فطرت
فطرت؛ سرشت و آفرینش ویژۀ انسان.
مفهومشناسی
فِطرَت از ریشۀ عربی «فطر»، بهمعنای گشودن و دو نیمه کردن،[۱] شکاف طولی[۲] و اختراع و ابداع است[۳] و از آنجا که آفرینش هم بهمنزلۀ شکافتن پردۀ عدم و پدیدار شدن هستی است یکی از معانی واژه فطرت، آفرینش ابداعی است. ابنعباس نیز واژۀ «فاطر» در «فاطر السموات و الارض»[۴] را با تکیه بر فهم عرفی بادیهنشینان عرب، ناظر به خلقت اولیه دانسته است.[۵]
دانشوران از مفهوم فطرت تعریفهای گوناگونی ارائه دادهاند؛ برخی متفکران معاصر آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان دانسته است که در دو حوزۀ شناخت و احساس نمودار میشود.[۶] جوادی آملی فطرت را عامل تمایز انسان از حیوان؛ یعنی همان عقل و میل او در رسیدن به کمال مطلق، دانسته است.[۷] علیرغم کاربرد این مفهوم در علوم مختلف، همۀ آنها به معرفت یا گرایشی که مقتضای نوع آفرینش انسان است و از طریق تجربه و تعلیم به دست میآید، توجه دارند.[۸]
تفاوت فطرت و غریزه
غریزه در لغت به معنای سرشت، طبع، طبیعت و نهاد است.[۹] غریزه به امور ذاتی مشترک میان انسان و حیوان اشاره دارد؛ اما فطرت بر امور سرشتی ویژۀ انسان تأکید دارد.[۱۰]
فطرت خاص و عام
- فطرت عام؛ کاربرد فطرت عام، شامل کل هستی است. با توجه به آیۀ «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض»[۱۱] خداوند آفرینندۀ آسمانها و زمین و همۀ موجودات است.
- فطرت خاص؛ مراد فطرتی است که متعلق به روح هر انسانی است که بهسبب آن به ربوبیت خدا و عبودیت خویش معترف میشود.[۱۲]
فطرت در قرآن و روایات
چندین آیۀ قرآن به فطرت توحیدی انسان اشاره کردهاند؛ آیۀ 30 سورۀ روم (آیۀ فطرت)، مراد از فطرت را توحید و دین اسلام معرفی کرده که انسانها بر اساس آن و برای تمسک به آن آفریده شدهاند. خداوند انسان را به گونهاى آفريده كه به حق تمايل دارد و از باطل بيزار است. درست همانند علاقۀ مادر به فرزند كه امرى تعليمى نيست، بلكه فطرى و غريزى است.[۱۳] آیۀ 172 سورۀ اعراف (آیۀ میثاق) نیز اشارهای به «توحید فطری» و وجود ایمان به خدا در اعماق روح آدمی دارد.[۱۴] خداوند، توحيد را در فطرت و سرشت انسانها قرار داده و هر انسانى به گونهاى ربوبيت و وحدانيت خداوند را دريافته و بر آن گواه است.[۱۵]
در روایات اسلامی نیز مصادیق فطرت در بیشتر موارد، به اصول عقاید اسلامی همچون معرفت خدا،[۱۶] دین اسلام،[۱۷]نبوت[۱۸] و ولایت [۱۹]مرتبط است.
ویژگیهای فطرت در انسان
- شناخت و گرایشهای عملی انسان تحمیلی نیست بلکه در نهاد او قرار داده شده است و انسان بهواسطۀ فطرت، خدا و دین را میشناسد؛
- فطرت پایدار و تغییرناپذیر است؛ فطرت با فشار و تحمیل زایل نمیشود، گرچه در مواردی ممکن است تضعیف شود؛
- فطرت امری همگانی است و در نهاد همۀ انسانها قرار دارد؛
- فطرت سبب تمایز انسان با سایر موجودات است؛ چرا که انسان با فطرت خود متوجه هستی محض و کمال مطلق میشود و همین امر ملاک تعالی و ارزش او است.[۲۰]
اثبات فطرت در انسان
دانشمندان با روشهای مختلفی فطرت را اثبات کردهاند:
روش نقلی؛ در این روش با توجه به آیاتی که از فطرت و حقیقتجویی انسان سخن گفته[۲۱] و همچنین روایاتی که بیانگر تولد هر انسان بر مبنای فطرت است،[۲۲] وجود فطرت در انسان اثبات میشود.
روش شهودی و وجدانی؛ این روش، با تکیه بر این مهم که خداوند سرشت انسان را بهگونهای آفریده که در صورت تأملِ انسان در ذات و نفس خود، بدون نیاز به اخذ مفاهیم ذهنی و عقلی، به وجود آفریدگار گواهی میدهد،[۲۳] فطرت را با امور درونی و ذاتی انسان ثابت میکند.
روش عقلی؛ برخی با بیان دو مقدمۀ عقلی، فطرت در انسان را اثبات کردهاند: الف) انسان موجودی مجرد است؛ پس آنچه هویت انسان را تشکیل میدهد و آنچه درک کنندۀ دادههای حسی است، مجرد است؛ یعنی همان که به «روح» تعبیر میشود و با «خود» یا «من» به آن اشاره میکنیم، ویژگیهای ماده را ندارد و مجرّد است. ب) هر موجود مجردی فاعل و خالق خود را بهصورت غیراکتسابی درک میکند. با توجه به این دو مقدمه، انسان را فطرتاً خداشناس دانستهاند.[۲۴]
کارکرد فطرت
فطرت زمینهای برای رشد اخلاقی در انسان، یکسان شدن نوع اندیشه و احساس و در نتیجه توانایی بر زندگی اجتماعی است. همچنین مشترک بودن فطرت در همۀ زمانها سبب سیر تکاملی در انسانها خواهد شد؛ بدون امر مشترکی میان همۀ انسانها، سیر از نقص بهسوی تکامل بیمعنا خواهد بود.[۲۵]
فطرت از دیدگاه اندیشمندان مسلمان
اندیشمندان مسلمان به اصل فطرت در انسان قائلاند و تعاریف گوناگونی برای آن بیان میکنند، برای نمونه محمدتقی جعفری (1302-1377ش)، فطرت را جریان طبیعى و قانونى نیروهای به وجود آمده در انسان دانسته است. بهعقیدۀ او در هر یک از نیروهاى غریزى، مغزى و روانى، فطرتى وجود دارد که جریان طبیعى و منطقى آن نیرو است.[۲۶] از نظر جوادی آملی فطرت همان بینش شهودى انسان نسبت به هستى محض و نیز گرایش آگاهانه و کشش شاهدانه و پرستش خاضعانهاى نسبت به خدا است و نحوۀ خاصى از آفرینش است که حقیقت آدمى به آن نحو سرشته شده و جان آدمى به آن شیوه خلق شده است.[۲۷] برخی نیز فطرت را نوعى هدایت تکوینى، در دو قلمروی «شناخت» و «احساس» مىدانند.[۲۸]
فطرت از دیدگاه اندیشمندان غیرمسلمان
برخی روانشناسان و اندیشمندان غیرمسلمان بر اصل فطرت در انسان معترفاند، مثلا:
- زیگموند فروید (1856-1939م)، روانشناس معروف اتریشی، بر ضمیر ناخودآگاه انسان تأکید میکند و انسان را دارای غرایز میداند. برخی با توجه ساختار سه وجهی شخصیت انسان از نظر فروید، او را قائل به نوعی امر ذاتی و فطری دانستهاند.[۲۹]
- ردولف اتو (1869-1937م) معتقد است دینداری و گرایش به امر قدسی، امری ساختاری و ذاتی است که ریشه در سرشت و فطرت آدمی دارد و امری عارضی، صوری، تحمیلی و بیرونی نیست.[۳۰]
پانویس
- ↑ حسيني زَبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، 1414ق، ج7، ص350.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،1412ق، ص640.
- ↑ جوهری فارابی، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، 1407ق، ج2، ص781.
- ↑ سورۀ فاطر، آیۀ 1.
- ↑ ابناثير جزري، النهاية في غريب الحديث و الأثر، 1367ش، ج3، ص457.
- ↑ مصباح یزدی، معارف قرآن، ۱۳۸۰ش، ص26.
- ↑ جوادی آملی، «فطرت در آیینه قرآن»، 1389ش، ص7.
- ↑ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص۷۳۰۶.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، 1409ق، ج 4، ص 382.
- ↑ حسینزاده، نگاه معرفتشناسی به وحی، الهام، تجربۀ دینی و عرفانی و فطرت، 1390ش، ص233-239.
- ↑ سورۀ فاطر، آیۀ 1.
- ↑ جوادی آملی، «فطرت در آیینه قرآن»، 1389ش، ص9.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، 1388ش، ج7، ص197.
- ↑ مكارم شيرازى، تفسير نمونه، 1371ش، ج7، ص4.
- ↑ قرائتی، نفسیر نور، 1388ش، ج3، ص217.
- ↑ کلینی، الکافی، 1430ق، ج3، ص35.
- ↑ مجلسى، بحار الأنوار، 1403ق، ج3، ص278.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج3، ص277.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج3، ص277.
- ↑ جوادی آملی، «فطرت در آیینه قرآن»، 1398ش، ص9.
- ↑ سوره روم، آیه 30؛ سوره أعراف، آیه 172.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، 1398ش، ص331.
- ↑ قدردان قراملکی، «خداشناسی فطری، ادله و شبهات»، 1383ش.
- ↑ موسوی فراز، «برهان فطرت»، 1386ش.
- ↑ کریمی، «فطرت و شخصیت»،1381ش.
- ↑ جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، 1378ش، ج1، ص141.
- ↑ جوادى آملى، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، 1372ش، ص69.
- ↑ کریمی، «فطرت و شخصیت»، 1381ش.
- ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مکتبهای روانشناسی و نقد کتاب، 1369ش، ج1، ص67.
- ↑ اتو، مفهوم امر قدسی، 1380ش، ص 218.
منابع
- قرآن کریم
- ابناثير جزري، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق محمود محمد طناحی، قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1367ش.
- ابنبابویه، محمد بن على، التوحيد، مصحح هاشم حسینی، قم، جامعه مدرسین، 1398ش.
- اتو، رودلف، مفهوم امر قدسی، ترجمۀ دکتر همایون همتی، تهران، نقشجهان، 1380ش.
- جعفرى، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، تهران، 1378ش.
- جوادی آملی، عبدالله، «فطرت در آیینه قرآن»، دوفصلنامۀ انسانپژوهی دینی، سال هفتم، شماره 23، 1389ش.
- جوادى آملى، عبدالله، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، قم، الزهرا، 1372ش.
- جوهری فارابی، أبونصر إسماعيل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، محقق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، 1407ق.
- حسینزاده، محمد، نگاه معرفتشناسی به وحی، الهام، تجربۀ دینی و عرفانی و فطرت، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1390ش.
- حسيني زَبيدي، محمدمرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، مصحح على هلالى و على سيرى، بیروت، دارالفكر، 1414ق.
- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مکتبهای روانشناسی و نقد کتاب، تهران، سمت، 1369ش.
- راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، محقق صفوان عدنان داوودی، دمشق، دار القلم- الدار الشامية، 1412ق.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- قدردان قراملکی، محمدحسن، «خداشناسی فطری، ادله و شبهات»، مجله قبسات، شمارۀ 36، 1383ش.
- قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهایی از قرآن، 1388ش.
- کریمی، محمد، «فطرت و شخصیت»، رواق اندیشه، شمارۀ 14، 1381ش.
- کلینی، أبوجعفر محمّد بن يعقوب، الکافی، محقق دارالحدیث، قم، دارالحدیث، 1430ق.
- مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، تحقیق جمعى از محققان، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403ق.
- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371ش.
- موسوی فراز، سید محمدرضا، «برهان فطرت»، مجله معرفت، شمارۀ 62، 1386ش.