حمام
حَمّام؛ مکان ویژهی شستوشوی بدن
بهداشت و پاکیزگی همواره در فرهنگ ایرانی و پس از آن، در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است. حمام یا گرمابه،[۱] مکانی برای شستشوی سر و بدن[۲] است که در لغت، از ریشه عربی «حمم» به مفهوم گرمی و داغی گرفته شده است. کلمات حمامی، استحمام، حمامات، حمی (تب) و حمیم (خویشاوند) از همین واژه گرفته شدهاند.[۳] فارسیزبانان از کلماتی همچون گرماوه، گرماوان، گرمابان و گرمابه (آبه بهمعنای ساختمان و گرمابه بهمعنای ساختمان گرم است) نیز استفاده میکنند.[۴]
حمام در ایران پیش از اسلام
قدیمیترین اشارهها به ساخت حمام در ایران، افسانههایی است که فردوسی در شاهنامه، بلعمی در قرن 4ق، ثعالبی در سده 5ق و خیام در سده 5-6ق به آن اشاره میکنند؛ زمانی که جمشید، از پادشاهان پیشدادی، به دیوان دستور داد تا گرمابهای از خشت، گِل و سنگ بسازند.[۵] در ایران باستان، حمام یک فضای سرپوشیدهی گرم بوده که ظرفی بزرگ به نام آبزن در وسط آن برای شستوشوی بدن قرار میدادند.[۶] در آثار بهجا مانده در چغازنبیل، آثاری از تشتهایی تخت و گچاندود به شکل حوض آبنما در بعضی اتاقها وجود دارد. حفاریهای باستانشناسی و مطالعات انجام گرفته روی آن تشتها نشان از حضور حمام در این بناها، در دوره ایلامیان دارد. در خانههای اربابان بزرگ شوش نیز، این تشتها به صورت گرد و قیراندود در اتاقهایی تعبیه شدهاند که آبریزگاه نیز در همانجا بوده است. برخی از این حمامها از هردو آب گرم و سرد نیز برخوردار بودند.[۷] در عمارت تختجمشید، اتاقی به ابعاد ۷۵/1×25/2 متر، در سمت غرب حیاطی تعبیه شده که شامل دو قسمت درونی و بیرونی است. این حمام مخصوص شاهنشاه هخامنشی بوده است.[۸] برخی بر این باورند که مردم سرزمینهای غرب، در دوره اشکانیان، برای اولین بار راه و روش حمام آب گرم را در جنگهایشان مقابل ایرانیان آموختند. زمانیکه در میان لشکر ایران، یک نفر به نام حمامی حضور داشت که تنها وظیفهاش استحمام ارباب خود بوده است.[۹] در دوره ساسانیان، بلاش، پادشاه ساسانی دستور داد تا در شهرها، گرمابههایی پدید آورند.[۱۰] در میان زردشتیان نیز، حمام و گرمابه مورد توجه بوده است. با این تفاوت که طرفداران آیین مزدیسنا معتقد بودند که هرکسی زیاد به گرمابه رود، آب را بیشتر آلوده میکند و در آن جهان عذاب خواهد شد زیرا پلیدی و ناپاکی را به آب و آتش و زمین برده است.[۱۱] در همان زمان، برای افرادی که پیرو زردشت نبودند، استفاده کردن از گرمابه سنتی رایج و معمول بود.[۱۲]
حمام در ایران اسلامی
پیش از اسلام، ایرانیان بر این باور بودند که پاکی نه با غوطهور شدن در آب، بلکه با ریختن آب بر تن حاصل میشود؛ اما پس از حضور و گسترش اسلام در جامعه ایرانی و فراگیر شدن مفاهیم فقهی مانند آب کُر، غوطهور شدن در آب هنگام استحمام، میان ایرانیان رایج شد. ساخت حمامهای ایرانی دارای خزینه در دوران پَسااسلام احتمالا برآمده از همین تغییر رویکرد است. برخی معتقدند که رفتن به حمام را ایرانیان به فرهنگ اسلامی وارد کردهاند.[۱۳] رشیدالدین فضلالله در سده 7ق، از وجود تعدادی حمام بیرونی و اندرونی در محلههای تبریز به نام حمام رشیدی و نیز از حمام وقفی خود یاد کرده است.[۱۴] وی همچنین به دستور غازانخان برای ساخت گرمابه و کاروانسرا درکنار ورودیهای شهر تبریز اشاره کرده است.[۱۵] در دوران صفوی، یکی از تفریحات بزرگان و اشرافیان حمام گُلریزان بود. به دستور آنها، آب خزینه را تازه کرده و خروارها گل سرخ در آن میریختند، سپس در آن استحمام میکردند.[۱۶] براساس گزارشاتی از امینالدوله (۱۱۹۳-۱۲۶۳ق)، در آن روزگار، برخی از بزرگان و تجار در خانه خود نیز حمام داشتند.[۱۷]
حمام در زبان و ادب فارسی
به حمام رفتن و آداب شستوشوی بدن در آنجا، در آثار ایرانیان مسلمان مانند زکریای رازی، عطار، محمد غزالی، سعدی، حافظ، نظامیگنجوی و دیگران آمده است.[۱۸] عطار با نقل حکایتی از رفتن شیخ ابوسعید به حمام، جوانمردی را آن دانسته که چرک تن فرد را پنهان کنی و آن را پیش چشم خلق نیاوری.[۱۹] حافظ، نیز در غزلیات خود به حضور گرمابه و حمام اشاراتی دارد:
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش *** حریف خانه و گرمابه و گلستان باش.[۲۰]
مولوی، شهوت دنیا را به گلخن حمام تشبیه کرده که حمام تقوا با آن روشن است.[۲۱] همچنین آداب حمام رفتن، شستن سر و بدن و نیز عمل غسل بر اساس آموزههای اسلامی در کتاب حلية المتقين از محمدباقر مجلسی در سده 11ق، به تفصیل بیان شده است.[۲۲]
حمامهای ایرانی در سفرنامهها
حمامهای ایرانی، در پرتو بهرهمندی از ویژگیهای ساختاری، روابط اجتماعی و انسانی، آداب و رسوم مربوط به آن و نیز معماری خاص و پرشکوهشان همواره در کانون توجه سیاحان، شرقشناسان و سفیران خارجی بوده و در سفرنامههای دورههای مختلف تاریخی، توصیف شدهاند. بسیاری از آنها بر این باور بودند که حمامهای ایرانی از باشکوهترین معماری برخوردار هستند و فقیر و غنی به مساوات از آن، استفاده میکنند. بر اساس توصيف سفرنامهها، در قسمتهایی از حمام، ساربان، قاطرچی و تاجر معتبر در کنار هم مینشستند و اختلاف طبقاتی معنا نداشت. سفرنامهنویسان، گاهی به تفصیل به معماری حمام، روابط اجتماعی درون آن، ساعات کار آنها، ضروریات و وسایل مورد نیاز و غیره پرداختهاند.
در برخی از این گزارشها آمده است که ایرانیان بلافاصله پس از بازگشت از سفر، استحمام میکنند.[۲۳] برای افراد ثروتمند، پس از استحمام، فرشی زیر پایشان گسترده میشد و نوکران، بغچه حمام را از آنها گرفته و در پوشیدن لباسهای تمیز به کمکشان میآمدند. در دوره فتحعلیشاه قاجار، هر روز صبح، بوق حمام اندکی پیش از صدای اذان بلند میشد و پس از آن صدای مؤذن از منارهها برخاسته و مردم را به نماز دعوت میکرد.[۲۴] ایرانیان همواه از عفیفترین مردمان جهان بودهاند و بههمين دلیل، پیش از برهنه شدن در حمام، با لُنگی از جنس کرباس، پایینتنه خود را از کمر تا زانو میپوشانند. حمام رفتن یکی از راههای وقتگذرانی[۲۵] ایرانیان نیز بوده است؛ آنها بهصورت گروهی به حمام رفته، در آنجا بساط مهمانی، نقالی و معرکهگیری بر پا میکردند، آهنگ نواخته و پس از صرف نهار، خود را میآراستند. دیوارهای داخلی حمامها دارای نقاشیهایی از رستم و سهراب یا کشتی نوح بوده که در آن انواع حیوانات با فشار به همدیگر در حال خارج شدن هستند.[۲۶] کف حمامها نیز عموما با کاشیهای آبی رنگ فرش میشدند.[۲۷] حمامهای همدان در زیرزمین ساخته میشد و پشت بام آنها با سطح زمین برابری میکرد.[۲۸] در کرمان، 50 حمام وجود داشته که بهترین آنها حمام وکیل است.[۲۹] در حمامهای کازرون، روی سکوهای کاشی بیرون حمام را با نمدهایی از پشم شتر میپوشاندند.[۳۰]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه حمام، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه حمام، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- ↑ فرزان، مقالات، ۱۳۵۶ش، ص433 و 434.
- ↑ پیرنیـا، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، ۱۳۷۱ش، ص197.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج1، ۱۳۸۶ش، ص43.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ج2، ۱۳۷۵ش، ص108-112.
- ↑ تجویدی، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، ۱۳۵۵ش، ص172 و 173.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص154.
- ↑ پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۱۳۶۷ش، ص426.
- ↑ زرتشت بهرام، ارداویرافنامۀ منظوم، ۱۳۴۲ش، ص50.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۵.
- ↑ رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ۱۳۵۶ش، ص43 و 204.
- ↑ رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، ۱۳۵۸ق، ص۲۰۶.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج2، ۱۳۴۵ش، ص330.
- ↑ امینالدوله، سفرنامه، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۶.
- ↑ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، ۱۳۶۶ش، ص۶۲.
- ↑ عطار نیشابوری، منطقالطیر، ۱۳۷۸ش، ص267.
- ↑ حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۸۲ش، ص481.
- ↑ مجلسی، حلیة المتقین، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۵-۱۲۵.
- ↑ موریه، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۶ش، ص94.
- ↑ Drouville, Voyage en Perse, 1828, p78.
- ↑ Sheil, Glimpses of Life and Manners in Persia, 1856, p146.
- ↑ پولاک، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ۱۳۶۱ش، ص244.
- ↑ رایس، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ۱۳۶۶ش، ص۱۳۰.
- ↑ چریکف، سیاحتنامه، ۱۳۵۸ش، ص84.
- ↑ Sykes, Ten Thousand Miles in Persia, 1902, p194.
- ↑ نوردِن، زیر آسمان ایران، ۱۳۵۶ش، ص71.
منابع
- امینالدوله، علی، سفرنامه، به تحقیق اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۹۰ش.
- پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به تحقیق غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، ۱۳۷۱ش.
- پیگولوسکایا، نیناویکتوروونا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
- تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، تهران، اداره کل وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
- چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به تحقیق علیاصغر عمران، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، معاونت فرهنگی قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
- رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به تحقیق مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
- رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به تحقیق کارل یان، هارتفرد، اوقاف گیب، ۱۳۵۸ق.
- زرتشت بهرام پژدو، ارداویرافنامۀ منظوم، به تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، بین، ۱۳۴۲ش.
- عطار نیشابوری، منطقالطیر، به تحقیق کاظم دزفولیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ش.
- فرزان، محمد، مقالات، به تحقیق احمد ادارهچی گیلانی، تهران، حیدری، ۱۳۵۶ش.
- فردوسی، شاهنامه، به تحقیق جلال خالقیمطلق، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش.
- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۴۵ش.
- عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به تحقیق سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، فروغی، ۱۳۶۶ش.
- مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، رضوی، ۱۳۶۲ش.
- مسعودی، علی، مروجالذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- مولوی، مثنوی معنوی، به تحقیق نیکلسن، تهران، اهورا، ۱۳۸۲ش.
- موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۸۶ش.
- نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
- نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۴۵ش.
- Drouville, Gaspard, Voyage en Perse, Paris, 1828.
- Sheil, Mary Leonora, Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.
- Sykes, Percy Molesworth, Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.