مسجد معجز
مسجد معجز، مسجدی در شهر اردبیل که بر پایه یک رویداد تاریخی برپا شده است.
مسجد، واژهای عربی است که در زبان فارسی بهمعنای محل سجده و مکان عبادت است.[۱] مسلمانان، گاهی مسجد را برای بزرگداشت پیشوایان دین و مذهب و گاهی به یادبود رویدادهای مهم بنیان مینهند.[۲] مسجد معجز نیز در محلهای به همین نام، یکی از مساجد شهر اردبیل است که بر اساس رویدادی مهم بنا شده است. نام این مسجد، ریشه در واقعهای دارد که حدود یکصد سال پیش در این مکان رخ داده است. امروزه در مکان این واقعه، سازهای سقاخانه مانند به شکل طاقچهای با پنجره کوچک هلالی شکلی به طرف کوچه وجود دارد که مردم محلی، پارچههای سبز و مشکی به میلههای آن بستهاند و شمعهایی را در آنجا روشن میکنند.[۳]
مطالعه اسناد تاریخی و گزارشهای مردمی حاکی از آن است که در سال 1300ش در محلهی جلیلشاه شهر اردبیل، که در آن زمان در حاشیه شهر قرار داشت، مرد فقیری به نام فتحالله ساکن بود که از محل کرایه تنها سرمایه خود یعنی یک اسب سفید، معاش خانواده را تامین میکرد. در آن زمان که خودرو در اکثر نقاط ایران وجود نداشت، چهارپایان ارزش بسیاری در حمل و نقل داشتند. از آنجا که برای نقل و انتقالات نظامی، اسب و قاطر به تعداد کافی در اختیار حکومت وقت نبود، دستور جمع آوری چهارپایان مردم، صادر شده بود.[۴]
روز هشتم شوال، یکی از مأموران نظمیه که رحمتالله نام داشت به خانه فتحالله مراجعه و از اهل خانه، اسب را طلب کرد. زن خانواده با بیان وضعیت نابسامان مالی، اسب را تنها وسیله گذران زندگی خانوادهاش معرفی و ابراز کرد که این اسب، نذر تعزیه حضرت ابوالفضل است. او مأمور را به حضرت عباس (ع) سوگند داد که از تصمیم خود منصرف شود. اما مأمور اسب را از طویله بیرون کشید و سوار بر آن، راه نظمیه را در پیش گرفت. مأمور هنوز حدود ۳۰۰ متر از منزل فاصله نگرفته بود که صورتش سیاه شد و ناگهان از اسب به زمین افتاد. اسب نیز بلافاصله به منزل فتحالله بازگشت. شاهدان شگفتزدهی ماجرا، این رویداد را کرامتی از ابوالفضل العباس (ع) میدانند. خبر این واقعه با عنوان «پلیسون قرالماسی» یعنی «سیاه شدن پلیس» در سراسر شهر پیچید. مردم با حضور در محل، پارچه سبز رنگی بر پیشانی اسب بستند و نام مأمور را که جان خود را از دست داده بود، به «لعنت الله» تغییر دادند. مکان افتادن مامور نظمیه از اسب، به مسجد تبدیل شد.[۵]
آن خانه نیز به حسینیه تبدیل شد و مردم برای برآورده شدن حاجات خود به این حسینیه میآیند و نذر و نیاز میکنند. اعضای آن خانواده نیز نسلبهنسل خود را خادم الحسین میدانند و در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کوشیدهاند که همچون حضرت ابوالفضل، ایثارگری و جانبازی را پیشه خویش سازند.[۶]
شعرای آذریزبان نیز این واقعه را در اشعار خود، مورد توجه قرار دادهاند؛ از جمله، رحیم منزوی، در توصیف رویداد محله معجز چنین سروده است:[۷]
ترکان آذریدن بیر عدهی قلیلی | یاد ائیلر آند ایچنده بیر ماه بیبدیلی | |
اولسون قسم اوشاهه معجزده وردی سیلی | اعجازیلن چراغان ائتدی بو اردبیلی | |
بیر بینوا دئمیشدی صیدقیله یا ابوالفضل |
شعر دیگری که در کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» ضبط شده، چنین است:
گنه هشتم شهر شوالده | تماماً مین اوچ یوز چهل سالده | |
اولوب حکم بی نظم نظمیه ده | نه نظمیه دن بلکه ظلمیه دن | |
گیروب ائولره آتلاری آختاروب | گزوب هر یری هر نه آت وار تاپوب |
این شعر، با بیت زیر به پایان رسیده است:[۸]
بظاهر اگر رحمتاللهی دی | ولی باطناً لعنتاللهی دی |
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه مسجد.
- ↑ نجمی، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، 1381ش، ص113.
- ↑ «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وبسایت خبرگزاری جمهوری اسلامی.
- ↑ «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وبسایت خبرگزاری جمهوری اسلامی
- ↑ «مراسم گرامیداشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وبسایت خبرگزاری بسیج.
- ↑ «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وبسایت سی روز آنلاین.
- ↑ منزوی، دیوان صد سینه زن، 1389ش، ص124.
- ↑ صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ، 1353ش، ج1، ص436-437.
منابع
- «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وبسایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۷ اسفند ۱۳۸۷ش.
- «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وبسایت سی روز آنلاین، تاریخ درج مطلب: 17 اردیبهشت 1400.
- «مراسم گرامیداشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وبسایت خبرگزاری بسیج، تاریخ درج مطلب: ۲۵ تير ۱۳۹۸ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغت¬نامه، وبسایت واژهیاب، تاريخ بازدید: 9 دی 1400ش.
- صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، مؤلف، 1353ش.
- منزوی، رحیم، دیوان صد سینه زن، تهران، فائزون، 1389ش، چاپ شانزدهم.
- نجمی، محمدصادق، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، میقات حج، شماره 41، 1381ش.