برقع
برقع؛ نوعی پوشش برای چهره بانوان
بُرقَع یا چهرهبند، یکی از عناصر پوشش بانوان در ایران، افغانستان، کشورهای عربی و آفریقایی بوده است.
واژهشناسی
برقع، واژهای عربی و بهمعنای نقاب و روبند است.[۱] امروزه برقع، گونهای از پوشش است که زنان در برخی از نقاط دنیا، برای پوشاندن چهره از نامحرمان استفاده میکنند. در ایران رسم برقع زدن بر چهره، رو به زوال است و در کشورهای عربی نیز به یک پوشش تزئینی تبدیل شده است.
پیشینه برقع
در منابع تاریخی پیش از اسلام به برقع، انواع و کارکردهای آن اشاره شده است. همچنین سنگنوشتهها و آثار برجایمانده از دوران باستان، پوشیده بودن برخی از زنان آسوری، در قرن 13 قبل از میلاد را نشان میدهد.[۲] برخی از مورخان معتقدند که رسم پوشش چهره زنان از ایران و یونان به مصر راه یافته است.[۳] مورخان، همچنین، از پوشش چهره (نقاب) ملکههای پارسی در دوره هخامنشیان سخن گفتهاند. در برخی از متون زردشتی نیز بر پوشش چهره زنان تأکید شده است.
پژوهشگران معتقدند که حجاب چهره، نشان از شأن و منزلت زنان و حتی مردان بوده است. در سنگتراشیهای باقیمانده از منطقه پالمیرا در سوریه امروزی، در سده اول میلادی زنان را با پوشش کامل سر و بدن، نشان دادهاند.
در اسناد، متون تاریخی و سفرنامههای برجایمانده از دوران پیش از حاکمیت صفویان بر ایران نیز، به داشتن حجاب چهره توسط زنان در ایران، در میان برخی از طبقات اجتماعی، اشاره شده است.[۴] گزارشها نشان از آن دارند که زنان ایلی و عشایری و همچنین زنان روستایی، همچون زنان طبقات مرفه، حجاب و چادر نداشته و از برقع استفاده نمیکردند.[۵] پس از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، در دوران صفویان، در پوشش زنان نیز تحولات چشمگیری رخ داد. زنان، معمولا در این دوران از حجابی کامل استفاده کرده و بر چهرههای خود نیز نقاب میزدند.[۶] استفاده از برقع، نقاب و روبند تا اواخر دوره قاجاریان، میان زنان ایرانی مرسوم بود. پس از آن، با ورود و گسترش فرهنگ غربیان، پوشش زنان در ایران متحجرانه خوانده شد و بهتدریج حجاب، کمرنگ شد.
برقع در ادبیات فارسی
در برخی از آثار ادبی (مانند مضامین داستانی و افسانهای) ایرانیان به نقاب و پوشش چهره زنان، اشاره شده است. برای مثال، در داستان ویس و رامین، ویس در پشت یک پرده، در حالیکه نقابی نیز بر چهره دارد، با رامین به گفتوگو نشسته است.[۷] در منظومه خسرو و شیرین نیز، نظامی از نقاب بر چهره داشتن شیرین، بارها سخن گفته است.[۸] در اشعار پارسیزبانان نیز به واژه برقع، در معانی و جایگاههای متفاوتی اشاره شده است. برای مثال، سعدی در بیتی میگوید:[۹]
ترا که گفت که برقع برافکن ای فتان | که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان |
همچنین، حافظ نیز از واژه برقع، بارها در اشعار خود بهره گرفته است، مانند:[۱۰]
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی | صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت |
انواع برقع و پراکندگی آن در ایران
استفاده از برقع، بیشتر در میان زنان بلوچ، عرب و زنان منطقه خلیج فارس (قشم، میناب، بندرعباس و بندر لنگه) و نیز مناطقی از خراسان مرسوم بود. در نواحی ساحلی خلیج فارس، برقع را بهصورت «بُرکه» تلفظ میکنند. در برخی نقاط دیگر، مانند هرمزگان، بوشهر، لارستان و کنگان نیز آن را «بتوله» مینامند.[۱۱] بتوله همچون برقع، واژهای عربی است که از مصدر «بَتَل» و بهمعنی زن زاهد و پارسا گرفته شده است.[۱۲] بتوله، خود انواع مختلفی دارد، مانند بتوله «مقای» و بتوله «قَطری». این ابزار پوشش چهره، گاه همچون نقاب، تنها بخش اندکی از چهره، مانند ابروان و تيغه بینی، را میپوشاند.[۱۳] نوع دیگر آن نیز تمام پیشانی، بینی، لبها و چانه را پوشش داده و تنها در بخش دو چشم، سوراخهایی را ایجاد میکنند. امروزه، برقعهای کوچکتری در منطقه خلیج فارس، توسط زنان، استفاده میشود که بازمانده و تغییرشکل یافتهی همان برقعها (بتولهها)ی قدیم است. زنان در این مناطق، از برقعهایی با رنگهای سیاه، قرمز، نارنجی و طلایی استفاده میکنند. در میان زنان بلوچی نیز، استفاده از برقعهای مستطیلشکل، قرمزرنگ و سوزندوزی شده رایج است.
در افغانستان و برخی نواحی ماوراءالنهر، زنان پوششی کامل (از سر تا پا) دارند که به «بُرقُع» یا «بُقرا» معروف است.[۱۴] این پوشش، همچون چادر ایرانی، حجابی کامل است که صورت را نیز پوشانده و تنها در جلو چشمان فرد، شکافی مشبک وجود دارد. در میان زنان پشتو زبان در افغانستان نیز، این حجاب به «چادری» معروف است. این نوع از برقع، هنوز در میان بسیاری از خانوادههای افغانستانی مرسوم است.
زنان، در کشورهای عربی مانند امارات، بحرین، عربستان، عمان، قطر، کویت و فلسطین، و نیز برخی از کشورهای آفریقایی همچون سودان، الجزایر و مغرب، هنوز از برقع برای پوشش صورت استفاده میکنند.[۱۵] برقع در این مناطق، نوع و جنس متفاوتی دارد. برای مثال، در امارات، زنان از برقعهایی لطیف، کوچک و نواردوزی شده استفاده میکنند. برقعهایی تزئینشده با سنگهای قیمتی و سکههای طلا نیز در این مناطق مرسوم است. در کشورهای عربی، تغییر کاربری برقع از ابزاری نمادین برای پوشش به ابزاری برای خودنمایی و مُد تبدیل شده است.[۱۶] در عربستان نیز، زنان از برقعهایی مزین به سکههای طلا و نقره، مرواریدهای سفید، تکمه و گلدوزی و سایر انواع تزئینات استفاده میکنند. در جنوب فلسطین، به برقع «عِصابه» یا «عَصبه» میگویند که به سربند زنان متصل میشود.[۱۷]
نحوه ساخت و کاربرد برقع
در مناطق جنوبی ایران، برقع را از پارچه خشک و آهارداری بهنام «شیله»، که با موادی رنگی، رنگ شده است، درست میکنند. پارچههای کتان سوزندوزی شده و رنگارنگ نیز برای دوخت برقع استفاده میشوند. برای قسمت وسط برقع، روی بینی، از شاخههای درخت خرما استفاده میشده که این قسمت، در میان مردم هرمزگان به «مهر» معروف است. بند برقع نیز معمولا از جنس خود پارچه، چرم، زنجیرهای طلا یا نقره است.
در کشور امارات، از کتان سیاه درخشانشده با نیل، برای درست کردن برقع استفاده میکنند. برقعهای زنان اماراتی، معمولا با پارچههای کتان یا نخی رنگی نیز حاشیهدوزی میشوند. در قسمت بینی، از فلزی سبک یا چوب استفاده شده و در قسمت چشم، شکافهایی را برای دیدن تعبیه میکردند.[۱۸] در بسیاری از مناطق حاشیه خلیج فارس، استفاده از برقع، نهتنها بهمنظور حجاب چهره، بلکه برای محافظت پوست در برابر آفتاب استفاده میشود.
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، 1414ق؛
صفیپوری، منتهی الارب، ۱۳۷۷ش؛
نفیسی، فرهنگ، ۱۳۱۸ش، ذیل واژه برقع؛
حدود العالم، ۱۳۴۰ش، ص۱۶۱؛ ناصرخسرو، دیوان، ۱۳۶۷ش، ص۲۵۸. - ↑ Keddie, Women in Middle Eastern History, 1991, P3.
- ↑ Chatty, «The Burqa Face Cover: An Aspect of Dress in Southeastern Arabia», 1997, P128.
- ↑ کلاویخو، سفرنامه، ۱۳۳۷ش، ص۱۶۱؛
ابنبطوطه، رحلة،]بیتا[، ص۲۰۳؛
Mazaheri, La Vie quotidienne des Musulmans au moyen âge, 1951, P73-74; - ↑ Dozy, Dictionaire détaillé des noms des vêtements, 1845, P65.
- ↑ Keddie, Women in Middle Eastern History, 1991, P12;
شاردن، سفرنامه، ج4، ۱۳۳۶ش، ص217-218. - ↑ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، ۱۳۴۹ش، ص۹۵.
- ↑ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، ۱۳۷۸ش، ص۴۲۳.
- ↑ سعدی، مواعظ، قصاید، قصیده شماره 46، مطلع دوم، بیت 1، سایت گنجور.
- ↑ حافظ، غزلیات، غزل شماره 95، بیت 4، سایت گنجور.
- ↑ انجمروز، سیر تاریخی برقع از باستان تا به امروز، ۱۳۷۱ش، ص۳۳-۳۴.
- ↑ بستانی، محیط المحیط، ۱۹۹۴م، ص۲۷.
- ↑ انجمروز، سیر تاریخی برقع از باستان تا به امروز، ۱۳۷۱ش، ص۳۳.
- ↑ Dozy, Dictionaire détaillé des noms des vêtements, 1845, P68.
- ↑ انجمروز، سیر تاریخی برقع از باستان تا به امروز، ۱۳۷۱ش، ص77 و 101.
- ↑ انجمروز، سیر تاریخی برقع از باستان تا به امروز، ۱۳۷۱ش، ص78.
- ↑ شهشهانی، «برقع»، ج۳، ۱۳۷۶ش، ص۱۴7.
- ↑ شهشهانی، «برقع»، ج۳، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۶.
منابع
- ابنمنظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
- ابنبطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر، ]بیتا[.
- انجمروز، عباس، سیر تاریخی برقع از باستان تا به امروز، تهران، ناشر مؤلف، ۱۳۷۱ش.
- بستانی، بطرس، محیط المحیط، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۹۴م.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 25 بهمن 1400ش.
- حدود العالم، بهتحقیق منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش.
- سعدی، مواعظ، قصاید، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 25 بهمن 1400ش.
- شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، کتابخانه سنایی، ۱۳۳۶ش.
- شهشهانی، سهیلا، «برقع»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۶ش.
- صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
- کلاویخو، ر، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷ش.
- فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، بهتحقیق م. تودوا و ا. گواخاریا، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
- ناصرخسرو، دیوان، بهتحقیق مجتبى مینوی، تهران، مشکور، ۱۳۶۷ش.
- نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ]بینا[، ۱۳۱۸ش.
- نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، بهتحقیق سعید حمیدیان، تهران، جرس، ۱۳۷۸ش.
- Chatty, D., «The Burqa Face Cover: An Aspect of Dress in Southeastern Arabia», Languages of Dress in the Middle East, ed. N. Lindisfarne-Tapper and B. Ingham, London, 1997.
- Dozy, R., Dictionaire détaillé des noms des vêtements, Amsterdam, 1845.
- Keddie, N. R., introd. Women in Middle Eastern History, London, 1991.
- Mazaheri, A., La Vie quotidienne des Musulmans au moyen âge, Florance, 1951.