سید مهدی قوام

از ویکی‌زندگی

سید مهدی قوام؛ واعظ و عارف و فقیه با اخلاق و مردمی معاصر.

سید‌مهدی قوام در سال 1279ش در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار[۱] تهران به دنیا آمد.[۲] وی یکی از مجتهدان و روحانیون بااخلاق دهۀ ۴۰ تهران بوده[۳] و طرفداران بسیاری داشته است. این مرد با بزرگ‌منشی ویژۀ خود، بسیاری از افراد دین‌گریز را به هیئت و مسجد جذب کرده و باعث توبه بسیاری از آنها شده است.[۴]

معرفی

نسب پدری سیدمهدی به امام جواد می‌رسد و علامه مجلسی (1006-1077ش)، پدربزرگِ مادرش بود. سی‌ویک پشتِ پدری‌اش نیز به شیخ مفید می‌رسد. امامزاده موسی مُبَرقَع که در قم مدفون است، جدّ اوست. در واقع، شهرت آن‌ها برقعی بوده و وقتی به ‌تهران می‌روند به «آل آقا» مشهور می‌شوند.[۵] بعدها نیز همانند بزرگان آن زمان، از طرف حکومت به او شهرت «قوام» می‌دهند.[۶]

پدر او سیداسماعیل، از ایلات و عشایر کرمانشاه و از روحانیون و عالمان زمان خود بود. او مدتی در اراک زیست و زمانی‌که بیماری وبا و طاعون در آن‌جا فراگیر شد به تهران مهاجرت کرد. سیدمهدی همچنین مادر مذهبی و متدینی داشت. سیدمهدی چند برادر و خواهر داشته که برادرهایش در اثر بیماری از دنیا رفتند و او تک‌پسر خانواده شد.[۷]

تحصیل و اجتهاد

پدر سیدمهدی، توجه ویژه‌ای به تربیت و تحصیل او داشت. سیدمهدی زمانی در حوزه علمیه اراک به تحصیل علوم دینی مشغول شد که شيخ عبدالکريم حائري (1238-1315ش) در حوزه علميه اراک تدريس داشت. هنگامی که آیت‌الله حائري به حوزۀ علميه قم رفت، وی نیز به‌دنبال استاد خود به قم هجرت کرد و تا کسب درجه اجتهاد در آنجا به تحصیل پرداخت. سیدمهدی همچنین مدتی به حوزه علمیه نجف رفت و نزد آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی (1246-1325ش) بر دانش فقهی خود افزود و از او هم اجازۀ اجتهاد گرفت.[۸]

فروتنی و سادگی

با وجود بهره‌مندی سیدمهدی قوام از درجات بالای فقهی، کسی وی را آیت‌الله نمی‌خواند و تا وقتی‌که از دنیا رفت او را «آقا شیخ سیدمهدی قوام» صدا می‌کردند. او آن‌قدر متواضع بود که هیچ منیتی در وجودش دیده نمی‌شد. سیدمهدی به‌دنبال اسم و رسم نبود و زندگی بسیار ساده‌ای داشت .[۹] ریش‌های او همیشه کوتاه بود، به‌طوری که عده‌ای به کوتاه بودن آن ایراد می‌گرفتند؛ اما او در عالم روحانی و عرفانی خودش غرق بود. عبایی که بر دوش می‌انداخت گاهی پشت آن پاره بود و برخلاف علمای آن روزگار که نعلین به پا می‌کردند، او از کفش استفاده می‌کرد. همیشه عبایش زیر بغلش و سرش پایین بود و معمولا سیگار می‌کشید و وقتی کسی به او سلام می‌کرد، جواب می‌داد.

خانواده

سیدمهدی بسیار خانواده دوست بود و همسرش را نیز بسیار دوست داشت‌ و همه این قضیه را می‌دانستند. وی همچنین با دیگر افراد خانواده و فامیل بسیار مهربان و خوش‌‌اخلاق بود‌ به‌طوری که همه تحت تأثیر اخلاقش قرار می‌گرفتند. در آن دوره که مردم دخترهای خودشان را به ازدواج مجبور می‌کردند و به دخترها اجازه تحصیل نمی‌دادند سیدمهدی دختران خود را به درس ‌خواندن با حجاب و پوشش اسلامی تشویق می‌کرد و مانع پیشرفت دختران نمی‌شد و الگوی کاملی از اخلاق و رفتار برای دیگران بود.[۱۰]

دست‌گیری از آسیب‌دیدگان اجتماعی

سیدمهدی قوام نگاه ویژه‌ای به دین‌داری و مسلمانی داشت و می‌کوشید که با رفتار خود دیگران را به آموزه‌های اسلام دعوت کند. او پاکت پولی را که از مجالس سخنرانی خود می‌گرفت، باز نمی‌کرد تا ببیند چه مبلغی در آن است. بسیاری اوقات آن پاکت را دربسته به نیازمندان یا آسیب‌دیدگان اجتماعی می‌داد تا بتوانند اوضاع معیشت خود را سامان دهند. او مبالغ دریافتی از مجالس‌اش را به‌خصوص در ایام عزاداری امام حسین و یا ایام سوگواری دیگر پیشوایان مذهبی شیعه، صرف هدایت زنان روسپی می‌کرد تا به‌سهم خود از تداوم یا گسترش فساد و فحشا در اجتماع آن روزگار تهران جلوگیری کند.[۱۱] داستان‌ها و گزارش‌های زیادی دربارۀ او نقل شده که دزدها، الواط، اراذل و روسپی‌ها را با اخلاق و رفتار خود از کار زشت‌شان شرمنده کرده و آن‌ها توبه می‌کردند و زندگی سالمی را در پیش می‌گرفتند.[۱۲]

حکایت زن روسپی و سیدمهدی قوام

در یکی از سال‌ها سیدمهدی قوام، ده شب در مجلسی در تهران سخنرانی کرد و شب آخر صاحب مجلس پاکتی را به او داد و سیدمهدی بدون این‌که پاکت را باز کند آن را داخل جیبش گذاشت و به همراهش که قرار بود او را به منزل برساند گفت که بیا به جایی برویم. آن‌ها به خیابان لاله‌زار رفتند. خیابان لاله‌زار در آن زمان جایی برای درآمد نامشروع زنان روسپی بود. سیدمهدی زن جوانی را که آرایش کرده و لباس‌های نامتعارفی داشت نشان همراهش داد و به او گفت برو و آن زن را صدا کن. همراه سید رفت و آن زن را پیش سید آورد. سید پاکت را از جیبش درآورد و به زن داد و گفت تا وقتی پول این پاکت را تمام نکردی به اینجا نیا و اگر پول تمام شد، پشت پاکت آدرسم را نوشته‌ام بیا تا خرج ماهانه‌ات را بدهم. چند سال از این ماجرا گذشت و سید به کربلا رفت. روزی در حرم امام حسین مردی نزد سید آمد و به او گفت که همسرش با او صحبتی دارد. سپس زن جلو آمد و خودش را به سید معرفی کرد و گفت من همان زنی هستم که آن شب در لاله‌زار دکان من را تعطیل کردید. من از آن شب، دیگر به‌ دنبال گناه نرفتم و ازدواج کردم و زندگی خوبی دارم.[۱۳]

تشییع جنازه

سیدمهدی قوام سال‌ها در شبستان شاه‌آبادی مسجد جامع بازار تهران نماز می‌خواند و سخنرانی می‌کرد. در 23 بهمن 1342ش (27 رمضان) آخرین منبرش را رفت تا این‌که به‌دلیل بیماری ذات‌الریه در بیمارستان مفرح بستری شد و در روز دوشنبه 28 بهمن1342 در 63 سالگی از دنیا رفت. چنان‌که گفته ‌شده او می‌دانست که در چنین روزی خواهد مرد[۱۴] و نیز نقل شده که در روز تشییع جنازه سیدمهدی قوام در حرم حضرت معصومه دو صحن بزرگ حرم از کلاه شاپویی‌ها و لنگ به‌دست‌ها پر شده بود و در حالی‌که زار زار گریه می‌کردند، از شدت تأثر سر به تابوت می‌کوبیدند.[۱۵]

پانویس

  1. گلشن روغنی، «خاطره‌گویی تصویری از شیوه زندگی و احوال آسیدمهدی قوام»، وب‌سایت تاریخ شفاهی ایران، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  2. مهدوی،«حاج سید‌مهدی قوام»، وب‌سایت نازعات 313، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  3. مؤذن جامی، «داستان برخورد اخلاقی مرحوم سیدمهدی قوام با روسپی و دزد»، خبر آنلاین، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  4. «روایت زندگی سیدمهدی قوام در مستند «آ سیدمهدی»، وب‌سایت باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  5. «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند/ وقتی هدیه سیدمهدی قوام زندگی یک زن را نجات می دهد.»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  6. مهدوی،«حاج سید‌مهدی قوام»، وب‌سایت نازعات 313، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  7. «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند!»، وب‌سایت آخرین خبر، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  8. گلشن روغنی، «خاطره‌گویی تصویری از شیوه زندگی و احوال آسیدمهدی قوام»، وب‌سایت تاریخ شفاهی ایران، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  9. «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند/ وقتی هدیه سیدمهدی قوام زندگی یک زن را نجات می دهد.»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  10. «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند/ وقتی هدیه سیدمهدی قوام زندگی یک زن را نجات می دهد.»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  11. گلشن روغنی، «خاطره‌گویی تصویری از شیوه زندگی و احوال آسیدمهدی قوام»، وب‌سایت تاریخ شفاهی ایران، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  12. مهدوی،«حاج سید‌مهدی قوام»، وب‌سایت نازعات 313، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  13. «داستان سید مهدی قوام و زن فاسد»، وب‌سایت مشرق نیوز، تاریخ بازدید: 14 شهریور 1401ش.
  14. گلشن روغنی، «خاطره‌گویی تصویری از شیوه زندگی و احوال آسیدمهدی قوام»، وب‌سایت تاریخ شفاهی ایران، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  15. مؤذن جامی، «داستان برخورد اخلاقی مرحوم سیدمهدی قوام با روسپی و دزد»، خبر آنلاین، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.

منابع

  • «داستان سید مهدی قوام و زن فاسد»، وب‌سایت مشرق نیوز، تاریخ درج مطلب: 18 آبان 1393ش.
  • «روایت زندگی سیدمهدی قوام در مستند «آ سیدمهدی»، وب‌سایت باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: 28 تیر 1396ش.
  • «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند!»، وب‌سایت آخرین خبر، تاریخ بازدید: 12 شهریور 1401ش.
  • «سبک زندگی مجتهدی که خود را آیت‌الله نمی‌خواند/ وقتی هدیه سیدمهدی قوام زندگی یک زن را نجات می دهد.»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ درج مطلب: 19 آذر 1399ش.
  • گلشن روغنی، جعفر، «خاطره‌گویی تصویری از شیوه زندگی و احوال آسیدمهدی قوام»، وب‌سایت تاریخ شفاهی ایران، تاریخ درج مطلب: 23 مهر 1399ش.
  • مؤذن جامی، محمدهادی، «داستان برخورد اخلاقی مرحوم سیدمهدی قوام با روسپی و دزد»، خبر آنلاین، تاریخ درج مطلب: 29 بهمن 1392ش.
  • مهدوی، امیر، «حاج سید‌مهدی قوام»، وب‌سایت نازعات 313، تاریخ درج مطلب: 11 اردیبهشت 1394ش.