حرص
حرص، میل شدید برای بهدست آوردن چیزی.
حرص در لغت به معنای زیادهخواهی، افزونطلبی و طمعکاری آمده است. از حرص، به ولع و آزمندی هم تعبیر شده است. در تعابیر عامیانه از حرص، خشم و عصبانیت و نیز خودخوری و جوش هم اراده شده است.[۱] و در اصطلاح بهمعنای صفتی نفسانی است که آدمی را به جمعآوری فزاینده مال یا هر چیز دیگری وادار مینماید.[۲] همچنین به علاقه فراوان و اشتیاق سیریناپذیر برای بهدست آوردن ثروت، قدرت و منزلت، حرص گویند. طمع نیز در لغت بهمعنای حرص، آزمندی، زیادهخواهی، افزونطلبی و چشمداشت آمده است[۳] و در اصطلاح توقع داشتن و چشمداشت در مال مردم را گویند.[۴]
حرص و طمع
غالباً حرص و طمع قرین همدیگر و مرادف باهم میآیند اما در تفاوت این دو گفتهاند حرص، طمع شدیدتر نسبت به چیزی است.[۵] ضد صفت حرص، قناعت است. و آن حالتی نفسانی است که باعث میشود تا آدمی به مقدار نیاز و ضرورت اکتفا کند. روایتهای فراوانی از پیشوایان مذهب شیعه در مدح قناعت وارد شده است.[۶] و ضد صفت طمع، بینیازی و استغنا از مردم است. بینیازی نفس از سایرین را غِنی دانستهاند.[۷]
حرص و طمع در آئینه قرآن و روایات
قرآن حرص و طمع را خصلت غریزی بشر میداند، زیرا خداوند او را «هلوع» آفریده است[۸] و تنها راه مقابله و مهار آن را عمل به الهام تقوایی دانسته است.[۹] همچنین از جمله علل سوق انسان به آزمندی را پندار جاودانگی در سایه جمعآوری مال و منال معرفی میکند.[۱۰] در روایات پرشماری از حرص آدمی به جمع مال و طمع او به مال مردم مذمت شده است.[۱۱] پیامبر خدا، انسان طمعکار را اینگونه وصف کرده که اگر دو رودخانه یا سرزمین پر از طلا داشته باشد، باز هم بهدنبال دستیابی به سومین رودخانه یا سرزمین پر از طلا خواهد بود.[۱۲] همچنین صبورترین کسان را فردی دانسته که بر حرص و طمعی که او را آزار میدهد، شکیبایی کند.[۱۳] امام علی نیز طمع در مال و منال را همسان اسیری و بندگی دانسته است؛[۱۴] زیرا فرد طماع خوار و ذلیل است و در چشم مردم، بیاعتبار.[۱۵] طمعکار بهجای اعتماد و اتّکال به خدا، به مردم و آنچه در دستان آنها است، چشم میدوزد.[۱۶] پیشوایان دین، مردم و به ویژه حاکمان را از مشورت با افراد حریص نهی کردهاند، زیرا طمعکاری، میل به ظلم و ستمکاری را در نظر انسان نیکو جلوه میدهد.[۱۷]
حرص و طمع آدمی را بهسوی بداخلاقیها و ارتکاب منکراتی که منافی مروت است، سوق میدهد و منجر به خروج فرد حریص و طمعکار از دین میشود.[۱۸] بههمین جهت عالمان اخلاق انذار دادهاند که سزاوار است فقیر، چشم طمع از خلق ببُرَد و نسبت به کسب مال از هر طریقی، حریص نباشد و این، جز با اکتفا به مقدار ضرورت در استفاده از پوشاک و خوراک امکانپذیر نیست.[۱۹]
آثار حرص و طمع در زندگی فردی و اجتماعی
رنج و زحمت دائمی، سیریناپذیری، هلاکت به خاطر نادیده گرفتن خطرات احتمالی، بیآبرویی و بیاعتباری نزد مردم، آلودگی به انواع گناهان نظیر دروغ و خیانت و ظلم و غصب و دستاندازی به مال مردم، دوری از یاد خدا، سلب آسایش و آرامش از فرد حریص و طماع و سوءظن نسبت به خدا از آثار و نتایج حرصورزی و طمعکاری است.[۲۰]
علاج حرص و طمع
قرآن از ایمان به خدا و آخرت،[۲۱] اعتماد به رزاقیت خداوند، بازداشتن نفس از طمع، انفاق، نماز و وفاداری نسبت به پیمان الهی[۲۲] بهعنوان راههای رهایی از آزمندی و طماعی نام میبرد.
علمای علم اخلاق نیز از موارد گوناگونی بهعنوان راههای مبارزه با حرص و طمع نام بردهاند؛ مانند قناعتپیشگی و میانهروی در معیشت[۲۳] که روایات فراوانی در تأیید و تأکید آن وارد شده است؛ کوتاه کردن آمال و آرزوها و توجه به این نکته که حرص و طمع موجب جلب روزی و ازدیاد آن نمیشود؛[۲۴] دانستن این نکته که قناعت، از عزت نفس و حرص و طمع، از ذلت نفس است؛[۲۵] توجه به این نکته که حرص ورزیدن نسبت به جمع مال و طمع در اموال دیگران خطرات و آفات و مصائب و سختیهایی مانند ترس از سرقت اموال توسط سارقان، غارت اموال توسط راهزنان و ضایع شدن و هدر رفتن اموال را دارد.[۲۶]
نکته: واژه حرص و طمع هم در معانی مثبت (نظیر حرص بر انجام کار خیر، فهم دین و جهاد در راه خدا) و هم معانی منفی (نظیر حرص بر امور دنیوی، گردآوری مال و رسیدن به قدرت) به کار میرود. و بر این مطلب، آیات و روایات چندی دلالت دارند.
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حرص.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص395.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه طمع.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص402.
- ↑ جزائری، فروق اللغات، 1373ش، ص112.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص397.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص404.
- ↑ سوره نساء، آیه 128؛ سوره فصّلت، آیه 49؛ سوره حشر، آیه 9؛ سوره معارج، آیه 19؛ سوره تغابن، آیه 16.
- ↑ سوره فجر، آیه 20؛ سوره عادیات، آیه 6 و 8؛ سوره شمس، آیات 1-10.
- ↑ سوره طه، آیه 120-121؛ سوره همزه، آیه 2-3.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص403.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج6، ص50.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج6، ص52.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص402.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص 403.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص 404.
- ↑ سیدرضی، نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح، 1421ق، نامه53.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج6، ص50.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص397.
- ↑ سیدرضی، نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح، 1421ق، نامه53؛ اخلاق در قرآن، 1384ش، ج2، ص98.
- ↑ سوره معارج، آیه 19-26 ؛ سوره حشر، آیه9.
- ↑ سوره طه، آیه 131 و 132.
- ↑ غزالی، إحیاءالعلوم، ج3، ص241-243؛ نراقی، جامعالسعادات، 1387ق، ج2، ص106-107.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج6، ص56.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، 1375ش، ص 400.
- ↑ فیض کاشانی، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، 1383ق، ج6، ص58.
منابع
- قرآن
- جزائری، نورالدین، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، شرح و تحقیق: محمدرضوان دایه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1373ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، در سایت اینترنتی واژهیاب، تاریخ بازیابی: 22 مهر 1400.
- سیدرضی، نهجالبلاغه، تصحیح: صبحی صالح، تهران، دارالاُسوه للطباعه و النشر، چاپ سوم، 1421ق.
- غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، بیروت، دارالندوه، بیتا.
- فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء العلوم، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن أبیطالب، چاپ سوم، 1384ش.
- نراقی، احمد، معراجالسعاده، قم، هجرت، چاپ سوم، 1375ش.
- نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، نجف، چاپ محمد کلانتر، 1387ق.