اذان

از ویکی‌زندگی

اذان؛ اعلام وقت نمازهای پنج‌گانه مسلمانان با اذکار ويژه

اذان، به‌معنی آگاهی، آگاهی دادن و خبر کردن است. در اصطلاح مسلمانان، اذان به‌معنی اعلام وقت نماز[۱] با اذکار ويژه است. این مجموعه اذکار، از شاخص‌ترین شعایر اسلامی است.

واژه‌شناسی اذان

اذان، از ریشه «اَذِنَ» گرفته شده است.[۲] اذان را در فارسی، بانگ نماز نیز گفته‌اند؛ «بانگ» برگرفته از واژه «وانگ» در متون پهلوی و به‌معنی آوای بلند است.[۳] مسلمانان معتقدند که اذان باید با آوای بلند ادا شود.

تشریع اذان

ورود اذان به شریعت، پس از تغییر قبله‌ی مسلمانان از بیت‌المقدس به سمت مکه، در دو سال ابتدایی هجرت، صورت گرفت.[۴] «بلال بن ریاح»، نخستین کسی بود که به‌دستور پیامبر خدا، اذان گفت.[۵] از سده‌های نخستین هجرت، ساخت گلدسته‌ و مناره در مساجد، برای گفتن اذان، رواج یافت.[۶]

متن اذان

متن اذان، شامل اذکار زیر است:

  1. 4 مرتبه «الله اکبر»
  2. 2 مرتبه « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا ٱللَّه»
  3. 2 مرتبه « أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ»
  4. 2 رتبه « أَشْهَدُ أَنَّ عَلیَّاً وَلّی الله»: این عبارت تنها توسط شیعیان خوانده می‌شود؛
  5. 2 مرتبه « حیّ علی الصلاة»؛
  6. 2 مرتبه « حیّ علی الفلاح»؛
  7. 2 مرتبه « حىّ على خیر العمل»: این عبارت تنها توسط شیعیان خوانده می‌شود؛
  8. 2 مرتبه «الله أکبر»؛
  9. 2 مرتبه « لَا إِلهَ إِلَّا ٱللَّه».

اهل سنت، به‌هنگام نماز صبح، جمله «الصلوة خیرمن النّوم» به‌معنی «نماز از خواب بهتر است» را در اذان می‌خوانند.

کارکردهای اجتماعی اذان

کارکرد اصلی اذان، آگاه کردن مسلمانان از وقت نماز است. علاوه ‌بر آن، گاهی هنگام وقوع حادثه‌ای پیش‌بینی نشده و بااهمیت، اذان می‌گفتند. همچنین گاهی به‌منظور اعلام مرگ افراد یا دادخواهی، اذان بی‌وقت سر می‌دادند.[۷]

در برخی از نقاط ایران، هنگام زایمان سخت زنان، اذان می‌گفتند و با این روش از دیگران درخواست دعا برای زائو می‌کردند.[۸] در مناطق مختلفی از ایران، اذان گفتن پسربچه‌ی نابالغ به‌منظور زودتر فارغ شدن زائو بوده است.[۹]

همچنین ایرانیان مسلمان، در گوش نوزاد، اذان می‌گویند. پیشینه این سنت به اذان گفتن پیامبر خدا در گوش نوه‌اش، بازمی‌گردد.[۱۰] اذان گفتن در گوش نوزاد، نمادی از ورود به دین اسلام و آشنایی با ندای اسلام است.[۱۱]

در ماه رمضان، اهمیت اذان برای مسلمانان، دو چندان می‌شود. در گذشته، به‌هنگام اوقات شرعی، مردم با شنیدن صدای مؤذن، اذان می‌گفتند تا صدای اذان به گوش همگان برسد.[۱۲]

تعیین زمان اذان صبح

مردم در نقاط مختلف ایران، با در نظر گرفتن موقعیت ستاره‌ها، زمان سحر و اذان صبح را پیدا می‌کردند. در دماوند، مردم از روی موقعیت ستاره «شب‌کُش»، ستاره «راه مکه» و ستاره «ششک»، به تشخیص زمان سحر می‌پرداختند. در مشهد با بررسی موقعیت ستاره‌های «میزان» و «ترازو»، 3 ستاره «نیم ذرع» و ستاره‌های «هفت برارو» (هفت برادر)، زمان اذان صبح را تعیین می‌کردند. گاهی تعیین زمان اذان، با اختلافاتی همراه می‌شد.[۱۳]

اذان و خروس

خروس در بندهش، پرنده‌ای دانسته شده که به‌منظور دشمنی با جن و دیو، خلق شده است.[۱۴] آواز بامدادی خروس در باور ایرانیان باستان، به‌معنی اعلام آغاز زندگی و کار روزمره بود.[۱۵] این باور در دوران اسلامی با هنگام وقت سحر و اذان، پیوند یافت.[۱۶] خروس در فرهنگ عامه، موجود اذان‌گو است و در برخی از مناطق ایران، از آواز خروس برای تشخیص زمان اذان استفاده می‌کردند.[۱۷]

اذان در خواب‌گزاری‌ها

شنیدن یا گفتن اذان در خواب، از دید خواب‌گزارها، معانی متفاوتی دارد. در مجموع، بانگ اذان در خواب، نشانه‌ای نیک است اما مکان اذان گفتن، در خواب، نشان‌دهنده‌ی سعد یا نحس بودن آن است. برای مثال، اذان گفتن در خانه، کوه، زیرزمین خانه، بازار، خیمه و باغ و بستان، نشان از زیان و آسیبی برای شخص دارد. در برخی از نقاط ایران، اذان گفتن در خواب را نشانه‌ای از حج رفتن فرد در آینده‌ی نزدیک می‌دانند.

آوای اذان

اذان، با آهنگ و آواز، پیوندی عمیق دارد. صدای خوش داشتن، از ویژگی‌های مؤذن در میان مسلمانان است و پیامبر خدا دستور داد تا اذان را با صوتی خوش بخوانند.[۱۸] اذان در ایران، معمولا در آواز بیات ترک خوانده می‌شود. دستگاه‌های شور، شهناز، حجاز و ابوعطا نیز، از جمله دستگاه‌های مجاز برای گفتن اذان است.[۱۹]

اذان در ادبیات فارسی

از واژه اذان، تعبیرات و اصطلاحات بسیاری در ادبیات رسمی و عامیانه ایران به‌وجود آمده است. تعبیراتی همچون بانگ خروس، بانگ صلا، بانگ الله و بانگ بلال درباره اذان وجود دارند. واژه اذان در نظم و نثر ایرانیان، از جمله واژگان پرکاربرد است؛ سیف فرغانی گفته است:[۲۰]

گر نفسی از امام شرع مطهراذن اذان یابدی بلال حقیقت


مولوی نیز در بیتی به واژه اذان اشاره می‌کند:[۲۱]

اذان فاخته دیدیم و قامت اشجارخموش کن که سخن شرط نیست وقت صلات


اذان، در امثال و حکم ایرانیان نیز، از دیرباز حضور داشته است، مانند «اگر بلال اذان نگوید، صبح نمی‌شود؟»، «بعد از بلال مگر کسی اذان نگفت؟»، «بلال که مُرد، اذان‌گو قحط نمی‌شود»،[۲۲] «اگر جوجه خروس اذان نگوید، صبح نمی‌شود؟»، «خروس که بی‌وقت اذان بگوید، باید سرش را برید»، «نه مرغی که تخم بگذاری، نه خروسی که بانگ بگویی»،[۲۳] «به اذان مرغ صبح نمی‌شود» و «به اذان ملای غریب، کسی نماز نمی‌خواند».

مؤذن

مؤذن (اذان‌گو) در فرهنگ و باور مردم ایران، جایگاه والایی دارد. مؤذن باید مردی عاقل، عادل و مسلمان باشد که به بانگ بلند اذان بگوید.[۲۴] اذان گفتن زنان در جمع زنانه، جایز است.[۲۵] در سده‌های میانه، افراد نابینا را برای اذان گفتن بر فراز مناره در هنگام روز، برمی‌گزیدند تا چشم نامحرم به زنان نمازگزار نیفتد.[۲۶] در دوران حکومت صفویان و قاجاریان، مؤذن، فردی آشنا به دستگاه و رموز موسیقی و خوش‌صدا بود که از سوی پادشاه نیز مقرری دریافت می‌کرد.[۲۷] از مؤذن‌های معروف آن روزگار می‌توان به علی‌خان نایب‌السلطنه (مؤذن دوران ناصرالدین شاه)، سیدحسین عندلیب اصفهانی (مؤذن مدرسه سپهسالار) و قربان‌خان قزوینی (معروف به شاهی) اشاره کرد.

امروزه، با پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی، نقش مؤذنان در گفتن اذان، بسیار کم‌رنگ شده است. رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی، از مشهورترین مؤذنان تاریخ معاصر است که تسلطی ویژه بر فنون موسیقی و دستگاه بیات ترک داشت و اذان معروف او، در میان ایرانیان بسیار محبوب و متداول است.

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه اذان، سایت واژه‌یاب.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، 1414ق، ذیل واژه اذان.
  3. «یادگار زریران»، متون پهلوی، ۱۳۷۱ش، ص۵۱ و ۲۰۴؛
    معین، حاشیه بر برهان قاطع، ج1، ۱۳۳۰ش، ص229؛
    مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۳.
  4. ابوداوود سجستانی، سنن، ج1، ۱۴۰۱ق، ص348.
  5. بخاری، صحیح، ج1، ۱۴۰۱ق، ص150؛
    مسلم بن حجاج، صحیح، ج1، ۱۴۰۱ق، ص258.
  6. شنیکف، «معماری مسجد ابن طولون»، ۱۳۷۷ش، ص۵۲؛
    مسجد جامع اصفهان، ۱۳۵۸ش، ص۴۲.
  7. نظام‌الملک، سیاست‌نامه، ۱۳۶۹ش، ص۶۵-۶۹؛
    امین، ظهر الاسلام، ج1، ۱۳۸۸ق، ص32-33؛
    جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج1، بی‌تا، ص325.
  8. بلوکباشی، «زایمان»، ۱۳۴۴ش، ص۶۵؛
    شاملو، کتاب کوچه، ج1، ۱۳۶۱ش، ص195؛
    پولاک، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ۱۳۶۱ش، ص154.
  9. کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۷۸ش، ص۴۶-۴۷؛
    ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص301.
  10. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج11، بی‌تا، ص122-123؛
    احمد بن حنبل، مسند، ج6، ۱۳۱۳ق، ص9 و 361 و 392.
  11. شریعت‌زاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج2، ۱۳۷۱ش، ص254.
  12. طباطبایی‌فر، روستای قاطول در گذر زمان (مونوگرافی)، ۱۳۸۱ش، ص۲۴ و ۱۱۷ و ۲۴۱؛
    وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص۳۹ و ۴۵؛
    شاه‌حسینی، خوار و میراث کهن آن، ۱۳۸۵ش، ص۲۰۶؛
    پاینده، آیین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم، ۱۳۵۵ش، ص۱۷۳-۱۷۴.
  13. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص۴۵-۴۷ و ۷۷.
  14. بندهش، ۱۳۸۰ش، ص103.
  15. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۱۳۸۰ش، ص۴۰.
  16. جاحظ، الحیوان، ۱۴۱۶ق، ص۲۹۳-۲۹۴؛ مقدسی، کشف الاسرار عن حکم الطیور و الازهار، ۱۴۱۵ق، ص۶۳.
  17. وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ۱۳۷۶ش، ص۴۸.
  18. ستایشگر، واژه‌نامۀ موسیقی ایران زمین، ۱۳۷۴ش، ص۶۸.
  19. ستایشگر، واژه‌نامۀ موسیقی ایران زمین، ۱۳۷۴ش، ص۶9.
  20. سیف فرغانی، دیوان اشعار، قصاید و قطعات، شماره 10، بیت 11، سایت گنجور.
  21. مولانا، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره 482، بیت 11، سایت گنجور.
  22. شاملو، کتاب کوچه، ج4، ۱۳۶۱ش، ص198-199؛
    دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۲ش، ص459.
  23. کیانی هفت‌لنگ، ضرب‌المثل‌های بختیاری، ۱۳۷۸ش، ص۹۶.
  24. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج1، ۱۳۸۹ق، ص75.
  25. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج1، ۱۳۸۹ق، ص75؛ شیخ‌الاسلام، راهنمای مذهب شافعی، ج1، ۱۳۷۷ش، ص64.
  26. ظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ۱۳۴۸ش، ص۱۷.
  27. مشحون، موسیقی مذهبی و نقش آن در حفظ و اشاعۀ موسیقی ملی ایران، ۱۳۵۰ش، ص۲۳.

منابع

  • آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، تهران، سمت، ۱۳۸۰ش.
  • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
  • ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، استانبول، بی‌نا، ۱۴۰۱ق.
  • احمد بن حنبل، مسند، قاهره، دارالحدیث، ۱۳۱۳ق.
  • امین، احمد، ظهر الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۸۸ق.
  • بخاری، محمد، صحیح، استانبول، بی‌نا، ۱۴۰۱ق.
  • بلوکباشی، علی، «زایمان»، تهـران، پیام نوین، شماره 8، ۱۳۴۴ش.
  • بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، توس، ۱۳۸۰ش.
  • پاینده، محمود، آیین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۵۵ش.
  • پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
  • جاحظ، عمرو، الحیوان، به‌تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، بی‌نا، ۱۴۱۶ق.
  • جزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعة، قاهره، الطبعة التجاریه، بی‌تا.
  • دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۲ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 22 اسفند 1400ش.
  • ستایشگر، مهدی، واژه‌نامۀ موسیقی ایران زمین، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴ش.
  • سیف فرغانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 22 اسفند 1400ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۶۱ش.
  • شاه‌حسینی، علیرضا، خوار و میراث کهن آن، سمنان، بوستان اندیشه، ۱۳۸۵ش.
  • شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، مؤلف، ۱۳۷۱ش.
  • شنیکف، وادیم، «معماری مسجد ابن طولون»، تهران، مسجد، س 7، شماره 4، ۱۳۷۷ش.
  • شیخ‌الاسلام، محمد، راهنمای مذهب شافعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
  • طباطبایی‌فر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان (مونوگرافی)، تهران، نقش بیان، ۱۳۸۱ش.
  • ظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمۀ مرتضى راوندی، تهران، سپهر، ۱۳۴۸ش.
  • کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ثالث، ۱۳۷۸ش.
  • کیانی هفت‌لنگ، کیانوش، ضرب‌المثل‌های بختیاری، تهران، کیانوش کیانی هفت لنگ، ۱۳۷۸ش.
  • ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
  • محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، نجف، بی‌نا، ۱۳۸۹ق.
  • مسجد جامع اصفهان، تهران، بنیاد فرهنگ و هنر ایران، ۱۳۵۸ش.
  • مسلم بن حجاج، صحیح، به‌تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، بی‌نا، ۱۴۰۱ق.
  • مشحون، حسن، موسیقی مذهبی و نقش آن در حفظ و اشاعۀ موسیقی ملی ایران، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۰ش.
  • معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع، تهران، زوار، ۱۳۳۰ش.
  • مکنزی، دیویدنیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • مقدسی، عبدالعزیز، کشف الاسرار عن حکم الطیور و الازهار، به‌تحقیق حسن عاصی، بیروت، دار المواسم، ۱۴۱۵ق.
  • مولانا، دیوان شمس، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 22 اسفند 1400ش.
  • نظام‌الملک، حسن، سیاست‌نامه، به‌تحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، اساطیر، ۱۳۶۹ش.
  • وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش.
  • «یادگار زریران»، متون پهلوی، به‌تحقیق جاماسب جی آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، ۱۳۷۱ش.