حقد
حِقد، آکنده شدن قلب از بغض و نفرت نسبت به کسی
حقد در لغت بهمعنای خشم و کینه و دشمنیداشتن نسبت به دیگری است[۱] و در اصطلاح بهمعنای برافروخته شدن و دشمنی کسی را در دل داشتن هنگام ناتوانی در جبران و انتقام است.[۲] حقد را در فارسی «کینه» و در عربی «بغض» میگویند.[۳]
حقد به معنای دشمنی را به دو دسته تقسیم کردهاند: اول، کینه که دشمنی دیگری را در دل خود نگاه داشته و پنهان میکند. و دوم، عداوت که آشکارا به اذیت و آزار دیگری میپردازد. قِسم دوم ثمره قسم اول است.[۴]
حقد در آئینه آیات و روایات
واژه حقد در قرآن نیامده است اما واژه «بغضاء» از ریشه «بغض» 5 بار آمده است که سه آیه مربوط به غیرمسلمانان[۵] و دو آیه مربوط به مسلمانان است.[۶] در روایات، تأکید بسیاری شده است که اهل ایمان از دشمنی و کینهتوزی به یکدیگر بپرهیزند. از پیامبر خدا نقل شده که مؤمن کینهتوز نمیشود،[۷] زیرا حقد و کینهتوزی، گناهی بزرگ و از بین برنده ایمان و نابود کننده یگانگی دلها و سعادت دنیوی و اخروی است.[۸]
ریشه حقد
هرگونه فسادی که در گفتار و رفتار و کردار آدمی دیده میشود و در وجودش شعله میکشد، ریشه در حب دنیا دارد.[۹] حقد را ثمره خشم و غضب دانستهاند.[۱۰]
موجبات حقد
مراء و جدالی که به دشمنی میانجامد زمینهساز حقد است؛ زیرا دلها را تیره و بیمار میکند و موجب نفاق و دورویی میگردد.[۱۱]
همچنین نمّامی و سخنچینی و دشنام به دیگران و نپرداختن دیون خود و حقوق دیگران موجب دشمنی میشود.[۱۲] طمع به مال مردم و توقع سهم داشتن از اموال دیگران، یکی دیگر از موجبات حقد و کینهتوزی دانسته شده است.[۱۳]
پیامدهای حقد
- حسادت، آرزوی زوال نعمت کسی که نسبت به او دشمنی دارد؛
- شماتت کسی که به مصیبتی دچار شده به واسطه ازدیاد حسادت ناشی از دشمنی؛
- دوری و قطع رابطه با دیگران؛
- کوچکانگاری فرد محقود توسط فرد کینهتوز به واسطه إعراض از او؛
- صحبت درباره او ولو با دروغ گفتن و غیبت و افشای اسرارش؛
- استهزا و تمسخر او؛
- اذیت کردن او ولو با زدن و شکنجه جسمی؛
- جلوگیری از حقوق طبیعی و شرعی و واجب او، نظیر صلهرحم، رد مظالم و قضای دین؛
- نقصان درجات دینی و ایمانی؛[۱۴]
- محرومیت از دعاها، فرصتها و مواهب دوستی و همکاری با فرد مورد کینه؛[۱۵]
- محرومیت از شفاعت و گرفتار آمدن در سختیهای برزخ و محشر.[۱۶]
بغضهای حرام
بغض و کینه نسبت به خدا، [۱۷] که کفر است؛[۱۸] دقت در نعمتهای بیکران الهی از جمله اجزای بدن خود و تواناییهایش که همه از خدا است، راه نجات آدمی از بغض نسبت به خدا است.[۱۹]
بغض و کینه نسبت به قضای الهی، اگر برخلاف میلش باشد؛[۲۰] التفات نسبت به دانایی و توانایی خدا و نادانی و ناتوانی خود و پوشیدگی حکمت بسیاری از حقایق امور، راه نجات از بدبینی به قضای الهی است.[۲۱]
بغض و کینه نسبت به پیامبر، امام و فرشتگان، [۲۲] که موجب کفر و خروج از دین میشود؛[۲۳] توجه داشتن به این که دشمنی با اینها در واقع دشمنی با خدا است، میتواند آدمی را از در غلتیدن در چنین مهلکهای نجات دهد.[۲۴]
بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ایمان داشتن ،[۲۵] که اشدّ مراتب کفر است؛[۲۶] دشمنی با مؤمن، دشمنی با پیامبر است. و همین تلنگری است تا آدمی از کینهتوزی نسبت به مؤمن دست بردارد.[۲۷]
بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت گناهکار بودن و خوشحالی از رسیدن و رنج و محنت به او، که حرام است، ولو شیعه نباشد؛[۲۸] باید توجه داشت که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کرد و خدا و معاد را پذیرفت، به تصریح قرآن در زمره مسلمانان است و فردی محترم قلمداد میشود.[۲۹] وظیفه ما است که فاسق را بیگانه از مسلمانی ندانیم و او را بهعنوان برادر دینی خود،[۳۰] دعاگو و خیرخواه باشیم.[۳۱]
بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ستمی که بر او روا داشته است،[۳۲] در صورتی که بیش از مقداری که بر او ستم شده است، دشمنی بورزد، حرام است.[۳۳] اما اگر به همان مقدار نسبت به او دشمنی داشته باشد، مباح بوده و تجویز شده است.[۳۴] با این حال، با استناد به آیات قرآن،[۳۵] علمای اخلاق گفتهاند مستحب است کینه به دل نگرفته و برادر ایمانی خود را عفو کند.[۳۶] باید توجه داشت که قبل از هر اقدامی، ابتدا درباره ظلمهایی که خود بر نفس خود یا دیگران روا داشتهایم، تأمل کنیم و در مرحله بعد، احتمال بدهیم ستمی که بر ما رفته، سهوی بوده و تعمدی در کار نبوده است. همچنین، آیات و روایاتی را که در فضیلت کظم غیظ وارد شده است،[۳۷] در ذهن خود مرور کنیم و درباره سیره بزرگان دین در کنترل خشم خود، بیندیشیم؛ آنگاه اگر مجالی برای خشمورزی باقی مانده بود، نسبت به برادر ایمانی خود روا بداریم.[۳۸]
بغض و کینه نسبت به مؤمن به جهت ترک آداب و رسوم. چنین بغضی مورد خشم خدا بوده و عمل فرد مبغِض پذیرفته نیست.[۳۹] فقها میگویند چون بغض نسبت به مؤمن معصیت است، ضرر رساننده به عدالت است.[۴۰]
نکته: بغض و کینه و دشمنی تا وقتی که از قلب به رفتار و کردار و گفتار در نیامده باشد، بهدلیل غیراختیاری بودنش، حرام نیست.[۴۱]
راه درمان و علاج حقد
اول، برخلاف آنچه در دلش نسبت به او دارد، رفتار کند؛ خوشحالی، رفاقت، توجه، قیام به رفع حوائج، همنشینی با او، کمک به او و حرص بر نیکویی در حق او، ابزارهای پیشگیری و جلوگیری از ایجاد، رسوب و نهادینه شدن این رذیله در قلب است.[۴۲]
نکته: بخشش و عدم تلافی، بهمعنای زیر بار ستم رفتن نیست و غالباً هم جلو ستم را میگیرد.[۴۳]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حقد.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص200.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص200.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص255.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 118 ؛ سوره مائده، آیه 14 و 64.
- ↑ سوره مائده، آیه 91 ؛ سوره ممتحنه، آیه 4.
- ↑ فیض کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص317.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص252.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص251.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص229.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص252.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص253.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص254.
- ↑ فیض کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص317-318؛ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص256.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص256؛ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص231 و 233.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص232.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص201.
- ↑ سوره زمر، آیه 45.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص234.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص201.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص236.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص205.
- ↑ سوره بقره، آیه 98.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص240.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص206 و 207.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 120.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص241.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص 207 و 210-211.
- ↑ سوره نساء، آیه 94.
- ↑ سوره حجرات، آیه 10.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص256؛ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص241-244.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص211.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص212.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص213.
- ↑ سوره شوری، آیه 40؛ سوره فصلت، آیه 34.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص214.
- ↑ سوره آلعمران، آیه 134.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص245 - 247.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص222 - 223.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص226 - 227.
- ↑ دستغیب، گناهان کبیره، 1389ش، ج2، ص325.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج5، ص318.
- ↑ دستغیب، قلب سلیم، 1380ش، ج2، ص218-220.
منابع
- قرآن
- دستغیب، عبدالحسین، قلب سلیم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1380ش.
- دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، 1389ش.
- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، در وبسایت واژهیاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
- فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق.
- نراقی، احمد، معراجالسعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.