حقد

از ویکی‌زندگی

حِقد، آکنده شدن قلب از بغض و نفرت نسبت به کسی

حقد در لغت به‌معنای خشم و کینه و دشمنی‌داشتن نسبت به دیگری است[۱] و در اصطلاح به‌معنای برافروخته شدن و دشمنی کسی را در دل داشتن هنگام ناتوانی در جبران و انتقام است.[۲] حقد را در فارسی «کینه» و در عربی «بغض» می‌گویند.[۳]

حقد به معنای دشمنی را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: اول، کینه که دشمنی دیگری را در دل خود نگاه داشته و پنهان می‌کند. و دوم، عداوت که آشکارا به اذیت و آزار دیگری می‌پردازد. قِسم دوم ثمره قسم اول است.[۴]

حقد در آئینه آیات و روایات

واژه حقد در قرآن نیامده است اما واژه «بغضاء» از ریشه «بغض» 5 بار آمده است که سه آیه مربوط به غیرمسلمانان[۵] و دو آیه مربوط به مسلمانان است.[۶] در روایات، تأکید بسیاری شده است که اهل ایمان از دشمنی و کینه‌توزی به یکدیگر بپرهیزند. از پیامبر خدا نقل شده که مؤمن کینه‌توز نمی‌شود،[۷] زیرا حقد و کینه‌توزی، گناهی بزرگ و از بین برنده ایمان و نابود کننده یگانگی دل‌ها و سعادت دنیوی و اخروی است.[۸]

ریشه حقد

هرگونه فسادی که در گفتار و رفتار و کردار آدمی دیده می‌شود و در وجودش شعله می‌کشد، ریشه در حب دنیا دارد.[۹] حقد را ثمره خشم و غضب دانسته‌اند.[۱۰]

موجبات حقد

مراء و جدالی که به دشمنی می‌انجامد زمینه‌ساز حقد است؛ زیرا دل‌ها را تیره و بیمار می‌کند و موجب نفاق و دورویی می‌گردد.[۱۱]

همچنین نمّامی و سخن‌چینی و دشنام به دیگران و نپرداختن دیون خود و حقوق دیگران موجب دشمنی می‌شود.[۱۲] طمع به مال مردم و توقع سهم داشتن از اموال دیگران، یکی دیگر از موجبات حقد و کینه‌توزی دانسته شده است.[۱۳]

پیامدهای حقد

  • حسادت، آرزوی زوال نعمت کسی که نسبت به او دشمنی دارد؛
  • شماتت کسی که به مصیبتی دچار شده به واسطه ازدیاد حسادت ناشی از دشمنی؛
  • دوری و قطع رابطه با دیگران؛
  • کوچک‌انگاری فرد محقود توسط فرد کینه‌توز به واسطه إعراض از او؛
  • صحبت درباره او ولو با دروغ گفتن و غیبت و افشای اسرارش؛
  • استهزا و تمسخر او؛
  • اذیت کردن او ولو با زدن و شکنجه جسمی؛
  • جلوگیری از حقوق طبیعی و شرعی و واجب او، نظیر صله‌رحم، رد مظالم و قضای دین؛
  • نقصان درجات دینی و ایمانی؛[۱۴]
  • محرومیت از دعاها، فرصت‌ها و مواهب دوستی و همکاری با فرد مورد کینه؛[۱۵]
  • محرومیت از شفاعت و گرفتار آمدن در سختی‌های برزخ و محشر.[۱۶]

بغض‌های حرام

بغض و کینه نسبت به خدا، [۱۷] که کفر است؛[۱۸] دقت در نعمت‌های بیکران الهی از جمله اجزای بدن خود و توانایی‌هایش که همه از خدا است، راه نجات آدمی از بغض نسبت به خدا است.[۱۹]

بغض و کینه نسبت به قضای الهی، اگر برخلاف میلش باشد؛[۲۰] التفات نسبت به دانایی و توانایی خدا و نادانی و ناتوانی خود و پوشیدگی حکمت بسیاری از حقایق امور، راه نجات از بدبینی به قضای الهی است.[۲۱]

بغض و کینه نسبت به پیامبر، امام و فرشتگان، [۲۲] که موجب کفر و خروج از دین می‌شود؛[۲۳] توجه داشتن به این که دشمنی با اینها در واقع دشمنی با خدا است، می‌تواند آدمی را از در غلتیدن در چنین مهلکه‌ای نجات دهد.[۲۴] بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ایمان داشتن ،[۲۵] که اشدّ مراتب کفر است؛[۲۶] دشمنی با مؤمن، دشمنی با پیامبر است. و همین تلنگری است تا آدمی از کینه‌توزی نسبت به مؤمن دست بردارد.[۲۷]

بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت گناهکار بودن و خوشحالی از رسیدن و رنج و محنت به او، که حرام است، ولو شیعه نباشد؛[۲۸] باید توجه داشت که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کرد و خدا و معاد را پذیرفت، به تصریح قرآن در زمره مسلمانان است و فردی محترم قلمداد می‌شود.[۲۹] وظیفه ما است که فاسق را بیگانه از مسلمانی ندانیم و او را به‌عنوان برادر دینی خود،[۳۰] دعاگو و خیرخواه باشیم.[۳۱]

بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ستمی که بر او روا داشته است،[۳۲] در صورتی که بیش از مقداری که بر او ستم شده است، دشمنی بورزد، حرام است.[۳۳] اما اگر به همان مقدار نسبت به او دشمنی داشته باشد، مباح بوده و تجویز شده است.[۳۴] با این حال، با استناد به آیات قرآن،[۳۵] علمای اخلاق گفته‌اند مستحب است کینه به دل نگرفته و برادر ایمانی خود را عفو کند.[۳۶] باید توجه داشت که قبل از هر اقدامی، ابتدا درباره ظلم‌هایی که خود بر نفس خود یا دیگران روا داشته‌ایم، تأمل کنیم و در مرحله بعد، احتمال بدهیم ستمی که بر ما رفته، سهوی بوده و تعمدی در کار نبوده است. همچنین، آیات و روایاتی را که در فضیلت کظم غیظ وارد شده است،[۳۷] در ذهن خود مرور کنیم و درباره سیره بزرگان دین در کنترل خشم خود، بیندیشیم؛ آن‌گاه اگر مجالی برای خشم‌ورزی باقی مانده بود، نسبت به برادر ایمانی خود روا بداریم.[۳۸]

بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ترک آداب و رسوم. چنین بغضی مورد خشم خدا بوده و عمل فرد مبغِض پذیرفته نیست.[۳۹] فقها می‌گویند چون بغض نسبت به مؤمن معصیت است، ضرر رساننده به عدالت است.[۴۰]

نکته: بغض و کینه و دشمنی تا وقتی که از قلب به رفتار و کردار و گفتار در نیامده باشد، به‌دلیل غیراختیاری بودنش، حرام نیست.[۴۱]

راه درمان و علاج حقد

اول، برخلاف آن‌چه در دلش نسبت به او دارد، رفتار کند؛ خوشحالی، رفاقت، توجه، قیام به رفع حوائج، همنشینی با او، کمک به او و حرص بر نیکویی در حق او، ابزارهای پیشگیری و جلوگیری از ایجاد، رسوب و نهادینه شدن این رذیله در قلب است.[۴۲]

نکته: بخشش و عدم تلافی، به‌معنای زیر بار ستم رفتن نیست و غالباً هم جلو ستم را می‌گیرد.[۴۳]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه حقد.
  2. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص200.
  3. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص200.
  4. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص255.
  5. سوره آل‌عمران، آیه 118 ؛ سوره مائده، آیه 14 و 64.
  6. سوره مائده، آیه 91 ؛ سوره ممتحنه، آیه 4.
  7. فیض کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص317.
  8. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص252.
  9. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص251.
  10. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص229.
  11. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص252.
  12. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص253.
  13. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص254.
  14. فیض کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص317-318؛ نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص256.
  15. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص256؛ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص231 و 233.
  16. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص232.
  17. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص201.
  18. سوره زمر، آیه 45.
  19. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص234.
  20. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص201.
  21. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص236.
  22. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص205.
  23. سوره بقره، آیه 98.
  24. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص240.
  25. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص206 و 207.
  26. سوره آل‌عمران، آیه 120.
  27. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص241.
  28. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص 207 و 210-211.
  29. سوره نساء، آیه 94.
  30. سوره حجرات، آیه 10.
  31. نراقی، معراج‌السعاده، 1375ش، ص256؛ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص241-244.
  32. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص211.
  33. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص212.
  34. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص213.
  35. سوره شوری، آیه 40؛ سوره فصلت، آیه 34.
  36. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص214.
  37. سوره آل‌عمران، آیه 134.
  38. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص245 - 247.
  39. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص222 - 223.
  40. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص226 - 227.
  41. دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص325.
  42. فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص318.
  43. دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص218-220.

منابع

  • قرآن
  • دستغیب، عبدالحسین، قلب سلیم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1380ش.
  • دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش.
  • دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه، در وب‌سایت واژه‌یاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
  • فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق.
  • نراقی، احمد، معراج‌السعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.