای مخالف و موافق،<ref>سوره توبه، آیه 61.</ref> نه تنها از تقصیرات دیگران درمی‌گذرد، بلکه حتی به ملامت آنها هم نمی‌پردازد.<ref>  سوره حجر، آیه 85.</ref> با فروتنی در قبال دیگران، بال رأفت و رحمت خود را بر سرشان می‌گستراند.<ref> سوره حجر، آیه 88؛ سوره شعراء، آیه 215.</ref> اهل مشورت در امور مختلف سیاسی و نظامی با دیگران،<ref> سوره آل‌عمران، آیه 159.</ref> دارای فراخی سینه و سعه صدر،<ref> سوره إنشراح، آیه 1.</ref> صبور و شکیبا در برابر گفتار ناپسند و کردار ناشایست دیگران،<ref>سوره طه، آیه 130؛ سوره معارج، آیه 5؛ سوره مزمل، آیه 10.</ref> وجودش آمیخته با شرم و حیا،<ref>سوره أحزاب، آیه 53.</ref> گفتارش برآمده از وحی و عاری از هوی،<ref>سوره نجم، آیه 3ـ4.</ref> در همه حال اتّکالش به خدا،<ref>سوره کهف، آیه 23.</ref> خاکسار و متواضع<ref>سوره کهف، آیه 110.</ref> و الگویی نیکو برای دیگران است.<ref>سوره أحزاب، آیه 21.</ref>
[[خداوند]] پیامبرش را در [[قرآن]] با این اوصاف معرفی کرده است: لیّن و نرمخو و مدارا کننده،<ref>سوره آل‌عمران، آیه 159.</ref> نسبت به هدایت بندگان خدا حریص و آرزومند،<ref>سوره توبه، آیه 128.</ref>  دارای اخلاق نیکوی کریمانه،<ref>  سوره مائده، آیه 13؛ سوره زخرف، آیه 89؛ سوره قلم، آیه 4.</ref> گوش شنوا برای مخالف و موافق،<ref>سوره توبه، آیه 61.</ref> نه تنها از تقصیرات دیگران درمی‌گذرد، بلکه حتی به ملامت آنها هم نمی‌پردازد.<ref>  سوره حجر، آیه 85.</ref> با فروتنی در قبال دیگران، بال رأفت و رحمت خود را بر سرشان می‌گستراند.<ref> سوره حجر، آیه 88؛ سوره شعراء، آیه 215.</ref> اهل مشورت در امور مختلف سیاسی و نظامی با دیگران،<ref> سوره آل‌عمران، آیه 159.</ref> دارای فراخی سینه و سعه صدر،<ref> سوره إنشراح، آیه 1.</ref> صبور و شکیبا در برابر گفتار ناپسند و کردار ناشایست دیگران،<ref>سوره طه، آیه 130؛ سوره معارج، آیه 5؛ سوره مزمل، آیه 10.</ref> وجودش آمیخته با شرم و حیا،<ref>سوره أحزاب، آیه 53.</ref> گفتارش برآمده از [[وحی]] و عاری از هوی،<ref>سوره نجم، آیه 3ـ4.</ref> در همه حال اتّکالش به [[خدا]]،<ref>سوره کهف، آیه 23.</ref> خاکسار و متواضع<ref>سوره کهف، آیه 110.</ref> و الگویی نیکو برای دیگران است.<ref>سوره أحزاب، آیه 21.</ref>


==ویژگی‌های اخلاقی ==
==ویژگی‌های اخلاقی ==
محمد (صلی الله علیه و آله) اوقات خود را به سه بخش تقسیم می‌کرد، بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای [[خانواده]] و بخشی برای خود که آن را نیز بین مردم تقسیم می‌نمود.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.</ref>  رسیدگی به احوال نیازمندان و رفع نیاز مستمندان، انس با مردم و احوال‌پرسی از آنان، بزرگ‌داشت بزرگان قبایل و انتصاب آنان به عنوان والیان ولایات، پای‌بندی به قاعده تشویق و تحسین ـ تقبیح و تحذیر، میانه‌روی در امور و پرهیز از افراط و تفریط،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص19.</ref> گذشتن از حقوق شخصی خود و پافشاری بر حقوق اجتماعی و حدود الهی،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20، 24، 30، 38، 43 و 48.</ref> نرمش در امور شخصی و صلابت در مسائل اصولی،<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص206 و 208.</ref>  خاکساری و تواضع و قائل نشدن جایگاه ویژه برای خود،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54.</ref> همگان را به یک چشم دیدن و تفاوت قائل نشدن،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20.</ref> آرام سخن ‌گفتن، آبروی کسی را نبردن و لغزش دیگران را بازگو نکردن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص55.</ref> خوش‌رو و خوش‌اخلاق بودن و بدزبان و خشن و عیبجو و چاپلوس نبودن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 60.</ref> پرهیز از جدال و مراء و پرحرفی و اجتناب از بیان مطالب بی‌فایده،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21 و 46.</ref> کسی را سرزنش نکردن و لغزش و عیب دیگران را رصد و دنبال ننمودن،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 55.</ref> سخن کسی را در صورتی که از حد انصاف تجاوز نکند، تا پایان یافتن آن قطع نکردن، شکیبایی بر ناملایمات و بی‌نزاکتی‌ها، انجام امور فردی و شخصی خود و محول نکردن آن به دیگران، دیرخشم بودن و زود خوشنود شدن، همواره آراسته بودن و اهتمام به امر نظافت، سودمندترین مردم نسبت به آنان،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21ـ34.</ref> سبقت در سلام دادن نسبت به کوچک و بزرگ با تأسی به دستور قرآن،<ref>سوره نساء، آیه 86.</ref> پاسخ سلام را کامل‌تر دادن،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص64.</ref> نگاه یکسان به دیگران هنگام صحبت کردن،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص259.</ref> شوخی و مطایبه با مردم و فراهم آوردن انبساط خاطر آنان، مواجهه کلامی به میزان عقل و فهم و درک مخاطب، راستگویی و امانتداری،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص37ـ44.</ref> دشنام ندادن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص60.</ref> همواره متبسم بودن،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.</ref> متین، مردم‌دار و مهمان‌نواز، یاری‌رسان به ضعفا و اهل صله رحم بود و در میان قریش به «امین» مشهور بود.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249.</ref>  شعار محمد (صلی الله علیه و آله) این بود که من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شده‌ام.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249 و 258.</ref>
محمد (صلی الله علیه و آله) اوقات خود را به سه بخش تقسیم می‌کرد، بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای [[خانواده]] و بخشی برای خود که آن را نیز بین مردم تقسیم می‌نمود.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.</ref>  رسیدگی به احوال نیازمندان و رفع نیاز مستمندان، انس با مردم و احوال‌پرسی از آنان، بزرگ‌داشت بزرگان قبایل و انتصاب آنان به عنوان والیان ولایات، پای‌بندی به قاعده تشویق و تحسین ـ تقبیح و تحذیر، میانه‌روی در امور و پرهیز از افراط و تفریط،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص19.</ref> گذشتن از حقوق شخصی خود و پافشاری بر حقوق اجتماعی و حدود الهی،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20، 24، 30، 38، 43 و 48.</ref> نرمش در امور شخصی و صلابت در مسائل اصولی،<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص206 و 208.</ref>  خاکساری و تواضع و قائل نشدن جایگاه ویژه برای خود،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54.</ref> همگان را به یک چشم دیدن و تفاوت قائل نشدن،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20.</ref> آرام سخن ‌گفتن، آبروی کسی را نبردن و لغزش دیگران را بازگو نکردن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص55.</ref> خوش‌رو و خوش‌اخلاق بودن و بدزبان و خشن و عیبجو و چاپلوس نبودن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 60.</ref> پرهیز از جدال و مراء و پرحرفی و اجتناب از بیان مطالب بی‌فایده،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21 و 46.</ref> کسی را سرزنش نکردن و لغزش و عیب دیگران را رصد و دنبال ننمودن،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 55.</ref> سخن کسی را در صورتی که از حد انصاف تجاوز نکند، تا پایان یافتن آن قطع نکردن، شکیبایی بر ناملایمات و بی‌نزاکتی‌ها، انجام امور فردی و شخصی خود و محول نکردن آن به دیگران، دیرخشم بودن و زود خوشنود شدن، همواره آراسته بودن و اهتمام به امر نظافت، سودمندترین مردم نسبت به آنان،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21ـ34.</ref> سبقت در سلام دادن نسبت به کوچک و بزرگ با تأسی به دستور قرآن،<ref>سوره نساء، آیه 86.</ref> پاسخ سلام را کامل‌تر دادن،<ref>قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص64.</ref> نگاه یکسان به دیگران هنگام صحبت کردن،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص259.</ref> شوخی و مطایبه با مردم و فراهم آوردن انبساط خاطر آنان، مواجهه کلامی به میزان عقل و فهم و درک مخاطب، راستگویی و امانتداری،<ref>طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص37ـ44.</ref> دشنام ندادن،<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص60.</ref> همواره متبسم بودن،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.</ref> متین، مردم‌دار و [[مهمان‌نواز]]، یاری‌رسان به ضعفا و اهل [[صله رحم]] بود و در میان قریش به «امین» مشهور بود.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249.</ref>  شعار محمد (صلی الله علیه و آله) این بود که من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شده‌ام.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249 و 258.</ref>


==زندگی خانوادگی==
==زندگی خانوادگی==
=== همسران ===
=== همسران ===
محمد خوشروترین مردم و نیکورفتارترین فرد با همسران خود در بین [[مسلمانان]] بود. اوقات خود را حتی هنگام بیماری، عادلانه بین همسرانش تقسیم می‌کرد. صبحگاهان از یکایک همسران خود [[احوالپرسی]] می‌نمود. با همسرانش بازی و ملاعبه می‌کرد و آن را سنت و مستحب می‌دانست.<ref> طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص83ـ84.</ref>  آنها را با عناوین زیبا صدا می‌کرد.<ref> [https://www.porseman.com/article/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85(%D8%B5)-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF/168683 «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وب‌سایت پرسمان دانشگاهیان.]</ref> در کارهای خانه به همسرانش یاری می‌رساند<ref> نیشابوری، مسلم، الجامع الصحیح، 1426ق، ج1، ص875 ؛ قمی، عباس، کحل البصر فی سیره سید البشر، 1429ق، ص102.</ref> و از زحمات و خصال پسندیده آنان قدردانی<ref> [https://www.porseman.com/article/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85(%D8%B5)-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF/168683 «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وب‌سایت پرسمان دانشگاهیان.]</ref> و در صورت لزوم، از آنها عذرخواهی می‌کرد.<ref> متقی هندی، کنزالعمال، 1401ق، ج7، ص129.</ref> با آنان مهربان<ref> «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.</ref> و همدل بود<ref> طبرسی، رضی‌الدین، مکارم الأخلاق، بی‌تا، ص26.</ref> و به آنها هدیه می‌داد.<ref> فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ش، ج6، ص248.</ref> رفتار او در خانواده نسخه جامع و کاملی از آموزه‌های قرآن بود.<ref> «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.</ref>
محمد خوشروترین مردم و نیکورفتارترین فرد با همسران خود در بین [[مسلمانان]] بود. اوقات خود را حتی هنگام بیماری، عادلانه بین همسرانش تقسیم می‌کرد. صبحگاهان از یکایک همسران خود [[احوالپرسی]] می‌نمود. با همسرانش بازی و ملاعبه می‌کرد و آن را سنت و [[مستحب]] می‌دانست.<ref> طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص83ـ84.</ref>  آنها را با عناوین زیبا صدا می‌کرد.<ref> [https://www.porseman.com/article/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85(%D8%B5)-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF/168683 «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وب‌سایت پرسمان دانشگاهیان.]</ref> در کارهای خانه به همسرانش یاری می‌رساند<ref> نیشابوری، مسلم، الجامع الصحیح، 1426ق، ج1، ص875 ؛ قمی، عباس، کحل البصر فی سیره سید البشر، 1429ق، ص102.</ref> و از زحمات و خصال پسندیده آنان قدردانی<ref> [https://www.porseman.com/article/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85(%D8%B5)-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF/168683 «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وب‌سایت پرسمان دانشگاهیان.]</ref> و در صورت لزوم، از آنها عذرخواهی می‌کرد.<ref> متقی هندی، کنزالعمال، 1401ق، ج7، ص129.</ref> با آنان مهربان<ref> «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.</ref> و همدل بود<ref> طبرسی، رضی‌الدین، مکارم الأخلاق، بی‌تا، ص26.</ref> و به آنها هدیه می‌داد.<ref> فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ش، ج6، ص248.</ref> رفتار او در [[خانواده]] نسخه جامع و کاملی از [[آموزه‌های قرآن]] بود.<ref> «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.</ref>


===فرزندان===
===فرزندان===
پیامبر خدا، یکی از وظایف پدران را نام نیکو نهادن بر [[فرزند]] می‌دانست و خود نیز نام‌های زیبنده می‌گذاشت و آنها را با القاب زشت صدا نمی‌کرد.  از سر لطف و رأفت و مهربانی دست نوازش بر سر فرزندانش  می‌کشید. کام فرزندان خود را با تنقلات و چیزهای شیرین (خرما) شیرین می‌کرد.<ref> طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص85ـ86.</ref>  به کودکان و فرزندانش سلام می‌داد<ref> حر عاملی، وسایل الشیعه، 1361ش، ج3، ص209.</ref> و با آنها [[بازی]] می‌کرد. به آنها هدیه می‌داد و از روی عشق و علاقه آنها را می‌بوسید. عدالت را در حق آنها رعایت می‌کرد و با آنها مدارا می‌نمود.<ref> «رفتار پیامبر با فرزندان»، در ویکی فقه.</ref>
پیامبر خدا، یکی از وظایف پدران را نام نیکو نهادن بر [[فرزند]] می‌دانست و خود نیز نام‌های زیبنده می‌گذاشت و آنها را با القاب زشت صدا نمی‌کرد.  از سر لطف و رأفت و مهربانی دست نوازش بر سر فرزندانش  می‌کشید. کام فرزندان خود را با تنقلات و چیزهای شیرین ([[خرما]]) شیرین می‌کرد.<ref> طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص85ـ86.</ref>  به کودکان و فرزندانش [[سلام]] می‌داد<ref> حر عاملی، وسایل الشیعه، 1361ش، ج3، ص209.</ref> و با آنها [[بازی]] می‌کرد. به آنها [[هدیه]] می‌داد و از روی عشق و علاقه آنها را می‌بوسید. [[عدالت]] را در حق آنها رعایت می‌کرد و با آنها [[مدارا]] می‌نمود.<ref> «رفتار پیامبر با فرزندان»، در ویکی فقه.</ref>


==ویژگی‌های مربوط به پیامبری==
==ویژگی‌های مربوط به پیامبری==
محمد (صلی الله علیه و آله) در راه تبلیغ رسالت، پایدار بود<ref> سوره‌های آل‌عمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43؛ أحقاف، آیه 35.</ref> و بر آرمان وحی پایمردی می‌کرد؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص246.</ref> از دروغ‌پراکنی و نارواگویی برای نیل به حق پرهیز می‌کرد؛<ref> سوره حاقه، آیه 44-46 ؛ سوره تحریم، آیه 1.</ref>  از خرافه‌گرایی به‌دور بود<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص121.</ref> و در دعوت به [[اسلام]] و تبلیغ [[دین]]، به خشونت نگرایید.<ref> سوره نحل، آیه 125؛ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص214.</ref>  به آزادی فکر و عقیده و ایمان، باور داشت و کارکرد [[دین]] را در رفع موانع آزادی‌های فکری و اجتماعی می‌دید.<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص221.</ref>
محمد (صلی الله علیه و آله) در راه تبلیغ رسالت، پایدار بود<ref> سوره‌های آل‌عمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43؛ أحقاف، آیه 35.</ref> و بر آرمان [[وحی]] پایمردی می‌کرد؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص246.</ref> از دروغ‌پراکنی و نارواگویی برای نیل به حق پرهیز می‌کرد؛<ref> سوره حاقه، آیه 44-46 ؛ سوره تحریم، آیه 1.</ref>  از [[خرافه‌گرایی]] به‌دور بود<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص121.</ref> و در دعوت به [[اسلام]] و تبلیغ [[دین]]، به خشونت نگرایید.<ref> سوره نحل، آیه 125؛ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص214.</ref>  به آزادی فکر و عقیده و ایمان، باور داشت و کارکرد [[دین]] را در رفع موانع آزادی‌های فکری و اجتماعی می‌دید.<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص221.</ref>


==اقدامات اجتماعی ==
==اقدامات اجتماعی ==
پیامبر خدا هنگام ورود به یثرب (مدینة النبی) اقدامات اجتماعی گوناگونی را برای سامان جامعه، انجام داد:
پیامبر خدا هنگام ورود به [[یثرب]] (مدینة النبی) اقدامات اجتماعی گوناگونی را برای سامان جامعه، انجام داد:
* بنای [[مسجد]] با کارکرد فرهنگی، عبادی و سیاسی، هنگام ورود به مدینه.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص430-431.</ref>  
* بنای [[مسجد]] با کارکرد فرهنگی، عبادی و سیاسی، هنگام ورود به [[مدینه]].<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص430-431.</ref>  
* برقراری پیمان برادری بین مسلمانان؛ به دستور خداوند<ref> سوره حجرات، آیه 10.</ref> و در راستای حمایت از مهاجران بی‌سرپناه.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص432-435.</ref>  
* برقراری پیمان برادری بین مسلمانان؛ به دستور خداوند<ref> سوره حجرات، آیه 10.</ref> و در راستای حمایت از مهاجران بی‌سرپناه.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص432-435.</ref>  
* تدوین [[قانون اساسی]] برای مسلمانان؛ به عنوان میثاق‌نامه عملی.<ref> سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص449-451.</ref>  
* تدوین [[قانون اساسی]] برای [[مسلمانان]]؛ به عنوان میثاق‌نامه عملی.<ref> سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص449-451.</ref>  
* انعقاد معاهده صلح و دوستی (پیمان عمومی) بین مسلمانان، یهودیان و مشرکان.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص438.</ref>
* انعقاد معاهده صلح و دوستی (پیمان عمومی) بین [[مسلمانان]]، یهودیان و مشرکان.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص438.</ref>


==شیوه‌های راهبردی در فرماندهی جنگ==
==شیوه‌های راهبردی در فرماندهی جنگ==
* رعایت اصول اخلاقی و انسانی؛ نظیر عدم مبادرت به جنگ در ماه‌های حرام،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص465-466.</ref> منع شبیخون به دشمن و پرهیز از کشتن زنان و کودکان در جنگ.<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص56-57.</ref>  
* رعایت اصول اخلاقی و انسانی؛ نظیر عدم مبادرت به جنگ در [[ماه‌های حرام]]،<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص465-466.</ref> منع شبیخون به دشمن و پرهیز از کشتن زنان و کودکان در جنگ.<ref> قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص56-57.</ref>  
* رعایت تاکتیک‌های جنگی؛ نظیر نحوه گزینش، چیدمان و آرایش جنگی نیروها، جنگ تن به تن، مشورت با نخبگان و کارشناسان و همچنین استفاده از رجز و شعار در جنگ‌ها برای تهییج سپاه.
* رعایت تاکتیک‌های جنگی؛ نظیر نحوه گزینش، چیدمان و آرایش جنگی نیروها، جنگ تن به تن، مشورت با نخبگان و کارشناسان و همچنین استفاده از رجز و شعار در جنگ‌ها برای تهییج سپاه.
* پای‌بندی به معاهدات حتی در شرایط جنگی؛ نظیر برگرداندن کودکان از میدان جنگ به مدینه.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص475ـ483.</ref>
* پای‌بندی به معاهدات حتی در شرایط جنگی؛ نظیر برگرداندن کودکان از میدان جنگ به مدینه.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص475ـ483.</ref>
خط ۳۷: خط ۳۷:
* تنزیل و ابلاغ آیات تشریعی؛ به‌عنوان ضوابط زیست فردی و جمعی و اجتماعی؛
* تنزیل و ابلاغ آیات تشریعی؛ به‌عنوان ضوابط زیست فردی و جمعی و اجتماعی؛
* تدوین چارجوب نظام سیاسی ـ اجتماعی برای حکومت مدینه؛
* تدوین چارجوب نظام سیاسی ـ اجتماعی برای حکومت مدینه؛
* رعایت جوانمردی در اوج قدرت؛ مانند بخشش سران مکه در روز فتح مکه؛
* رعایت [[جوانمردی]] در اوج قدرت؛ مانند بخشش سران مکه در روز [[فتح مکه]]؛
* نامه‌نگاری به سران ممالک و امپراطوری‌ها و دعوت آنان به اسلام؛ که نشان از قدرت استدلال و قوت منطق عقلی اسلام داشت؛
* نامه‌نگاری به سران ممالک و امپراطوری‌ها و دعوت آنان به [[اسلام]]؛ که نشان از قدرت استدلال و قوت منطق عقلی [[اسلام]] داشت؛
* آینده‌نگری برای حکومت نوپای اسلامی با تعیین جانشین برای خود در روز غدیر؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص579ـ677.</ref>  
* آینده‌نگری برای حکومت نوپای اسلامی با تعیین جانشین برای خود در روز [[عید غدیر|غدیر]]؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص579ـ677.</ref>  
* مشورت با مردم؛<ref> سوره آل‌عمران، آیه 159؛ سوره شوری، آیه 38.</ref> تا ضمن شخصیت دادن به پیروان خود و مسلمانان، جانشینانش نیز گمان نکنند مافوق مردم هستند و وظیفه‌شان دستور دادن و وظیفه مردم نیز اطاعت کردن است!<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص213.</ref>
* مشورت با مردم؛<ref> سوره آل‌عمران، آیه 159؛ سوره شوری، آیه 38.</ref> تا ضمن شخصیت دادن به پیروان خود و [[مسلمانان]]، جانشینانش نیز گمان نکنند مافوق مردم هستند و وظیفه‌شان دستور دادن و وظیفه مردم نیز اطاعت کردن است!<ref> مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص213.</ref>


==اصول ترویج و تبلیغ آموزه‌های اسلام==
==اصول ترویج و تبلیغ آموزه‌های اسلام==
* اول، هدایت فکری مردم به یکتاپرستی از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم؛ این شیوه در دوران سیزده ساله مکه و دوران ده ساله مدینه (دوره سرایا و غزوات) دنبال شد و با دعوت مردم به حکمت و موعظه و جدال احسن،<ref> سوره نحل، آیه 125.</ref> مخاطب را به تأمل و تدبر وامی‌داشت.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص447-449.</ref>
* اول، هدایت فکری مردم به [[یکتاپرستی]] از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم؛ این شیوه در دوران سیزده ساله [[مکه]] و دوران ده ساله [[مدینه]] (دوره سرایا و غزوات) دنبال شد و با دعوت مردم به حکمت و موعظه و جدال احسن،<ref> سوره نحل، آیه 125.</ref> مخاطب را به تأمل و تدبر وامی‌داشت.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص447-449.</ref>
* دوم، اصل مدارا و برخورد مسالمت‌آمیز؛ نظیر صلح حدیبیه با کفار و مشرکین؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450-451.</ref>  
* دوم، اصل [[مدارا]] و برخورد مسالمت‌آمیز؛ نظیر صلح حدیبیه با کفار و مشرکین؛<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450-451.</ref>  
* سوم، سیاست تألیف قلوب،<ref> سوره توبه، آیه 60.</ref> که نوعی نرمش در برابر مشرکان است تا دل‌های آنان به سمت اسلام گرایش پیدا کند.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450.</ref>  
* سوم، سیاست تألیف قلوب،<ref> سوره توبه، آیه 60.</ref> که نوعی نرمش در برابر مشرکان است تا دل‌های آنان به سمت اسلام گرایش پیدا کند.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450.</ref>  
* چهارم، بهره‌مندی از جنگ برای نشر دعوت اسلامی و نیل به آرامش در سایه همزیستی پس از جنگ. در اسلام، اصولی‌ترین اصل، تحقق صلح و امنیت مردم است تا با رفع موارد اختلافی، جامعه مسلمان را به ساحل آرامش برساند که تنها در سایه تعالی اسلام محقق می‌شود و آن هم بر پایه ایمان به خدا و رسولش امکان‌پذیر است.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص451ـ454.</ref>  با این اوصاف، در اسلام، جنگ به علل پنجگانه تجویز شده است: دفاع در برابر کسانی که به جنگ مسلمانان آمده‌اند،<ref> سوره بقره، آیه 190.</ref> از بین بردن فتنه‌گری‌ها،<ref> سوره بقره، آیه 193.</ref> دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران،<ref> سوره نساء، آیه 75.</ref> نقض پیمان توسط دشمنان و هم‌پیمانان<ref> سوره توبه، آیه 12-13.</ref>  و از بین بردن شرک.<ref> سوره توبه، آیه 1 و 5.</ref>
* چهارم، بهره‌مندی از جنگ برای نشر دعوت اسلامی و نیل به آرامش در سایه همزیستی پس از جنگ. در [[اسلام]]، اصولی‌ترین اصل، تحقق صلح و امنیت مردم است تا با رفع موارد اختلافی، [[جامعه مسلمان]] را به ساحل آرامش برساند که تنها در سایه تعالیم اسلام محقق می‌شود و آن هم بر پایه ایمان به خدا و رسولش امکان‌پذیر است.<ref> جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص451ـ454.</ref>  با این اوصاف، در [[اسلام]]، جنگ به علل پنجگانه تجویز شده است: دفاع در برابر کسانی که به جنگ [[مسلمانان]] آمده‌اند،<ref> سوره بقره، آیه 190.</ref> از بین بردن فتنه‌گری‌ها،<ref> سوره بقره، آیه 193.</ref> دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران،<ref> سوره نساء، آیه 75.</ref> نقض پیمان توسط دشمنان و هم‌پیمانان<ref> سوره توبه، آیه 12-13.</ref>  و از بین بردن شرک.<ref> سوره توبه، آیه 1 و 5.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
۴۴۸

ویرایش