سندبادنامه

از ویکی‌زندگی

سندبادنامه؛ کتابی پیرامون علم ادارة مملکت و رفتار با رعیت در قالب حکایات

سندبادنامه، داستانی قدیمی است که به سندباد حکیم هندی منسوب است. این کتاب به دستور نوح بن منصور سامانی به دست خواجه عمید ابوالفوارس فناروزی به فارسی دری ترجمه شد. ترجمة فارسی آن توسط محمد بن علی ظهیری سمرقندی انجام شده است. ترجمة عربی این کتاب تحت عنوان « حکایه الملک المتوج مع امراءه الملک، الحکیم سندباد، سبع الوزراء و حکایه کل واحد منهم» در استانبول به چاپ رسیده است.[۱] از نام‌های دیگر این کتاب می‌توان به حکیم سندباد، کتاب مکرالنساء و داستان هفت وزیر اشاره کرد.[۲]

ساختار کتاب

سندبادنامه شامل یک حکایت اصلی و ۳۳ حکایت فرعی است. ساختار این کتاب همانند کتاب کلیله و دمنه است که در آن یک داستان اصلی نقل می‌شود و ضمن آن داستان‌های فرعی دیگر حکایت می‌شوند. بن‌مایة این داستان، شبیه داستان سیاوش و سودابه و داستان یوسف و زلیخا است. پاسخ‌های شاهزاده در این داستان شبیه به پاسخ‌های سیاوش بوده اما ادامة داستان متفاوت است.[۳] در این کتاب از آیات قرآن، احادیث، سروده‌ها و اشعار فارسی و عربی نیز استفاده شده است. انواع صنایع ادبی مانند سجع، جناس و مراعات نظیر به وفور در این متن دیده می‌شود.[۴]

سیر تاریخی کتاب سندبادنامه

سندبادنامة منظوم رودکی؛ رودکی در قرن چهارم این کتاب را منظوم ساخت، اما تنها چند بیت از آن باقی مانده است.

ترجمة ابوالفوارس فناروزی؛ این کتاب در سال ۳۳۹ قمری توسط ابوالفوارس فناروزی به فارسی دری ترجمه شد. این ترجمه از بین رفته است.

سندبادنامة منظوم ازرقی هروی؛ او در نیمة قرن پنجم، سندبادنامه را به صورت منظوم درآورد. این کتاب نیز از بین رفته است.

ترجمة ظهیر سمرقندی؛ او از کاتبان بزرگ قرن ششم بود که این کتاب را به صورت ساده به نثر فنی آراست.[۵]

سندبادنامة منظوم جلال عضد؛ این کتاب در کتاب‌خانة دیوان هند در لندن موجود است. این نسخه دارای افتادگی‌های فراوانی است که شاعری با نام جلالی چیمه آن‌ها را بر اساس ترجمة ظهیری به نظم کشیده است و به دست محمدجعفر محجوب تصحیح شده است.[۶]

خلاصة داستان

کوردیس، پادشاه رعیت پرور هند دارای فرزند نمی‌شد. او با نذر و توسل، صاحب پسری شد. پدر، پسر را برای تربیت به سندبادحکیم داد تا علم و حکمت به او بیاموزد. وقتی پسر جوان و زیبا شد، یکی از زنان حرم شاه به او ابراز عشق کرده و گفت که اگر او به همسری خود درآورد، به شاه سم خواهد داد و او را بر تخت پادشاهی خواهد نشاند. پسر درخواست وی را رد کرد و زن او را متهم به خیانت نمود. پادشاه دستور قتل پسر را داد. حکیم سندباد از دلایل نجومی به پسر دستور داد که ۷ روز هیچ حرفی نزند که در غیر این صورت عمرش به پایان می‌رسد. ۷ وزیر به این قضیه وارد شده و پسر را نجات دادند. هر روز یکی از آن‌ها به خدمت شاه رسیده و حکایتی درباره خدعه و مکر زنان و مضرت تعجیل در امور بیان کردند، تا سخنان آن زن را خنثی نمایند.[۷] زن نیز هرروز نزد شاه رفته و داستان‌هایی از خیانت شاهزاده تعریف می‌کرد. در روز هشتم، پسر لب به سخن گشوده و خیانت بزرگ را برملا کرد. شاه دستور قتل آن زن را داد. هرکس برای سزای او پیشنهادی می‌داد. اما پسر پیشنهاد داد تا روی او را سیاه کرده، روی خری بنشانند و در شهر او را بگردانند، تا همه بدانند سزای تهمت به ولی امر چیست.[۸] پس از این واقعه، شاه از پادشاهی کناره‌گیری کرد و شاهزاده بر تخت پادشاهی نشست.[۹]

منشأ ایرانی یا هندی سندبادنامه

دربارة منشأ ایرانی یا هندی بودن این داستان، اختلاف‌نظرهای فراوانی وجود دارد. بسیاری از نویسندگان گذشته مانند مسعودی،[۱۰] ابن‌ندیم[۱۱] و یعقوبی[۱۲] و برخی نویسندگان معاصر مانند ادوارد براون،[۱۳] صفا،[۱۴] صدیقی[۱۵] و زرین‌کوب[۱۶] ریشة آن را هندی می‌دانند. در مقابل، برخی نویسندگان گذشته مانند حمزة اصفهانی[۱۷] و حمدالله مستوفی[۱۸] و نویسندگان معاصر مانند آقابزرگی،[۱۹] و تفضلی اصل داستان را ایرانی می‌دانند.[۲۰]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه سندبادنامه.
  2. تجلیل، «اصل و منشأ سندبادنامه و سیر تاریخ آن در زبان فارسی»، ۱۳۸۰ش، ص۱۴.
  3. ظهیری سمرقندی، سندبادنامه، ۱۳۹۲ش، ص۵۲.
  4. تجلیل، «اصل و منشأ سندبادنامه و سیر تاریخ آن در زبان فارسی»، ۱۳۸۰ش، ص۱۳.
  5. ذاکرالحسینی، «سندبادنامه جلال عضد»، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۰.
  6. جلالی چیمه، «سندبادنامۀ منظوم»، ۱۳۷۵ش، ص۲۱۷-۲۳۰؛ محجوب، مقدمه بر سندبادنامۀ منظوم، ۱۳۸۱ش، ص۸۷.
  7. ظهیری سمرقندی، سندبادنامه، ۱۳۹۲ش، ص۱۹۲.
  8. ظهیری سمرقندی، سندبادنامه، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۰.
  9. ظهیری سمرقندی، سندبادنامه، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۰-۲۴۱.
  10. مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۷۵.
  11. ابن‌ندیم، الفهرست، ص۳۶۴.
  12. یعقوبی، تاریخ، ۱۳۴۷ش، ج۱، ص۱۱۵.
  13. براون، تاریخ ادبی ایران، ۱۳۵۱ش، ص۲۷۹.
  14. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۳۶ش، ج۲، ص۱۰۰۰.
  15. صدیقی، «بعضی از کهن‌ترین آثار نثر فارسی»، ۱۳۴۵ش، ص۹۷.
  16. زرین‌کوب، نقش بر آب، ۱۳۶۸ش، ص۵۳۰-۵۳۱.
  17. حمزه اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ۱۳۴۶ش، ص۴۱.
  18. مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۲ش، ص۹۸.
  19. آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۳۵.
  20. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۱۳۸۹ش، ص۲۹۹.

منابع

  • آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه، [بی‌تا].
  • براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سنایی تا سعدی)، به‌ترجمۀ غلام‌حسین صدری افشار، تهران، مروارید، ۱۳۵۱ش.
  • تجلیل، جلیل و کمال‌الدینی، محمدباقر، «اصل و منشأ سندبادنامه و سیر تاریخ آن در زبان فارسی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س۲، شماره ۲، ۱۳۸۰ش.
  • تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به‌تحقیق ژاله آموزگار، تهران، سخن، چ۶، ۱۳۸۹ش.
  • جلالی چیمه، محمد، «سندبادنامۀ منظوم»، ایران‌نامه، تهران، س۱۴، شماره ۲، ۱۳۷۵ش.
  • حمزۀ اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، به‌ترجمۀ جعفر شعار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۶ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۱۳ تیر ۱۴۰۱ش.
  • ذاکرالحسینی، محسن، «سندبادنامه جلال عضد»، نامه فرهنگستان، شماره ۲۳، ۱۳۸۳ش.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین، نقش بر آب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۸ش.
  • صدیقی، غلام‌حسین، «بعضی از کهن‌ترین آثار نثر فارسی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، تهران، س۱۳، شماره ۴، ۱۳۴۵ش.
  • صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ابن‌سینا، ۱۳۳۶ش.
  • ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به‌تحقیق محمدباقر کمال‌الدینی، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۲ش.
  • محجوب، محمدجعفر، مقدمه بر سندبادنامۀ منظوم، تهران، توس، چ۱، ۱۳۸۱ش.
  • مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به‌تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، چ۲، ۱۳۶۲ش.
  • مسعودی، علی، مروج الذهب، به‌ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۹۰ش.
  • یعقوبی، احمد، تاریخ، به‌ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.