پدر
پدر؛ مرد دارای فرزند و سرپرست خانوار
پدر، بابا، پاپا یا دادا، به انسان مذکری گفته میشود که دارای فرزند باشد. این واژه بهمعنای بنیانگذار نیز استفاده میشود، مانند پدر شعر نو و گاهی عنوانی محترمانه برای مردان سالخورده است.[۱] پدر، همچنین بهمعنای سرپرست، رئیس، حامی و برنامهریز در نظام خانواده استفاده میشود.
پدر در ایران باستان
برای مفهوم پدر در زبان آریایی کهن، از واژه «پاتی» استفاده میشد. پدر، در ایران باستان، از جایگاهی ویژه برخوردار بود و دارای نیرویی آسمانی انگاشته میشد که توانایی ارتباط با روشنایی و خورشید را دارد.[۲] در دین زردشت، اگر پسری جایگاه والای پدر را پاس نمیداشت، از بخشی از ارث محروم میگردید.[۳]
پدر در نظام خانواده
ایرانیان معمولا، ریشه و اصالت خود را از طریق پدر و اجداد پدری تعریف میکنند و رفتار، اخلاق و ویژگیهای افراد، در این چارچوب ارزیابی میشود و خیر و شر هر کسی را با طایفه و شهرت پدری او میسنجند.[۴] مادر در این ساختار، معمولا نقشی پیرو و مجری دارد. در برخی از خردهفرهنگهای ایرانی مانند عشایر و جوامع کوچنشین، اهمیت نسب پدری، دوچندان میشود تا جایی که افراد از پدر، جد، برادر پدر و عموزادههای پدری، تمکین میکنند.[۵] در ساختار خانوادهی ایرانی، پدر همواره پشتیبان خانواده است.
حقوق پدر
در دوران ساسانی، هدایا و درآمد زنان و کودکان خانواده، به پدر و سرپرست خانواده، تعلق داشت. حتی گاهی اجازه فروش فرزند نیز برای پدر وجود داشت.[۶] این رسم تا دوره معاصر نیز بین برخی از خانوادههای عشایر پایدار مانده است. اجازه ازدواج دختر نیز در اختیار پدر او است[۷] و در گذشته، دختران نقش چندانی در انتخاب همسر خود نداشتند.[۸] در برخی از خردهفرهنگها، تصمیمگیری درباره ازدواج پسر نیز بر عهده پدر بود.[۹] برای مثال، در سیرجان، رسم بود که داماد به خانه عروس نمیرفت و در شب عروسی، پدر داماد سراغ عروس خود رفته و او را به خانه میآورد.[۱۰] بر اساس آموزههای اسلام، احترام به پدر بر فرزند واجب است.[۱۱] قضای نماز و روزه پدر فوتشده نیز بر عهده پسر بزرگتر خانواده است. همچنین درصورتیکه پدر در زندگی، فقیر شود، نفقه او بر فرزند واجب است.[۱۲] پدر و فرزند، از یکدیگر ارث میبرند و جزء طبقات اول ارث بهشمار میروند. پدری که فرزند خود را کشته، قصاص نمیشود، هرچند، دیه و کفاره برای او واجب میشود.[۱۳]
پدر در فقه اسلامی
پدر در اصطلاح فقهای مسلمان، دو گونهی «نَسَبی» و «رِضاعی» است:
- پدر نسبی: کسی است که انسانی دیگر، از نطفهی او شکل گرفته است.
- پدر رضاعی: مردی که کودک از سینه همسر او شیر خورده باشد.
پدر، در هر دو نوع رضاعی و نسبی به دختر خود، مَحرَم است.
پدر در باور ایرانیان
تهدید فرزند به عاق شدن توسط والدین، یکی از الگوهای تربیتی ایرانیان در فرهنگ عامه است. عاق کردن بهمعنی راندن از خود است که معمولا عواقبی سخت را برای فرزند بهبار خواهد آورد. مردم معتقدند که نفرین پدر، بسیار گیرا است و آسیبی را متوجه افراد خواهد کرد. در میبد، مردم بر این باورند که هرگاه پدری فرزند خود را نفرین میکند، تمام موهای ریش او، آمین خواهند گفت. در منابع آمده است زمانیکه پسران سلطان حسین، علیه پدر خود طغیان کردند، سلطان، آنها را نفرین کرد و این نفرین چنان کاری بود که پسران، بعد از مرگ پدر، روز خوش ندیدند.[۱۴]
جایگاه معنوی پدر
در فرهنگ مردم ایران، پدر از جایگاهی قدسی برخوردار بوده و موضوع بسیاری از قسمهای رایج میان مردم است. برای مثال، اگر پدری زنده باشد، از قسم «به جان پدر» و اگر فوت شده باشد، از قسم «به خاک پدر/ به روح پدر» استفاده میکنند.[۱۵] در برخی از نقاط، حتی به موی سبیل پدر هم قسم یاد میکنند.[۱۶] در مقابل نیز، برای نفرین افراد، گاهی پدر او را دشنام داده یا نفرین میکردند. برای دعا و تحسین نیز، معمولا پدر، مخاطب قرار میگیرد، مانند «جای پدرت در بهشت باشد».[۱۷] این جایگاه معنوی، در لالاییهای مادرانه نیز، حضور دارد. برای مثال، سفر رفتن، کار یا سربازی پدر، یکی از بنمایههای اصلی ترانههای مادرانه است.[۱۸]
در ایران، بهمنظور حفظ احترام پدر، نام او را صدا نمیکنند و با اسامی مانند پدر، بابا، اگر حاجی باشد «حاجی بابا»، اگر خان یا میرزا بود «میرزا بابا» یا «خان بابا» و در غیر این صورت، او را «آقابابا» صدا میکنند.[۱۹]
پدر در ادبیات فارسی
پدر، جایگاه ویژهای در امثال و حکم ایرانیان دارد، مانند «پدر کشتگی داشتن» کنایه از دشمنی دیرینه؛ «پدر صلواتی» نوعی تحسین و تمجید بهمنظور طعنه زدن؛ «پدر سوختگی» کنایه از موذیگری و پنهانکاری؛ «پدر کشته کی میکند آشتی»؛ «پدر سگ» دشنامی بهمنظور تحقیر مخاطب؛[۲۰] «آب در اجاق پدرش ریخته است» که اشاره به بیعرضگی فرزند دارد؛[۲۱] «پشت پشت پدره، مادر رهگذره» که بهمعنای برگشتن نسب بهسمت پدر و خاندان او است؛[۲۲] «پدرش خوب است که خود نیز خوب است»؛[۲۳] «اگر بر سر قبر پدر خود نیز برود، یک دانه ریگ دزدانه در جیب خود میگذارد» که اشاره به انسانهای طماع دارد؛[۲۴] «سر سفره پدر چیزی نخورده» که اشاره به آدمهای شر دارد.
در اشعار شاعران نامدار ایرانی نیز، این واژه، مورد استفاده بوده است. فردوسی میگوید:[۲۵]
تو ایرانیان را ز مام و پدر | بهی هم ز گنج و ز تخت و گهر |
حافظ نیز در شعر خود از واژه پدر استفاده کرده و میگوید:[۲۶]
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی | طمع مهر و وفا زین پسران میداری |
پانویس
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه پدر.
- ↑ لاهیجی، شناخت هویت زن ایرانی، ۱۳۷۱ش، ص۲۵۵.
- ↑ Christensen, L’Iran sous les Sassanides, 1944, P327.
- ↑ انصاری، مقدمهای بر جامعهشناسی اصفهان، ۱۳۷۹ش، ص۱۸۴.
- ↑ بارث، فردریک، ایل باصری، ۱۳۴۳ش، ص۵۲-۵۳.
- ↑ مشکور، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، ۱۳۴۷ش، ص۷۲.
- ↑ Christensen, L’Iran sous les Sassanides, 1944, P327.
- ↑ سعیدی، فرهنگ مردم میناب، ۱۳۸۶ش، ص۲۱۲.
- ↑ مختارپور، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۸.
- ↑ مؤید محسنی، فرهنگ عامیانۀ کرمان، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج21، 1404ق، ص24.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج31، 1404ق، ص36-374.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج42، 1404ق، ص169.
- ↑ شکری، عالمآرای صفوی، ۱۳۶۳ش، ص۲۲۱.
- ↑ ثواقب، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، ۱۳۸۶ش، ص۴۴۲.
- ↑ پهلوان، فرهنگ عامۀ الاشت، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۸.
- ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۳۹۰-۳۹۱.
- ↑ آزاد، باورهای مردم شمال فارس، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۰-۱۰۱؛
قنبری عدیوی، جستاری در فرهنگ و هنر بختیاری، ۱۳۹۰ش، ص166. - ↑ صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج2، ۱۳۵۳ش، ص150.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه پدر، سایت واژهیاب.
- ↑ عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج3، ۱۳۸۷ش، ص46.
- ↑ عسکری عالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج3، ۱۳۸۷ش، ص109.
- ↑ خسروی، فرهنگ بختیاری، ۱۳۶۸ش، ص۱۸۴.
- ↑ احمدپناهی سمنانی، آداب و رسوم مردم سمنان، ۱۳۷۴ش، ص۱۲۲.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، بخش 14، بیت 60، سایت گنجور.
- ↑ حافظ، غزلیات، غزل شماره 450، بیت 8، سایت گنجور.
منابع
- آزاد، حسین، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، سیوند، ۱۳۹۰ش.
- احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- انصاری، هرمز، مقدمهای بر جامعهشناسی اصفهان، بهتحقیق احمد جواهری، تهران، نقش جهان، ۱۳۷۹ش.
- بارث، فردریک، ایل باصری، ترجمۀ کاظم ودیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۳ش.
- پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، آرون، ۱۳۸۵ش.
- ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۶ش.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 23 اسفند 1400ش.
- خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، فرهنگ سرا، ۱۳۶۸ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
- سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، زوفا، ۱۳۸۶ش.
- شکری، یدالله، عالمآرای صفوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۳ش.
- صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، نویسنده، ۱۳۵۳ش.
- عسکری عالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، شاپورخواست، ۱۳۸۷ش.
- فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 23 اسفند 1400ش.
- قنبری عدیوی، عباس، جستاری در فرهنگ و هنر بختیاری، شهرکرد، نیوشه، ۱۳۹۰ش.
- لاهیجی، شهلا و کار، مهرانگیز، شناخت هویت زن ایرانی، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۷۱ش.
- مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۷ش.
- مشکور، محمدجواد، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، تهران، دانشسرای عالی تهران، ۱۳۴۷ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 23 اسفند 1400ش.
- مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ کرمان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۱ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ7، 1404ق.
- Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944.