آشار
آشار؛ از رسومات همیاری اجتماعی در افغانستان.
آشار، از رسومات اجتماعی کهن و مهم در افغانستان است. این مراسم نوعی همیاری و تعاون اجتماعی است. این مشارکت گروهی با حضور اقوام، دوستان و همسایگان، معمولا در فصل درو، خرمنکوبی، ساختن خانه، مسجد، پل و جاده، با آداب و رسوم ویژهای صورت میگیرد.
نامگذاری
آشار نوعی همیاری اجتماعی بدون مزد و در لغت بهمعنای گرد آوردن و آویختن مردم است. اگر آشار به فرمان دولتها باشد، بیگاری و اگر مردمی باشد، همیاری است. آشار یا حَشَر یا اَشَر، در اصطلاح، یکی از قدیمیترین رسومات مردم افغانستان و بهمعنای مشارکت عمومی جهت انجام کارهای بزرگ است. آشار مترادف «Campaign» در زبان انگلیسی و «بسیج» در فرهنگ ایرانی و یک فراخوان عمومی در سطح گروه یا مناطق خاص است.[۱]
تاریخچه
آدابورسوم موجود در آشار، نشان میدهد این رسم، قدمت و ریشۀ زیادی در افغانستان داشته و میان مردم رایج بوده است.[۲]
گسترۀ جغرافیایی
این رسم در گذشته در افغانستان و ایران متداول بوده و در برخی منابع ایرانی نیز از آن یاد کردهاند. بر اساس برخی منابع، در گذشته وقتیکه گندمها «بور» میشد و هنگام درو فرا میرسید، در «دروزار» غلغلهای برپا میشد و انبوه کشاورزان همیار با «ارداس» و «مَنگال» دستهدسته ساقهها را گرفته، بریده و روی هم مینهادند.[۳]
شرکتکنندگان
در آشار بهتناسب کار، افراد زیادی مشارکت میکنند. این افراد شامل اقوام، همسایگان، مردم محل و دوستان دور و نزدیک بوده است. در بیشتر اوقات تعداد شرکتکنندگان بین ده تا بیست نفر هستند؛ اما گاهی تعداد مشارکتکنندگان در حشر بهحدود صد نفر هم میرسد.[۴]
آثار روانی
انگیزۀ عاطفی و انسانی در آشار دخالت دارد. با مشارکت جمعی، کار بهسرعت پیش میرود و در وقت مناسب بهپایان میرسد. علاوه بر آن، کار بهصورت گروهی لذتبخش و شادیآور است.[۵]
امور آشاری (حَشَری)
درو کردن گندم، جو و علف، یونجه (رشقه)، کوبیدن خرمن، آوردن هیزم برای سوخت سالیانه از کوه، آوردن هیزم طُوی (عروسی)، تهدابگذاری (ساختن) منزل، ساختن مسجد، منبر (حسینیه)، پل و سرک (جاده) از جمله مواردی است که مردم در آن همیاری دارند.[۶]
شیوۀ کار
شخص حشرگر یک یا چند روز قبل، افراد مورد نظر را برای کار مشخص و در تاریخ معین خبر میکند. او آمادگی لازم را طبق پیشبینی، انجام داده و وسایل کار، نان و غذا را تهیه میکند. افراد بدون مزد مادی این همیاری را میپذیرند و حشرگر نیز این همکاری را جبران میکند. جبران نکردن زحمات همیاران موجب سردی روابط و بیاعتمادی میشود. گاهی کارگران و افراد فقیر بهصورت همیاری، خدماتی را به خوانین، علما، صاحبمنصبان، اربابان و پولداران ارائه میدهند و برای آنها درو، جُغول (خرمنکوبی)، لایکاری (تهیۀ گِل برای دیوار و ساختمان) و هیزمکشی (برای سوخت) انجام میدهند و در مقابل، توقعات سیاسی، فرهنگی، شغلی، اجتماعی و گاهی کمک مالی دارند. در سالهای اخیر برخی از افراد از این سنت سوءاستفاده کردهاند؛ به این صورت که در بهار و تابستان از مردم فقیر و بیکار، بدون مزد کار میکشند و در زمستان آنها را فراموش میکنند و به این سنت مهم اجتماعی آسیب میزنند.[۷]
آدابورسوم
در گذشته که فصل درو گندم و یا علف فرا میرسید، مالک از بستگان دعوت میکرد تا داوطلبانه در رسم حشر شرکت کنند.
برای درو کردن قُورُوغ (علف)، در صبحگاه آتش برافروخته و داسها را تیز میکردند. تا گرم شدن هوا، صبحانه را میل میکردند و راهی قوروغ میشدند. پیش از آغاز درو، بگومگو در بین دروگران بر سر اینکه چه کسی خوب درو میکند به میان میآمد. گاهی قوروغ را تقسیم کرده و مسابقه درو شروع میشد. هر فرد بِلَوسنگ (سنگی برای تیز کردن وسایل آهنی) همراه داشت تا داس خود را تیز کند. افرادی که زودتر سهم خود را تمام میکردند، به کناری مینشستند. گاهی افراد در یک ردیف، بهصورت مستطیل با عرض حدود یک متر، درو را شروع میکردند. هر کسیکه بیشتر درو میکرد، از خود تعریف و دیگران را مذمت میکرد. گاهی داسهای تیز دستها را زخمی میکرد ولی فرد متوجه نمیشد. آنها پیش از گسترده شدن آفتاب، کار را تمام و قوروغ را ترک میکردند. پس از بار کردن علفها بر پشت الاغها، به محل پذیرایی (ناهار) میرفتند. در بیشتر اوقات، افراد قبل از غروب به خانۀ خود باز میگشتند.
در جُغُول (کوبیدن خرمن) نیز آشار انجام میگرفت. افرادی که اسب جغولی داشتند، از موقعیت بهتری برخوردار میشدند. چندین گاو هم تدارک دیده میشد. اگر خرمن کلان (بزرگ) بود، یک جغول اسبی و یک جغول گاوی در کنار یکدیگر دایر میکردند. گاو سَرپَر (اول) نقش عمده را در جغول بازی میکرد. سرپر را مرتب تبدیل (جابجا) میکردند تا خسته نشود. یکی از رسومات آشار، پذیرایی از همیاران است. صاحب کار برای آنها ناهار یا شام تهیه میکند. برخی از افراد گاهی در کنار همیاران، قوم، فامیل و همسایهها را نیز به ناهار یا شام دعوت میکنند.[۸]
استعارههای مسابقۀ دروگری
گاهی در حشر، افراد دروگر مسابقه میگذارند. در این مسابقه برخی با سرعت کرده و برخی کُند کار میکنند. افراد کند به افراد سریع میگویند: «خوب درو میکنه لکن قَودَه نداره». یعنی دروشدهها را مرتب بستهبندی نکرده است؛ یا «درو داره ولی قَودَهاش معلوم نیست» و نیز میگویند: «دِرَوگر از قَودِه خود معلوم میشه» یعنی ادعا زیاد داره اما کار او معلوم نیست. وقتی در دروگری کسی افتخار کند که زیاد دور کرده و قوده زیادی دارد، دیگری میگوید: «قَودَه رَه چه میکنی؟ قطار را ببین.» یعنی قطار (زمین درو شده) را ببین که چقدر خوب و منظم درو شده است. گاهی کنایه از آن است که کار تو چون منظم نیست، تعریف نداشته و کار من که منظم انجام شده بهتر از قودههای زیاد تو است. در درو گاهی برخی از همیاران وقت را تلف میکنند. به این افراد میگویند: «دِروگر که دلش به دِرَو نشد، داسش را به کلوخ تیز میکنه.» یعنی طرف نمیخواهد کار کند، دنبال بهانهگیری و تلف کردن وقت است.[۹]
آوازها (الله دوست)
در رسم آشار، گاهی در طول روز با آواز بلند ترانههایی را میخوانند. این آوازها هم فولکلور است و هم اشعار ویژۀ مذهبی که در برخی از مناطق به «الله دوست» مشهور هستند. الله دوست گاهی منقبت در وصف معصومین و گاهی اشعاری دارای مضامین اجتماعی است. شخصی خوشصدا از میان جمع بلند شده و با صدای بلند و کشیده و سبک مخصوص، بندهایی را میخواند. در پایان هر بند، جمع حاضر با ذکر «الله الله» او را همراهی میکنند. برای نمونه:
گندم درو مُونُوم/ الله دوست و علی یار
تالَه درو مونوم/ الله دوست و علی یار
جُوی پاک مونوم/ الله دوست و علی یار
بِیدَه کَنِی مونوم/ الله دوست و علی یار
پَخسَه زَنِی مونوم/ الله دوست و علی یار[۱۰]
دعاها
وقتی غروب شد صاحب کار در حق همیاران دعا میکند؛ مانند «امیرالمؤمنین پشت و پناه شما»، «خدا شما ره آخرت بدیه»، «برکت به عمر بچگکای شما» و «کشت آخرت شما باشه». در نهایت، با صرف طعام و دعای یکی از بزرگان، حشر بهعنوان یکی از رسوم اجتماعی جذاب با دعا، صلوات و طلب عاقبتبهخیری به پایان میرسد.[۱۱]
پانویس
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ج1، 1360ش، ص94؛ شهرستانی، قاموس لهجه دری هزارگی، 1361ش، ص21؛ فیاض، آسیبشناسی روابط قومی گروههای شیعه در افغانستان، 1395ش، ص85.
- ↑ فیاض، «آشار»، دانشنامه هزاره، کابل، 1399ش، ص142.
- ↑ باستانی پاریزی، از پاریز تا پاریس، 1358ش، ص265.
- ↑ فیاض، «آشار»، دانشنامه هزاره، کابل، 1399ش، ص142.
- ↑ شریعتی، کشاورزی هزارگی، 1392ش، ص22.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1401ش، ص251.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1401ش، ص251 و گروهی از نویسندگان، شناسنامه غور، 1398ش، ص157.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1401ش، ص251.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (فرهنگ، تاریخ و اجتماع)، 1401ش، ص251.
- ↑ فیاض، «الله دوست»، دانشنامه هزاره، کابل، 1399ش، ص814.
- ↑ فیاض، «آشار»، دانشنامه هزاره، کابل، 1399ش، ص142.
منابع
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، از پاریز تا پاریس، تهران، 1358ش.
- رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، قم، صبح امید دانش، 1401ش.
- شریعتی، حفیظالله، کشاورزی هزارگی، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه، 1392ش.
- شهرستانی، شاه علیاکبر، قاموس لهجه دری هزارگی، دانشگاه کابل، 1361ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1360ش.
- فیاض، محمدحسین، آسیبشناسی روابط قومی گروههای شیعه در افغانستان، قم، المصطفی، 1395ش.
- فیاض، محمدحسین، «آشار» و «الله دوست»، در دانشنامه هزاره، کابل، بنیاد دانشنامه هزاره، 1399ش.
- گروهی از نویسندگان، شناسنامه غور، کابل، پرند و انجمن ادبی غور، 1398ش.