مولانا

از ویکی‌زندگی
(تغییرمسیر از مولوی)

مولانا؛ شاعر پارسی‌گوی و عارف پرآوازه‌ی سده هفتم

نگاره مولانا از حسین بهزاد

جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولانا، شاعر معروف و مشهور پارسی‌زبان است که در سال 604ق در بلخ زاده شد.[۱] اجداد مولانا، همه اهل خراسان بزرگ بوده‌اند. نفوذ مولانا بسیار فراتر از مرزهای ملی و قومی است. مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و نیز مردم ترک‌زبان، یونانیان و دیگر مسلمانان آسیای میانه و جنوب شرق آسیا همگی از میراث معنوی مولانا اثر پذیرفته‌اند.[۲]

مهاجرت از بلخ

بهائ‌الدین ولد (پدر مولانا)، عارف و سخنور محبوب مردم بلخ و از نزدیکان محمد خوارزمشاه بود که پس از رنجش خاطر از پادشاه، به‌همراه فرزندش جلال‌الدین و با نیت سفر حج، از بلخ خارج شد.[۳]

مسافرت‌ها و تحصیل و تدریس مولانا

بهاء‌الدین (پدر مولانا) در مسیر سفر، در نیشابور با فریدالدین عطار دیدار کرد. عطار در آن دیدار، نسخه‌ای از کتاب «اسرارنامه» خود را به جلال‌الدین هدیه داد.[۴] پس از آن، جلال‌الدین همراه پدر به مکه، شام، ارزنجان و در نهایت به لارنده رفت و در 18 سالگی در همین شهر، با دختری سمرقندی (گوهرخاتون) ازدواج کرد. ثمره‌ی این ازدواج، سه پسر با نام‌های سلطان ولد، بهاءالدین محمد و علاءالدین محمد و یک دختر بود.[۵] مدتی بعد، یکی از سلاجقه روم (علاءالدین کیقباد)، پدر جلال‌الدین را به قونیه دعوت کرد. او همراه با خانواده خود به آن شهر سفر کرد و مدتی در آن‌ دیار به وعظ و سخنرانی پرداخت و سرانجام در همان‌جا درگذشت.[۶]

در قونیه، جلال‌الدین، از تعالیم درسی برهان‌الدین محقق ترمذی (دوست و شاگرد پدرش) بهره برد،[۷] و سپس به سفارش برهان‌الدین، برای ادامه‌ی تحصیل به حلب رفت. در حلب نیز، جلال‌الدین به شاگردی کمال‌الدین ابن‌عدیم پرداخت. مولانا در شام، با علما و صوفیان دیدارهای بسیار کرد. [۸] پس از چند سال اقامت در شام (احتمالا 7 سال)، مولانا به قونیه بازگشت و به سفارش برهان‌الدین به ریاضت پرداخت. وی، سه چلّه را گذراند و پس از مرگ برهان‌الدین، بر مسند تدریس نشست.[۹] پادشاهان سلجوقی در قونیه، ارادت ویژه‌ای به مولانا داشتند و معین‌الدین پروانه، وزیر معروف دوران سلجوقی، به مجالس درس و وعظ مولانا رفت‌وآمد داشت.[۱۰] مولانا به سنت پدر و اجداد خود، در مدرسه به تدریس فقه و علوم دین پرداخت و طالبان زیادی، به‌گفته دولتشاه حدود 400 نفر، در محضر او حاضر می‌شدند.[۱۱]

آشنایی مولانا با شمس تبریزی

شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی در 642ق وارد قونیه شد و مولانا پس از حشر و نشر با شمس، شیفته او گردید. درباره اولین ملاقات مولانا با شمس تبریزی این‌گونه روایت کرده‌اند که روزی شمس در مجلس درس مولانا حاضر شد. مولانا در حالی‌که در کنار خود چند کتاب داشت وی را دید. شمس، با اشاره به کتب کنار دست مولانا می‌پرسد: این‌ها چیست؟ و مولانا پاسخ می‌دهد قیل‌وقال است. شمس ،کتاب‌ها را برداشته و در حوض آب می‌اندازد. مولانا بسیار آشفته می‌گردد و اعتراض‌کنان می‌گوید برخی از این کتاب‌ها ارث پدر بود که نسخه‌ای دیگر از آن‌ها نیست. شمس درحالی کتاب‌ها را از حوض بیرون می‌کشد که کاملا خشک هستند. مولانا از سِرّ آن می‌پرسد و شمس جواب می‌دهد: این ذوق و حال است که تو را از آن خبری نیست. در همان لحظه است که مولانا شیفته‌ی شمس گشته و تولدی دوباره می‌یابد.[۱۲]

زاهد بودم ترانه‌گویم کردیسر حلقه بزم و باده‌جویم کردی
سجاده‌نشین باوقاری بودمبازیچه‌ی کودکان کویم کردی


اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی به ‌گونه‌های دیگر نیز روایت شده است.[۱۳]

مولانا به پیشنهاد شمس از ریاضت دست کشید و به سماع (خواندن آواز یا ترانه عرفانی در اصطلاح تصوف) روی آورد.[۱۴]

مقبره مولانا در قونیه ترکیه

درگذشت مولانا

مولانا، در 672ق بر اثر یک بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز بودند در قونیه درگذشت و در کنار قبر پدرش در باغ‌سلطان دفن شد. بنایی بر مزار مولانا به نام «قبة‌الخضرا» ساخته شد.[۱۵]

آثار مولانا

جلال‌الدین محمد، آثار گوناگونی از نظم و نثر بر جای گذاشته است.

«دیوان شمس» (دیوان کبیر)

حاوی 50 هزار بیت است و شامل غزلیاتی از مولوی است که محبوبیت فراوانی کسب کرده است.

«مثنوی معنوی»

معروف‌ترین اثر مولانا است که در 6 دفتر تنظیم شده و حدود 26 هزار بیت دارد. مولانا این کتاب را به درخواست حسام‌الدین چلیبی نوشته است. شروح متعددی بر این اثر مولانا نگاشته شده که از آن جمله می‌توان به شرح «کمال‌الدین حسین خوارزمی» اشاره کرد که با نام «جواهر الکلام» به چاپ رساند.[۱۶] مثنوی مولوی، بارها به زبان‌های زنده دنیا مانند انگلیسی و آلمانی، ترجمه و چاپ شد.[۱۷]

«رباعیات مولانا»

از دیگر آثار او است که شامل 1659 رباعی و معادل با 3318 بیت است. در این اثر، برخی از ابیات را به غیر از مولانا نسبت می‌دهند و نویسنده آن مشخص نیست. [۱۸]

تا درد نیابی تو به درمان نرسیتا جان ندهی به وصل جانان نرسی
تا همچو خلیل اندر آتش نرویچون خضر به سرچشمه‌ی حیوان نرسی


«فیه ما فیه»

این کتاب را مولانا به نثر نوشته و حاوی تقریرات 71گانه‌ی مولانا است که از 30 سال جلسات تدریس وی به‌دست آمده است. این مجموعه‌ی سخنرانی‌ها، توسط فرزند مولانا، سلطان ولد گردآوری شده است. نثر این کتاب، حاوی کلمات پیچیده و دشوار نیست و قلمی روان و قابل فهم دارد. ترجمه انگلیسی این مجموعه، با نام «گفتمان‌های رومی»، نخستین بار توسط آرتور آربری در 1972م منتشر شد. ترجمه دوم کتاب نیز در 1994م، توسط ویلر تگستون انجام شد که با نام «آیاتِ غیب: گفتمان‌های جلال‌الدین رومی» به چاپ رسید.[۱۹]

«مکاتیب مولانا»

حاوی نامه‌های 150 گانه‌ی او به افراد هم‌عصر خود است. مخاطب این نامه‌ها، شاگردان، اعضای خانواده، دولتمردان و افراد صاحب نفوذ آن دوران هستند. این نامه‌ها، متنی پیچیده و مطابقه با سبک مکاتبه‌ی با نجیبان و دولت‌مردان و پادشاهان نوشته شده ‌است.[۲۰]

«مجالس سَبعه»

مجموعه‌ی مواعظ و سخنرانی‌های او را شامل می‌شود.[۲۱] تاریخ کتابت این مجموعه، به 788ق برمی‌گردد. این کتاب، مجموعه‌ی خطبه‌هایی است که مولانا در آن، آیات قرآن و احادیث را تفسیر کرده است. مولوی در میان خطبه‌ها، از اشعار بزرگانی همچون سنائی، عطار و دیگر شاعران و نیز اشعار خود استفاده کرده است. نقل قول‌های عربی و روایاتی که مولانا از آن‌ها استفاده کرده، نشان از مهارت وی در زمینه‌ی علوم اسلامی دارد.[۲۲]

هرچند، بیشتر آثار مولوی به زبان فارسی سروده شده است، اما اندکی اشعار ترکی، عربی و یونانی نیز در میان آن‌ها به‌چشم می‌خورد.[۲۳] اشعار مولانا (که در غرب با نام رومی معروف است)، به‌صورتی گسترده و به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌اند و در آمریکا، به‌عنوان محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین کتب شعر به فروش رسیده است.

علاقه مولانا به موسیقی

برخی از مورخان، از علاقه جلال‌الدین به موسیقی و به‌خصوص رباب سخن گفته‌اند. برخی از آن‌ها، افزودن یک تار بر سه تار سنتی را از جمله ابداعات مولوی می‌دانند.[۲۴]

معرفت‌شناسی مولانا

موزه و آرامگاه مولانا در شهر قونیه ترکیه

مولانا با نظریه‌ی حد وسط در اخلاق مخالف است. وی، معتقد بود که در مواردی، ابتدا و انتهای موضوع مشخص نیست؛ پس چگونه می‌توان حد وسط آن را یافت؟! همچنین از نظر جلال‌الدین، اصول اخلاقی در همه‌ی افراد یکسان نیست و همواره تغییر می‌کند. [۲۵]

اول و آخر بیابد تا در آندر تصور گنجد اوسط یا میان
بی‌نهایت، چون ندارد دو طرفکی بود او را میانه منصرف؟
گفت راه اوسط ار چه حکمت استلیک اوسط نیز هم با نسبت است


مولوی، مراتب شناخت و معرفت را رده‌بندی کرده و شناخت «شهودی» را معتبرترین، شناخت «عقلی» را در رده دوم، شناخت «حسی» را در رده سوم و پس از آن شناخت «استدلالی» را معرفی می‌کند. هرچند از نظر شخص جلال‌الدین، شناخت استدلالی همچون عصایی در دست یک فرد نابینا است، اما همین هم می‌تواند راه‌گشا باشد.

مولوی، در نزاع بین دو گروه معتقد به جبر و اختیار، در هیچ گروهی وارد نمی‌شود. وی معتقد است که این نزاع بین جبر و اختیار، راهی است برای آشکار گشتن نیک و بد هر کدام از آن‌ها.[۲۶]

و آن همی گوید که این را چه خبرجنگشان افکند یزدان از قد
گوهر هر یک هویدا می‌کندجنس از ناجنس پیدا می‌کند


پانویس

  1. صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، 1358ش، ص448 و 449.
  2. Hossein, Islamic art and spirituality, 1987, p115.
  3. خانلري، فرهنگ ادبيات فارسي، 1348ش، ص491.
  4. گولپينارلي، مولانا جلال‌الدين، 1375ش، ص97.
  5. سجادي، مقدمه‌اي بر مباني عرفان و تصوف، 1372ش، ص141.
  6. فروزانفر، زندگاني مولانا جلال‌الدين محمد مشهور به مولوي، 1354ش، ص29-31.
  7. شفيعي كدكني، گزيدة غزليات شمس، 1354ش، ص11.
  8. گولپينارلي، مولانا جلال‌الدين، 1375ش، ص98.
  9. سليم، آشنايي با مولوي، 1361ش، ص20.
  10. زرين‌كوب، با كاروان حلّه، 1343ش، ص212.
  11. سمرقندی، تذکره‌الشعراء، 1382ش، ص194.
  12. مولانا، دیوان شمس، رباعیات، رباعی شماره1890، سایت گنجور.
  13. سمرقندی، تذکره‌الشعراء، 1382ش، ص196 و 197.
  14. فريدون بن احمد سپهسالار، رسالة فريدون بن احمد سپهسالار، 1325ش، ص64 و 65.
  15. زرين‌كوب، با كاروان حلّه، 1343ش، ص213.
  16. فروزانفر، زندگاني مولانا جلال‌الدين محمد مشهور به مولوي، 1354ش، ص148-170.
  17. رادفر، «ترجمه‌هاي آثار مولوي»، 1372ش، ص280 و 289 و 290.
  18. مولانا، دیوان شمس، رباعیات، رباعی شماره1814، سایت گنجور.
  19. Arberry, Discourses of Rumi, 1972.
  20. Franklin Lewis, Rumi: Past and Present, East and West, 2008, p295.
  21. صفا، تاريخ ادبيات در ايران،ج3، 1358ش، ص461-470.
  22. Franklin Lewis, Rumi: Past and Present, East and West, 2008, p293.
  23. Meyer, Die griechischen Verse in Rabâbnâma, 1895, p401-411.
  24. صاحب‌الزماني، ناصرالدين، خط سوّم، تهران، عطايي، 1351ش، ص73.
  25. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش103، سایت گنجور.
  26. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش56، سایت گنجور.

منابع

  • خانلري (كيا)، زهرا، فرهنگ ادبيات فارسي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1348ش.
  • رادفر، ‌ابوالقاسم، «ترجمه‌هاي آثار مولوي»، ‌فرهنگ (ويژة ادبيات)، پژوهشگاه علوم انساني، ش14، 1372ش.
  • زرين‌كوب، ‌عبدالحسين، با كاروان حلّه، ‌تهران، آريا، 1343ش.
  • سجادي، ضياءالدين، مقدمه‌اي بر مباني عرفان و تصوف، تهران، سمت، 1372ش.
  • سليم، ‌غلامرضا، آشنايي با مولوي، با مقدمة غلام‌حسين يوسفي، تهران، توس، 1361ش.
  • سمرقندی، دولت‌شاه، تذکره‌الشعراء، هلند، لیدن، 1382ش.
  • شفيعي كدكني، محمدرضا، گزيدة غزليات شمس، تهران، جيبي، 1354ش.
  • صاحب‌الزماني، ناصرالدين، خط سوّم، تهران، عطايي، 1351ش.
  • صفا، ذبيح‌الله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، دانشگاه تهران، 1358ش.
  • گولپينارلي، ‌عبدالباقي، مولانا جلال‌الدين، ‌ترجمة توفيق سبحاني، ‌تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1375ش.
  • فروزانفر، بديع‌الزمان، زندگاني مولانا جلال‌الدين محمد مشهور به مولوي، تهران، زوّار، 1354ش.
  • فريدون بن احمد سپهسالار، رسالة فريدون بن احمد سپهسالار، به‌تحقیق سعيد نفيسي، ‌تهران، اقبال، 1325ش.
  • مولانا، دیوان شمس، رباعیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 27 آبان 1400ش.
  • مولانا، مثنوی معنوی، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 27 آبان 1400ش.
  • Arberry, A.J, Discourses of Rumi, Curzon Press, 1972.
  • Franklin Lewis, Rumi: Past and Present, East and West, One world Publications, 2008.
  • Hossein, Nasr, Seyyed, Islamic art and spirituality, Albany, State University of New York Press, 1987.
  • Meyer, G, Die griechischen Verse in Rabâbnâma, Byzantinische Zeitschrift 4, 1895.