کپنک

از ویکی‌زندگی

کپنک؛ بالاپوش نمدین

کَپَنَک، پوشاکی جلو باز از جنس نمد است که مردم در سرمای زمستان بر روی جامه‌های زیرین خود، بر دوش کشند. این پوشش بیشتر توسط مردان کرد‌زبان و بعضی روستائیان استفاده می‌شود.

این پوشش پشمینه که روزگاری، مخصوص درویشان بوده و پس از آن بیش‌تر توسط چوپانان استفاده می‌شده، پوشاکی است که قد آن تا کمر است و در دو نوع بی‌آستین و آستین‌دار (آستین سرخود) تهیه می‌شد و همچون یک کفن، بدن را می‌پوشاند. شاید به‌همین خاطر بوده، که این لباس را جامه‌ی فقرا و مردم بینوای جامعه دانسته و آن را «کفنک» می‌گفتند که به‌مرور زمان «ف» به «پ» در زبان فارسی تبدیل شد.[۱] در ایران، به این نوع جامه، کفنک، کپنک، کپنگ، شولا یا بالاپوش و در ترکی به آن کِپِنِک گویند.[۲]

ما که با یک فتنی ساخته‌ایم و کپنک بد ادایی چه کشیم از فلک و پیر فلک

پیشینه‌ی کپنک

در برخی از متون به‌جا مانده از دوران مغول، به تهیه‌ی کپنک در تبریز اشاراتی شده است.[۳] نظام‌الدین قاری نیز در «دیوان البسه»ی خود که کتابی در راستای معرفی انواع لباس‌ها و پارچه‌های آن روزگار است، بارها به کپنک اشاره کرده است.[۴]

امروزه، تنها در برخی از نقاط ایران، مانند خراسان و سبزوار می‌توان نمونه‌هایی از این جامه‌ی پشمین را یافت.[۵]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه کپنک، سایت واژه‌یاب.
  2. معین، فرهنگ فارسی، سایت آبادیس.
  3. همدانی، مکاتبات رشیدی، 1367ق، ص188.
  4. نظام قاری، دیوان البسه، 1304ق، ص161.
  5. Beyhaqi, Clothing, Encyclopaedia Iranica,ed, E. Yarshater, 1992, sec XX.

منابع

  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 14 آذر 1400ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت آبادیس، تاریخ بازدید: 14 آذر 1400ش.
  • نظام قاری، محمد، دیوان البسه، به‌تصحیح میرزا حبیب اصفهانی، استانبول، 1304ق.
  • همدانی، رشیدالدین فضل‌الله، مکاتبات رشیدی، به‌تصحیح شفیعی لاهوری، پنجاب، 1367ق.
  • Beyhaqi,H.A. Clothing, Encyclopaedia Iranica,ed, E. Yarshater, California, 1992.