حضرت محمد
حضرت محمد، آخرین پیامبر خدا و بنیانگذار آیین اسلام.
محمد (صلی الله علیه و آله) در سال 570 میلادی (عام الفیل، سالی که ابرهه برای ویرانی کعبه، لشکرکشی کرد) به دنیا آمد.[۱] پدرش، عبدالله در حالی که هنوز فرزندش به دنیا نیامده بود، درگذشت. مادرش، آمنه را نیز در حالی که پنج سال بیشتر نداشت، از دست داد. سرپرستی محمد را پدربزرگش، عبدالمطلب و پس از مرگ وی، عمویش، ابوطالب بهعهده گرفتند. از نوجوانی تا رسالت، به شبانی و سپس تجارت اشتغال داشت. پیش از رسالت، یکبار در دوازده سالگی با عمویش و بار دیگر در 25 سالگی بهعنوان عامل تجارت برای کاروان تجاری خدیجه به شام رفت. پس از رسالت هم برای انجام وظایف خطیر پیامبری، به طائف، خیبر و تبوک سفر کرد. اما هرگز در طول زندگی خود، از حجاز خارج نشد. در 30 سالگی کفالت پسرعمویاش علی را که دو سال بیشتر نداشت، بهعهده گرفت. و تا هنگام مبعوث شدن به رسالت، یعنی طی ده سال علی انیس خلوتهای محمد و شاهد تحولات روحی و درونی او بود.[۲] هیچگاه شرک نورزید و بت نپرستید. امّی بود[۳] و کتابت و خواندن نمیدانست،[۴] در مجالس عیش و نوش دیده نشد و به صداقت، امانت، عقل، درایت و فطانت مشهور بود.[۵]
پیشینه دینی
محمد (صلی الله علیه و آله)، یکتاپرست و پیرو آیین حنیف بوده است.[۶]
سیمای محمد در قرآن
خداوند پیامبرش را در قرآن با این اوصاف معرفی کرده است: لیّن و نرمخو و مدارا کننده،[۷] نسبت به هدایت بندگان خدا حریص و آرزومند،[۸] دارای اخلاق نیکوی کریمانه،[۹] گوش شنوا برای مخالف و موافق،[۱۰] نه تنها از تقصیرات دیگران درمیگذرد، بلکه حتی به ملامت آنها هم نمیپردازد.[۱۱] با فروتنی در قبال دیگران، بال رأفت و رحمت خود را بر سرشان میگستراند.[۱۲] اهل مشورت در امور مختلف سیاسی و نظامی با دیگران،[۱۳] دارای فراخی سینه و سعه صدر،[۱۴] صبور و شکیبا در برابر گفتار ناپسند و کردار ناشایست دیگران،[۱۵] وجودش آمیخته با شرم و حیا،[۱۶] گفتارش برآمده از وحی و عاری از هوی،[۱۷] در همه حال اتّکالش به خدا،[۱۸] خاکسار و متواضع[۱۹] و الگویی نیکو برای دیگران است.[۲۰]
ویژگیهای اخلاقی
محمد (صلی الله علیه و آله) اوقات خود را به سه بخش تقسیم میکرد، بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای خانواده و بخشی برای خود که آن را نیز بین مردم تقسیم کرده بود.[۲۱] رسیدگی به احوال نیازمندان و رفع نیاز مستمندان، انس با مردم و احوالپرسی از آنان، بزرگداشت بزرگان قبایل و انتصاب آنان به عنوان والیان ولایات، پایبندی به قاعده تشویق و تحسین ـ تقبیح و تحذیر، میانهروی در امور و پرهیز از افراط و تفریط،[۲۲] گذشتن از حقوق شخصی خود و پافشاری بر حقوق اجتماعی و حدود الهی،[۲۳] نرمش در امور شخصی و صلابت در مسائل اصولی،[۲۴] خاکساری و تواضع و قائل نشدن جایگاه ویژه برای خود،[۲۵] همگان را به یک چشم دیدن و تفاوت قائل نشدن،[۲۶] آرام سخن گفتن، آبروی کسی را نبردن و لغزش دیگران را بازگو نکردن،[۲۷] خوشرو و خوشاخلاق بودن و بدزبان و خشن و عیبجو و چاپلوس نبودن،[۲۸] پرهیز از جدال و مراء و پرحرفی و اجتناب از بیان مطالب بیفایده،[۲۹] کسی را سرزنش نکردن و لغزش و عیب دیگران را رصد و دنبال ننمودن،[۳۰] سخن کسی را در صورتی که از حد انصاف تجاوز نکند، تا پایان یافتن آن قطع نکردن، شکیبایی بر ناملایمات و بینزاکتیها، انجام امور فردی و شخصی خود و محول نکردن آن به دیگران، دیرخشم بودن و زود خوشنود شدن، همواره آراسته بودن و اهتمام به امر نظافت، سودمندترین مردم نسبت به آنان،[۳۱] سبقت در سلام دادن نسبت به کوچک و بزرگ با تأسی به دستور قرآن،[۳۲] پاسخ سلام را کاملتر دادن،[۳۳] نگاه یکسان به دیگران هنگام صحبت کردن،[۳۴] شوخی و مطایبه با مردم و فراهم آوردن انبساط خاطر آنان، مواجهه کلامی به میزان عقل و فهم و درک مخاطب، راستگویی و امانتداری،[۳۵] دشنام ندادن،[۳۶] همواره متبسم بودن،[۳۷] متین، مردمدار و مهماننواز، یاریرسان به ضعفا و اهل صله رحم بود و در میان قریش به «امین» مشهور بود.[۳۸] شعار محمد (صلی الله علیه و آله) این بود که من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شدهام.[۳۹]
زندگی خانوادگی
همسران
محمد خوشروترین مردم و نیکورفتارترین فرد با همسران خود در بین مسلمانان بود. اوقات خود را حتی هنگام بیماری، عادلانه بین همسرانش تقسیم میکرد. صبحگاهان از یکایک همسران خود احوالپرسی میکرد. با همسرانش بازی و ملاعبه میکرد و آن را سنت و مستحب میدانست.[۴۰] آنها را با عناوین زیبا صدا میکرد.[۴۱] در کارهای خانه به همسرانش یاری میرساند[۴۲] و از زحمات و خصال پسندیده آنان قدردانی[۴۳] و در صورت لزوم، از آنها عذرخواهی میکرد.[۴۴] با آنان مهربان[۴۵] و همدل بود[۴۶] و به آنها هدیه میداد.[۴۷] رفتار او در خانواده نسخه جامع و کاملی از آموزههای قرآن بود.[۴۸]
فرزندان
پیامبر خدا، یکی از وظایف پدران را نام نیکو نهادن بر فرزند میدانست و خود نیز نامهای زیبنده میگذاشت و آنها را با القاب زشت صدا نمیکرد. از سر لطف و رأفت و مهربانی دست نوازش بر سر فرزندانش میکشید. کام فرزندان خود را با تنقلات و چیزهای شیرین (خرما) شیرین میکرد.[۴۹] به کودکان و فرزندانش سلام میداد[۵۰] و با آنها بازی میکرد. به آنها هدیه میداد و از روی عشق و علاقه آنها را میبوسید. عدالت را در حق آنها رعایت میکرد و با آنها مدارا مینمود.[۵۱]
ویژگیهای مربوط به پیامبری
محمد (صلی الله علیه و آله) در راه تبلیغ رسالت، پایدار بود[۵۲] و بر آرمان وحی پایمردی میکرد؛[۵۳] از دروغپراکنی و نارواگویی برای نیل به حق پرهیز میکرد؛[۵۴] از خرافهگرایی بهدور بود[۵۵] و در دعوت به اسلام و تبلیغ دین، به خشونت نگرایید.[۵۶] به آزادی فکر و عقیده و ایمان، باور داشت و کارکرد دین را در رفع موانع آزادیهای فکری و اجتماعی میدید.[۵۷]
اقدامات اجتماعی
پیامبر خدا هنگام ورود به یثرب (مدینة النبی) اقدامات اجتماعی گوناگونی را برای سامان جامعه، انجام داد:
- بنای مسجد با کارکرد فرهنگی، عبادی و سیاسی، هنگام ورود به مدینه.[۵۸]
- برقراری پیمان برادری بین مسلمانان؛ به دستور خداوند[۵۹] و در راستای حمایت از مهاجران بیسرپناه.[۶۰]
- تدوین قانون اساسی برای مسلمانان؛ به عنوان میثاقنامه عملی.[۶۱]
- انعقاد معاهده صلح و دوستی (پیمان عمومی) بین مسلمانان، یهودیان و مشرکان.[۶۲]
شیوههای راهبردی در فرماندهی جنگ
- رعایت اصول اخلاقی و انسانی؛ نظیر عدم مبادرت به جنگ در ماههای حرام،[۶۳] منع شبیخون به دشمن و پرهیز از کشتن زنان و کودکان در جنگ.[۶۴]
- رعایت تاکتیکهای جنگی؛ نظیر نحوه گزینش، چیدمان و آرایش جنگی نیروها، جنگ تن به تن، مشورت با نخبگان و کارشناسان و همچنین استفاده از رجز و شعار در جنگها برای تهییج سپاه.
- پایبندی به معاهدات حتی در شرایط جنگی؛ نظیر برگرداندن کودکان از میدان جنگ به مدینه.[۶۵]
شیوههای حکمرانی و مدیریت اجتماعی
- پیمان حدیبیه؛ به عنوان انعطاف حکومت در هنگام ضرورت و اقتضای شرایط؛
- تنزیل و ابلاغ آیات تشریعی؛ بهعنوان ضوابط زیست فردی و جمعی و اجتماعی؛
- تدوین چارجوب نظام سیاسی ـ اجتماعی برای حکومت مدینه؛
- رعایت جوانمردی در اوج قدرت؛ مانند بخشش سران مکه در روز فتح مکه؛
- نامهنگاری به سران ممالک و امپراطوریها و دعوت آنان به اسلام؛ که نشان از قدرت استدلال و قوت منطق عقلی اسلام داشت؛
- آیندهنگری برای حکومت نوپای اسلامی با تعیین جانشین برای خود در روز غدیر؛[۶۶]
- مشورت با مردم؛[۶۷] تا ضمن شخصیت دادن به پیروان خود و مسلمانان، جانشینانش نیز گمان نکنند مافوق مردم هستند و وظیفهشان دستور دادن و وظیفه مردم نیز اطاعت کردن است![۶۸]
اصول ترویج و تبلیغ آموزههای اسلام
- اول، هدایت فکری مردم به یکتاپرستی از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم؛ این شیوه در دوران سیزده ساله مکه و دوران ده ساله مدینه (دوره سرایا و غزوات) دنبال شد و با دعوت مردم به حکمت و موعظه و جدال احسن،[۶۹] مخاطب را به تأمل و تدبر وامیداشت.[۷۰]
- دوم، اصل مدارا و برخورد مسالمتآمیز؛ نظیر صلح حدیبیه با کفار و مشرکین؛[۷۱]
- سوم، سیاست تألیف قلوب،[۷۲] که نوعی نرمش در برابر مشرکان است تا دلهای آنان به سمت اسلام گرایش پیدا کند.[۷۳]
- چهارم، بهرهمندی از جنگ برای نشر دعوت اسلامی و نیل به آرامش در سایه همزیستی پس از جنگ. در اسلام، اصولیترین اصل، تحقق صلح و امنیت مردم است تا با رفع موارد اختلافی، جامعه مسلمان را به ساحل آرامش برساند که تنها در سایه تعالیم اسلام محقق میشود و آن هم بر پایه ایمان به خدا و رسولش امکانپذیر است.[۷۴] با این اوصاف، در اسلام، جنگ به علل پنجگانه تجویز شده است: دفاع در برابر کسانی که به جنگ مسلمانان آمدهاند،[۷۵] از بین بردن فتنهگریها،[۷۶] دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران،[۷۷] نقض پیمان توسط دشمنان و همپیمانان[۷۸] و از بین بردن شرک.[۷۹]
پانویس
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص148
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص241-244.
- ↑ سوره أعراف، آیه 157 و 158 ؛ سوره جمعه، آیه 2.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه 48.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص238.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص250.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 159.
- ↑ سوره توبه، آیه 128.
- ↑ سوره مائده، آیه 13؛ سوره زخرف، آیه 89؛ سوره قلم، آیه 4.
- ↑ سوره توبه، آیه 61.
- ↑ سوره حجر، آیه 85.
- ↑ سوره حجر، آیه 88؛ سوره شعراء، آیه 215.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 159.
- ↑ سوره إنشراح، آیه 1.
- ↑ سوره طه، آیه 130؛ سوره معارج، آیه 5؛ سوره مزمل، آیه 10.
- ↑ سوره أحزاب، آیه 53.
- ↑ سوره نجم، آیه 3ـ4.
- ↑ سوره کهف، آیه 23.
- ↑ سوره کهف، آیه 110.
- ↑ سوره أحزاب، آیه 21.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص19.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20، 24، 30، 38، 43 و 48.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص206 و 208.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص20.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص55.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 60.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21 و 46.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص54 و 55.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص21ـ34.
- ↑ سوره نساء، آیه 86.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص64.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص259.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص37ـ44.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص60.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص260.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص249 و 258.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص83ـ84.
- ↑ «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وبسایت پرسمان دانشگاهیان.
- ↑ نیشابوری، مسلم، الجامع الصحیح، 1426ق، ج1، ص875 ؛ قمی، عباس، کحل البصر فی سیره سید البشر، 1429ق، ص102.
- ↑ «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وبسایت پرسمان دانشگاهیان.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، 1401ق، ج7، ص129.
- ↑ «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.
- ↑ طبرسی، رضیالدین، مکارم الأخلاق، بیتا، ص26.
- ↑ فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ش، ج6، ص248.
- ↑ «رفتار با همسر در سیره نبوی»، در ویکی فقه.
- ↑ طباطبایی، سنن النبی، 1385ش، ص85ـ86.
- ↑ حر عاملی، وسایل الشیعه، 1361ش، ج3، ص209.
- ↑ «رفتار پیامبر با فرزندان»، در ویکی فقه.
- ↑ سورههای آلعمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43؛ أحقاف، آیه 35.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص246.
- ↑ سوره حاقه، آیه 44-46 ؛ سوره تحریم، آیه 1.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص121.
- ↑ سوره نحل، آیه 125؛ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص214.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص221.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص430-431.
- ↑ سوره حجرات، آیه 10.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص432-435.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، 1384ش، ص449-451.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص438.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص465-466.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1371ش، ج1، ص56-57.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص475ـ483.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص579ـ677.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 159؛ سوره شوری، آیه 38.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، 1384ش، ص213.
- ↑ سوره نحل، آیه 125.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص447-449.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450-451.
- ↑ سوره توبه، آیه 60.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص450.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، 1383ش، ج1، ص451ـ454.
- ↑ سوره بقره، آیه 190.
- ↑ سوره بقره، آیه 193.
- ↑ سوره نساء، آیه 75.
- ↑ سوره توبه، آیه 12-13.
- ↑ سوره توبه، آیه 1 و 5.
منابع
- قرآن
- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، دلیل ما، 1383ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ترجمه علی صحت، تهران، ناس، 1361ش.
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، 1384ش.
- «رفتار پیامبر اسلام با همسران خود»، وبسایت پرسمان دانشگاهیان، تاریخ بارگذاری محتوا: 14 فروردین 1398ش.
- «رفتار پیامبر با فرزندان»، سایت ویکی فقه، تاریخ بارگذاری مطلب: 10 شهریور 1395ش.
- «رفتار با همسر در سیره نبوی»، سایت ویکی فقه، تاریخ بارگذاری مطلب: 31 مرداد 1395ش.
- طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، مترجم: حسین استاد ولی، تهران، پیام آزادی، 1385ش.
- طبرسی، رضیالدین، مکارم الأخلاق، تحقیق: محمدحسین اعمی، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیتا.
- فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383ش.
- قمی عباس، کحل البصر فی سیره سید البشر، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1429ق.
- قمی، عباس، منتهی الآمال، قم، هجرت، 1371ش.
- متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الأعمال و الأفعال، بیروت، موسسة الرسالة، 1401ق.
- مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت، دارالجبل، 1426ق.
- مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، 1384ش.