بالابان
بالابان؛ نوعی ساز بادی و چوبی در آذربایجان
بالابان، بالامان یا بلبلان، نوعی سازِ چوبی آذربایجانی است که ظاهری همچون استوانه دارد و از خانوادهی نای و سُرنا است. این ساز، دارای هشت سوراخ در یک طرف، یک سوراخ در طرف دیگر و زبانهای است که بالابان، بهوسیلهی آن کوک میشود. دامنهی صوتی ساز بالابان نیز هماندازهی سورنای است.[۱] تنوع بالابان، در حوزههای جغرافیایی و فرهنگی مختلف، بنابر شیوه ساخت آن و اختلاف در سایز آن، تعداد سوراخهای موجود در روی و پشت آن، بیزبانه، یک زبانه یا دوزبانه بودن آن، بسیار بالا است.[۲]
ساختمان بالابان
ساختمان این ساز، از چند بخش اصلی تشکیل شده است:
- تنهی استوانهای، بهطول 30-40 سانتیمتر و قطر 1.5 سانتیمتر که از چوبهای سختی همچون چوب درخت گردو، شمشاد، خیزران یا چوب درخت توت ساخته میشود؛[۳]
- زبانهی ساز که معمولا دارای دو تیغه یا دو لبه بوده و از جنس نی است. این قسمت، در زبان ترکی به قامیش یا قَمیش، مشهور است؛
- پوکه فلزی استوانهای شکل و کوچک بالابان که یک سر آن بهوسیلهی خَرَک به زبانه و سر دیگر آن نیز به تنه ساز وصل شده است.
پیشینه بالابان
در سدههای نخستین ورود اسلام در ایران، نوعی ساز بادی از خانوادهی نی، به ایران آورده شد، که بهنام نی، نای، سرنای، نای نی و بلبلان معرفی کردهاند.[۴] برخی از مورخان، از سازی بادی بهنام «نای بلبان» یا «نایچهی بلبان» سخن گفتهاند که با سرنا نسبتی داشته و آوازی حزین و دلنشین از آن بیرون میآمده است.[۵] برخی از واژهشناسان کهن نیز، این ساز را سازی معرفی کردهاند که توسط لبها نواخته شده و آوایی خوش و غمزدا از آن تولید میشود.[۶]
در دوره حکومت قاجاریان، سازی بهنام بالابان، در دستههای موسیقی نظامیان بهکار میرفت که در ردیف سازهای کوبهای از رده طبل و دهل استفاده میشد.[۷] برخی از سیاحان این دوره نیز از این ساز نام برده و آن را در ردیف سازهای نظامی عنوان کردهاند.[۸] اصطلاح بالابانچی (بالابان زن) نیز در همین دوره رایج بوده و بهمعنای طبال بهکار رفته است. در لغتنامهی ترکی ـ انگلیسی آکسفورد نیز واژه «بالابان» بهمعنی طبل بزرگ آورده شده است.[۹]
واژهشناسی بالابان
برخی از واژهشناسان، بالابان را واژهای فارسی،[۱۰] برخی دیگر آن را برابر با واژه «بَربَر» و بلبان را نیز برابر با واژه بالابان در زبان روسی[۱۱] و گروهی دیگر نیز، خاستگاه این واژه را ترکی[۱۲] میدانند.
در دائرهالمعارفهای روسی، از این ساز، بهعنوان سازی چوبی، سفالی یا فلزی یاد شده که روی دو دهانهی آن پوستی کشیده شده و با دو چوبه نواخته میشود. این ساز با نام «بارابان» معرفی شده است.
برخی، واژه بالابان را ترکیبی از دو قسمت «بالا» بهمعنی فوق و «بان» بهمعنی صدا دانسته است که در نتیجه معنای کامل آن «قسمی از طبل با صدای بلند» است.[۱۳]
کاربرد بالان در نقاط مختلف
ساز بالابان، از سازهای بومی حوزه جغرافیایی آذربایجان شرقی، بهخصوص تبریز[۱۴] و نیز کردستان ایران[۱۵] شناخته شده است. کردزبانان، این ساز را با نام «بالهوان»[۱۶] میشناسند و در منطقه شوشتر نیز به «بَلَبون» (بلبان) معروف است.[۱۷]
برخی، بالابان را سازی مخصوص عاشقهای آذربایجان میدانند زیرا، در گذشته، عاشقهای تبریزی، همراه با ساز و گاوال (دف) و امروزه تنها با بالابان میخوانند. این ساز، به صدای عاشقها، زیبایی دو چندانی میبخشد.[۱۸]
در خارج از مرزهای ایران نیز، ساز بالابان توسط مردم در مناطق قفقاز شمالی، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، ترکستان شرقی و مناطق مسلماننشین شمال غربی چین، استفاده میشود.[۱۹]
پانویس
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بالابان، سایت واژهیاب.
- ↑ بلوكباشی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، ۱۳۸۱ش، ص۲۲۵.
- ↑ ملاح، فرهنگ سازها، ۱۳۷۶ش، ص۹2.
- ↑ زمخشری، پیشرو ادب یا مقدمة الادب، ج1، ۱۳۴۲ش، ص300.
- ↑ عبدالقادر مراغی، جامع الالحان، ۱۳۶۶ش، ص۲۰۸،
عبدالقادر مراغی، مقاصد الالحان، ۱۳۵۶ش، ص۱۳۵. - ↑ فیضی سرهندی، مدار الافاضل، ج1، ۱۳۳۷ش، ص237.
- ↑ وقایع اتفاقیه، ۱۳۶۱ش، ص۴۴۸؛
حسینی، «تاریخچۀ جنگ مرو»، ۱۳۵۰ش، ص۳۷. - ↑ چریكف، سیاحتنامه، ۱۳۵۸ش، ص184.
- ↑ Alderson, The Oxford Turkish - English Dictionary, 1985, P54.
- ↑ داعیالاسلام، فرهنگ نظام، ج1، ۱۳۶۲ش، ص584؛
نفیسی، فرهنگ، ج1، ۱۳۴۳ش، ص520. - ↑ معین، فرهنگ فارسی، ج1، ۱۳۵۶ش، ص465 و 564.
- ↑ منصوری، سازشناسی، ۱۳۵۵ش، ص79.
- ↑ داعیالاسلام، فرهنگ نظام، ج1، ۱۳۶۲ش، ص584؛
- ↑ Jenkins, Music and Musical Instruments in the World of Islam, 1976, P70;
During, J., La Musique iranienne, Paris, 1984, P227. - ↑ Jenkins, Music and Musical Instruments in the World of Islam, 1976, P68;
شهمیری، «دوزله، بالابان، نیانبان»، ۱۳۳۸ش، ص8. - ↑ مردوخ كردستانی، فرهنگ، ج1، 1362ش، ص108.
- ↑ نیرومند، واژهنامهای از گویش شوشتری، ۱۳۵۵ش، ص۴۱.
- ↑ «عاشقی فرهنگ ماست»، ۱۳۶۹ش، ص36.
- ↑ Gazimihal, Musıki sözlüğü, 1961, P31;
Öztuna, Türk musikisi ansiklopedisi, , 1969, P97.
منابع
- بلوكباشی، علی و شهیدی، یحیى، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱ش.
- چریكف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبكار مسیحی، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش.
- حسینی، محمدعلی، «تاریخچۀ جنگ مرو»، بهتحقیق حیى شهیدی، بررسیهای تاریخی، تهـران، س 6، شماره 2، ۱۳۵۰ش.
- داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، شرکت دانش، ۱۳۶۲ش.
- زمخشری، محمود، پیشرو ادب یا مقدمة الادب، بهتحقیق محمدكاظم امام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ش.
- شهمیری، ا.، «دوزله، بالابان، نیانبان»، تهران، موزیك ایران، س 8، شماره 8، ۱۳۳۸ش.
- «عاشقی فرهنگ ماست»، دنیای سخن، تهران، شماره 37، ۱۳۶۹ش.
- عبدالقادر مراغی، جامع الالحان، بهتحقیق تقی بینش، تهران، دانشکده علوم توانبخشی، ۱۳۶۶ش.
- عبدالقادر مراغی، مقاصد الالحان، بهتحقیق تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۶ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 20 فروردین 1401ش.
- فیضی سرهندی، الله داد، مدار الافاضل، بهتحقیق محمدباقر، لاهور، دانشگاه پنجاب، ۱۳۳۷ش.
- مردوخ كردستانی، محمد، فرهنگ، تهران، چاپخانۀ ارتش، 1362ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ش.
- ملاح، حسینعلی، فرهنگ سازها، تهران، کتابسرا، ۱۳۷۶ش.
- منصوری، پرویز، سازشناسی، تهران، اداره کل آموزشی وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
- نفیسی، علیاكبر، فرهنگ، تهران، خیام، ۱۳۴۳ش.
- نیرومند، محمدباقر، واژهنامهای از گویش شوشتری، تهران، فرهنگستان زبان ایران، ۱۳۵۵ش.
- وقایع اتفاقیه، بهتحقیق سعیدی سیرجانی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۱ش.
- Alderson, A. D. and F. İz, The Oxford Turkish - English Dictionary, Oxford, 1985
- During, J., La Musique iranienne, Paris, 1984.
- Gazimihal, M. R., Musıki sözlüğü, Istanbul, 1961.
- Jenkins, J. and P. R. Olsen, Music and Musical Instruments in the World of Islam, London, 1976.
- Öztuna, Y., Türk musikisi ansiklopedisi, Istanbul, 1969.