شاهنامه

از ویکی‌زندگی
چند شاهنامه خطی در موزه فردوسی

شاهنامه؛ بزرگ‌ترین حماسۀ منظوم فارسی از فردوسی.

شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگ‌ترین اثر ادبی فارسی‌ است که در طول قرن‌ها، به‌عنوان منبعی مهم و ارزشمند برای شناخت تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هنر ایران‌زمین شناخته شده است. این کتاب شامل حکایت‌هایی از شاهان و پادشاهان ایرانی، فرهنگ، آیین‌ها و جنگ‌های آنان است و به دلیل داشتن اشعاری جذاب و آموزنده، در سراسر جهان نیز شناخته‌ شده است.

مفهوم‌شناسی

شاهنامه به مفهوم نامۀ شاهان و بیان زندگی و حوادث مربوط به آنها است و به‌همین دلیل به آن شاهنامه می‌گویند، اما کتاب شاهنامۀ فردوسی جدا از سرگذشت شاهان، مشتمل بر بیان اسطوره‌ها، حوادث تاریخی، پهلوانی‌ها، قهرمانی‌ها، روابط اجتماعی، دلدادگی‌ها و مسایل زندگی مردم است.[۱]

پیشینه

نقاشی دورهٔ قاجار از شاهنامه

شاهنامۀ فردوسی اولین شاهنامه در زبان فارسی نیست. قبل از او مسعودی مروزی و ابوالمؤید بلخی به سرودن شاهنامۀ منظوم روی آوردند که امروزه چیزی از آن آثار در دست نیست. ابومنصور محمد بن احمد دقیقی نیز به فرمان نوح بن منصور سامانی به منظوم کردن شاهنامۀ ابومنصوری پرداخت.[۲] او ابتدا به سلطنت گشتاسب، ظهور زرتشت و جنگ‌‌های مذهبی بین گشتاسب و ارجاسب تورانی پرداخت، اما بیش از هزار بیت از شاهنامۀ خود را نسروده بود که در جوانی کشته شد. شاهنامۀ ابومنصوری از قديمی‌ترين نمونه‌هاي نثر پارسی است که در سال 346ق به فرمان ابومنصور عبدالرزاق توسط ابومنصور معمری نوشته شده است. این شاهنامه مهم‌ترین منبع شاهنامۀ فردوسی است.[۳] با مرگ دقیقی، منصور یکم سرایش شاهنامه را به فردوسی سپرد تا در ازای دریافت دستمزد به سرودن آن اقدام کند. فردوسی از او خواست پس از اتمام کار دستمزد را یکجا دریافت کند. فردوسی در زمان سامانیان و در حدود 371ق سرایش شاهنامه را با هدف زنده نگهداشتن زبان و هویت ایران‌زمین آغاز کرد. فردوسی از جوانی به افسانه‌های ایرانی علاقه‌مند بود و سرودن سرگذشت برخی اسطوره‌ها را در زمان جوانی آغاز کرده بود، اما علاقه‎‌مندی دربار سامانیان و توجه آنها به هنر و ادبیات موجب شد تا فردوسی با عزم راسخ سرودن شاهنامه را پی گرفته و سی سال از عمر خود را صرف آن کند:

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران نیاید گزند [۴]

هنگامی که شاهنامه به پایان رسید، سلسلۀ سامانیان از بین رفته و غزنویان قدرت را به‌دست داشتند. فردوسی از سلطان محمود غزنوی تقاضای حمایت کرد، اما غزنویان که علاقۀ زیادی به فرهنگ ایرانی نداشتند قدر شاهنامه را ندانسته و حمایت شایانی از او نکردند. به تعبیر فردوسی:

اگر مادر شاه بانو بودی
مرا سیم و زر تا به زانو بودی[۵]

اهداف

هدف از سرایش شاهنامه، ثبت حوادث تاریخی ایران‌زمین، ثبت حماسه‌ها، قهرمانی‎ها، دلاوری‌ها و فداکاری مردان و زنانی است که در دوران اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی با تلاش و جانفشانی خود در اعتلای این سرزمین کوشیدند. همچنین هدف از شاهنامه یادآوری راه‌ها و روش‌های درست زمامداری و زندگی به شاهان و امیران و انتقال میراث جاویدان به آیندگان است. حفظ زبان پارسی از دیگر اهداف شاهنامه است. شاهنامه زمانی سروده شد که زبان پارسی دچار آشفتگی فزاینده بود.[۶]

نام‌ها

نام رایج «شاهنامه» از فردوسی نیست، فردوسی آن را بیش‌تر نامه، نامۀ باستان و نامۀ خسروان نامیده است. تاریخ‌نگارانی که نام منابع آن دوران را شاهنامه آورده‌اند اثر منظوم فردوسی را نیز شاهنامه نامیدند.[۷]

منابع شاهنامه

به باور بسیاری، شاهنامۀ ابومنصوری تنها منبع مهم مکتوب شاهنامۀ فردوسی است. فردوسی از منابع دیگری نیز استفاده کرده است ولی آنها در طول تاریخ از بین رفته‌اند. افراد کهن‌سال، شاعران و ادیبان عصر، نقالان، پیران و خردمندانی چون ماخ هروی نیز از منابع مهم فردوسی برای ثبت حوادث تاریخی بوده‌اند.[۸]

درون‌مایه

شاهنامه شامل اسطوره‌ها و حوادث تاریخی ایران‌زمین از ابتدا تا ورود اسلام به ایران است. در شاهنامه از پادشاهان این سرزمین به ترتیب نام برده است از کیومرث تا یزدگرد سوم. همچنین مردان و زنان قهرمان و دلاور و تلاش‌های آنها برای سربلندی این سرزمین به تصویر کشیده شده است.[۹]

ساختار

در هر بخش شاهنامه نشانه‌هایی از قالب‌های ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان، ادبیات مردمی و شگفتی‌هایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده می‌شود. به‌طور کلی درون‌مایۀ اساطیر و شگفتی‌ها بیش‌تر در بخش پیشدادی، شگفتی‌ها، داستان‌های پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی، تاریخ، آیین خسروان، اندرز و ادبیات عامیانه بیش‌تر در بخش ساسانی‌ و داستان تاریخی یا کارنامه بیش‌تر در بخش اشکانی و ساسانی به‌چشم می‌خورد.[۱۰]

تقسیم‌بندی شاهنامه

تقسیم‌بندی شاهنامه به شیوه‌های مختلف انجام شده است. در مهم‌ترین نوع تقسیم‌بندی، شاهنامه را به سه دورۀ متفاوت تقسیم می‌کنند:

الف) دورۀ اساطیری از زمان به قدرت رسیدن کیومرث تا دوران سلطنت فریدون؛

ب) دورۀ پهلوانی از قیام کاوۀ آهنگر تا کشته‌شدن رستم به‌دست شغاد؛

ج) دورۀ تاریخی از پادشاهی بهمن تا فتح ایران به دست اعراب مسلمان.[۱۱]

قالب شعری شاهنامه

قالب شعری شاهنامه، مثنوی است. در این قالب، قافیه‌ها در دو مصرع هر بیت یکسان بوده و قافیۀ هر بیت با بیت بعدی متفاوت است. فردوسی با بهره‌گیری از این قالب و تلفیق آن با سبک خراسانی، داستان‌های طولانی شاهنامه را به تصویر کشیده است.[۱۲]

موضوعات شاهنامه

شاهنامۀ فردوسی، رشادت‌های پهلوانان ایران‌زمین است. رشادت‌هایی که گاهی با پیروزی و گاهی با شکست همراه است. در شاهنامه روایت‌هایی از جنگ با هندی‌ها، تورانیان، رومیان و تازیان به نمایش در آمده است. روایت‌های مستقلی نیز در شاهنامه وجود دارد.[۱۳]

ابیات شاهنامه

بر اساس شهرت عمومی که برخی به آن اشاره کرده‌اند شاهنامه دارای 60 هزار بیت است، اما در آثار منتشر شده بیش از 50 هزار بیت به ثبت نرسیده است. شاهنامۀ لندن دارای 49618 و شاهنامۀ خالقی مطلق دارای 49530 بیت است. در نسخه‌های قدیمی نیز بیش از 50 هزار بیت وجود ندارد.[۱۴]

شخصیت‌های شاهنامه

بنابر نوشته‌های معتبر، شاهنامۀ فردوسی نزدیک به 200 شخصیت منحصر به‌فرد دارد. این شخصیت‌ها شامل پادشاهان، پهلوانان، دیوان، زنان، مزربانان و وزیران هستند.[۱۵]

داستان‌های شاهنامه

تعداد داستان‌های مستقل در شاهنامه بیش از 70 مورد است. از مهم‌ترین داستان‌های شاهنامه می‌توان به هفت‌خان رستم، داستان زال و رودابه، داستان رستم و تهمینه، ماجرای بیژن و منیژه و نبرد رستم و سهراب اشاره کرد. شاهنامه با خلقت جهان، اولین انسان‌ها و برپایی اولین سلطنت آغاز می‌شود. اولین و بزرگ‌ترین پادشاه آن دوره جمشید (یِمه) است که به انسان آن عصر آموزش‌هایی می‌دهد؛ اما زمانی که گرفتار کبر و غرور می‌شود ضحاک جای او را می‌گیرد. فردوسی داستان‌های بسیاری از آن عصر نقل می‌کند. عصر پهلوانی طولانی‌ترین قسمت شاهنامه و شامل داستان‌های زیادی است که دربارۀ اشخاصی چون زال، رستم‌ و سهراب شکل می‌گیرد.[۱۶]

جغرافیای شاهنامه

در شاهنامه از مناطق بسیاری یاد شده است. جغرافیای شاهنامه شامل هند، چین، روم، روسیه، اندلس، مصر، بربر و اغلب ایران و توران است. در قسمت ایران‌زمین مناطق مورد اشارۀ شاهنامه بیشتر به خراسان و به‌خصوص شرق آن اختصاص دارد. برخی نویسندگان، ایران واقعی آن روز را شرق خراسان و سرزمین‌هایی می‌دانند که در افغانستان امروزی واقع شده است. دورۀ اسطوره‌ای شاهنامه در محدودۀ رود آمو و دورۀ پهلوانی در خراسان شرقی واقع شده است. در دورۀ تاریخی، بخش زیادی از ایران امروزی نیز در حوادث شاهنامه دخیل هستند. آموی، اندراب، باختر (بلخ)، بامیان، بخارا، بدخشان، بُست، بلخ، پروان، ترمذ، جیحون (رود آمو)، ختلان، زابلستان، سرخس، سمرقند، سمنگان، سیستان، طالقان (بین فاریاب و مرو)، طوس، غزنین، غور، فاریاب، قندهار، کاولستان (کابلستان)، کلات، گوزگانان (جوزجانان)، مرو، مکران، نخشب، نیشابور، هری (هرات) و هیرمند (رود) از مناطق مهم جغرافیایی در شاهنامه فردوسی است.[۱۷]

در جریان مشخص کردن مرز ایران و توران توسط پیران و گودرز، پیران خطاب به گودرز از شهرهای ایران‌زمین بدین‌گونه یاد می‌کند:

هر آن شهرکز مرز ایران نهی
بگو تا کنیمش ز ترکان تهی

زآباد و بیران و هر بوم وبر
که فرمود کیخسرو دادگر

از ایران به کوه اندرآیم نخست
در غرچگان از در و بوم تست

دیگر تالقان شهر تا فاریاب
همیدون رو از بلخ تا اندراب

دگر پنجهیر آید و بامیان
در مرز ایران و جای کیان

دیگر گوزگانان فرخنده جای
نهادست نامش جهان کدخدای

دیگر مولیان آید و بدخشان
همین است از این پادشاهی نشان

قروتر دیگر دشت آموی و زم
که با شهر ختلان برآید برم

چو شگنان وچون ترمذ و ویسه گرد
بخارا وشهری که هستش به گرد

همیدون برو تا در سغد نیز
نجوید کس آن پادشاهی بنیز

ازآن سو که شد رستم نیو سوز
سپردم بدو کشور نیمروز

زکوه و زهامون بخواهم سپاه
سوی باختر بر گشاییم راه

بپردازم این تا در هندوان
نداریم تاریک از این پس روان

زکشمیر وز کاول و قندهار
روارو سوی هند هم زین شمار

ازآن سوکه لهراسپ شدجنگجوی
الانان و غزدز سپارم بدوی

از این مرز پیوسته تا کوه قاف
به خسروسپاریم بی جنگ و لاف[۱۸]

ترجمه‌ها

شاهنامه به‌عنوان یک کتاب ادبی و حماسی مورد توجه شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ادبی جهان قرار داشته و به‌همین دلیل بارها به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. این کتاب اولین مرتبه در 601ش توسط بنداری اصفهانی به عربی ترجمه شده است. در غرب اولین مرتبه ژول مل شاهنامه را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. در انگستان متیو لومسدن نخستین جلد از شاهنامه را به زبان انگلیسی به ‌چاپ رساند. در سال ۱۸۲۹م ترنر ماکان دورۀ کامل شاهنامه را چاپ کرد. نخستین‌بار در سال ۱۷۹۳م گزیده‌ای از شاهنامه به زبان آلمانی ترجمه شد. یکی از ترجمه‌های شناخته‌شدۀ شاهنامه به زبان آلمانی، ترجمۀ یوزف فون هامر اتریشی است. ترجمه‌های دیگری به آلمانی انجام شده که ترجمه یوهان فولرس بهترین آنها است. ترجمه‌های زیادی از شاهنامه در کشورهای روسیه، آذربایجان، ازبکستان، ارمنستان، گرجستان و اوکراین، انجام شده است.[۱۹]

شاهنامه از نگاه دیگران

بسیاری از ادب‌پژوهان دنیا شاهنامه را به عظمت ستوده‌اند؛ برخی آن را هومر ایران لقب داده و از حماسۀ هندوها (مهابهاراتا و رامایان) برتر دانسته‌اند. بسیاری از دانشمندان، شاهنامه را گنجینۀ بزرگ بشری دانسته‌اند که ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام را پیوند داده و در نبود شاهنامه، ادبیات فارسی نمی‌توانست رشد کند و خیام، مولوی و حافظ را به جهان معرفی کند. ادیبان جهان با الهام از شاهنامه، آثار ادبی بسیاری خلق کرده‌اند. همچنین برخی منتقدان، اسطوره‌های شاهنامه را چنان اغراق‌آمیز دانسته‌اند که دست‌یابی به حقیقت را ناممکن می‌سازد.[۲۰]

نفوذ ادبی و هنری

شاهنامه در آثار بعد از خود تأثیر زیادی داشته است. بعد از فردوسی بسیاری تلاش کردند با روش او به خلق آثار جدید روی آورده و برخی از حماسه‌های مغفول مانده را به جامعه معرفی کنند. گرشاسپ‌نامه، بهمن‌نامه، فرامرزنامه، بانوگشسپ‌نامه، بیژن‌نامه، لهراسپ‌نامه، سام‎نامه، جهانگیرنامه، ظفر‌نامه و بسیاری دیگر از منظومه‌های فارسی به تقلید از شاهنامه پدید آمده‌اند. بسیاری از آثار ادبی، روایی، نمایشنامه‌ها و فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و سریال‌ها مدیون فردوسی و شاهنامۀ او هستند و فردوسی در پدید آمدن آن آثار سهم زیادی دارد.[۲۱]

نسخه‌های دست‌نویس

نسخه‌های دست‌نویس از شاهنامه به حدود هزار نسخه می‌رسد. برخی از این نسخه‌ها دارای تاریخ، برخی بی‌تاریخ، برخی دارای نگاره و برخی فاقد نگاره است و برخی از آنها کامل و برخی ناقص است. کهن‌ترین نسخۀ تاریخ‌دار موجود از شاهنامه نسخۀ فلورانس است. این نسخه مربوط به 614ق بوده و در کتابخانۀ فلورانس نگه‌داری می‌شود. نسخۀ دیگری از شاهنامه مربوط به 675ق در موزۀ بریتانیا موجود است. در موزۀ قاهره نیز یک نسخه مربوط به 741 و یکی مربوط به 796ق نگه‌داری می‌شود. کهن‌ترین نسخۀ موجود در ایران نسخۀ سعدلو مربوط به قرن 7 یا 8 هجری است که در کتابخانه و مرکز اسناد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگه‌داری می‌شود.[۲۲]

برگزیده‌ها

برگزیده‌ها، چاپ بخش‌هایی از شاهنامۀ فردوسی است که بیش‌تر برای فراگیر‌شدن و عمومی‌شدن خوانندگان آن صورت می‌گیرد. برگزیدۀ مسعود سعد سلمان از قدیمی‌ترین گزیده‌های شاهنامه است. خلاصۀ شاهنامه و منتخب شاهنامه دو برگزیده از محمد‌علی فروغی، مجموعۀ ابیات برگزیده از محمود سپاسی، فردوسی در شاهنامه از حبیب یغمایی و نخبه‌ای از شاهنامه (گزیدۀ اشعار داستانی شاهنامه) از مجتبی مینوی از برگزیده‌های مشهور چاپ شده است.[۲۳]

نسخه‌های چاپی

در طول تاریخ از شاهنامه هزاران نسخه در کشورهای مختلف جهان منتشر شده است. در گذشته نسخۀ مسکو بهترین نسخۀ چاپی بود، اما در دوران اخیر نسخۀ ویرایش و تصحیح شده توسط جلال خالقی مطلق را بهترین نسخه از شاهنامه می‌دانند.[۲۴]

تبدیل به نثر

در طول تاریخ افراد زیادی شاهنامه را به نثر تبدیل کرده‌اند که بهرام گرگین، محبوبه کاشانی، جلال خالقی مطلق، محمد‌علی اسلامی ندوشن، منصور رستگار فسایی، میرجلال‌الدین کزازی و فریدون جنیدی از مشهورترین آنها هستند.[۲۵]

شاهنامه‌پژوهی

در دوران معاصر رشته‌ای به‌نام شاهنامه‌پژوهی پدید آمده است و بسیاری از بزرگان ادبیات ایران و جهان در این ارتباط آثاری تدوین کرده‌اند. ژول مول، تنودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری مانسه، فریتز ولف، ملک‌الشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمد‌امین ریاحی، محمد‌علی اسلامی ندوشن، ابوالفضل خطیبی و شاهرخ مسکوب از شناخته‌ترین افراد در این زمینه هستند.[۲۶]

هزارۀ شاهنامه

25 اسفند 1388ش به‌عنوان هزارمین روز پایان سرایش شاهنامه توسط بنیاد فردوسی در یونسکو به ثبت رسیده است و به‌همین مناسبت جشن جهانی هزارۀ شاهنامه با حضور نمایندگان 192 کشور عضو در 11 فروردین 1389ش (31 مارس 2010م) در پاریس (مقر یونسکو) برگزار شد. در این مراسم بسیاری از شاهنامه‌شناسان در ارتباط با شاهنامه و تأثیرات آن سخن گفتند.[۲۷]

شاهنامه‌خوانی

شاهنامه‌خوانی و نقالی در ایران

شاهنامه با سرزمین ایران امروزی ارتباط دیرینه‌ای دارد. جدا از تولد فردوسی در توس، بسیاری از مناطق ایران نیز با شاهنامه ارتباط داشته و به‌همین نسبت این کتاب در رسومات و فرهنگ عامیانۀ مردم ایران نقش دارد. شاهنامه‌خوانی از رسوم قدیمی مردم ایران است که به مرور زمان به یک سنت تبدیل شده است. اشعار حماسی شاهنامه با آهنگ موزون خود می‌تواند در تقویت روحیۀ فداکاری، برابری، برادری و نیکوخویی مردم نقش وافری داشته باشد. وجود قصه‌های متنوع در اشعار شاهنامه موجب جذابیت آن شده روحیۀ حماسه‌خواهی و جوان‌مردی را در بین مردم تقویت می‌کند. شاهنامه‌خوانان افراد خاصی هستند که با صدای آهنگین و گاهی همراه با نواختن کمانچه اشعار شاهنامه را خوانده و داستان‌های آن را نقل می‌کنند. در ایران شاهنامه‌خوانی در بین ایلات و عشایر بیش‌تر مرسوم است. در شب‌نشینی‌ها نیز شاهنامه‌خوانی و نقل داستان‌های شاهنامه رایج بوده است.[۲۸] در ایران نقالی نیز مرسوم است. نقالی نوعی نمایش تک‌نفره برای بیان قصه‌های شاهنامه است که گاهی با استفاده از پردۀ نمایشی انجام می‌شود. نقال، داستان‌های شاهنامه را به‌صورت شعر یا نثر و گاهی همراه با موسیقی و با استفاده از پرده، کتیبه و نقاشی و با حرکات و اشارات نمایشی اجرا می‌کند. در گذشته که وسایل سرگرم‌کننده محدود بود نقالی بهترین وسیله برای سرگرم کردن مردم در قهوه‌خانه‌ها و کاروانسراها به شمار می‌رفت.[۲۹]

شاهنامه‌خوانی در افغانستان

شاهنامه در افغانستان جای پای محکمی دارد. جدا از معروف‌ترین، زیباترین، گرانبهاترین و نفیس‌ترین شاهنامه موجود در جهان که شاهنامۀ «بایسنقری» و کار هرات است، نام برخی از مناطق نیز با شاهنامه عجین شده است از جمله میخ رخش و شگارگاه رستم در ناهور غزنی، درۀ آهنگران مربوط به کاوه آهنگر، شهر ضحاک در بامیان مربوط به ضحاک مار دوش و تخت رستم در سمنگان. شاهنامه‌خوانی نیز در افغانستان از قدیم رایج بوده است و بسیاری از مردم در شب‌های طولانی زمستان شنوندۀ قصه‌‎های شاهنامه و به‌خصوص داستان‌های رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، رستم و افراسیاب، بوده‌اند. در گذشته در روضه سخی چایخانه‌ای بوده که مردم شب‌ها در آن‍‌جا جمع شده و به داستان‌های شاهنامه گوش می‌کرده‌اند.[۳۰]

شاهنامه‌خوانی در تاجیکستان

شاهنامه با تاجیکستان ارتباط گسترده‌ای دارد. بسیاری از مناطق تاجیکستان بخشی از جغرافیای شاهنامه است و مردم آن کشور در مراودات، رسومات و گفتار خود از شاهنامه استفاده کرده و فردوسی را «بابا»‌ی خود می‌دانند. مردم تاجیک عروسی خود را در پای مجسمه فردوسی گرفته و کتاب شاهنامه را به‌عنوان یک کتاب مقدس در خانه‌های خود نگهداری می‌کنند. در اسامی، گفتار و رفتار آن مردم نیز شاهنامه و فردوسی زنده‌اند و مردم کلمات و اشعار شاهنامه را به وفور به کار می‌برند. به‌همین جهت شاهنامه‌خوانی و نقالی نیز در تاجیکستان مرسوم و مورد توجه مردم است. آنان در فرصت‌های بسیاری به خواندن اشعار شاهنامه و نقل داستان‌های آن مبادرت کرده و تلاش دارند زندگی خود را با شاهنامه متبرک کنند.[۳۱]

ضرب‌المثل‌ها

در طول تاریخ ضرب‌المثل‌های بسیاری در بین فارسی‌زبانان رایج شده است که برخی از آنها با شاهنامه ارتباط دارد از جمله:

  • «برآمدن دود آتش از آب» که کنایه از انجام کار بزرگ دارد.
  • «به شوره تخم افکندن» کنایه از فواید خوب سخن گفتن.
  • «گوز بر گنبد افشاندن» کنایه از کار بیهوده انجام دادن.
  • «آب زیر کاه بودن» کنایه از افراد زرنگ و موذی.
  • «بوی شیر از دهن کسی آمدن» کنایه از بی تجربگی.
  • «نمک بر زخم پاشیدن» کنایه از آسیب زدن به دیگران.
  • «نوشدارو پس از مرگ سهراب» کنایه از بی‌فایده بودن کاری.
  • «درشتی زکس نشنود نرمخوی» کنایه از آثار نرمخویی.
  • «جوی به آب بردن» کنایه از بی‌ارزشی.
  • «خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند» کنایه از بی‌شعوری افراد نادان.
  • «مو را از خمیر بیرون آوردن» کنایه از سخت‌گیری بیش از حد.
  • «آب از سر گذشتن» کنایه از خرابی کار.
  • «خشت خشک بر آب افکندن» کنایه از نابود کردن یک کار[۳۲]

پانویس

  1. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ ریاحی، سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، 1372ش، ص45.
  2. حداد عادل، دانشنامۀ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1384ش، ص98؛ صفا، حماسه‌سرایی در ایران، 1363ش، ص55.
  3. حداد عادل، دانشنامۀ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1379ش، ص 145؛ نولدکه، حماسۀ ملی ایران، 1379ش، ص98.
  4. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص128؛ فردوسی، شاهنامه، 1389ش، ص72.
  5. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ انجوی شیرازی، فردوسی‌نامه، 1369ش، ص121.
  6. امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص15؛ مازندرانی، فرهنگ شاهنامه، 1377ش، ص131.
  7. امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص28؛ جنیدی، نامهٔ پهلوانی، 1360ش، ص81.
  8. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ حداد عادل، غلام‌علی، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی، 1397ش، ج26، ص508، 512،
  9. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ علوی توسی، معجم شاهنامه، 1353ش، ص28.
  10. نوشین، سخنی چند درباره¬ی شاهنامه، 1373ش، ص25.
  11. نوشین، سخنی چند درباره¬ی شاهنامه، 1373ش، ص25.
  12. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص164.
  13. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص118.
  14. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص211.
  15. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص155.
  16. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
  17. انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، 1389ش، ص356؛ حبیبی، جغرافیای تاریخی افغانستان، 1382ش، ص24 تا 30؛ صدقی، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، 1385ش، 1385ش، ص35؛ عارض، جغرافیای طبیعی افغانستان، 1360ش، ص37؛ طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وب‌سایت جاده ابریشم؛ «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفت‌وگو با مهدی سیدی فرخد»، وب‌سایت دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی.
  18. طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وب‌سایت‌ جاده ابریشم.
  19. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
  20. کزازی، نامۀ باستان، تهران، سمت، 1379ش، ص5.
  21. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
  22. افشار، کتاب‌شناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشته‌های پژوهشی تا سال 1385، 1390ش، ص125؛ خالقی مطلق، شاهنامه از دست‌نویس تا متن، 1390ش، ص59؛ مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ شریف زاده، تاریخ نگارگری در ایران، 1375ش، ص98.
  23. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص231.
  24. مصاحب، دایرة‌المعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
  25. محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایران‌شناسان جهانی)، 1389ش، ص52.
  26. کریمان، پژوهشی در شاهنامه، 1375ش، ص106.
  27. محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایران‌شناسان جهانی)، 1389ش، ص98.
  28. وجدانی، فرهنگ موسیقی ایران، 1376ش، ص51.
  29. نجم، هنر نقالی در ایران، 1390ش، ص58.
  30. طغیان ساکایی، پله‌هایی بر کاخ بلند، 1389، ص52؛ جوزجانی، حدودالعالم، 1343ش، ص392؛ بارتولد، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، 1344ش، ص245؛ «رواج شاهنامه و شاهنامه‌خوانی در افغانستان»، وب‌سایت مشرق.
  31. «تاجیک‌ها فردوسی را بابای خود می‌دانند»، وب‌سایت مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب.
  32. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب المثل های فارسی، 1392ش، ص25، 31، 36، 42، 45، 55، 62، 78، 91، 108، 124 و 202؛ دهگان، فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی، 1384ش، ص35، 67، 76، 89، 99، 155، 137، 164، 191 و 244.

منابع

  • افشار، ایرج، کتاب‌شناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشته‌های پژوهشی تا سال 1385، تهران، میراث مکتوب، 1390ش.
  • امین، سیدحسن، فردوسی و شاهنامه، تهران، دائرةالمعارف ایران‌شناسی، 1388ش.
  • انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، تهران، سرور سعادت، 1389ش.
  • انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، فردوسی‌نامه، تهران، علمی، 1369ش.
  • بارتولد، ویلهلم، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، ترجمه علی‌محمد زهما، کابل، نشرات دانشکده ادبیات، 1344ش.
  • «تاجیک‌ها فردوسی را بابای خود می‌دانند»، وب‌سایت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، تاریخ درج مطلب: 21 آذر 1402ش.
  • «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفت‌وگو با مهدی سیدی فرخد»، وب‌سایت دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 9 دی‌ماه 1399ش.
  • جمعی از دانشمندان، هزاره فردوسی، تهران، دنیای کتاب، 1362ش.
  • جنیدی، فریدون، نامۀ پهلوانی، تهران، بلخ، 1360ش.
  • جوزجانی، حدودالعالم، ترجمه میرحسین شاه حسنیار، کابل، نشرات پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل، 1343ش.
  • حبیبی، عبدالحی، جغرافیای تاریخی افغانستان، کابل، میوند، 1382ش.
  • حداد عادل، غلام‌علی، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی، 1397ش.
  • خالقی مطلق، جلال، شاهنامه از دست‌نویس تا متن، تهران، میراث مکتوب، 1390ش.
  • «رواج شاهنامه و شاهنامه‌خوانی در افغانستان»، وب‌سایت مشرق، تاریخ درج مطلب: 6 خرداد 1391ش.
  • ریاحی، محمدامین، سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1372ش.
  • شریف‌زاده، سید عبدالحمید، تاریخ نگارگری در ایران، تهران، حوزه هنری، 1375ش.
  • شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، چاپ نخست، تهران، بنیاد نیشاپور، 1377ش.
  • صدقی، محمد‌عثمان، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، کابل، امیری، 1385ش.
  • صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، امیرکبیر، 1363ش.
  • طغیان ساکایی، محمد‌یونس، پله‌هایی بر کاخ بلند، کابل، سعید، 1389ش.
  • طغیان ساکایی، محمدیونس، «جغرافیای شاهنامه»، وب‌سایت جاده ابریشم، تاریخ درج مطلب: 21 اسد/مرداد 1399ش.
  • عارض، غلام جیلانی، جغرافیای طبیعی افغانستان، کابل، پوهنتون کابل.، 1360ش.
  • علوی توسی، محمد‌رضا، معجم شاهنامه، بنیاد فرهنگ ایران، 1353ش.
  • فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، اصفهان، شاهنامه‌پژوهی، 1379ش.
  • فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1389ش.
  • فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تهران، طلایه، 1384ش.
  • فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1390ش.
  • کریمان، حسن، پژوهشی در شاهنامه، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1375ش.
  • کزازی، میرجلال‌الدین، نامۀ باستان (ویرایش و گزارش شاهنامۀ فردوسی)، تهران، سمت، 1379ش.
  • محقق، مهدی، هزارۀ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایران‌شناسان جهانی)، تهران، انجمن ترویج زبان و ادب فارسی، 1389ش.
  • مصاحب، غلام‌حسین، دایرة‌المعارف فارسی، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، 1391ش.
  • نوشین، عبدالحسین، سخنی چند درباره¬ی شاهنامه، تهران، اساطیر، 1373ش.
  • نجم، سهیلا، هنر نقالی در ایران، تهران، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری، 1390ش.
  • نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران، امیرکبیر، 1379ش.
  • وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376ش.