آقکپرک
آقکپرک؛ منطقۀ تاریخی در شمال افغانستان. آقکُپرُک از مناطق تاریخی در ولایت بلخ در شمال افغانستان است که از آن منطقه آثار فراوان باستانی و تاریخی بهدست آمده است.
نامگذاری
آقکُپرُک واژۀ اوزبیکی و بهمعنای پُلِ سفید است. آقکپرک، مجموعۀ چهارگانۀ پایگاههای باستانی در ولایت بلخ است که در امتداد رود بلخاب واقع شده است.[۱]
پیشینه
در آقکپروک بین سالهای 1962 تا 1965م، هزاران قطعۀ تاریخی شامل آیینة برنجی، انگشتر، دستبند، نگین لاجوردین، انگشتر، تیغ، تبر، سرتیر و سفال متعلق به 20 هزار سال قبل از میلاد بهدست آمد.[۲]
موقعیت جغرافیایی
آقکپرک در 13 کیلومتری جنوبغربی ولسوالی (شهرستان) کِشِندِه از ولایت بلخ، واقع شده است. تپههای آقکپرک در شمال روستایی به همین نام و در ۷۷ کیلومتری جنوب شهر مزارشریف واقع شده است. قلعۀ آقکپرک نیز در همین ناحیه واقع است. جادۀ ارتباطی ولایت بامیان به شمال کشور از این ناحیه میگذرد و رود بلخاب نیز از کنار آن عبور میکند.[۳]
خصوصیات آثار کشفشده
اهمیت آقکُپرُک در ارزش باستانشناسانۀ آثار کشفشدۀ آن است که به شناخت ویژگیهای پارینهسنگی قدیم آسیای مرکزی کمک میکند.[۴] ابزارهای کشفشده چنان ماهرانه ساخته شدهاند که باستانشناسان از سازندگان آنها با عنوان «میکلآنجلوهای دورۀ پارینهسنگی فوقانی» یاد میکنند. آثار بهدستآمده از آقکُپرُک، متعلق به یک دورۀ فرهنگی است که از حدود ۲۰ هزار تا ۱۵ هزار سال پیش از میلاد طول کشیده است. تصویر تراشیدهشدۀ چهرۀ یک انسان بر روی سنگی کوچک، از نخستین حکاکیهای چهرۀ انسان است که بر جای مانده است.[۵]
پایگاهها
در حفاریهای آقکپرک چهار پایگاه باستانشناسی بهترتیب زیر مشخص شده است:
- آقکپرک ۱ (غارِ اسب): پناهگاهی صخرهای از دوران کوشانیان و ساسانیان است که شامل پارهای از آثار فرسکو بودایی و معماری ساده است. آثار دوره میانسنگی نیز در غار اسب بهدست آمده است. کشف بقایای گوسفند وحشی، غزال، روباه و پرندگان نشان میدهد که امرار معاش در آن دوره، از طریق شکار بوده است.[۶]
- آقکپرک ۲ (غارِ مار): ابزار بهدست آمده از این سایت باستانشناسی، مربوط به عهد کهنسنگی اخیر و میانه است.[۷]
- آقکپرک ۳: یک پایگاه روباز (بیسقف) در کرانۀ رود بلخاب است که شامل دو دورۀ متعلق به عصر فرا پارینهسنگی میشود.[۸]
- آقکپرک ۴: یافتههای این پایگاه شامل سازههای فراوان و پیشرفته از ابزارهای سنگی همچون سردیس سنگی بسیار ابتدایی، بقایای گوسفند و بز اهلی شده، قطعاتی از مس چکش خورده متعلق به عصر نوسنگی، سفال، نیش پرتابهها، شیشهجات سفالینه و جواهرات ساده است.[۹] از نظر کارشناسان، این منطقه از دیرباز محل سکونت اقوام ترک بوده است و به همین دلیل نامهای ترکی خود را حفظ کرده است.[۱۰]
روابط بین تمدنی
دانشمندان در کشفیات خود نمونههای روشنی از مراودۀ دائمی بین تمدن شمال افغانستان و تمدنهای منطقهای را کشف کردهاند، از جمله:
- ارتباط با مندیگگ: باستانشناسان شوروی، دانش روش کشت گندم و حبوبات را مربوط به انسانهایی میدانند که در کنارههای دریای آمو و در شمال کوههای هندوکش زندگی میکردهاند و معتقدند که دانش و روش کشت گندم از آنجا به «مندیگگ» رفته است.[۱۱]
- ارتباط با مصر: در دوران کهن، لعل و زمرد بدخشان از طریق پایگاه تمدنی بلخ به مصر حمل شده و در آنجا بهعنوان سنگ جادویی مورد استفادۀ زنان، مردان و کاهنان بوده است.[۱۲]
- با توجه به آثار آقکپرک برخی معتقدند در حدود 70 هزار سال قبل از میلاد دهقانان و چوپانانی در جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکش زندگی میکردهاند. این مردمان، صنعت ابتدایی خانهسازی با خشتخام و سفالگری را با خود به همراه آوردند و بعدها در عصر مس، از فروش لاجورد که در سواحل و بستر رودخانهها مییافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق میانرودان، ثروتمند میشدند.[۱۳]
- ارتباط با میانرودان: برخی باستانشناسان ساکنین آقکپرک را مردمانی از حوزه آکسوس (باختر) میدانند که با مهاجرت به بینرودان، از تمدن منطقه استفاده کرده و کشاورزی را که اولین مرتبه در بلخ پدید آمده بود، در بینالنهرین رواج دادند. در نتیجۀ این انتقال، مردم بومی آن مناطق از طریق مهاجران بلخی با کاشت گندم، جو و برخی محصولات دیگر آشنا شدند و یاد گرفتند از حیوانات بهره بگیرند. بهمرور زمان، تمدن سومری پدید آمد که بررسیها نشان داده است، این تمدن بیشترین شباهت را با بلخ دارد. نشانۀ دیگر، ارتباط گسترده سومر با بلخ از طریق جادۀ ابریشم است. لاجورد بدخشان از این طریق، به بینالنهرین و مصر منتقل میشد و یافتههای جدید در مصر با آثار بلخی ارتباط دارد.[۱۴]
آقکپرک در منابع اوستایی
بر اساس اوستا، «ایریاناوئجه» (مسکن اولیه آریانها)، نخستین سرزمینی است که اهورا مزدا آفرید. بر اساس فرگرد اول «وَندیداد»، این سرزمین اولین منطقه در بین 16 شهر اوستایی است. این اسم بهمعنی خاستگاه یا زادگاه آریانها است. بر اساس فرگرد اول وندیداد، این منطقه بهترین جایی بوده که اهورا مزدا آفریده است. «ایریاناوئجه» از رود «وَنگُوهیدائیتِیا» مشروب میشده است. بسیاری از شرقشناسان این منطقه را با شمال هندوکش (بلخ) تطبیق کرده و رود «وَنگُوهیدائیتِیا» را همان رود بلخاب دانستهاند که بلخ را آبیاری میکند. این افراد اعتقاد دارند «ونگویی» در اینجا صفت «دائیتیا» است که بهمعنی «خوب» بهکار رفته است. در متون دوره پهلوی «وهرود» و «بهرود» هم بهکار رفته است که منظور از آن همان رود بلخاب است. وهرود که در بندهش هندی آن را بهرود آورده است، رود بلخاب است که بر خلاف جهت ارنگ (جیحون) به شرق میرود.[۱۵]
در وندیداد «ایریاناوئجه» در کنار رود «دائیتی» بهنام نخستین شهر اهورایی یاد شده است. شهری که جمشید «ورجمکرد» را در آنجا بنا کرد. در بندهش روایتی وجود دارد که بر اساس آن اولین مرحله آفرینش، آسمانها و دومین مرحله، آفرینش آبها است. آبها بعد از آفرینش به سوی دریای فراخکرت، در جنوب کوه البرز سرازیر شدند. سرچشمه آنها در قله البرز است که به واسطه «آناهیتا» جاری میشود تا به کوه «هوگر» برسد. در قله «هوگر» دریاچه مقدس «اورویس» قرار دارد. آبها برای تصفیه به این دریاچه میریزند و سپس از معبری خارج میشوند.[۱۶]
در اوستا، فقرات زیادی وجود دارد که گویای جنبۀ تقدس رود «دائیتی» است. رود «دائیتی» جایگاه نزول پرتو اهورا مزدا و ایزدان و گهواره تمدن و دین در «ایریاناوئجه» است. پیامبر زرتشتی در کنار رود این سرزمین به الهام غیبی رسید. یلان و ناموران در کنار آب این خاک، ایزدان را ستوده و از آنان رستگاری و کامیابی خواستند. این رود نه فقط در ارتباط با خلقت و آفرینش موجودات اولیه و رسالت زرتشت اهمیت حیاتی دارد که بر اساس اوستا در دوره آخرالزمانی این دین نیز نقش دارد. زیرا بر اساس اوستا سیسال پس از ظهور «هوشیدر» (اولین منجی آخرالزمانی زرتشتی) «ایریاناوئجه»، بعد از گرفتارشدن در تاریکی، به نور روشن میشود. گیاهان سبز میشوند و آبهای فراوان در حدی که رود «دائیتی» در «ایریاناوئجه» قرار دارد، به بلندی اسبی جریان مییابد.[۱۷]
آقکپرک در منابع ودایی
در منابع ودایی نیز از این منطقه یاد شده است. اسامی مناطق بلخ که به صورت «بلهیکا» آمده است نشان میدهد سرودهای اولیه «ریگودا» در این منطقه سروده شده و مدتها بهصورت شفاهی بین مردم نقل میشده تا بعدها در آثار بزرگی چون «ریگوید» ثبت شود. سرزمین بلخ، رود خروشان بلخاب، کوههای سبز و جلگههای غنی منطقه، در یاد ریشیهای «دراویدی» ماندگار شده است.[۱۸]
پانویس
- ↑ هاشمی، «آقکپرک»، در دانشنامه هزاره، 1399ش، ج1، ص161.
- ↑ تالقاني، افغانستان ما قبل آرياييها، 1361ش، ص169؛ سیستانی، مجله آریانا، ص293.
- ↑ گروتس باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، 1368ش، ص131؛ انجمن آریانا دائرة المعارف، قاموس جغرافیایی افغانستان، 1335، ج1، ص25.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، 1390ش، ج1، ص84؛ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص77 و 78.
- ↑ همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، 1387ش، ص173.
- ↑ همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، 1387ش، ص173.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص128.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص128.
- ↑ بال، فهرست پایگاههای باستانشناسی افغانستان، 1982م، ج1، ص38.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص77 و 78.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص81.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص73.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص73 و 81.
- ↑ كهزاد، تاریخ افغانستان، 1325ش، ج1، ص223.
- ↑ فاضل کیانی و دیگران، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، 1393ش، ص639.
- ↑ پورداوود، یسنا، 1356ش، ج1، ص46 و 47.
- ↑ هزادی، بندهش هندی، 1368ش، ص187.
- ↑ باوری، باستانشناسی مدنیتهای اولیه (دوره انتیک) افغانستان، 1387ش، ص25 و 26.
منابع
- انجمن آریانا دائرة المعارف، قاموس جغرافیایی افغانستان، کابل، انجمن آریانا دائرة المعارف، 1335ش.
- بال، وارویک، فهرست پایگاههای باستانشناسی افغانستان، 1982م.
- باوری، رسول، باستانشناسی مدنیتهای اولیه (دوره انتیک) افغانستان، کابل، امیری، 1387ش.
- بهزادی، رقیه، بندهش هندی، تصحیح و ترجمه موسسه مطالعات و تحقیات فرهنگی، تهران، 1368ش.
- پورداوود، ابراهیم، یسنا، تهران، دانشگاه تهران، 1356ش.
- تالقاني، نورالله، افغانستان ما قبل آرياييها، كابل، مطبعة دولتي، 1361ش.
- دلجو، عباس، تاریخ باستانی هزارهها، کابل، امیری، 1392ش.
- رهیاب (بلخی)، سیدحسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، قم، صبح امید، 1401ش.
- سیستانی، محمداعظم، مجله آریانا، شماره 266.
- غبار، میرغلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، تهران، عرفان، 1390ش.
- فاضل کیانی، محمد و دیگران، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، 1393ش.
- كهزاد، احمدعلي، تاریخ افغانستان، کابل، انجمن تاریخ، 1325ش.
- گروتس باخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمه محسن محسنیان، مشهد، آستان قدس رضوی، 1368ش.
- ملک شهمیرزادی، صادق، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، تهران، وزارت خارجه، 1374ش.
- همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، ترجمه هوشنگ اعلم و دیگران، تهران، مرجع، 1387ش.
- هاشمی، صدیقه، «آقکپرک»، در دانشنامه هزاره، کابل، بنیاد دانشنامه، 1399ش.