سخنچینی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''<big>سخنچینی</big>'''، بازگویی سخن کسی نزد دیگری که معمولا موجب کدورت میشود.<br> | '''<big>سخنچینی</big>'''، بازگویی سخن کسی نزد دیگری که معمولا موجب کدورت میشود.<br> | ||
سخنچینی در لغت بهمعنای خبرچینی و خبرکشی و دو به هم زنی است و در اصطلاح بهمعنای آن است که سخنی را که از فردی در مورد کسی شنیده است، نزد او بازگو کند و از این طریق موجب اختلاف و کدورت بین آن دو شود. | ==مفهومشناسی== | ||
سخنچینی در لغت بهمعنای خبرچینی و خبرکشی و دو به هم زنی است<ref>[https://www.vajehyab.com/amid/%D8%B3%D8%AE%D9%86+%DA%86%DB%8C%D9%86%DB%8C عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژۀ سخنچینی].</ref> و در اصطلاح بهمعنای آن است که سخنی را که از فردی در مورد کسی شنیده است، نزد او بازگو کند و از این طریق موجب اختلاف و کدورت بین آن دو شود.<ref>دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص286 و 288.</ref> | |||
==سخنچینی در قرآن و روایات== | ==سخنچینی در قرآن و روایات== | ||
در قرآن یکبار واژه «نمیم» بهمعنای سخنچین آمده است؛ اما در دو آیه نیز از «هُمَزه» و «حمّالة الحطب» سخنچینی اراده شده است. در کتب روایی نیز احادیث گوناگونی در حرمت سخنچینی و حرام بودن بهشت بر فرد سخنچین آمده است. <br> | در [[قرآن]] یکبار واژه «نمیم»<ref>سوره قلم، آیه 11.</ref> بهمعنای سخنچین آمده است؛ اما در دو آیه نیز از «هُمَزه»<ref>سوره همزه، آیه 1.</ref> و «حمّالة الحطب»<ref>سوره لهب، آیه 4.</ref> سخنچینی اراده شده است. در کتب روایی نیز احادیث گوناگونی در حرمت سخنچینی و حرام بودن بهشت بر فرد سخنچین آمده است.<ref>[https://lib.eshia.ir/11005/2/369/%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%91%D9%8E%D9%85%D9%90%D9%8A%D9%85%D9%8E%D8%A9%D9%90 کلینی، الکافی، ج2، ص369]؛ [https://lib.eshia.ir/71448/5/275/%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%85%D9%8A%D9%85%D8%A9 فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج5، ص275-277].</ref> <br> | ||
طبق آیات قرآن و روایات پیشوايان | طبق آیات [[قرآن]]<ref>سوره بقره، آیات 191 و 216؛ سوره رعد، آیه 25.</ref> و روایات پیشوايان [[اسلام]]، سخنچینی از گناهان کبیره است؛ زیرا فرد سخنچین سبب قطع ارتباط میان برادران ایمانی شده و با سخنش موجب فساد در روی زمین میشود.<ref>دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص286.</ref> قرآن یکی از صفات کافران را «مشّاءٍ بنمیم»<ref>سوره قلم، آیه 11.</ref> میداند، یعنی کارشان این است که روی زمین راه میروند و سخنچینی (سخن پراکنی) میکنند.<ref>دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص287.</ref> <br> | ||
سخنچینی صرفاً به گفتن نیست، بلکه با نوشتن، ایما و اشاره هم محقق میگردد و شامل گفتار و کردار نیز میشود. < | ==انواع سخنچینی== | ||
سخنچینی صرفاً به گفتن نیست، بلکه با نوشتن، ایما و اشاره هم محقق میگردد و شامل گفتار و کردار نیز میشود.<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/277 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277.]</ref> <br> | |||
==اسباب سخنچینی== | ==اسباب سخنچینی== | ||
سه چیز را علت و سبب رو آوردن فرد سخنچین به چنین رویۀ نادرستی دانستهاند:<br> | سه چیز را علت و سبب رو آوردن فرد سخنچین به چنین رویۀ نادرستی دانستهاند:<br> | ||
اول، سوء نیت فرد سخنچین بهقصد زیان رساندن به کسی که از او سخنی شنیده است؛ <br> | اول، سوء نیت فرد سخنچین بهقصد زیان رساندن به کسی که از او سخنی شنیده است؛ <br> | ||
دوم، اظهار دوستی و خیرخواهی نسبت به کسی که دربارۀ او سخنی شنیده است؛ <br> | دوم، اظهار دوستی و خیرخواهی نسبت به کسی که دربارۀ او سخنی شنیده است؛ <br> | ||
و سوم، خوشصحبتی و رودهدرازی در جمعهای خودمانی که باعث میشود فرد به چنین گردابی مبتلا شود. | و سوم، خوشصحبتی و رودهدرازی در جمعهای خودمانی که باعث میشود فرد به چنین گردابی مبتلا شود.<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/277 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277]؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص289.</ref> | ||
==آثار سخنچینی== | ==آثار سخنچینی== | ||
تفرقه بین دوستان و ایجاد دشمنی بین آنان، عدم استجابت دعا، عذاب قبر و محرومیت از بهشت از آثار سخنچینی است. | سخنچین، بدترین و زشتترین مردم است،<ref>[https://lib.eshia.ir/11005/2/369/%D8%B4%D9%90%D8%B1%D9%8E%D8%A7%D8%B1%D9%8F%D9%83%D9%8F%D9%85%D9%8F کلینی، الکافی، ج2، ص369.]</ref> زیرا سخنش غالباً به [[دروغ]]، [[غیبت]]، خیانت، [[حسادت]]، کینه، [[نفاق]]، خدعه و نیرنگ، إفشای سِرّ و إفساد در بین بندگان خدا آلوده و آمیخته است و موجب هلاکت ابدی میشود.<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/278 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص278]؛ [https://lib.eshia.ir/10341/1/545 نراقی، معراجالسعاده، ص545].</ref> بههمین دلیل سخنش پذیرفته نمیشود، زیرا بهتصریح [[قرآن]] چنین کسی فاسق است و باید ابتدا گزارشاتش بررسی شود و از صحت و سقم سخنش اطمینان حاصل گردد.<ref>سوره حجرات، آیه 6؛ [https://lib.eshia.ir/10341/1/547 نراقی، معراجالسعاده، ص547].</ref>تفرقه بین دوستان و ایجاد دشمنی بین آنان،<ref>تمیمی آمدی، غررالحکم، 1410ق، ص167؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص287.</ref> عدم استجابت دعا،<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/276 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص276.]</ref> عذاب قبر<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج6، ص245؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، 1404ق، ص14.</ref> و محرومیت از بهشت<ref>[https://lib.eshia.ir/11005/2/369/%D9%85%D9%8F%D8%AD%D9%8E%D8%B1%D9%91%D9%8E%D9%85%D9%8E%D8%A9%D9%8C%20%D8%A7%D9%84%D9%92%D8%AC%D9%8E%D9%86%D9%91%D9%8E%D8%A9%D9%8F کلینی، الکافی، ج2، ص369.]</ref> از آثار سخنچینی است. | ||
==وظایف دیگران در برابر سخنچین== | ==وظایف دیگران در برابر سخنچین== | ||
* عدم پذیرش سخنِ فرد سخنچین بهعنوان کسی که قرآن او را فاسق معرفی کرده است؛ | * عدم پذیرش سخنِ فرد سخنچین بهعنوان کسی که [[قرآن]] او را فاسق<ref>سوره حجرات، آیه 6.</ref> معرفی کرده است؛ | ||
* نهی فرد سخنچین از سخنچینی؛ | * نهی فرد سخنچین از سخنچینی؛ | ||
* دشمنی کردن با سخنچین؛ | * دشمنی کردن با سخنچین؛<ref>دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص289.</ref> | ||
* بدگمان نشدن نسبت به کسی که دربارۀ او بدگویی شده است، زیرا قرآن صراحتاً دستور داده است از سوءظن بپرهیزید. | * بدگمان نشدن نسبت به کسی که دربارۀ او بدگویی شده است، زیرا [[قرآن]] صراحتاً دستور داده است از سوءظن بپرهیزید.<ref>سوره حجرات، آیه 12.</ref> | ||
* کنکاش نکردن پس از شنیدن مطلبی از سخنچین، زیرا خداوند بندگانش را از تجسس در احوال دیگران منع کرده است. | * کنکاش نکردن پس از شنیدن مطلبی از سخنچین، زیرا خداوند بندگانش را از تجسس در احوال دیگران منع کرده است.<ref>سوره حجرات، آیه 12. </ref> | ||
* با ناپسند دانستن رفتار فرد سخنچین، خود، اقدام به آن ننماید و نزد دیگران نقل قول نکند. | * با ناپسند دانستن رفتار فرد سخنچین، خود، اقدام به آن ننماید و نزد دیگران نقل قول نکند.<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/277 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277-278]؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص290.</ref> | ||
==مورد استثنا== | ==مورد استثنا== | ||
فقها سخنچینی و سخن پراکنی با هدف ایجاد تفرقه و اختلاف در صفوف دشمن را استثنا کردهاند. | فقها سخنچینی و سخن پراکنی با هدف ایجاد تفرقه و اختلاف در صفوف دشمن را استثنا کردهاند.<ref>نجفی، جواهرالکلام، ج22، ص73.</ref> | ||
==حکم شرعی سخنچینی== | ==حکم شرعی سخنچینی== | ||
فقها سخنچینی را بر اساس ادله اربعه ( | فقها سخنچینی را بر اساس ادله اربعه ([[قرآن]]، سنت، عقل و اجماع) حرام و از گناهان کبیره شمرده<ref>نجفی، جواهرالکلام، ج13، ص310؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص288. </ref> و سخنچین را بیبهره از غنایم جنگی دانستهاند<ref>علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج9، ص51.</ref> از نظر حقوقی و کیفری نیز حکم سخنچینی تعزیر است.<ref>علامه حلی، قواعد الأحکام، ج3، ص549.</ref> | ||
==تفاوت سعایت با سخنچینی== | ==تفاوت سعایت با سخنچینی== | ||
سعایت بدترین نوع سخنچینی است، منتها انگیزۀ سخنچین در چنین مواردی ترس از مقام بالاتری مانند حاکم و پادشاه است و غالباً ناشی از طمع برای نیل به مکنت و مقام در نزد امرا و سلاطین و یا حسادت به مقام و جایگاه صاحبان مناصب است. | سعایت بدترین نوع سخنچینی است، منتها انگیزۀ سخنچین در چنین مواردی ترس از مقام بالاتری مانند حاکم و پادشاه است<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/279 فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص279]؛ [https://lib.eshia.ir/10341/1/548 نراقی، معراجالسعاده، ص548].</ref> و غالباً ناشی از طمع برای نیل به مکنت و مقام در نزد امرا و سلاطین و یا حسادت به مقام و جایگاه صاحبان مناصب است.<ref>نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، ج2، ص279.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
قرآن | * قرآن | ||
* ابنشعبه حرانی، تحف العقول، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1363ش. | * ابنشعبه حرانی، تحف العقول، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1363ش. | ||
* امام خمینی، روحالله، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1373ش. | * امام خمینی، روحالله، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1373ش. | ||
* تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1410ق. | * تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1410ق. | ||
* دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش. | * دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش. | ||
* علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا. | * علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا. | ||
* علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا. | * علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا. | ||
* عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، در سایت اینترنتی واژهیاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400. | |||
* فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء(العلوم)، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق. | * فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء(العلوم)، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق. | ||
* کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1407ق. | * کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1407ق. |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۹
سخنچینی، بازگویی سخن کسی نزد دیگری که معمولا موجب کدورت میشود.
مفهومشناسی
سخنچینی در لغت بهمعنای خبرچینی و خبرکشی و دو به هم زنی است[۱] و در اصطلاح بهمعنای آن است که سخنی را که از فردی در مورد کسی شنیده است، نزد او بازگو کند و از این طریق موجب اختلاف و کدورت بین آن دو شود.[۲]
سخنچینی در قرآن و روایات
در قرآن یکبار واژه «نمیم»[۳] بهمعنای سخنچین آمده است؛ اما در دو آیه نیز از «هُمَزه»[۴] و «حمّالة الحطب»[۵] سخنچینی اراده شده است. در کتب روایی نیز احادیث گوناگونی در حرمت سخنچینی و حرام بودن بهشت بر فرد سخنچین آمده است.[۶]
طبق آیات قرآن[۷] و روایات پیشوايان اسلام، سخنچینی از گناهان کبیره است؛ زیرا فرد سخنچین سبب قطع ارتباط میان برادران ایمانی شده و با سخنش موجب فساد در روی زمین میشود.[۸] قرآن یکی از صفات کافران را «مشّاءٍ بنمیم»[۹] میداند، یعنی کارشان این است که روی زمین راه میروند و سخنچینی (سخن پراکنی) میکنند.[۱۰]
انواع سخنچینی
سخنچینی صرفاً به گفتن نیست، بلکه با نوشتن، ایما و اشاره هم محقق میگردد و شامل گفتار و کردار نیز میشود.[۱۱]
اسباب سخنچینی
سه چیز را علت و سبب رو آوردن فرد سخنچین به چنین رویۀ نادرستی دانستهاند:
اول، سوء نیت فرد سخنچین بهقصد زیان رساندن به کسی که از او سخنی شنیده است؛
دوم، اظهار دوستی و خیرخواهی نسبت به کسی که دربارۀ او سخنی شنیده است؛
و سوم، خوشصحبتی و رودهدرازی در جمعهای خودمانی که باعث میشود فرد به چنین گردابی مبتلا شود.[۱۲]
آثار سخنچینی
سخنچین، بدترین و زشتترین مردم است،[۱۳] زیرا سخنش غالباً به دروغ، غیبت، خیانت، حسادت، کینه، نفاق، خدعه و نیرنگ، إفشای سِرّ و إفساد در بین بندگان خدا آلوده و آمیخته است و موجب هلاکت ابدی میشود.[۱۴] بههمین دلیل سخنش پذیرفته نمیشود، زیرا بهتصریح قرآن چنین کسی فاسق است و باید ابتدا گزارشاتش بررسی شود و از صحت و سقم سخنش اطمینان حاصل گردد.[۱۵]تفرقه بین دوستان و ایجاد دشمنی بین آنان،[۱۶] عدم استجابت دعا،[۱۷] عذاب قبر[۱۸] و محرومیت از بهشت[۱۹] از آثار سخنچینی است.
وظایف دیگران در برابر سخنچین
- عدم پذیرش سخنِ فرد سخنچین بهعنوان کسی که قرآن او را فاسق[۲۰] معرفی کرده است؛
- نهی فرد سخنچین از سخنچینی؛
- دشمنی کردن با سخنچین؛[۲۱]
- بدگمان نشدن نسبت به کسی که دربارۀ او بدگویی شده است، زیرا قرآن صراحتاً دستور داده است از سوءظن بپرهیزید.[۲۲]
- کنکاش نکردن پس از شنیدن مطلبی از سخنچین، زیرا خداوند بندگانش را از تجسس در احوال دیگران منع کرده است.[۲۳]
- با ناپسند دانستن رفتار فرد سخنچین، خود، اقدام به آن ننماید و نزد دیگران نقل قول نکند.[۲۴]
مورد استثنا
فقها سخنچینی و سخن پراکنی با هدف ایجاد تفرقه و اختلاف در صفوف دشمن را استثنا کردهاند.[۲۵]
حکم شرعی سخنچینی
فقها سخنچینی را بر اساس ادله اربعه (قرآن، سنت، عقل و اجماع) حرام و از گناهان کبیره شمرده[۲۶] و سخنچین را بیبهره از غنایم جنگی دانستهاند[۲۷] از نظر حقوقی و کیفری نیز حکم سخنچینی تعزیر است.[۲۸]
تفاوت سعایت با سخنچینی
سعایت بدترین نوع سخنچینی است، منتها انگیزۀ سخنچین در چنین مواردی ترس از مقام بالاتری مانند حاکم و پادشاه است[۲۹] و غالباً ناشی از طمع برای نیل به مکنت و مقام در نزد امرا و سلاطین و یا حسادت به مقام و جایگاه صاحبان مناصب است.[۳۰]
پانویس
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژۀ سخنچینی.
- ↑ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص286 و 288.
- ↑ سوره قلم، آیه 11.
- ↑ سوره همزه، آیه 1.
- ↑ سوره لهب، آیه 4.
- ↑ کلینی، الکافی، ج2، ص369؛ فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج5، ص275-277.
- ↑ سوره بقره، آیات 191 و 216؛ سوره رعد، آیه 25.
- ↑ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص286.
- ↑ سوره قلم، آیه 11.
- ↑ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص287.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص289.
- ↑ کلینی، الکافی، ج2، ص369.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص278؛ نراقی، معراجالسعاده، ص545.
- ↑ سوره حجرات، آیه 6؛ نراقی، معراجالسعاده، ص547.
- ↑ تمیمی آمدی، غررالحکم، 1410ق، ص167؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص287.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص276.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ج6، ص245؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، 1404ق، ص14.
- ↑ کلینی، الکافی، ج2، ص369.
- ↑ سوره حجرات، آیه 6.
- ↑ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص289.
- ↑ سوره حجرات، آیه 12.
- ↑ سوره حجرات، آیه 12.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص277-278؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص290.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، ج22، ص73.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، ج13، ص310؛ دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص288.
- ↑ علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج9، ص51.
- ↑ علامه حلی، قواعد الأحکام، ج3، ص549.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج5، ص279؛ نراقی، معراجالسعاده، ص548.
- ↑ نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، ج2، ص279.
منابع
- قرآن
- ابنشعبه حرانی، تحف العقول، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1363ش.
- امام خمینی، روحالله، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1373ش.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1410ق.
- دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، در سایت اینترنتی واژهیاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
- فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء(العلوم)، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1407ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- نراقی، احمد، معراجالسعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.
- نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، قم، مؤسسه مطبوعاتی ایرانیان، 1383ق.