کورش

از ویکی‌زندگی

کورش؛ بنیان‌گذار سلسله‌ی پادشاهی هخامنشی در ایران باستان

کورش، هفتمین پادشاه پارس و نخستین پادشاه سلسلۀ هخامنشیان بود.[۱] برخی معتقدند که کورش بر آخرین پادشاه قوم ماد، ایشتوویگو یا آستیاگ (آژیدهاک)، در دشت پاسارگاد، خروج کرده و پادشاهی را از قوم ماد به قوم پارسی منتقل کرد.[۲] پدر کورش، کمبوجیه و مادر او، به عقیدۀ برخی مورخان، ماندانا، دختر آخرین پادشاه قوم ماد بود.[۳] عده‌ای از تاریخ‌نگاران، کورش را بنیان‌گذار نخستین امپراتوری چندملیتی در جهان می‌دانند. آزاد کردن برده‌ها، احترام به تمام ادیان و گسترش تمدن از جمله اقدامات و ویژگی‌های کورش است.

نام و تبار کوروش

نام کوروش، در منابع مختلف و در دوران‌های مختلف، به‌صورت‌های متفاوتی ذکر شده است. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی، نام او «کوروش» یا «کورو» آمده است. در نسخه‌های به زبان عیلامی، از او با نام «کورائوس» یاد شده است. در متون اکدی، زبان سامی، «کورِش» خوانده می‌شود. در کتاب تورات نیز، نام او به‌صورت «کورُش» یا «کورِش» ثبت شده است. در زبان یونانی نیز آن را «کورُس» خوانده‌اند. همین نام، در اروپا به‌صورت «سایروس» یا «سیروس» خوانده می‌شود.[۴]

مورخان دوره‌های پس از ظهور اسلام، نام او را به‌صورت‌های «کورُش»، «کورُس»، «کِیرُش» و «کوروش» نوشته‌اند.[۵]

در کهن‌ترین منابع، نام کورش به‌معنی «خورشید» آمده است.[۶] عده‌ای دیگر، معنی این نام را «خوار کردن دشمن در مشاجره» دانسته‌اند. استرابون، معتقد است که نام کورش در ابتدا، «آگراداتس» بوده که بعدها نام خود را تغییر داده و برای این تغییرنام از نام رود «کُر» در نزدیکی تخت جمشید الهام گرفته است.[۷] عده‌ای دیگر با این نظریه مخالفت کرده‌اند؛ زیرا پیش از کورش، پدر بزرگ او، به‌همین نام خوانده می‌شد.[۸]

در رابطه با تبار کورش، می‌توان به استوانۀ کورش که در آن به معرفی خود و تبار خود پرداخته است، مراجعه کرد. در این منشور، کوروش خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «کوروش، شاه تمام جهان، فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادۀ کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوادۀ چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده است».[۹]

خانواده کوروش

به استناد منابع موجود، کوروش در چهل سالگی پادشاه شد و در حدود سی سال سلطنت کرد. کوروش با «کاساندان»، شاهزاده هخامنشی، ازدواج کرد و دارای دو پسر با نام‌های کمبوجیه (دوم) و بردیا و سه دختر با نام‌های آتوسا، آرتیستونه و رکسانا بود.[۱۰]

فتوحات کورش

پس از چیره‌شدن کوروش بر قوم ماد، «کرزوس»، پادشاه لیدیه با اتحاد مصری‌ها ، بابلی‌ها و یونانیان به قلمرو کوروش حمله کرد، اما به‌دلیل عدم همکاری متحدان خود، مجبور به عقب‌نشینی شد. پس از آن، کورش به پایتخت لیدیه حمله کرد و آن را تسخیر کرد؛[۱۱] اما کرزوس، را مورد عفو قرار داد. در ادامه، کورش، به تسخیر شهرهایی از دولت‌های یونانیان پرداخته و آن‌ها را مجبور به پرداخت خراج (مالیات) و تأمین سرباز برای سپاه هخامنشیان می‌کرد. او با فرونشاندن شورش‌های شرق ایران‌زمین، در هیکانیا (گرگان)، پرثو، هریوه (هرات)، باختر، زرنگ، سغد، خوارزم و مرو، این سرزمین‌ها را یکپارچه و متحد کرد.[۱۲]

مدتی بعد، کورش به بهانۀ اتحاد نبونید، پادشاه بابل، با کرزوس، پادشاه لیدیه، به بابل حمله کرده و آن را فتح کرد. کورش برای این منظور از خشم کاهنان معبد علیه نبونید، بهره گرفت. پس از آن، کورش در معبد مردوک، تاج‌گذاری کرد و از طرف اقوام مختلف بابل و اطراف آن، به‌عنوان پادشاه انتخاب شد.[۱۳]

کوروش، یهودیان بابل را که به اسارت بخت‌النصر، پادشاه بابل، درآمده بودند، آزاد کرد و به آن‌ها اجازه داد تا به وطن خود در اورشلیم بازگردند.[۱۴] کورش، هزینه‌ی بازسازی معبد یهودیان را نیز تأمین کرد. به‌دستور او، استوانه‌ی حقوق بشر را به خط میخی در بابل نوشتند.[۱۵] استوانه‌ی کوروش، در حقیقت، به‌منزله‌ی سند و شاهد تاریخی باارزشی است که پس از تصرف بابل که به‌عنوان نقطه‌ی عطف امپراتوری بزرگ کورش است، نوشته شد.

قلمرو کوروش

کورش، سرزمین‌های تحت فرماندهی خود را توسعه داد تا آن‌جایی که از طرف شمال‌شرقی تا رود سیحون پیش رفت و در آن‌جا، در کنار رود، شهری به‌نام خود برپا کرد. از سمت مشرق و جنوب نیز، حکومت کورش تا رود سند پیش رفت. از آن پس، کورش، خود را فرمانده‌ی چهارگوشه‌ی جهان خواند و پس از آن، به فرزند ارشد خود، کمبوجیه دستور داد تا مصر را فتح کند. بنابراین، قلمرو کوروش از مصر، سواحل دریای مدیترانه و لیدیه در سمت غرب تا سرزمین اربایا (عربایا) در جنوب دریای پارس و تا سواحل سند و سیر دریا (سیحون) در شرق امتداد داشت. این قلمرو حکومتی، در حدود 3200 کیلومتر طول داشت.

مرگ کورش

در نهایت کوروش، در جنگ با یکی از قبایل سکایی در شمال ایران، اقوام چادرنشین ماساگت‌ها، زخمی و پس از مدتی کوتاه، کشته شد. برخی از مورخان نیز معتقدند که کورش به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. اگرچه، حقیقت مرگ کوروش در هاله‌ای از ابهام است؛ اما درباره دفن جنازۀ او در پاسارگاد، تردیدی وجود ندارد. آرامگاه کورش در مشهد مرغاب (استان فارس امروزی) قرار دارد.[۱۶] پس از او کمبوجیه به پادشاهی رسید.[۱۷] مقبرۀ کوروش، به‌عنوان زیرمجموعه‌ی پاسارگاد، در 2004م، به‌عنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت شد.

شخصیت کوروش

کوروش در دنیای باستان، از رجال کم‌نظیری است که همیشه از او، به نیکی یاد می‌شود. کورش، توسط پیامبران بنی‌اسرائیل بسیار ستوده شده است. نمونه‌هایی از این یادکردها را می‌توان در کتاب دوم تواریخ ایام، کتاب عزرا، کتاب اشعیا و کتاب دانیال یافت.[۱۸] در کتب مقدس دیگر، به‌ویژه در قرآن، از او به‌عنوان پادشاهی دادگر و نیکوکار یاد شده و لقب ذوالقرنین را برای او در نظر گرفته‌اند.[۱۹]

دلیل دیگر این نامداری در جهان، وسعت قلمرو فرماندهی او و نبوغ جنگی‌اش بود که از سیحون تا دریای مغرب و بحر احمر امتداد داشت.

علت دیگر تمایز کورش از سایر فرماندهان و پادشاهان، سیاست صلح و سازش او بود. طرز سلوک و رفتار او با ملل مغلوب بسیار قابل توجه است. کوروش، به ترویج رفتار دادگرانه‌ی پادشاهان اصرار داشت. او تلاش کرد تا سیاست‌های ظالمانه‌ی پادشاهان گذشته، به‌خصوص سلاطین آشوری را با رأفت و مدارای خود جبران کند. همچنین، وی در فتوحات خود، هیچ‌گاه پادشاهان و شاهزادگان مغلوب را نمی‌کشت و تلاش می‌کرد از تجربیات و استعدادهای آن‌ها بهره‌مند شود.

سیاست رئوفانه‌ی کوروش این بود که در فتوحات خود، هرگز در شهرها کشتار به راه نمی‌انداخت و ملل، فارغ از دین و نژاد آن‌ها، همواره محفوظ و محترم بودند. برخی از نشانه‌های این احترام و تکریم مردم، در بیانیه‌ها و دستورات ثبت شده‌ی کوروش به یادگار مانده است. معابد ملل پس از فتح آن‌ها توسط کوروش، بازسازی و تزئین می‌شدند. کوروش، پس از کشته شدن «بلتشصر»، پسر پادشاه بابل، در جریان فتح این سرزمین، عزای عمومی اعلام کرد. در لودیا، کوروش، از میان مردم همان سرزمین، یک نفر را به‌عنوان حاکم، آن دیار انتخاب کرد. علاوه‌بر این‌ها، کورش، اقوام مغلوب را در انجام مناسک دینی و حفظ افکار و عقاید آزاد می‌گذاشت و برای همه‌ی آن‌ها احترامی ویژه قائل بود.[۲۰] این رویه، باعث شد تا همه‌ی اقوام و ملت‌ها به کورش به دیده‌ی احترام نگریسته و از او به نیکی یاد کنند.

در تمام اسناد و مدارک تاریخی که توسط مورخان مختلفی از سراسر جهان نوشته شده، کورش، سرداری دلیر و کاردان و سیاست‌مداری بزرگ و بااراده بود. به عقیده‌ی آن‌ها، کوروش، بیش‌تر به عقل خود متوسل می‌شد تا شمشیر.[۲۱]

کورش در نظر بزرگان جهان

در میان منابع کهن، منابع یونانی و فارسی، بیش‌ترین اطلاعات را درباره شخصیت کوروش ارائه کرده‌اند. مهم‌ترین مورخان یونانی، هرودوت، کتسیاس و کسنوفون هستند که در روزگار پس از مرگ کوروش، درباره جاذبه‌ها و دافعه‌های رفتاری این پادشاه هخامنشی، سخن گفته‌اند. این گزارش‌ها، شخصیتی مبهم و متناقض را از کوروش ارائه می‌دهند که به‌صورت کلی می‌توان آن‌ها را در سه دسته تقسیم‌بندی کرد: روایت دوستداران، روایت مخالفان، روایت میانه‌روها.[۲۲] در این میان، نوشته‌های هرودوت که تحت تأثیر طبع معتدل و روایت میانه‌روی او است، قابل اعتمادتر هستند و پژوهش‌های باستان‌شناسی، در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند.[۲۳] گروهی از مورخان نیز معتقدند که هرودوت، درباره دوران کودکی و رشد کوروش، اغراق‌آمیز و افسانه‌وار سخن گفته است.[۲۴] هرودوت، باستان‌شناس معروف یونانی، دربارۀ کورش بسیار پژوهش کرده و معتقد است که مردمان، در روزگار کورش، با تمایلی بسیار از او فرمانبردای می‌کردند و او را از صمیم قلب دوست داشتند. حتی مردمانی که از او بسیار دور بودند و مسافت میان آن‌ها گاهی از چند روز تا چند ماه فاصله داشت.

افلاطون معتقد است که هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و به تبع آن، سایر فرمانروایان نیز در آن دوره، رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند. سربازان و سرداران، همه به یک چشم دیده می‌شدند و با همه به برابری رفتار می‌شد. پادشاه، بر کسی حسد نمی‌ورزید و به همه آزادی می‌داد تا آنچه می‌خواهند بگویند و آن‌کس را که اندرز بهتر می‌داد، گرامی‌تر می‌داشت. به‌همین دلیل، کشور از هر نظر پیشرفت کرد و توسعه داده شد. مردمان آزادی داشتند و در میان آن‌ها محبت در جریان بود و حتی نسبت به یکدیگر حس خویشاوندی داشتند.[۲۵]

ایسکیلوس، معتقد است که در جهان امروز، کورش را می‌توان بارزترین شخصیت جهان باستان معرفی کرد. زیرا نبوغ و عظمتی ویژه در امپراتوری داشت که توانست چندین دهه، ایران را در صدر نگه دارد. اقدامات صلح طلبانه‌ی او در آزادی یهودیان، عفو فرماندهان و سپاهیان آن‌ها در فتوحات، در آن روزگار و حتی امروزه، اقدامی عجیب به‌نظر می‌رسد که کورش را از دیگران متمایز می‌سازد.

جرج راویلسون، تاریخ‌نگار و الهیات‌شناس مسیحی نیز معتقد است که آن‌چه از ذوالقرنین در قرآن‌کریم و سایر کتب مقدس آمده است با منش تاریخی کورش کاملا همسویی داشته و می‌توان وی را همان کورش کبیر دانست.

جیمز ویل دورانت، تاریخ‌نگار مشهور آمریکایی نیز، بر مدارا و تساهل دینی کورش، رفتار بزرگ‌وارانه و مهربانانه‌ی او با دشمنان خویش و قابلیت فوق‌العاده‌ی سیاستمداری و فرماندهی جنگی او تأکید کرده است.

منشور کوروش

این استوانه، به طول 22.5 سانتی‌متر و عرض 11 سانتی‌متر، از جنس خاک رس، با نوشته‌ای 45 سطری و به زبان بابلی است. تکه‌ی اصلی این استوانه، در 1879م، در حفاری‌های معبد مردوک در بابل پیدا شد که حاوی 35 سطر است. تکه دوم نیز در 1975م، در کلکسیون بابل دانشگاه ییل، یافت شد که حاوی 36 تا 45 خط می‌شود.

استوانه‌ی کوروش، نوعی کارنامه است که برای فرمانروای جدید تدوین شده است. این استوانه، درباره منش کوروش کمتر سخن گفته و بیشتر شاهدی است بر تلاش او در راستای مشروعیت بخشیدن به خود و به تصویر کشیدن مهارت خود در استفاده از سنت‌ها و الگوهای محلی برای رسیدن به اهداف مورد نظر.[۲۶]

کوروش در این منشور، پس از معرفی خود و دودمان‌اش، به شرح مختصری از فتح بابل پرداخته و عنوان می‌کند که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک انجام داده است. پس از آن، کوروش توضیح می‌دهد که چگونه معابد ویران شده‌ی بابل را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه بودند، به میهن خود بازگردانده است. در 1971م، سازمان ملل متحد، این استوانه را به همه‌ی زبان‌های رسمی دنیا منتشر کرد و بدلی از آن را نیز در مقر سازمان ملل در نیویورک قرار داد.[۲۷]

پانویس

  1. زرين‌كوب، تاريخ مردم ايران، ج1، 1364ش، ص114.
  2. بريان، امپراطوري هخامنشي، ج1، 1381ش، ص48.
  3. هينتس، داريوش و پارس‌ها، 1380ش، ص105.
  4. Schmitt, "CYRUS i. The Name", 1993.
  5. پیرنیا، ایران باستان، ج1، 1369ش، ص216.
  6. رضایی باغ‌بیدی، «درباره نام کوروش، کوروش و ذولقرنین»، 1390ش، ص64.
  7. باستانی پاریزی، کورش در روایات ایرانی، 1246ش، ص185.
  8. رضایی باغ‌بیدی، «درباره نام کوروش، کوروش و ذولقرنین»، 1390ش، ص64.
  9. Dandamayev, "Cyrus II the Great", Encyclopædia Iranica, 1993, p516-521; Frye, "Cyrus II", p831, 832.
  10. Dandamayev, "Cyrus II the Great", 1993, p516-521.
  11. يسرائيل، كورش بزرگ، 1380ش، ص135-132.
  12. پيرنيا مشيرالدوله، ايران باستان، ج1، 1311ش، ص270-480.
  13. شاندور،كورش، 1375ش، ص281.
  14. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه کورش کبیر، سایت واژه‌یاب.
  15. ارفعي، فرمان كورش بزرگ، 1356ش، ص16.
  16. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه کورش کبیر، سایت واژه‌یاب.
  17. اومستد، تاريخ شاهنشاهي هخامنشي، 1340ش، ص118.
  18. پاکتچی، «آشنایی با شخصیت کورش در منابع اسلامی»، 1390ش، ص119ـ120.
  19. آزاد، كورش كبير، 1344ش، ص3.
  20. شعباني، كورش كبير، 1381ش، ص45.
  21. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه کورش کبیر، سایت واژه‌یاب.
  22. زرین‌کوب، کورش هخامنشی در منابع یونانی، 1390ش، ص82_83 و 86.
  23. دیاکونوف، تاریخ ماد، 1386ش، ص19.
  24. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 1391ش، ص38.
  25. افلاطون، قطعه‌ای از کتاب سوم قوانین، ، ص1281-1285.
  26. ویزه‌هوفر، ایران باستان، 1390ش، ص72.
  27. Ghista, Socio-Economic Democracy and the World Government, 2004, p262.

منابع

  • آزاد، مولانا ابوالكلام، كورش كبير، ترجمۀ محمدابراهيم باستاني پاريزي، تهران، كتابخانة ابن‌سينا، 1344ش.
  • ارفعي، عبدالحميد، فرمان كورش بزرگ، تهران، فرهنگستان ادب و هنر ايران، 1356ش.
  • افلاطون، قطعه‌ای از کتاب سوم قوانین، ترجمۀ م. صناعی، نظر افلاطون درباره بزرگی و تباهی خاندان هخامنشیان، مجله سخن، دوره یازدهم، شماره 12، 1340ش.
  • اومستد، ا. ت، تاريخ شاهنشاهي هخامنشي، ترجمۀ دكتر محمد مقدم، تهران، ابن‌سينا، 1340ش.
  • باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «کورش در روایات ایرانی»، مجله بررسی‌های تاریخی، شماره 11، دی 1346ش.
  • بريان، پير، امپراطوري هخامنشي، ترجمة ناهيد فروغان، تهران، فرزان، قطره، 1381ش.
  • پاکتچی، احمد، «آشنایی با شخصیت کورش در منابع اسلامی»، کوروش و ذولقرنین، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1390ش.
  • پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، دنیای کتاب، 1369ش.
  • پيرنيا مشيرالدوله، حسن، ايران باستان، تهران، مجلس، 1311ش.
  • جعفری دهقی، محمود، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، 1391ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 30 آذر 1400ش.
  • دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، علمی و فرهنگی، 1386ش.
  • رضایی باغ‌بیدی، حسن، «درباره نام کوروش، کوروش و ذوالقرنین»، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1390ش.
  • زرین‌کوب، روزبه، «کورش هخامنشی در منابع یونانی، کوروش و ذوالقرنین»، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1390ش.
  • زرين‌كوب، عبدالحسين، تاريخ مردم ايران، تهران، اميركبير، 1364ش.
  • شاندور، آلبر، كورش، ترجمة محمد قاضي، تهران، زرين، 1375ش.
  • شعباني، رضا، كورش كبير، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي، 1381ش.
  • ویزه‌هوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، 1390ش.
  • هينتس، والتر، داريوش و پارس‌ها، ترجمۀ عبدالرحمن صدريه، تهران، اميركبير، 1380ش.
  • يسرائيل، ژرار، كورش بزرگ، ترجمة مرتضي ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، 1380ش.
  • Dandamayev, Muhammad A, "Cyrus II the Great", Encyclopædia Iranica, New York: Bibliotheca Persica Press, 1993.
  • Frye, Richard N, "Cyrus II", Encyclopædia Britannica, p831.
  • Ghista, Dhanjoo N, Socio-Economic Democracy and the World Government, World Scientific, 2004.
  • Schmitt, Rüdiger, "CYRUS i. The Name", Encyclopædia Iranica, New York, Bibliotheca Persica Press, 1993.