عیب جویی
عیبجویی، کاوش در عیبهای دیگران و بازگویی آن در حضور یا غیاب آن کس.
«عیب» بهمعنای وجود نقص و اشکال در اصل چیزی یا عرضیات آن است[۱] و عیبجویی بهمعنای جستجوی عیبها و خطاهای دیگران و آشکارسازی آن است.[۲]
عیبجویی در قرآن و روایات
قرآن برای توضیح و مذمت عیبجویی از تعبیرهایی مانند «لُمَزَة»، «هُمَزَة»،[۳] «لاتَلمِزوا»، «لاتنابَزوا»، «لاتجسّسوا»[۴] و «أن تَشِیعَ الفاحِشَة»[۵] استفاده کرده است. پیشوایان دین نیز در روایات فراوانی ما را از عیبجویی و افشای اسرار و عیوب دیگران برحذر داشتهاند. پیامبر خدا، عیبجو را رذلترین و خبیثترین مردمان معرفی کرده است که خود روزی به همان عیب مبتلا گشته و رسوا خواهد شد.[۶]امام باقر نیز نزدیکترین حالت به کفر را این میداند که عیب برادر ایمانی خود را در خاطر بسپاری تا روزی با یادآوری آن، ملامتش کنی.[۷] امام علی نیز به عیبجو هشدار میدهد که شاید خداوند عیب آن بنده را بخشیده باشد اما تو را به خاطر عیبی که داری، عذاب کند، پس بهتر آن است که از عیبجویی دست برداری.[۸]
علل و اسباب عیبجویی
بر اساس آیات قرآن، بخل[۹] ، ثروتاندوزی[۱۰] ، کفر به خدا و پیامبر[۱۱] ، گناه[۱۲] و نفاق[۱۳] ریشه برخی عیبجوییها است.
فرجام عیبجویی
بر اساس روایاتی که از پیشوایان دین نقل شده، رسوایی عیبجو، به سرحد کفر رسیدن، ابتلا به همان عیبی که از دیگری بازگو میکند و گرفتاری به انواع عذابهای دنیوی و اخروی دامنگیر فرد عیبجو خواهد شد.[۱۴]
حکم شرعی عیبجویی
عیبجویی صفتی مذموم و حرام است.[۱۵] پیروی و تبعیت از عیبجو نیز ممنوع بوده و فقهای مسلمان آن را حرام دانستهاند.[۱۶]
مستثنیات عیبجویی
قرآن فقط در یک مورد اجازه داده است تا فردی که در حقش اجحاف شده، برای احقاق حق خود، علیه دیگری سخن بگوید و با بیان حقیقت و برملا کردن عیب و ایراد فرد ظالم، زبان به تعییب و تنقیص او بگشاید.[۱۷]
در فضیلت عیبپوشی
در احادیث از عیبپوشی بسیار تمجید شده است. برخی علمای اخلاق از پیامبر خدا نقل کردهاند هر که عیوب دیگران را بپوشاند، خداوند عیوبش را در دنیا و آخرت میپوشاند و او را داخل در بهشت میگرداند، زیرا عیبپوشی و ستّاریّت از صفات حقتعالی است.[۱۸] همچنین بر بندگان خدا لازم است به پیروی از پروردگار، صفت عیبپوشی را اتّخاذ نمایند و از عیبجویی پرهیز کنند.[۱۹]
پانویس
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1360ش، ج8، ص270.
- ↑ دهخدا، لغت¬نامه، ذیل واژه عیبجویی.
- ↑ سوره همزه، آیه 1.
- ↑ سوره حجرات، آیه 11 و 12.
- ↑ سوره نور، آیه 19.
- ↑ کلینی، الکافی، 1407ق، ج2، ص355-356.
- ↑ کلینی، الکافی، 1407ق، ج2، ص355، ح6.
- ↑ سید رضی، نهج¬البلاغه، 1386ش، خطبه140.
- ↑ سوره توبه، آیه 76، 77 و 79.
- ↑ سوره همزه، آیه 1 و 2.
- ↑ سوره توبه، آیه 77، 79 و 80؛ سوره مطففین، آیه 29 و 30.
- ↑ سوره مطففین، آیه 29 و 30.
- ↑ سوره توبه، آیه 77 و 79.
- ↑ کلینی، الکافی، 1407ق، ج2، ص355-357.
- ↑ امام خمینی، المکاسب المحرمه، 1415ق، ج1، ص402-411؛ مهدوی کنی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، 1389ش، ص228.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، 1388ش، ج21، ص323 و 324.
- ↑ سوره نساء، آیه 148؛ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، 1388ش، ج21، ص323 و 324.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص540-541.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص542.
منابع
- قرآن
- امام خمینی، روح الله، المكاسب المحرمه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- دهخدا، لغتنامه، در سایت اینترنتی واژهیاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
- سیدرضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، ترجمه: حسین انصاریان، تهران، پیام آزادی، 1386ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، بهتصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1407ق.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ 26، 1389ش.
- نراقی، احمد، معراجالسعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1388ش.